بسم الله الرحمن الرحیم
سلسله جلسات کرسی تلاوت قرآن
با موضوع دعا در قرآن
جلسه بیست و یکم – ۱۴۰۲/۰۱/۲۷
دعای نجات از مفاسد جامعه
یکی از دعاهایی که قرآن به ما آموزش داده که در فرصتی که فراهم میشود دعا کنیم دعا برای نجات از مفاسد جامعه است؛ یعنی اگر در جامعه مواجه شدیم با فسادهایی، یکی از دعاهای قرانی این است که برای نجات دعا کنیم «رَبِّ نَجِّنِی وَأَهلِی مِمَّا یَعمَلُونَ» آیه ۱۶۹ سوره مبارکه شعرا است. آیات فراوان دیگری هم شبیه این داریم. پروردگارا من و کسانی که همراه من هستند (اهل، فقط به معنای فرزند و همسر نیست؛ کسی که همراه من است میشود اهل من) را ازآنچه دیگران انجام میدهند؛ یعنی جامعه را فاسد میکنند و مفاسدی را درمجموع فراهم میکنند که اهل من و خود من مورد آسیب قرار میگیریم؛ ما را رهایی بخش. ما را از این گرفتاریها آزاد کن.
این آیه شریفه مربوط به قوم لوط است و آزار و اذیتهایی که قوم لوط نسبت به حضرت لوط داشتند. اذیت میکردند، تهدید میکردند و آسیبها داشت به خانوادهاش میرسید که اینجا بود که دست به دعا شد. البته بنده در مقام بیان داستان حضرت لوط و قوم لوط نیستم. آنها قومی فاسد بودند که تذکر و نصیحت و ارشادات پیغمبر الهیشان در آنها اثر نکرد و آنها نپذیرفتند و اقدام علیه لوط هم کردند؛ او را تهدید کردند و حاضر نشدند که حتی کلام لوط را بشنوند.
تقوا و پاکدامنی، در میان قوم لوط، بزرگترین عیب بود
اگر مسیر گمراهی در جامعه فراهم شود و آنها مسیر کجی را انتخاب کنند همین میشود که برای قوم لوط شد؛ فرقی نمیکند. برای قوم لوط تقوا و پاکدامنی و پرهیزکاری بزرگترین عیب بود. به اینجا رسیدند که بزرگترین عیب شخص، پاکدامنی او بود.
الان هم در این دوران میشنوید در فضای مجازی که غربزدهها و غربیها میگویند درباره بعضی از ارزشهایی که در جامعه ما و در بین بانوان ما وجود دارد از پاکدامنی و توجهات اینچنینی که آن را بهعنوان ضد ارزش معرفی میکنند. طرف اهل فساد و بغی و زنا نیست، میخواهد خودش را حفظ کند، دینش را حفظ کند، تقوایش را حفظ کند، ولی او را مذمت میکنند. طرف اهل فحشا و منکرات باشد برای بعضی بهتر است تا فلان کاری که شرع اجازه داده را انجام دهد.
اگر امربهمعروف و نهیازمنکر از جامعهای کنار گذاشته شد، فساد جامعه را میگیرد؛ و منکر میشود معروف
فساد وقتی توسعه پیدا کند چنین گرفتاری پیش میآید. به ناپاکی خودشان افتخار میکردند. جامعه فاسد شد. یک نفر و دو نفر هم نبودند؛ جامعه فاسد شد. وقتی امربهمعروف نباشد در جامعه، همین میشود. کسی به دیگری تذکر ندهد به اسم آزادی، به اسم حریم شخصی که به تو ربطی ندارد، به کار خودت برس و … فساد به جامعه کشیده میشود و جامعه از بین میرود.
یکوقت در خطبهها عرض کردم یکی از توطئههایی که دشمنان برای ما کردند که مربوط به انقلاب هم نبود؛ از قبل از انقلاب، این بود که سفیر انگلیس در خاطراتش میگوید: من در کشورهای اسلامی موظف بودم کارهایی را انجام بدهم که یکی از آن چیزها شایع کردن این باور در جامعه مسلمین بود که عیسی به دین خودش موسی به دین خودش.
