بسم الله الرحمن الرحیم
شرح دعای ۴۹ صحیفه سجادیه
جلسه یازدهم – ۱۴۰۱/۱۱/۱۲
«وَ قَدْ فَرَرْتُ إِلَیْکَ بِنَفْسِی، وَ إِلَیْکَ مَفَرُّ الْمُسیءِ، وَ مَفْزَعُ الْمُضَیِّعِ لِحَظِّ نَفْسِهِ الْمُلْتَجِئِ»
از هر آنچه باعث میشود خدا را اطاعت نکنید فرار کنید
این فراز ادامه بحثهای گذشته است. گفت من غیر از توحید تو وسیلهای ندارم؛ و تنها وسیلهای که برای من است توحید تو است. در ادامه میگوید با جانم به سمت تو فرار کردم و گریزگاه شخص بدکار و پناهگاه کسی که بهرهاش را تباه کرده و از بین برده و حالا آمده پناهنده شده فقط تو هستی.
درباره فرار به سمت خدا در دعای ۲۱ صحیفه سجادیه مطالبی را عرض کردم. در این جلسه آن مطالب را تکمیل میکنم. فرار، از عقاب خدا به سمت رحمت خداست. فرار به سمت خدا از تمام آن چیزهایی است که انسان را از طاعت خدا بازمیدارد. از موانعی که باعث میشود انسان خدا را اطاعت نکند فرار کنید. هر چیزی که باعث میشود امر خدا اطاعت نشود از آن فرار کنید. به سمت خدا با ایمان و اطاعت فرار کنید تا از ثواب الهی بهرهمند شوید.
مولای ما امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه در خطبه ۲۴ نهجالبلاغه فرمود: «فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ فِرُّوا إِلَى اللَّهِ مِنَ اللَّه» فرار از بعضی از صفات خدا به سمت بعضی دیگر، فرار از غضب و سخط خدا به سمت رحمت خدا.
فرار از خدا به خدا مراحلی دارد که آن را نمیخواهیم بگوییم. به تعبیر بعضی از بزرگان امر به فرار، فرار به سمت اقبال خداست؛ یعنی خدا به سمت شما اقبال کرده؛ شما بروید به سمت خدا. «وَ إِلَیْکَ مَفَرُّ الْمُسیءِ» انسان گناهکار فرارش به سمت خداست.
هر خیر و برکت و نجاتی هست از ناحیه خدای تعالی است
این بخش از دعا هم باز ما را دارد موحد بار میآورد و به سمت توحید افعالی دارد پیش میبرد. میخواهد بگوید راه چاره همه مشکلات، خداست؛ چون «لا مُؤَثِّرَ فِی الوُجودِ اِلَّا الله» غیر از خدا در عالم هیچ موجودی تأثیر ندارد. هر خیر و برکت و نجاتی هست از ناحیه خدای تعالی است.
قرآن کریم درباره عدهای از گناهکاران که خدای تعالی به آنها غضب کرده میفرماید: «وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»[۱] دانستند که پناهگاهی جز بهسوی خدا نیست. همینکه فکر کرد غیر از خدا پناهی ندارد زود توبه کرد به سمت خدا و خدا هم تواب است و بلافاصله میبخشد. تو بفهمی که جز در درگاه خدا جای تو نیست خدا بلافاصله میبخشد.
انسان وقتی از عذاب و عقاب خدا میترسد، باز به خدا پناه میبرد. شما اگر از حیوان درنده بترسید از او فرار میکنید به جای دیگر میروید؛ ولی وقتی میگویند خدا آتش دارد و میسوزاند ما از ترس آتش خدا به خود خدا پناه میبریم؛ چون خدا هم قادر است هم رحیم است. اگر از خشم و غضب خدا ترسان بودیم بلافاصله به عفو و رحمت و مغفرت او پناه میبریم. اگر از عدالت خدا ترسان شدیم، به فضل و کرمش پناهنده میشویم. در آیه ۵۰ سوره ذاریات از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ» به سمت خدا فرار کنید که من از سوی خدا برای شما بیم دهنده آشکار هستم.
