بسم الله الرحمن الرحیم
شرح دعای ۴۹ صحیفه سجادیه
جلسه دوازدهم – ۱۴۰۱/۱۱/۲۶
شدت عداوت و دشمنی دشمن
«فَکَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَیَّ سَیْفَ عَدَاوَتِهِ، وَ شَحَذَ لِی ظُبَهَ مُدْیَتِهِ، وَ أَرْهَفَ لِی شَبَا حَدِّهِ، وَ دَافَ لِی قَوَاتِلَ سُمُومِهِ، وَ سَدَّدَ نَحْوِی صَوَائِبَ سِهَامِهِ، وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّی عَیْنُ حِرَاسَتِهِ، وَ أَضْمَرَ أَنْ یَسُومَنِی الْمَکْرُوهَ، وَ یُجَرِّعَنِی زُعَاقَ مَرَارَتِهِ»
این فراز یک فراز خاص است. خیلی هم عبارت قشنگی است. حضرت اینطور به خدا عرض میکند که چه بسیار دشمنی که شمشیر دشمنیاش را علیه من از غلاف بیرون کشیده و تیغش را بر ضد من تیز کرده است و سرنیزهاش را بهقصد حمله به من نازک کرده است و زهرهای کشندهاش را با آشامیدنی من درآمیخته و تیرهای اصابت کنندهاش را بهسوی من نشانه رفته است و چشمهای مراقبتش نسبت به من نخوابیده. (ببینید چطور دشمن را دارد ترسیم میکند) تصمیم گرفته مرا هدف شکنجه و آزار و ناراحتی قرار دهد و جرعه تلخ مرارتش را به کام من بریزد (تصمیم گرفته من را نابود کند) بلافاصله بعدازاینکه مطالب را بیان میکند میفرماید «فَنَظَرْتَ -یَا إِلَهِی- إِلَى ضَعْفِی عَنِ احْتِمَالِ الْفَوَادِحِ، وَ عَجْزِی عَنِ الِانْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِی بِمُحَارَبَتِهِ» ولی خدای من تو ناتوانی من را از تحمل بارهای گران و عجز من از پیروزی در برابر کسی که قصد جنگ با من کرده دیدهای. من تنها هستم و در برابر این تنهایی عده زیادی به دشمنی با من برخاستهاند.
این عبارت در حقیقت شکوه و شکایت حضرت است از دشمن به خدای تعالی. فراز قبل اگر یادتان باشد میگفت من میخواهم فرار کنم فرار یک گناهکار به سمت تو خدا. از خودش میخواست به خدا فرار کند؛ و در اینجا عباراتی را برای دشمن به کار برده است و کلماتی را بیان کرده است که شدت عداوت و دشمنی و اوج ضرر زدن دشمن به این شخص از آن کلمات فهمیده میشود.
شیطان، دشمن آشکار
برای ما دو دشمن متصور است؛ یک دشمن درون و یک دشمن بیرون. اینها را قبلاً هم گفتیم با انواع دشمنیهایی که این دشمنان برای ما دارد. در قرآن کریم نزدیک به ۱۵۰۰ آیه راجع به دشمن گفتهشده است. لااقل ۳۰۰ آیه راجع به منافقین گفتهشده است. منافقین بدترین دشمنان هستند.
خدای تعالی شیطان لعین را با عنوان دشمن آشکار معرفی کرده است. از همان اول خلقت هم شروع کرده است. در سوره مبارکه یس فرمود «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» آیا ما با شما عهد نکردیم که پیروی شیطان را نکنید که او دشمن آشکار شماست؟! بندگی من را بکنید که صراط مستقیم همین است. پس پیروی کردن از شیطان مساوی است با خروج از صراط مستقیم و بندگی نکردن خدای تعالی.
اینجا خدای تعالی با تأکید سفارش کرده است که شیطان دشمن شماست و ما را از پیروی شیطان بر حذر داشته است. در بحث شیطان شناسی اگر یادتان باشد مفصل شیطان را معرفی کردیم، راههای شیطنتهایش را گفتیم، روشهایش را گفتیم که دشمنیهایش چگونه است و چگونه لشکرش را آماده میکند و چگونه تزیین میکند.