الان هم این را میگویند؛ تا کسی کاری میکند میگویند ما را که در قبر فلانی نمیخوابانند! عیسی به دین خود موسی به دین خود. او در خاطراتش میگوید من این را شایع کردم. نتیجهاش این است که امربهمعروف خشک میشود. با این کلام یکی از احکام الهی تخطئه شد، خشک شد و از بین رفت. عیسی به دین خود موسی به دین خود و من را در قبر تو نمیخوابانند این یعنی به تو ربطی ندارد؛ یعنی امربهمعروف و نهیازمنکر تعطیل!
بعد میدانید که امربهمعروف و نهیازمنکر را اگر در مقابل بقیه احکام الهی بخواهیم وزنکشی کنیم مثل جهاد فی سبیل الله و نماز که ستون دین است و روزه که سپر در مقابل آتش است، همه اینها را امیرالمؤمنین فرمود که در مقابل امربهمعروف و نهیازمنکر مثل آب دهان است در مقابل دریا؛ یعنی امربهمعروف انقدر مهم است. همه فریضهها آن موقع برپا میشود.
همینالان ببینید فساد وقتی در جامعه ریشهدار شود دعا که کنیم دعایمان مستجاب نمیشود. شهید این ماه این را فرمود. اگر شما امربهمعروف را ترک کنید شرار شما بر شما حاکم میشوند و بعد دعا میکنید دعایتان مستجاب نمیشود. شرارمان نهفقط اینکه حکام شرور میشوند؛ حاکم یعنی کسی که تسلط پیدا میکند. الان چهار نفر بیحجاب سلطه پیداکرده است. از ترس آن ۴ نفر کسی حرفی نمیزند و اقدامی نمیکند. این میشود سلطه.
الان نیروی انتظامی در دستگاه، حاکم است؛ هیچ حکومتی ندارد. این شرورها قوه را از او میگیرند. حاکم یعنی کسی که سلطه دارد که الان سلطه ندارد؛ برای اینکه چهار نفر اینطور حرفهای بیربط میزنند. البته بحمدالله آرامآرام میرود به مسیری که درست شود قصه. مردم هم باید همراهی کنند.
غرض اگر امربهمعروف و نهیازمنکر از جامعهای کنده شد و کنار گذاشته شد، فساد جامعه را میگیرد و آن منکر میشود معروف. قوم لوط میگفتند اگر کسی اینجا مبتلا به آن بیماری نباشد بدبخت است؛ یعنی اگر اهل بغی و گناه نباشد خیلی عجیب است. با این جملهها که اینجا حریم خصوصی است، جامعه را به فساد میکشند. الان مثلاً در پارکها سگ میآورند. همین سگ را کردند عامل فساد و حرکاتی و کارهایی را انجام میدهند.
من نسبت به عمل شما اعتراض دارم؛ با خودت که کاری ندارم
یکی از نکات تربیتی که در بیان حضرت لوط با قومش هست که اگر آیات مربوطه را بخوانید متوجه میشوید این است که در آیه قبل از آیه ۱۶۹ فرمود «قَالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقَالِینَ» لوط گفت: بدون تردید من از کار زشت شما بهشدت متنفرم؛ یعنی من با عمل شما مخالف هستم؛ با شخص شما هیچ عداوتی ندارم. هیچ دشمنی ندارم.
الان که ما به کسی تذکر میدهیم که حجاب را رعایت کند، با خودش که کاری نداریم؛ عملش دارد جامعه را از بین میبرد. او امکان دارد اعمالش و کارهای دیگرش یا حتی رابطهای که با خدا دارد جور دیگری باشد. انسان مهربانی باشد، انساندوست باشد، اهل کار خیر باشد. ما اصلاً به آن شخص کاری نداریم… ما با عمل او کار داریم. عمل محل بحث است. شما عمل حرام دارید؛ چهکار دارم که خودت چهکاره هستی! با تو که دشمن نیستم.
