بسم الله الرحمن الرحیم
سلسله جلسات کرسی تلاوت قرآن
با موضوع دعا در قرآن
جلسه هفدهم – ۱۴۰۲/۰۱/۲۲
دعای عاقبتبهخیری
قال الحکیم فی کتابه الکریم «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ» آیه ۸ سوره مبارکه آلعمران است.
دعاهایی در قرآن کریم مطرح است که بعضی از آن دعاها امور مادی ما را تنظیم کرده است و اینکه چگونه امور مادی را از خدا بخواهیم و تعدادی از آنها امور معنوی است.
در اینجا دعا برای عاقبتبهخیری است؛ یعنی همان بحث هدایت که مطرح شد، بحث علمی که به دست آوردیم، بعضی وقتها با همان هدایت و علم هم افراد منحرف میشوند و در فضای دیگری میافتند؛ لذا اینجا از خدا میخواهیم که خدایا دلهایمان را بعدازاینکه هدایت کردی و در مسیر قراردادی و ما راه را پیدا کردیم و داریم مسیر درست را طی میکنیم، زیغ و انحراف در آن به وجود نیاید. از سمت خودت رحمتی را بر ما ببخش چون تو بسیار بخشنده هستی.
زیغ یعنی انحراف. «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا» ما دائم از تو خواستیم که «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» حالا که در صراط مستقیم آمدیم از این صراط مستقیم منحرف نشویم. «وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ» اینجا باز یکی دیگر از اسماء حسنای الهی را خواندیم که وهاب است. گفتیم که «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها» بهوقت دعا خدا را با اسماء حسنایش بخوانیم؛ اینجا هم وهاب آمده است.
«رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا» دعای راسخون در علم است
آیه شریفه بیان درخواست گروهی از افراد است که اصطلاحاً به آنها میگویند راسخون در علم. این دعای آنهاست. راسخ به معنای ثابت است؛ یعنی کسی که علمش با ثبات و یقین همراه است. اینکه دو مطلب یاد گرفته باشد و بعد هم یادش برود نیست. هیچ شبههای در علمش ندارد؛ چون حقایق و معارف الهی را با نور ایمان در درون خودش شهود کرده است و دیده است.
یکوقت برای شما از چیزی خبر میآورند و شما میگویید چون فلانی خبر آورده حتماً هست؛ مثلاً میگویند خانه خدا در فلان جا هست؛ اما یکوقت شما خودتان میروید میبینید و کنار خانه خدا میایستید و نماز میخوانید. وقتی شما دیدید در شما علمی به وجود آمده است که این علم قابل خدشه نیست. مثال میزنم که ذهنتان آشنا شود. راسخون در علم به باور شهودی رسیدهاند. کأن معارف الهی را خدا را و قیامت را دیدهاند.
این دعای آنهاست. کسی که در مسیر هدایت قرار گرفت و از هدایت بهره گرفت، دائم از خدا میخواهد که نکند از مسیری که هدایت شدم برگردم. «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا» این دعا را خوب است که در قنوتتان بخوانید.
راسخان در علم دعا میکنند که به بیماری دل دچار نشوند. بیماردلان اهل دعا نیستند. دلش بیمار است دعا نمیکند. چون انسان اگر زیغ و انحراف برایش پیش آمد با دعا میتواند آن را برگرداند. کسی که مبتلا به انحراف شد و اهل دعا هم نبود در کجی خودش میماند.
دعایشان هم قشنگ است راسخان در علم. نمیگویند که خدایا به ما رحم کن که جهنم نرویم. خیلی با ادب سخن میگویند. خیلی با دقت با خدا سخن میگویند. میگویند خدایا تو قیامتی داری، خلف وعده هم نمیکنی؛ پس از آن رحمت لدنی خودت که نزد خودت است برای اینکه قلب ما منحرف نشود به ما بده. ما را مورد آن رحمت قرار بده. خیلی قشنگ است.
آیه ۹ سوره مبارکه آل عمران است؛ «رَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ ٱلنَّاسِ لِیَوم لَّا رَیب فِیهِ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُخلِفُ ٱلمِیعَادَ» پروردگارا، تو در روزى که شکى در آمدنش نیست مردم را یکجا جمع خواهى کرد، آرى خدا خلف وعده نمیکند؛ یعنی خدایا ما به تو ایمانداریم و ایمان هم داریم که تو قیامتی داری. به این هم ایمانداریم که خدا به وعدههایی که داده عمل میکند و تخلف ندارد. حالا که اینطور است؛ «لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا». «وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ» از آن رحمت لدنی خودت، از همان رحمتی که نزد خودت است برای ما بریز و ما را سیراب کن.
