بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ۲۸ نهجالبلاغه
جلسه اول – ۱۴۰۲/۰۳/۱۷
نهجالبلاغه کتاب بینظیری است
«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الدُّنْیَا أَدْبَرَتْ وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ وَ إِنَّ الْآخِرَهَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلَاعٍ». نهجالبلاغه کتاب بینظیری است. ما با آن فاصله داریم. خوب است هرسال یکبار یک دور نهجالبلاغه را بخوانیم و از آن بهره ببریم. تاریخ، حکمت، عقاید، اخلاقیات، تذکرات، مجموعهای است از معارف که از امیرالمؤمنین به دست ما رسیده است؛ که خودش میفرماید پرندههای پهن بال نمیتوانند به بالای قله دانش و علم من برسند. تعبیر عجیبی است!
اگر بخواهد تمام کلمات امیرالمؤمنین جمعآوری شود، ۷، ۸ جلد خواهد شد. میبینید که اول خطبهها میگوید «و من خطبه له علیهالسلام»؛ یعنی قسمتی از خطبهها است؛ قسمتی از نامهها است؛ قسمتهایی است که به ذهن شریفش مرحوم سید رضی مطالب بلاغتی در آن بوده؛ و آنها را جدا کرده. مثلاً در یک نامه مفصل، گفته این بخشش بلاغت فراوانی دارد، آن را در این کتاب آورده است.
چند سال قبل در امامزاده محمد شروع کردیم نهجالبلاغه گفتن که یک جلسه که برگزار شد کرونا شد و تعطیل شد. در آنجا مقدمهای را درباره نهجالبلاغه گفتهام.
نهجالبلاغه هم فصاحت دارد هم بلاغت
فصیح کسی است که کلمات و مطالب را با سجع و قافیه منظمی ردیف و بیان میکند. انتخاب لغات و استخدام کلمات را با دقت انجام میدهد. روان و سلیس صحبت میکند. مثلاً در عربی فصیح وقتی میخواهند بگویند چه میگویی عبارتش این است که «ای شیء تقول»؛ اما در عامیانه میگویند «شت گول». کلمات فصیح را خیلیها میتوانند استفاده کنند؛ مثلاً با کلمات خیلی فصیح فلسفه درس میدهد اما هیچکس هم نمیفهمد.
ولی کسی که بلیغ است کسی است که مقتضای حال را بشناسد. حال افراد را بداند و با توجه به حال آنها برای آن مخاطبین مطالب را با فصاحت کامل بیان کند. بلاغت مربوط به افرادی است که میشنوند و گوینده رعایت حال آنها را میکند. در قدیم بعضی از آنهایی که الان فرار کردند و به خارج از کشور رفتهاند مطالب مهم معرفتی را میرفت در دانشگاه علوم پزشکی میگفت. در حوزه نمیرفت اینها را بگوید که ایراد او را بگیرند.
نهجالبلاغه گذشته از فصاحت، بلاغت هم دارد. مثلاً حضرت از کنار قبرستان عبور کرده آنجا چیزی گفته. رسیده به دروازه کوفه آنجا چیزی گفته. پس از جنگ صفین برمیگشته نکاتی را فرموده. پیرامون مسئله توحیدی رسیده توحید گفته.
بلاغت هم درجاتی دارد و مرحوم سید رضی قسمتهایی که ازنظر خودش مهم بوده را گردآوری کرده. خودش شاعر قدری در عرب بوده مثلاً معاویه علیه من الرحمن مایستحقه نامهای را برای امیرالمؤمنین نوشته و امیرالمؤمنین هم در جواب، نامهای نوشته که سید رضی بخشی از آن نامه را در نهجالبلاغه آورده است؛ مثلاً نامه ۷ صفحه است اما در نهجالبلاغه یک بخش کوتاهی آورده شده. سید رضی اسم این کتاب را گذاشت نهجالبلاغه یعنی روش بلاغت که ما بفهمیم.
حضرت امیر یکی از امامان ما است که علمش را بروز داده است. چند تا از امامان ما فرصت کردند که علم را بروز بدهند؛ امیرالمؤمنین، امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام رضا. البته امام رضا ویژگیهای خاصی دارد که معروف شد به عالم آل پیغمبر.
خطبه بیست و هشتم راجع به بیتوجهی به دنیا و اعراض از دنیا است
در خطبه بیست و هشتم حضرت راجع به بیتوجهی به دنیا و اعراض از دنیا و مسائل مربوطه نکاتی را گفتند. اول خطبه هم مثل همه خطبههایی که میخوانیم حمد و ستایش الهی است. حضرات همینطور میگفتند و بعد میگفتند و اما بعد؛ یعنی بعد از حمد و ستایش الهی.
«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الدُّنْیَا أَدْبَرَتْ وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ وَ إِنَّ الْآخِرَهَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلَاعٍ» همانا دنیا پشت کرده، وداع خودش را اعلام کرده و آخرت روی آورده و طلایهداران خودش را نمایان کرده. «الَا وَ إِنَّ الْیَوْمَ الْمِضْمَارَ وَ غَداً السِّبَاقَ وَ السَّبَقَهُ الْجَنَّهُ وَ الْغَایَهُ النَّارُ» بدانید امروز روز تمرین و آمادگى است و فردا روز مسابقه. جایزه برندگان، بهشت و سرانجامِ عقبماندگان آتش دوزخ است.
اقبال و ادبار دنیا وسیله آزمون انسان است
در عبارات خطبه بیست و هشتم ۱۰، ۱۱ مورد تنبیه است و توجه دادن به ماست. یک نکته کلی عرض میکنیم و آن این است که خدای تعالی اقبال و ادبار دنیا را وسیله آزمون قرار داده. رو کردن و پشت کردن دنیا به انسان وسیله آزمایش است. باید انسان خودش را جوری تربیت کرده باشد که از به دست آوردن چیزی خوشحال نشود و از دست دادن چیزی او را ناامید و ناراحت و نگران نکند.
همان مطلبی که در آیه ۲۳ سوره مبارکه حدید فرمود: «لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ» آن چیزی که از دست دادی شما را ناراحت نکند و چیزی هم به دستتان آمد شما را شاد نکند. نه اینکه بیرگ و بیخاصیت باشید و شادی و غم را نفهمید؛ یعنی وابستگی نداشته باشید. بعضیها تسبیحشان گم میشود اندوه عالم آنها را میگیرد. شب خوابش نمیبرد. یا اگر چیزی به دست میآورد و چیزی میخرد آنقدر شاد و خوشحال میشود که بندگی خدا یادش میرود.
دیدهاید در خیلی از بحثها که داریم که مثلاً پارچه خریدی اینطور دعا کن، آن را بریدی آنطور دعا کن، دوختی اینطور دعا کن، یعنی دائم میخواهد تذکر بدهد که همه عالم باید در رابطه با خدا عجین باشد. برای همه حالات انسان ذکر و دعا و یاد باشد. در هیچ حالی انسان نباید غافل باشد ولو به ذکر زبانی. اصل ذکر قلبی و عملی است اما زبان انسان هم مترنم باشد.
آگاه باش که مرگ به سمت تو میآید
همیشه در تعبیرات ما اقبال دنیا هست؛ یعنی رو آوردن دنیا. میگوییم دنیا به فلانی رو کرده و اینکه باید مواظب باشیم در دام این اقبال نیفتیم؛ اما اینجا حضرت فرمودند: ادبار دنیا! دنیا به شما پشت کرده. نگفته دنیا به شما اقبال کرده. چرا اینجا حضرت فرمود دنیا به شما پشت کرده؟ این همان تذکر است.
حضرت میخواهد ما را متوجه مطلب مهمتری کند و این علت روشنی دارد. چون ما به سمت اجل خودمان در حال حرکت هستیم. هرروز که ما در حال زندگی هستیم این زندگی به سمت اجل ماست. در حقیقت اجل به ما رو کرده و ما به دنیا پشت کردیم. اقبال آخرت به سمت ماست. شما داری به سمت مرگ میروی. به سمت آخر حیات میروی. کأن مرگ به تو اقبال کرده.
حضرت با این بیان شریفشان ما را متوجه مسیر آیندهای که در پیش داریم متذکر شدند؛ که بدانید از پس امروز بود فردایی. آخرت خودش را با لشکریانش به همه ما نشان داده. دنیا به اهل خودش پشت کرده و رویگردان شده. چطور رویگردان شده؟
اگر خوب دقت کنیم و نگاه کنیم میفهمیم که هیچ گروهی از گروههای انسانی از پادشاهان و زورمندان و سلاطین و ستمگران تا عدل پیشهگان و زاهدان و انسانهای فرهیخته، چه دنیاپرست باشد چه توجه به آخرت داشته باشد، چه بچه باشد چه بزرگ باشد، زن باشد مرد باشد، پیر باشد جوان باشد، همه از دنیا رفتهاند؛ حتی انبیای الهی از دنیا رفتند. ما هم ملحق میشویم؛ حتی پیغمبر اکرم اشرف مخلوقات عالم هم در کتاب قرآن فرمود که تو هم میمیری. اینها همه ادبار دنیاست.
علائم پیری و کهنسالی در افراد نشانه ادبار دنیاست؛ یعنی دنیا را پشت سر گذاشتن. کسی که بیمار شده و در شرف مرگ است دارد به همه اعلام میکند که آخرت به سمت او اقبال کرده است. گاهی میگویند که سکوت بلندترین فریاد است. در بعضی جاها دنیا با همین سکوتش اعلام میکند که چه اتفاقی در حال افتادن است. موی سفید بنده و شما، قد خمیده دیگری، دارد با صدای بلند اعلام میکند که دنیا گذشته و پشت کرده.
خیلی خوشحال شدی برو قبرستان؛ خیلی هم ناراحت شدی برو قبرستان
لذا وقتی از امام باقر علیهالسلام درخواست موعظه کردند، فرمود: «کَفی بِالْمَوْتِ واعِظاً» مرگ بهترین واعظ است. اگر انسان توجه داشته باشد میگویند اگر خیلی خوشحال شدی برو قبرستان. اگر خیلی هم ناراحت شدی برو قبرستان. این کار انسان را به حرکت میاندازد. انسان را تنظیم میکند. ما خیلی از این چیزها را از جامعه گرفتهایم. در قدیم قبرستانها در محلهها بود.
روایت امام باقر علیهالسلام اصلش این است که گفت من را موعظه کن! حضرت فرمود کارت چیست؟ گفت فلان جا کار میکنم. حضرت فرمود: تو واعظ نمیخواهی. انتهای محل کار تو یک قبرستان است. هرروز از جلوی مغازه تو یک نفر را میبرند. یک روز هم روی دست تو را میبرند. اگر به همین توجه داشته باشی همین مرگ چقدر واعظ خوبی است. ولی ما توجه نداریم.
الان دیگر همهچیز مکانیکی شده. جنازه را تحویل میدهی، در نوبت میایستی تحویل میگیری، نماز مکانیکی هم خوانده میشود. کلماتی که امام میخواند را کسی نمیشنود. نماز جماعتی که همه باید بخوانند نماز میت است. خیلیها سیاه لشکر هستند. حتماً باید همه نماز را بخوانند. جماعتش اینطور نیست که امام بخواند همه فقط بگویند اللهاکبر. اگر کسی نخواند جماعت تشکیل نشده؛ و هنوز هم ننشسته و فاتحه نخوانده میگویند بلند شوید بروید چلوکباب بخورید. قدیم قبرستان در محله بود رفتوآمد را میدیدند اثر داشت.
صدای اذان باید در شهر بپیچد
یا مثلاً صدای اذان؛ خانه ما الان چسبیده به مصلی، سحر هر چه گوش میدهم صدای اذان نمیآید. بلندگویش را بگیرید به سمت آسمان که مردم را اذیت نکند. از شب تا صبح همسایهها مطربی گوش میدهند اصلاً هم مریض ندارند! یک صدای اذان که بلند میشوند میگویند ما مریض داریم و چرا صدای اذان بلند است. راست میگویند همه مریض هستند. کسی که صدای اذان اذیتش میکند قرآن میفرماید «و لا یزید الظالمین الا خسارا» «فی قلوبهم مرض».
صدای اذان باید در شهر بپیچد. وقتی صدای اذان باشد جلوی گناه را میگیرد. از مصلی تا میدان سپاه بلندگو داریم و در این سالها گفتیم که لااقل اذان ظهر و عصر و مغرب و عشا را از این بلندگوها پخشکنید. در سروصدای ماشینها گم میشود این اذان ولی پخش شود. اگر سر ظهر و سر شب چشم و گوش کسی را ببندند و از او بپرسند این شهر کجاست؟ اصلاً احساس نمیکند که اینجا یک شهر اسلامی است. شهر اسلامی از صدای اذانش معلوم میشود.
رفتن به قبرستان در تصفیه و تنظیم روح و تعدیل فکر مؤثر است
اذان که نداریم، میت که نداریم، هر چیز تذکری و تنبهی را از شهر گرفتیم. از آنطرف هم چیزهای دیگر وارد شد. تأثیر خیلی چیزها اینطور از بین میرود. بهترین واعظ مرگ است. واقعاً انسان را به خط میکند. برنامه بگذارید هرچند وقت یکدفعه بروید سر بزنید به قبرستان. سیره علما بوده. یکی از کارهایی که هرروز انجام میدادند رفتن به وادیالسلام بوده. بسیار در تصفیه و تنظیم روح و تعدیل فکر مؤثر است.
بعضیها اسم مرگ بیاید فکر میکنند میمیرند. اسم مردن که میآید فکر میکنند افسردگی میآورد. درحالیکه ما هرروز داریم با مرگ زندگی میکنیم. «نَفَسُ المَرْءِ خُطَاهُ إلى أجَلِه» امیرالمؤمنین فرمود؛ یعنی نفس کشیدنتان یعنی اینکه هرروز دارید به مرگ یکقدم نزدیک میشوید. آنوقت شخص با یک فکر واهی این یاد مرگ را کنار میگذارد و هر کاری دلش خواست میکند.
در خطبه ۱۸۸ از خطبه نهجالبلاغه امیرالمؤمنین شبیه همین حرف امام باقر را قبلاً فرمودند: «فَکَفَى وَاعِظاً بِمَوْتَى عَایَنْتُمُوهُمْ، حُمِلُوا إِلَى قُبُورِهِمْ غَیْرَ رَاکِبینَ وَ أُنْزِلُوا فِیهَا غَیْرَ نَازِلِینَ، فَکَأَنَّهُمْ لَمْ یَکُونُوا لِلدُّنْیَا عُمَّاراً وَ کَأَنَّ الْآخِرَهَ لَمْ تَزَلْ لَهُمْ دَاراً» بهترین واعظ و اندرزدهنده براى شما مردگانى هستند که با چشم خود آنها را میبینید که آنها را بهسوی قبرهایشان میبرند بیآنکه اختیارى از خود داشته باشند و در میان قبر میگذارند بیآنکه بخواهند! گویى هرگز به عمران دنیا نپرداختند و چنان به آخرت میپیوندند که گویى همیشه وطنشان بوده است!
قیامت با مرگ شروع میشود
بالاخره با مرگ آخرت شروع میشود؛ مثل تولد است. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: مرگ دروازه آخرت است. با مرگ دنیا پایان پیدا میکند. از رحم دنیا کارمان تمام میشود و وارد برزخ میشویم. از برزخ وارد قیامت اکبر میشویم. برزخ قیامت صغرا است. عالم بعد از دنیا قیامت است. بهمحض مردن وارد قیامت میشویم. قیامت صغرا داریم و قیامت کبرا داریم.
راجع به معاد هیچ کاری نکردیم
ما نسبت به مرگ خیلی کمکاری داریم. شیخنا الاستاذ میفرمود که یکسری درسهای خصوصی مرحوم علامه طباطبایی رضواناللهعلیه داشت که یک عده خاصی میآمدند. در بعضی از درسها گروهی میآمدند و در بعضی از درسها گروه دیگر که هر دو گروه از درسهای دیگر خبر نداشتند؛ اما یکی مثل من و چند نفر دیگر در هر دو در شرکت داشتیم. یکی از آن درسها درس معاد بود. در درس معاد ایشان میگفت تا امروز هر چه که راجع به معاد کارشده و حوزههای علمیه تا حالا کار کردند دوران کودکی را میگذراند؛ یعنی راجع به معاد ما هیچ کاری نکردیم.
۱۲۰۰ آیه قرآن راجع به معاد است. یکششم قرآن راجع به معاد و مرگ است. تعبیر دوران طفولیت یعنی کار عمدهای نشده است. خیلی از مباحث معاد خیلی از مباحث مربوط به قیامت و عالم برزخ و کیفیت مرگ و سکرات و صراط و تطایر کتب و امثال اینها تبیین و توضیح و شرح داده نشده.
رحم دنیا فرصت تأمین مایحتاج آخرت است
ما فکر میکنیم که با مردن قصه تمام میشود. خدا توفی میکند؛ یعنی گرفتن و منتقل کردن بهجای دیگر. خدا روح را از دنیا میگیرد و بهجای دیگر میبرد. وفات یعنی زنده است؛ فقط از این دنیا به دنیای دیگر منتقل شده. ولی فوت یعنی نابود شد که کلمه درستی نیست در این مورد. هیچ انسانی نابود نمیشود. انسان حادث است. نبوده بود شده؛ اما دیگر نابود نمیشود. تا وقتی خدای تعالی وجود دارد انسان موجود است. نشئه زندگی و حیات او فقط تغییر میکند.
لذا اگر حیات انسان را یک خطی فرض کنیم مقاطع مختلف را دارد درک میکند. نه اینکه از بین میرود. در هرکدام از رحمهایی که قرار گرفته باید کامل شود؛ یعنی رحم مادر را فرض کنید. مادر باید موقع انعقاد نطفه توجه داشته باشد، چیزهایی که میشنود، چیزهایی که میبیند و خوراک را توجه کند تا این بچه در شکم و در رحم سالم باشد.
وقتی وارد دنیا شد برای این دنیا خدای تعالی انسان را با این شکل و شمایل تنظیم کرده است. برای زندگی در این دنیا باید چشم داشته باشید. اگر نداشته باشید بخشی از زندگی در دنیا مختل میشود. باید دستوپا داشته باشی اگر ناقص باشد یا فلج شود در دنیا کارهایت را دیگران باید انجام دهند. هم برای خودت زحمت است هم برای دیگران. حالا اگر طفل از رحم مادر ناقص بیاید بیرون ۶۰، ۷۰ سال زندگی دنیا را خوب درک نمیکند.
اگر در رحم دنیا در این ۶۰، ۷۰ سال کامل نشود مثل همان بچه است که با چشم نابینا وارد دنیا شده؛ با دست فلج یا پای فلج یا با گوش ناشنوا وارد برزخ میشود و همینطور وارد قیامت میشود و تا خدا خداست همینطور میماند. لذا ما در این دنیا نیامدهایم که بچریم. آمدیم چیزهایی را که در آن دنیا نیاز داریم تهیه کنیم؛ دستوپا و چشم و گوش و اندیشه. اینها اینجا باید تأمین شود.
انبیای الهی، آیات قرآن کریم، علمای ربانی، کلماتی که گفتند همه برای این است که ما در این دنیا کامل شویم و وارد آن دنیا که شدیم کور نباشیم و بشنویم؛ اما افراد بدون توجه میآیند و میروند. مقدمه آخرت دنیاست. خیلی باید به آن توجه کرد.
امیرالمؤمنین که اینهمه دنیا را مذمت میکند، به کسی کنار او نشسته بود و داشت دنیا را مذمت میکرد فرمود: ساکت باش! دنیا متجر اولیا خداست. هر پیغمبری به پیغمبری رسید و هر ولی از اولیا خدا به درجهای رسیده، هر کس به هر جا رسید از دنیا رسید. دنیا جای مذمت با این دیدگاه نیست. چون این دنیا رحم است و میخواهد آخرت را بسازد.
لذا روایت «السعید سعید فی بطن امه و الشقی شقی فی بطن امه» منظور رحم مادر نیست. منظور رحم دنیاست. یکی از معانی «ام» دنیا است؛ یعنی اگر کسی در دنیا سعادتمند بود در آخرت سعادتمند خواهد بود. معنای درست این روایت این است. اگر به معنای رحم مادر بگیریم میشود جبر. چون این بچه در این صورت اختیاری ندارد.
یقینی که شبیه شک است
بیانی است از امیرالمؤمنین که فرمود: هیچ ایمان همراه با یقینی ندیدم که برای انسان به شک شبیهتر باشد. ایمان و یقین کأن همهاش شک است. توضیح میدهد که یعنی انسان هرروز مردگان را بهسوی گورستان تشییع میکند بااینحال باز به دنیای فریبنده رو میآورد و از شهوت و گناهان دست نمیکشد. یقین دارد اما یقینش شبیه شک است.
امام صادق علیهالسلام هم شبیه همین را فرمود: خداوند عزوجل هیچچیزی مانند مرگ نیافریده است. اینکه یقینی است و هیچ شکی در آن نیست؛ اما مثل شکی است که هیچ یقینی در آن نیست. این به نوع عملکرد ما و مواجهه ما با مسئله مرگ برمیگردد.