یکوقتی بحثش را کردم که ما یک نقد گفتمانی داریم و یک نقد شخصیتی داریم. بین این دو فرق است. یک انسان خوب پاک متدین، عقیدهاش فاسد است. ما عقیده این انسان را نقد میکنیم اما با خودش کاری نداریم. مثالی هم که میتوانیم بزنیم این است که آقا در سخنرانیشان یکوقت فرمودند رئیس دستگاه دیپلماسی کشور بسیار آدم متدین و باتقوایی است از بچههای انقلاب است. وزیر خارجه دولت قبل را تعریف میکردند؛ و در هفته بعد در سخنرانیشان فرمودند: اینکه آقایان میروند آن ور آب مینشینند با بقیه میگویند و میخندند، این موردقبول ما نیست.
بچهها از من میپرسیدند پس بالاخره آقا وزیر خارجه را قبول دارد یا ندارد؟! گفتم باید تفکیک قائل شوید. یک نقد گفتمانی است که گفتمان او را که بنشیند با دشمن و بگوید و بخندد نقد میکند و یکوقت بحث نقد شخصیتی است که شخصیتش خوب است، اهل نماز و دعا و مسجد است که ما با آن کاری نداریم و او را مذمت نمیکنیم که تویی که رفتی و نشستی و خندیدی پس آدم خوبی نیستی. ما به اینها کاری نداریم. این را باید یاد بگیریم.
اینجا هم از حضرت لوط این را یاد میگیریم «قَالَ إِنِّی لِعَمَلِکُمْ مِنَ الْقَالِینَ» من نسبت به عمل شما اعتراض دارم؛ با خودت که کاری ندارم. کارت دارد مردم را به انحراف میکشد، دارد جوانها را به انحراف میکشد، دارد خانوادهها را از بین میبرد. چقدر خانوادهها پیش ما میآیند به خاطر همین فضای مجازی، به خاطر همین فضایی که دیگر حقیقی شده و آمده در خیابان و کارهایی کرده که زندگیها را دارد به هم میزند.
هیچ زن پیغمبری در طول تاریخ انبیای الهی، اهل فساد اخلاقی نبوده
به هر جهت جامعه لوط غرق فساد شد و هرلحظه احتمال وقوع عذاب بود. اینجا حضرت لوط دست به دعا شد و گفت: پروردگارا من و اهل مرا ازآنچه اینها دارند انجام میدهند نجات بده. منظور از اهل یعنی همه کسانی که به من ایمان آوردند؛ مثل «سلمان منّا اهل البیت» سلمان که جزو خانواده پیغمبر نبود؛ ولی اهل پیغمبر بود. ما هم که در این دوران داریم زندگی میکنیم اگر رفتار ما مثل سلمان باشد ما هم از اهلبیت هستیم.
این قاعده فقط برای سلمان نبوده. هرکس رفتارش مثل سلمان باشد تا قیامت «منّا اهل البیت» است. کما اینکه راجع به افراد دیگر هم گفتهشده است؛ فقط راجع به سلمان نبوده. مثلاً امام صادق نسبت به افراد گفته، امیرالمؤمنین نسبت به افراد گفته، امام باقر و امام رضا فرمودند راجع به افراد که اینها از اهلبیت ما هستند.
در همین نقل و طبق آیات دیگر اهل، فقط خانواده نیست؛ اما در اینجا و به قرینه آیات دیگر تنها کسانی که ایمان آوردند به پیغمبر خدا فقط خانوادهاش بودند؛ یعنی در طول مدتی که تبلیغ کرد غیر از خانوادهاش کسی ایمان نیاورد. اهل اینجا انحصاراً خانواده حضرت لوط هستند. تازه از خانوادهاش هم زن لوط از این دایره بیرون است. «إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغابِرِینَ» منظور زن حضرت لوط است.