الحاد و زیغ به معنای انحراف است
الحاد و زیغ که به معنای انحراف است معانیاش درجاهای مختلف فرق دارد. ملحد هم یعنی کسی که از مسیر درست منحرفشده است. سنگ لحد هم که مشهور است اسم آن سنگ نیست. دیوارههای قبر صاف است به آن صافی انحرافی میدهند و لبه میدهند که به آن میگویند لحد. بعد سنگ را که روی آن لبهها میگذارند به آن سنگ میگویند سنگ لحد. الحاد هم یعنی از مسیر مستقیم منحرف شدن. باید راست میرفت کج شد و ملحد شد. زیغ هم به معنای انحراف است یعنی کج رفتن.
قوم حضرت موسی دائم از هدایت منحرف میشدند
قوم حضرت موسی قوم عجیبی بودند. ویژگیهای خاصی داشتند. قرآن کریم تقریباً میشود گفت قوم موسی را کاملاً بررسی کرده. در قرآن یکی از گروههایی که زیاد راجع به آنها صحبت شده حضرت موسی و قوم حضرت موسی است؛ که در بعضی از روایات هم دارد که مسلمانها و بهخصوص شیعیان همان کارهایی که آنها میکردند را میکنند.
یکی از مشکلات قوم حضرت موسی این بود که حضرت موسی آنها را هدایت کرد اما آنها دائم منحرف میشدند. یکوقت به دنبال سامری راه افتادند؛ چهل روز پیغمبر از بین آنها رفت گوسالهپرست شدند. سامری هم شخصیت خاصی داشت. باید تاریخش را بخوانید. ویژگیهایی داشت و بعد هم حضرت موسی او را حصر خانگی کرد که قصهاش مفصل است.
قوم حضرت موسی به حضرت موسی گفتند برای ما یک بت قرار بده. عجیب بودند. معجزاتی که حضرت موسی برای قومش آورد هیچ پیغمبری نیاورده. بعضی از این معجزات هم واقعاً عجیب است. رنگ دریا عوض میشد. در آسمان پرنده میپرید آن را میگرفتند کباب میشد؛ اضافه ش را میانداختند دوباره پرواز میکرد. معجزات عجیبی را دیدند. صخرهای بالاسر قوم موسی حرکت میکرد که سایه بیندازد روی سر آنها که آفتاب آنها را اذیت نکند؛ یعنی اگر اراده خدا نباشد آن صخره میافتد و همه را له میکند.
بعدازاین که پیغمبر عصایش را به دریا زد و آنها از آن عبور کردند. هنوز عرقشان خشک نشده یک مقدار جلوتر که رفتند، رسیدند به قومی که بتپرست بودند. در آیه ۱۳۸ سوره اعراف میفرماید: «قالُوا یا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَهٌ» موسی میشود برای ما هم یک خدا مثل اینها که بت دارند درست کنی؟! خیلی عجیب بودند هنوز از معجزه خدا تازه فارغ شده بودند.
یا در آیه ۵ سوره صف فرمود: «یَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ» آن موقع که موسی به قومش گفت چرا من را اذیت میکنید بااینکه میدانید من فرستاده خدا هستم! وقتی آنها منحرف شدند و از حق مسیرشان را تغییر دادند، خدا هم دلهای آنها را منحرف کرد. خودتان چراغ را خاموش کردید؛ چراغ که خاموش شد خدا هم میگوید نمیگذارم روشن کنید. خودتان در فضایی افتادید که چراغ خاموش بماند. «وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ» خدا قوم فاسق را هدایت نمیکند.
گاهی میگفتند: «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَهً» ما به تو ایمان نمیآوریم تا خدای تو را نبینیم. قوم موسی اینطور بودند. گاهی هم اینطور بود که بااینکه غذایشان معجزه الهی بود بازهم آنجا گیر دادند و گفتند: «لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ…» ما صبر نداریم. غذا یکجور و یکنواخت شده است. غذای یکنواخت ما نمیخوریم.
همه اینها کی بود؟ وقتی مادر حضرت موسی یوکابد میخواست حضرت موسی را در دریا بیندازد تا حفظ شود، هیچکس از آن قوم که چند صد هزار نفر بودند بلد نبودند یک جعبه یا سبد بسازند. فرعون آنها را مستضعف نگهداشته بود. هیچچیزی بلد نبودند. مهمترین کاری که بلد بودند جاروکشی بود. کارهای خدماتی میکردند که هیچ صنعتی نداشته و هیچ تولیدی نداشتند.
موسی به دنیا آمد چند سال گذشت و به پیغمبری رسید و قوم خودش را حرکت داد. آن موقع ۶۰۰ هزار نفر بودند. رسیدند بهجایی که گوساله از طلا ساختند که صدا از آن درمیآمد. آنها که هیچ نمیتوانستند بسازند، آنها که بلد نبودند جعبه بسازند، گاوی را از طلا ساختند که باد در آن میپیچید و صدا درمیآورد؛ و چیزها و کارهای دیگر؛ استخبارات، شناسایی چهره، کارهای عجیب و زیادی انجام دادند که الان هم هست. الان هم استخبارات کل دنیا در دست یهود است. خبرگزاریهای مهم دنیا در دست یهود است.