نفس، دشمنترین دشمن
البته مستحضر هستید که دشمنترین دشمن ما نفس ماست. رسول خدا فرمودند که دشمنترین دشمن تو نفس تو است که در دو پهلوی تو قرار دارد. هوا و هوس انسان دشمن انسان است. هوا و هوس شمشیرش را بیرون کشیده و لبهاش را تیز کرده و با روشهای مختلف به سمت ما نشانه رفته است.
خوب این را توجه کنید. تمام کلماتی که امام سجاد گفت راجع به همه این دشمنان به کار میرود. شیطان شمشیر کشیده است، نیزهاش را تیز کرده است، تیرش را به سمت ما گرفته است، سم را در غذای ما ریخته است، اینکه میگوید «وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»[۱] یعنی همین؛ سمش را قاطی کرده است.
هوا و هوس انسان هم دشمن انسان است؛ چون مانع رسیدن انسان به کمال است. هر چیزی که مانع رسیدن انسان به کمال باشد دشمن شماست. بعضی وقتها مال است، بعضی وقتها قدرت است، بعضی وقتها مسئولیت است، بعضی وقتها همسر است، بعضی وقتها اولاد است.
هر چیزی که نگذارد شما به کمال برسی دشمن شماست. فرصت رشد را از انسان میگیرد. هوا و هوس نمیگذارد تو در آن جایگاهی که باید در مقام انسانیت و قرب باشی، باشی. بهآرامی و آهستگی همهچیز را از انسان میگیرد؛ بهطوریکه آخر عمر انسان میفهمد و میبیند که چیزی جز افسوس و حسرت برایش نمانده است.
هیچ دشمنی با انسان اینطور رفتار نمیکند که هوا و هوس رفتار میکند. لذا فرمود «أعدى عَدوِّکَ نَفسُکَ الَّتی بَینَ جَنبَیکَ»[۲] دشمنهای دیگر جان انسان را میگیرند و تمام میشود ولی او اینطور نمیکند. زخمی میکند، اسیر میگیرد و بعد در اسارت کاری میکند که دینت از بین برود. شیطان هرگز انسان را از پا درنمیآورد. بنای او بر این است که بیدینت کند. میخواهد شما دین نداشته باشید. مجروحت میکند و در عالم جراحت نگه میدارد و اسیرت میکند. کسی که تحت هوا است اسیر است.
چون هیچ دشمنی با انسان این کار را نمیکند میگوید «أعدى عَدوِّکَ» عجیب کار میکند. هوای نفس برای انسان افراطوتفریط درست میکند؛ در خوابیدن، خوردن، حرف زدن، انقدر افراط درست میکند تا شخص را از پا دربیاورد. آنجایی که باید سکوت کند حرف میزند و آنجایی که باید حرف بزند سکوت میکند. در همه شئون انسان وارد میشود و یک بعد ندارد.
شیطان و نفس در طول هم هستند
در بیرون هم شیطان همین کار را میکند. تلاش میکند تا روح توحیدی از شما گرفته شود. خداشناسی از شما گرفته شود. موحد نباشید. چهکار میکند؟ در مجاری درک تو و ادراک تو نفوذ میکند. درجایی که باید بفهمی میآید مینشیند، در قلب مینشیند، آنجایی که انسان میخواهد تجزیه تحلیل کند و مطلب را بفهمد آنجا انسان را دچار مغالطه میکند. فهم انسان را دچار کجی میکند. شروع میکند به اغواگری. اغواگری روح توحیدی و عبادی انسان را از انسان میگیرد.
لذا این دو دشمن در طول هم هستند. هوای نفس و شیطان اینها پشت سر هم هستند. در کنار هم نیستند. اینطور نیست که هوای نفس و شیطان کارشان را از هم جدا انجام بدهند. دشمنیشان در طول هم است. شیطان دشمن بیرون است و از راه هوای نفس که شیطان درون است انسان را به بیراهه میکشد.
ابزاری هم که در اختیار دارد وسوسه است که اینها را قبلاً مفصل بحث کردهایم. کاری میکند که نعوذبالله هوس انسان بشود خدای انسان. در سوره مبارکه جاثیه آیه ۲۳ فرمود «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ» هوای نفس انسان میشود خدای انسان و بعد هم گمراه میشود.