خداوند دعای حضرت لوط را اجابت کرد؛ البته همسر حضرت لوط با لوط نبود. ماند و در عذاب گرفتار شد. این هم زن پیغمبر بود که بعضیها میگویند مگر زن پیغمبر هم منحرف میشود! بله منحرف میشود. البته هیچ زن پیغمبری در طول تاریخ انبیای الهی اهل بغی نبوده؛ اهل فساد اخلاقی نبوده. امکان ندارد نمیشود و الا طیب مولد و خیلی از مسائل به هم میخورد.
از ویژگی زنان پیغمبران در طول تاریخ این است که اهل فساد اخلاقی بههیچوجه نبودند؛ اما فساد عقیدتی داشتند. فکرش با فکر پیغمبر نمیخوانده. عقیدهاش با عقیده پیغمبر نمیخوانده. پیغمبر میگفت که خدا یکی است؛ او میگفت قبول ندارم. این انحراف عقیده است. انحراف فکری است. انحراف فکر و عقیده برای کسی باشد عیب به معنای اخلاقی نیست. زنان پیامبران مشکل اخلاقی بههیچوجه نداشتند؛ اما فساد عقیدتی داشتند. یک نمونهاش زن لوط است.
همه ما باید برای نجات جوامع بشری از ظلم و ستم و فساد دعا کنیم
شبیه آیه «رَبِّ نَجِّنِی وَأَهلِی مِمَّا یَعمَلُونَ»، آیه ۷۵ سوره مبارکه نسا است که نجات از ستمگران و درخواست رهبر الهی را از خدا میکند؛ «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا» یعنی انقدر به فرد و جامعه فشار میآید که دست به دعا میشود. دعا برای نجات جامعه یکی این آیه است که اصطلاحاً به آن دعای مستضعفان هم گفته میشود.
آیه میفرماید خدایا ما را نجات بده از این شهر و روستا و منطقهای که اهل آن ظالم هستند و قرار بده برای ما رهبر الهی و ما را کمک کن؛ یعنی همه ما باید برای نجات جوامع بشری از ظلم و ستم و فساد و برای اصلاح آنها دعا کنیم. این آیه به ما این را یاد میدهد که برای نجات پیدا کردن این دعا را بکنیم و از خدا امام زمان را بخواهیم؛ که در این دوره همین میشود که برای ما یک رهبر الهی و ولی قرار بده الان حجت بن الحسن را دعا میکنیم. این آیه دارد ما را به این سمت هدایت میکند و جوامع بشری هم باید یاد بگیرند که آنها هم حضرت حجت را بخواهند.
تکرار یک خواسته، کنایه از استغاثه است
عرض کردیم که یکی از حالات دعا، تضرع و انابه است. انابه را چطور میفهمیم؟ از کجا میفهمیم طرف دارد زاری میکند، دارد ضجه میزند؟ حالت گریه سر جایش؛ یکی دیگر از آن موارد، تکرار است. مثلاً شما «الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ» را هی تکرار کردید. تکرار یک موضوعی، نشاندهنده الحاح در تقاضا است و تضرع است.
اینجا هم میفرماید «وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا» درصورتیکه میتوانست بگوید «وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ نَصِیرًا» چرا دو بار گفت؟ قران که تمام تلاشش به کوتاه گویی است. دومرتبه گفتن این عبارت برای استغاثه است. تکرار یک موضوع کنایه از استغاثه است. تضرع به درگاه خدا یکی از راههایش تکرار است.
نجات از سلطهگران را فقط و فقط از خدا خواستند
دیگر از این دعا چه میفهمیم؟ مطلب دیگر این است که دعا خالصانه برای خدا باشد. یکی از چیزهایی که دعا را به اجابت نزدیک میکند خالصانه بودن دعا است. در کنار دعا از دیگری چیزی نخواهیم که خدایا تو و رئیس اداره! خدایا تو و پدرم! خالص خالص برای خدا باشد.
اینها گفتند «یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا» خدایا تو ما را نجات بده. در کنار خدا به کس دیگری اشاره نکردند و ابداً از عشیره و قبیله و ثروت و هیچچیزی هیچ نامی نبردند. گفتند خدایا تو ما را نجات بده. این اخلاص در دعا است. برای از بین بردن سلطه گران و برقراری عدل و داد از غیر خدا کمک نخواستند. فقط و فقط از خدا خواستند.
فرق ولی و نصیر
مطلب دیگر که از آیه شریفه فهمیده میشود این است که دو خواسته داشتند: «وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا» فرق ولی و نصیر چیست؟
ولی دو جور است؛ مثلاً شما میشوید ولی فرزندتان، فرزند شما میشود مُوَلَّی علیه؛ یعنی کسی که طلب میکند کسی ولی او باشد. اصطلاحش را یاد بگیرید.
یکوقت هست که مُوَلَّی علیه در مقابل ولی هیچ قدرتی ندارد و هیچ کاری نمیتواند بکند. اینکه قدرت ندارد تکویناً قدرت ندارد؛ یعنی سیستم جوری چیده شده که بین این ولی و مُوَلَّی علیه رابطهای هست که مُوَلَّی علیه در برابر ولی هیچ کاری نمیتواند بکند. همین مثال کودک و پدر مثال خوبی است. بچه مثلاً سهساله در تمام شئونش تکویناً احتیاج به ولی دارد. هیچ کاری نمیتواند بکند. تکیهگاهش فقط همان ولی میشود. تکویناً از این فضا نمیتواند خارج شود. این ولی قهری است.
یک ولی هم تشریعی است؛ یعنی شرع گفته این آقا ولی شماست. چطور؟ من مثلاً مال فراوانی دارم و بعد از کاسبی و تجارت مدیون شدم. ده میلیارد پول دارم ۱۱ میلیارد بدهکاری دارم. این را میگویند دین مستوعب؛ یعنی دینی که تمام مال هایم را گرفته؛ یعنی من اگر همه ده میلیارد را هم بدهم باز یک میلیارد بدهکارم. پول و ثروت دارم اما درواقع از صفر هم پایینتر است.
اینجا میروند دادگاه. دادگاه حکم میدهد به تفلیس. میگوید این آقا مُفَلَّس شد؛ یعنی دیگر مالش را اجازه تصرف ندارد. نه اینکه مال ندارد؛ مال دارد پول هم دارد اما به دستور قاضی اصطلاحاً میگویند محجور شد. قاضی ولی او میشود و او میشود مُوَلَّی علیه. آنوقت قاضی میگوید که از پولت چقدر به چه کسی بده و چطور خرج کن. این را میگویند ولی تشریعی.
پس در ولی و مُوَلَّی علیه چه تشریعی و چه تکوینی طرف هیچ اختیاری ندارد؛ اما در نصیر اینطور نیست. من کارهایم را میتوانم انجام بدهم اما یک بخشی از این کارها از توان من خارج است؛ مثلاً دوسوم کارهایم را خودم انجام میدهم و در یک سومش ناتوانم. در اینجا میگویم چه کسی کمککارم میشود؟ چه کسی یار من میشود؟ چه کسی ناصر من میشود؟
«وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا» در اموری که اصلاً از دست ما هیچ کاری برنمیآید خدایا آنجا برای ما ولی بفرست. «وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا» و درجایی که بخشی از کار را خودمان میتوانیم انجام بدهیم و یاور میخواهیم، خدایا برای ما یاور بفرست.
یکی دیگر از دعاهایی که امروز یاد گرفتیم به حول و قوه الهی آیه ۱۶۹ سوره مبارکه شعرا بود که برای نجات فساد از جامعه از خدای تعالی طلب میکنیم که «رَبِّ نَجِّنِی وَأَهلِی مِمَّا یَعمَلُونَ». البته آیات دیگری هم شبیه این آیات در قرآن کریم هست.