اینها یعنی هدایت شدند. این آدمهای هدایتشده، اینهمه بهانه آوردند که ما بت میخواهیم و غذایمان یکی است و خدا را میخواهیم ببینیم و … این آیه اینجا نازل شد که «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ».
باید دائم دعا کنیم که بعد از هدایت، قلبمان به سمت چیزهای دیگر منحرف نشود
باید دائم دعا کنیم که خدایا بعدازاینکه ما را هدایت کردی قلبمان به سمت چیزهای دیگر منحرف نشود. انسان در هرلحظه ممکن است خطا کند. مگر ابن ملجم قاری قرآن نبود که در این روزها امیرالمؤمنین را به شهادت رساند. حافظ قرآن بود. ایستاده قرآن میخواند. چهره او چهره خاصی بود به خاطر عبادت. اهل نماز و نماز شب بود. همه خوارج اینطور بودند. همه قاری قرآن و تالی قرآن بودند. با صوت خوب قرآن میخواندند.
در تاریخ دارد که حضرت با یکی از اصحاب میرفتند که صدای قرآن آمد. صحابی حضرت گفت چقدر قشنگ قرآن میخواند. حضرت چیزی نگفت. آیات خاصی را هم داشت میخواند؛ «أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا…» این آیات را داشت میخواند. در جنگ نهروان امیرالمؤمنین با همان اصحابشان داشتند در میان کشتهها میگشتند که حضرت یکی از آنها را برگرداند و فرمود: این همان است که آن شب آنطور قرآن میخواند و تو به حال او غبطه میخوردی.
انسان هدایت میشود ولی شیطان هم که یکلحظه دست برنمیدارد. چه تضمینی هست که ایمان برای ما باقی بماند؟ چرا ما دائم میگوییم خدایا ما را به حال خودمان وامگذار «اللَّهُمَّ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَداً» انسان یکلحظه غفلت میکند گرفتار میشود.
راسخان در علم برای رهایی از دامهایی که شیطان فراهم میکند تلاش میکنند
باید دائم دعا کرد «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا» راسخان در علم در مقابل «الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ» که در دام شبهه و فتنه و متشابهات افتادند؛ یعنی کسانی که در دلشان انحراف هست در دام شبهه و فتنه هستند؛ این راسخان در علم در مقابل اینها دائم از خدا رحمت میخواهند «وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ» خدایا دائم از رحمتت به ما سرریزکن که قلب ما دچار زیغ و انحراف نشود.
راسخان در علم برای رهایی از دامهایی که شیطان فراهم میکند تلاش میکنند. خود این راسخان در علم تلاش میکنند که مردم را هدایت کنند. شما هم اگر باور کردید که قیامتی وجود دارد و بر اساس این علمتان زندگیتان را تنظیم کردید میشوید راسخ. اعتقاد به خدا داشتید و بر اساس این اعتقاد حرکت کردید میشوید راسخ. بنابراین مهمترین خواسته راسخان در علم این است که از خدای تعالی معارف میخواهند. معارف اهلبیت و قرآن را میخواهند.
هر چه نعمت هست دست خداست
هر چه نعمت هم هست از خداست این را ما میدانیم. نعمتهای خدا چند جور است. یکسری از نعمتها هست که سرازیر کرده و در اختیار همه ما است و این نعمتها هم به صلاحیتهای افراد داده میشود. در آیه ۵۳ سوره مبارکه نحل میفرماید: «وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ». هر چه نعمت دارید برای خداست. فهم و سواد دارید. سلامتی دارید. عقل و خانواده و اطرافیان، همه اینها نعمت است. نعمتها را یادداشت کنید کاغذ کم میآورید. یک سری نعمتها را اصلاً توجه نداریم؛ مثل نفس کشیدن. اگر برای نفس کشیدن کنتور میگذاشتند آن موقع میفهمیدیم که چه نعمت ارزانی داریم.
مثلاً گردش خون در بدن که با چه سرعتی در طول شبانهروز میچرخد در تمام مویرگها. مولکول خونی چهار میکرون است. رگهایی که در مغز ما وجود دارد قطرش دو میکرون است. برای اینکه این چهار میکرون از این دو میکرون عبور کند کش میآید؛ و با سرعت زیادی این خون در مویرگهای سر دارد میچرخد. اگر یک ضربه به سر بخورد مویرگ به هم میچسبد و خون لخته میشود. منظور این نیست که پارهآجر میشود. بهاندازه یک ارزن خون جمع میشود و زندگی و سلامت بدن مختل میشود. یکطرف بدن بیحس میشود. درستش هم کنند و عمل کنند یا گوش نمیشنود یا چشم نمیبیند. ما این نعمتها را اصلاً نمیبینیم. اگر بخواهیم یادداشت کنیم کم میآوریم.