روایاتی در باب دوری از هوسرانی
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: در زیر آسمان هیچ معبودی که بهجای خداوند پرستیده شود نزد خدا منفورتر از هوای نفس نیست[۳]. بعضیها هوای نفس میشود خدایشان. چقدر روایت داریم راجع به هوسرانی.
رسول خدا فرمودند: ابلیس گفت من آنها را با گناهان به هلاکت افکندم ولی آنها خودشان را نجات دادند. آنها من را با استغفار هلاک کردند. پس چون چنین دیدم آنان را بهواسطه هواها و هوسها به هلاکت انداختم. اینجا منظور این است که رفتم در عقایدشان فرقه فرقه کردمشان. عقاید گوناگون برایشان به وجود آوردم و هرکسی را مشغول یک عقیدهای کردم. هرکسی را مشغول یک فرقهای کردم. چون در این حالت است که فکر میکنند و خیال میکنند نجات پیدا کردند. درنتیجه استغفار را فراموش میکنند و من هم هلاکشان میکنم[۴].
بعضیها همان عقیده باطلشان میشود خدایشان لذا از امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه سؤال شد: چیرهترین و نیرومندترین سلاطین کیست؟ فرمود: هوس.[۵] این روایات اهلبیت خیلی نورانی است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: شمارا به دوری گزیدن از هوس سفارش میکنم؛ زیرا هوس به کوردلی فرامیخواند و باعث گمراهی در آخرت و دنیاست[۶]؛ یعنی کسی که دنبالهرو هوسش میشود کوردل میشود. بصیرت از انسان گرفته میشود. با کوری چشم، شخص اشیا را نمیبیند و طبق عادت بعد از مدتی مسیر رفتوآمد را از میان اشیاء یاد میگیرد؛ اما اگر کسی کوردل شد هلاک میشود. هم در دنیا هلاک میشود هم در آخرت. آن چیزی که انسان را کوردل میکند و بصیرت را از انسان میگیرد هوس است.
در همین جریانات سیاسی، فرهنگی، خانوادگی، اجتماعی، فرقی نمیکند در همه جریانات نگاه کنید، هوس باعث خیلی از اتفاقات است. ریشهیابی کنید میبینید در همین مسئله سیاسی که طرف بصیرت ندارد و باید کاری را بکند اما نمیکند چنین کسی به دنبال هوسهایش بوده است.
باید تشکر کنیم از مردم، بهخصوص مردم استان که بصیرت به خرج دادند در روز ۲۲ بهمن و چقدر حرکت زیبا و جالب و بهیادماندنی خلقت کردند. خدای تعالی برای هر قدمی که برداشتند اضعاف مضاعف پاداش دهد انشاءالله.
امیرالمؤمنین فرمود: بر حذر باشید از چیره آمدن شهوتها بر دلهایتان زیرا که آغاز آنها بندگی است و انجامش نابودی[۷]. شهوت که آمد تو را از اول بنده خودش میکند. انسان کی بنده است؟ وقتیکه نتواند بدون اراده مولایش حرکت کند. مولایش به او میگوید بنشین مینشیند، میگوید برو میرود، میگوید بیا میآید. خواستههای دل و شهوات با انسانها اینطور میکند. میگوید بنشین، بخور، بیا، برو. میگوید بر حذر باشید از چیره آمدن شهوتها که اول آن بندگی است و آخرش نابودی چون این شهوت که تو را به بهشت نمیبرد.
فرمود: «قَرینُ الشَّهوَهِ مَریضُ النّفسِ، مَعلولُ العَقلِ»[۸] شهوت چیز بدی نیست؛ یعنی اشتها، یعنی میل، یعنی خواستن. همینکه شما میگویید این لباس را بپوشم، این غذا را بخورم، این حرکت را داشته باشم اینها همان میل است. اگر این میل در انسان نباشد انسان ناقص است. شهوت باید باشد. غضب هم باید باشد. اگر نداشته باشیم ناقص هستیم. انسان باید شهوت و غضب داشته باشد ولی باید تحت کنترل باشد. این شهوتهایی که میگوید همان است که مذموم است و افراطوتفریط آن قوه است. تحت مدیریت عقل نیست. خودمختاری اعلام کرده است؛ و الا اشتها و میل اگر در کسی نباشد کسی حرکت نمیکند. همانطور که اگر غضب نداشته باشد چیزی را از خودش دفع نمیکند. انسان اگر قوه غضب و شهوت نداشته باشد از بین میرود. ولی باید تحت کنترل باشد. کسی که شهوتپرست باشد جانش بیمار است و بیماردل است و عقلش معیوب است و ناقصالعقل است.
لذا فضیلتهای فراوانی و آثار زیادی برای مخالفت با هوای نفس گفتهشده است. هوای نفس یکی از دشمنان ماست؛ همانکه امام سجاد میگوید شمشیرش را کشیده و لبهاش را تیز کرده و نیزهاش را به سمت ما نشانه رفته و سم را ریخته در غذای ما.
امیرالمؤمنین فرمود: مبارزه با هوای نفس رأس خرد است[۹]. بازداشتن نفس از هوس جهاد اکبر است[۱۰]. ما روایات را میخوانیم و رد میشویم؛ اما اگر روی آنها تأملکنیم و دقت کنیم که مثلاً مبارزه با هوس سر عقل است که فرض کنیم اگر عقل یک پیکری داشته باشد سرش یعنی اینکه شما باید با هوای نفس مبارزه کنید.
ترجیح خواست خدا بر خواست خود
روایتی از امام باقر بخوانم. خداوند عزوجل میفرماید: به عزت و جلال و عظمت و شکوه و بلندى جایگاهم سوگند که هیچ بنده مؤمنى در چیزى از امور دنیا خواست مرا بر خواست خودش مقدّم ندارد، مگر اینکه به او غناى نفْس بخشم و هموغمش را مصروف آخرت سازم و آسمانها و زمین را ضامن روزى او قرار دهم و از پس تجارت هر تاجرى هواى او را داشته باشم[۱۱].
ما وظیفه خودمان را انجام بدهیم خدا خودش کارش را بلد است؛ اما بعضی وقتها برای خدا تعیین تکلیف میکنیم. در یک سری از دعاها که میکنیم برای خدا تعیین تکلیف میکنیم؛ مثلاً در مال خواستن باید بگوییم که خدایا آبروی من را حفظ کن. آنوقت خدا بهاندازه آبرویت به تو مال میدهد؛ اما اگر مال را بخواهی آنقدر به تو میدهد که دنیا آخرتت را با آن خراب میکنی. اینکه از خدا چه بخواهیم مهم است.
حضرت آقا درس میخواندند؛ طلبه بودند. کسی که به دنبال علم و تحصیل علم است به قله آن نگاه میکند. در طلبگی هم درس میخوانند که مجتهد شوند و بعد هم مرجع شوند. اینها مراحلی دارد. یکی از درسها کفایه است. کسی که کفایه میخواند ملا است و کسی که کفایه درس میدهد ملاتر است. کسی که درس خارج میدهد یعنی دارد مجتهد پرورش میدهد. خودش که مجتهد شده هیچ، دارد مجتهد هم پرورش میدهد. حضرت آقا در مرحلهای بود که داشت تدریس میکرد و جایگاه علمی رفیعی پیداکرده بود. پدرش چشمدرد گرفت و گفت باید بیایی پیش من و دست من را بگیری. امر دائر میشود بین دنیا و آخرت. نیت ما هم اگر الهی باشد قصدمان این است که مسئولیتی بگیریم و به دین اسلام خدمت کنیم. ولی از آنطرف هم پدر است و واجب است. آقا فرمودند با یکی از اساتید مشورت کردم و فرمود که گوش به حرف پدرت بده. تمام آرزوها یکدفعه خفه میشود. میگوید رها کردم و به مشهد رفتم. الان جایگاهی دارد که مراجع باید به حرفش گوش بدهند. اگر ایشان حکم کند حتی مراجع هم باید بگویند چشم.
میگوید به عزتم قسم، به جلالم قسم، به بزرگیام قسم، به بلندی جایگاهم قسم که هیچ بندهای مرا مقدم بر خواسته خودش نمیکند مگر اینکه تمام دنیا و آخرتش را درست میکنم. این روایات را باور کنیم. این کلمات معصومین را باور کنیم. اگر باور کنیم خیلی در زندگی نقش دارد. خدا در کارهای خودش خداست اگر ما هم بنده باشیم کار پیش میرود.
ما فراموش میکنیم که دشمن داریم
امیرالمؤمنین فرمودند: دشمنترین دشمنان آدم، خشم و شهوت اوست؛ هر کس بر این دو چیره شود مقامش بلند گردد و به هدف خود برسد[۱۲]. این دو قوه اگر تحت مدیریت عقل باشند، راه افراطوتفریط را طی نکنند، انسان را سربلند میکنند و الا انسان را به سقوط میکشانند و نابود میکنند که هم دنیایش خراب میشود هم آخرتش.
نفس و شیطان همان است که امام سجاد علیهالسلام فرمود که چه بسیار دشمنی که شمشیر دشمنیاش را علیه من از نیام بیرون کشیده… مشکل عمدهای که ما داریم این است که فراموش میکنیم دشمن داریم؛ یا اگر هم فراموش نمیکنیم آن را دستکم میگیریم. فرقی نمیکند؛ چه دشمن درون چه دشمن بیرون.
امیرالمؤمنین فرمود: هر کس از دشمن خود غافل شود دسیسههای او، او را به خود آورد[۱۳]. هرگز هیچ دشمنی را دستکم نگیر؛ هرچند ناتوان باشد.
برای مبارزه با هر دشمنی، باید اسلحه متناسب همان دشمن را داشت
این هم یادتان باشد برای مبارزه با هر دشمنی، باید اسلحه همان دشمن را داشت. نمیشود با دشمنی که مثلاً دارد در آب میجنگد، شما وسیله مبارزه با دشمنی را داشته باشید که در خاک میجنگد. برای هر دشمنی باید وسیله دفاعی خودش را داشت. لقمان در سفارش به فرزند خودش فرمود: ای فرزندم از چیزهایی که باید در برابر دشمن است به آن مسلح شوی و درنتیجه او را به خاک افکنی این است که با او به زبان چرب و نرم سخنگویی؛ یعنی حیلههای مبارزه را یاد بگیر و وانمود کنی که از او خرسند هستی و از او دوری نکن که آنچه در اندیشهات میگذرد بر او آشکار شود، درنتیجه خودش را برای حمله به تو آماده میکند[۱۴].
این را گفتم که بدانید برای هر دشمنی باید راه مبارزه با او را بدانید. باید بفهمیم که با دشمن چهکار کنید؛ اما یادتان باشد که نفس و شیطان دشمنی است که اگر به او ارفاق کنید بدتر میشود. هر دشمنی را که شما به او خدمت کنید و لطف کنید و مهربانی کنید، آرامآرام شل میشود و به سمت شما حرکت میکند؛ اما نفس دشمنی است که اگر به او کمک کنید بدتر میشود؛ مثلاً در نگاه به نامحرم نمیشود گفت حالا یکبار نگاه کن دو بار نگاه کن آرام میشود. نه؛ بلافاصله سلطه پیدا میکند و میگوید حالا که نگاه کردی لمس کن. این تنها دشمنی است که نباید به آن ارفاق کرد و باید در مقابلش ایستاد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱]. اسراء/ ۶۴
[۲]. تنبیه الخواطر: ۱/۲۵۹
[۳]. الدّر المنثور/ ج ۵/ ص ۷۲
[۴]. الترغیب والترهیب: ۱/۸۷/۱۳
[۵]. بحار الأنوار: ۷۰/۷۶/۶
[۶]. دعائم الإسلام: ۲/۳۵۰
[۷]. غرر الحکم: ۲۷۴۶
[۸]. غرر الحکم: ۶۷۹۰
[۹]. غرر الحکم: ۵۲۵۷
[۱۰]. غرر الحکم: ۵۳۹۳
[۱۱]. الکافی: ۲/۱۳۷/۲
[۱۲]. میزان الحکمه، جلد ۷، ص ۱۰۹
[۱۳]. غررالحکم ص ۳۳
[۱۴]. الأمالی صدوق، ص ۶۶۸، حدیث ۵