دنیا دار الفرار و آخرت دار القرار است
ما جهنم و بهشت داریم که مربوط به آخرت است. ما در حال حرکت هستیم به سمت لقاء پروردگار. دنیا دار الفرار است. دار القرار آخرت است؛ یعنی آنجایی که شما از این فرار یا به بهشت میرسید یا به جهنم. جهنم هم دار القرار است. «وَ إِنَّ الْآخِرَهَ هِیَ دارُ الْقَرارِ»[۲] در دنیا، در برزخ، در قیامت صغرا، صحنه قیامت تا قبل از اینکه بهشت و جهنم معلوم شود، همهاش دار الفرار است. دار القرار یا در جهنم است یا بهشت.
«فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ» به سمت خدا فرار کنید؛ چرا؟ چون شما از خدا آمدید؛ حالا که میخواهید برگردید باید به سمت خدا برگردید. حرکتتان اول از خدا بوده. «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ» معنایش همین است. «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» معنایش همین است.
عبد فراری و مولای رحیم
مناجاتی که از اهلبیت برای ما رسیده در این معنا خیلی قشنگ است. یکی از آن مناجاتهای خیلی قشنگ که در این ماههای رجب و شعبان و رمضان با آنها انس دارید همین مناجات خمسه عشر است. در مناجات تائبین میفرماید: «إِلهِى ظَلِّلْ عَلى ذُنُوبِى غَمامَ رَحْمَتِکَ، وَأَرْسِلْ عَلى عُیُوبِى سَحابَ رَأْفَتِکَ؛ إِلهِى هَلْ یَرْجِعُ الْعَبْدُ الْآبِقُ إِلّا إِلى مَوْلاهُ؟ أَمْ هَلْ یُجِیرُهُ مِنْ سَخَطِهِ أَحَدٌ سِواهُ؟» خدایا ابر رحمتت را بر گناهان من بگستران و بارش لطافت و محبتت را بر عیبهایم ببار. آیا بنده فراری و بنده گریزپا جز سوی مولایش برمیگردد؟ یا هیچکس جز مولایش او را از خشم خودش پناه میدهد؟
انسان با خدای تعالی یک رابطهاش رابطه خالق و مخلوقی است، یک رابطه هم رابطه علّی و معلولی است؛ اما یک رابطه لطیف هم دارد که رابطه عبد و مولا است. در دعاها بیشتر رابطه عبد و مولاست؛ عبد فراری و مولای رحیم. خدا مولای مطلق انسان است. مناجات امیرالمؤمنین در مسجد کوفه را شنیدهاید «مَوْلایَ یَا مَوْلایَ، أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ، وَ هَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ إِلّا الْمَوْلَى؟» تو مولای مطلق هستی. غیر از تو مولایی در عالم وجود ندارد.
بنده گنهکار مثل همان غلامی میماند که خطا کرده و از مولایش فراری شده که این مولا مجازاتش نکند. رفته در بیابان و اینطرف و آنطرف گیرکرده و پناهگاهی جز خود آن مولا ندارد. برمیگردد و میگوید غلط کردم. شخص گناهکار از ولایت خدای تعالی فرار کرده و خارج شده اما بالاخره میفهمد هر جا که میخواهد برود و هر جا که میخواهد به او توجه کند تحت ربوبیت رب است. همه عالم تحت تعلیم و تربیت خداست. انسان جایی ندارد که برود. وقتی همه درها را انسان به روی خودش بسته میبیند، توبه میکند، برمیگردد، زاری میکند، گریه میکند و ضجه میزند که برگردد تا رضایت خدا را فراهم کند تا از غضب مولا در امان باشد.
فرار یک حرکت است؛ و هر حرکتی محصول محبت است
فرار یک حرکت است. حرکت انسان به سمت خدا است و هر حرکتی محصول محبت است؛ یعنی در عالم، هر حرکتی را شما میبینید ریشهاش به محبت برمیگردد. امکان ندارد که حرکتی در عالم صورت بگیرد و آن حرکت منشأ محبت نداشته باشد. یا حب به نفس است یا حب به جاه و … ریشه محبت هم معرفت است. هرچه معرفت انسان بیشتر شد محبت بیشتر میشود؛ لذا برای روضه امام حسین علیهالسلام لازم نیست سنگین خوانده شود. کسی معرفتش بالا باشد و او را بشناسد محبتی در دل او ایجاد میشود که نام حسین علیهالسلام برده میشود اشکش جاری میشود. ما تا معرفت پیدا نکنیم نمیتوانیم کاری را انجام بدهیم. فرار یک هجرت به سمت خداست.
خلاصه اینکه در جهان هستی هیچ پناهگاهی جز خدا وجود ندارد. انسان به کجا میخواهد پناه ببرد؟ البته توجه به این نکته هم دارید که در حدیث قدسی دارد که اگر بنده من به سمت من آرام هم حرکت کند من به سمت او هروله میکنم. هروله یک نوع دویدن است.
فرار، از مقامات اهل معرفت است
معنای بالاتر به سمت خدا فرار کنید این است که از غیر خدا منقطع شوید. فرار یکوقت از گناه به ثواب است، یکوقت از غضب به رحمت است و یکوقت هم انقطاع از غیر خداست. منقطع شدن است. در مناجات شعبانیه میخوانیم «فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ، وَوَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِیناً لَکَ، مُتَضَرِّعاً إِلَیْکَ، راجِیاً لِما لَدَیْکَ ثَوابِ» من بهسوی تو گریختم و باحال خواری و ناتوانی در محضر تو ایستادم به خاطر بخشندگی که در آستان تو سراغ دارم به پاداش نیک امیدوارم.
فرار، از مقامات اهل معرفت است. مرحله اولش که از گناه به ثواب است را باید همه داشته باشیم؛ اما فرار و هرب از مقامات اهل معرفت است که با تلاش و ریاضت به دستش میآورند که به آن میگویند انقطاع.
یکوقت قطع است، یکوقت انقطاع است، یکوقت هم کمال انقطاع است. «إِلهِى هَبْ لى کَمالَ الانْقِطاعِ إِلَیْکَ» اگر انقطاع شد چه میشود؟ «حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ» حجابهای نوری را پاره میکند. حجاب نور سنگینتر از حجابهای ظلمانی است. گناه حجاب است، حجاب ظلمانی است. اینها همه تاریکی است. شما باید یکییکی گناهها را از بین ببرید تا شخصیت نورانی شوید و انسان باصفایی شوید؛ اما بعضی از حجابها نورانی است. علم نور است. شخص عالم شده و دیگر هیچکسی را آدم نمیداند. کمالات نور هستند. شخصی رسیده به مرحلهای از مقامات معنوی که همان مقام معنوی برایش شد حجاب. کار دشوار و سختی است و ریاضت و تلاش میخواهد.
یکی از آن زمانهایی که خیلی به ما کمک میکند ماه رجب است؛ برای اینکه انسان منقطع شود از غیر خدا و به سمت خدا کمال انقطاع را به دست بیاورد. یکی از حالتهایی که حجاب را از بین میبرد سجده بر تربت امام حسین علیهالسلام است؛ یا هفت تکبیر اول نماز اینها خرق حجاب میکند.
اینجا امام سجاد علیهالسلام به خدای تعالی اینگونه عرض میکند که من با جانم به سمت تو فرار کردم و محل گریز انسان بدکار که به دنبال پناهگاه میگردد و بهرههایی که باید میبرده را همه را از بین برده و حالا آمده پناهنده شده، پناهگاهش خود تو هستی.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] . توبه/ ۱۱۸
[۲] . غافر/ ۳۹