رزق لدنی با تلاش به دست نمیآید؛ خداوند به هر که بخواهد هبه میکند
«وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ» هر چه نعمت هست دست خداست؛ اما این را بدانید هرچه که نعمت هست نازل نشده. اینطور نیست که همه را داده باشد. مثلاً شما خیلی مال دارید اما همه را نمیبخشید یکبخشی پیش خودتان میماند. طرف سواد دارد اما یکبخشی از سوادش را برای خودش نگه میدارد و همه را نمیدهد.
از نعمتها آن چیزی که نازلشده اینها را ما باید با تلاش به دست بیاوریم. یک بخشی را خدا عمومی داده مثل همین گردش خون و نفس کشیدن و در اطراف ما چیزهای دیگری که هست؛ و یکسری از نعمتها را هم نازل کرده و گفته باید بروید تلاش کنید و به دست بیاورید. بدون تلاش نمیتوانی به دست بیاوری مثل رزق است؛ رزق را باید کسب کنید.
بعضی از رزقها هم هست که نازل نشده. با سعی و تلاش هم به دست نمیآید. نعمت خداست و نازل نکرده و شما هم هر چه تلاش کنید به آن نمیرسید. پس باید چه کرد؟ این رزقی است که نزد خودش است و لدنی است. مثل علم لدنی که شما هرچقدر درس بخوانید و حوزه بروید یا دانشگاه بروید و پیش هر عالمی بروید، از آن بهره نمیبرید. علم لدنی رزق است، نعمت هم هست؛ اما نمیدهد. با درس خواندن هم به دست نمیآورید. خودش باید بدهد. خودش باید اراده کند. به چه کسانی داده؟ به اهلبیت داده؛ به پیغمبر داده.
اینجا که میگوید «وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً» از آن رحمتی که نزد خودت است به ما بده. میگوید «هَبْ لَنا» یعنی هبه است. مثلاینکه شما از من درخواستی ندارید مثلاً روز عید است و من دست در جیب میکنم و به شما عیدی میدهم. این هبه است. شما هرچقدر هم روزهای دیگر تلاش کنید همان روز هم تلاش کنید گیرتان نمیآید تا خود من نخواهم بدهم. اینجا سعی و تلاش هم صورت بگیرد و نگیرد فرقی نمیکند. به آن میگویند رزق موهوب؛ هبه میشود. خدا باید اراده کند.
رزقهای موهوب در قرآن
قرآن کریم به تعدادی از این رزقهای موهوب اشارهکرده است. برایتان میگویم تا ذهنتان آشنا شود.
در سوره ابراهیم آیه ۳۹ میفرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعَاءِ» حمد مخصوص خدایی است که در سن پیری اسماعیل و اسحاق را به من هبه کرد. پیرمردی که علیالقاعده نباید اولاد دار شود و به اولاد میدهند این هبه است. با تلاش و کوشش که به دست نمیآید. خدا باید بدهد.
یا در آیه ۸۴ سوره مبارکه انعام میفرماید: «وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ» اسحاق و یعقوب را به ابراهیم بخشیدیم؛ هبه کردیم.
در آیه ۵۳ سوره مبارکه مریم میفرماید: «وَوَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیًّا» از رحمت خودمان برادرش هارون را که پیغمبر هم بود به او (موسی) بخشیدیم؛ و در آیه ۳۰ سوره مبارکه ص میفرماید: «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ».
رزق موهوب را با تضرع و گریه میدهند
موارد هبه در قرآن زیاد است که با تلاش نبوده و به آن میگویند رزق موهوب. پس علمی که راسخان در علم درخواست میکنند علم لدنی است و از موارد موهوب است. رسیدن به این علم هم با درس و بحث و مباحثه و پیش استاد رفتن به دست نمیآید. با چه به دست میآید؟ «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَهً» با گریه به دست میآید. با بندگی به دست میآید. بندگی که کنید این علوم را میدهند؛ چون بعدازآن فرمود: «إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ» تو بسیار بخشندهای.
این تعلیل است. «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا… إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ» خدایا ما منحرف نشویم تو بخشنده هستی. این مسیر مسیری است که تو باید برای ما فراهم کنی. اینجا هم خیلی دقت دارد که جمله اسمیه است و ضمیر فصل آمده و الف لام تعریف آمده که میخواهد بگوید تنها بخشنده تو هستی.
در روایت واردشده که اهل ایمان؛ شماها و ماها و همه این دعای قرآنی را مکرر بخوانیم که «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ».