شرح دعای ۴۹ صحیفه سجادیه؛ جلسه هفتم

انسان امانت‌دار خویش است

کارشناس روابط عمومی ۱۸ دی ۱۴۰۱ ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

شرح دعای ۴۹ صحیفه سجادیه

جلسه هفتم – ۱۴۰۱/۱۰/۰۷

«تَقَحَّمْتُ أَوْدِیَهَ الْهَلَاکِ، وَ حَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ، تَعَرَّضْتُ فِیهَا لِسَطَوَاتِکَ وَ بِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِکَ وَ وَسِیلَتِی إِلَیْکَ التَّوْحِیدُ، وَ ذَرِیعَتِی أَنِّی لَمْ أُشْرِکْ بِکَ شَیْئاً، وَ لَمْ أَتَّخِذْ مَعَکَ إِلَهاً»

اقرار به گناه وسیله تقرب است

فراز دیگری از این دعای نورانی یعنی دعای ۴۹ از دعاهای امام سجاد علیه‌السلام است که برای دور کردن مکر و فریب دشمنان، سختی‌ها و گرفتاری‌هایی که پیش می‌آید این دعا را حضرت به ما یاد دادند.

در این فراز به خدا عرض می‌کند که من در وادی‌های هلاکت فروافتادم و در مسیرهای پرآسیب جا گرفتم. به استقبال قهر و خشم و غضب تو رفتم و تنها وسیله‌ای که در این موقعیت برای من هست و وسیله نجات من است توحید است. دستاویز من، ریسمانی که می‌توانم آن را بگیرم شرک نورزیدن است به تو و هرگز با تو به خدای دیگری اعتقاد نداشتم.

فرازهای قبل یادتان هست که از رحمت و غفاریت و هدایت و موعظه خدا گفت و مثل قساوت قلب ویژگی‌های خودش را هم داعی گفت. در این فراز دعاکننده اقرار به نوع عملکرد خودش می‌کند؛ چون می‌دانید که اقرار به گناه و اقرار به خطا خودش وسیله است. در مناجات شعبانیه می‌خوانیم که اقرار به گناه وسیله من است برای تقرب به تو. اینجا هم همین است؛ خود اقرار کردن در پیشگاه خدای تعالی خیلی مؤثر و کارساز است برای اینکه به اجابت نزدیک باشد؛ نه اینکه حالا در جمع نشسته بلندبلند بگوید. این یک اقرار شخصی است.

ظلم یکی از مهلکات است

می‌گوید در هلاکت‌ها افتادم و هرچه هم نگاه می‌کنم وسیله‌ای جز توحید ندارم که برگردم به سمت خودت. این عصاره این فراز است. می‌گوید من در وادی هلاکت فرورفتم؛ یعنی نابودی و نیستی و از بین رفتن. خب چه عواملی موجب هلاکت ما می‌شود؟ این را یک بررسی می‌کنیم. دعاکننده اینجا در مقابل خدا نشسته می‌گوید من در هلاکت فرورفتم؛ چه چیزهایی باعث هلاکت می‌شود؟ امشب این‌ها را یک بررسی می‌کنیم.

خدای تعالی در آیه ۵۹ از سوره مبارکه قصص فرمود: «وَمَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَى حَتَّى یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَسُولًا یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا وَمَا کُنَّا مُهْلِکِی الْقُرَى إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ» ما آبادی‌ها را تا ستمگر نبودند نابودشان نکردیم. شهرها، روستاها، بخش‌ها، اجتماعات یعنی آحاد مردم تا ستمگر نبودند و تا ظالم نبودند ما این‌ها را هلاک نکردیم و نابودشان نکردیم.

پس ظلم یکی از مهلکات است. یکی از آن چیزهایی که انسان را نابود می‌کند ظلم است.

برگشت همه ظلم‌ها به نفس است

ظلم یعنی چه؟ ظلم انواع دارد؛ و برگشت همه‌اش ظلم به خود است. وقتی انواع ظلم را می‌گوییم دقت که می‌کنیم برگشت همه‌اش به ظلم به خود است. حتی وقتی میگوییم ظلم به خدا، برگشت این ظلم، به خود است. ظلم به نفس داریم، ظلم به دیگران داریم و ظلم به خدا. ظلم به مخلوقات خدا از انسان‌ها بگیرید تا اشیا و موجودات همه را می‌گیرد.

از مصادیق ظلم به انسان‌ها، ترک امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر است

از مصادیق ظلم به انسان‌ها همین است که انسان امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر را ترک می‌کند. این از مصادیق ظلم است. در روایات است که شما اگر نسبت به همنوع خودتان امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر را ترک کنید از مصادیق ظلم به دیگران است؛ که خدای تعالی می‌فرماید که من قومی را نابود نمی‌کنم مگر اینکه در آن مکان اهل ظلم باشند که یکی این است.

ظلم به خدا ظلم به خود است

درباره ظلم به خدا هم در آیه ۱۳ سوره لقمان فرمود: «وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» شرک به خدا ظلم بزرگ است.

یا در آیه ۱۱۷ آل‌عمران فرمود: مشرکان و کافران چون فطرت توحیدی را از درون خودشان بیرون کردند و موحد نبودند ظالم هستند. «مَثَلُ مَا یُنْفِقُونَ فِی هَذِهِ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا کَمَثَلِ رِیحٍ فِیهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَکَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَکِنْ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ».

در آیه ۵۴ بقره می‌فرماید که به خودشان ستم کردند و فطرتشان را از بین بردند به‌جای اینکه توحیدی باشند و خدایی باشند ظلم به خدا کردند. «وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ…» در حقیقت کسانی که ظلم به خدا کردند ظلمتم انفسهم به خودشان ظلم کردند.

معنای لغوی ظلم

خود ظلم یعنی تجاوز به حقوق دیگران که ریشه‌اش جهل است. کسی که جاهل باشد ظلم به دیگران می‌کند.

راغب در مفردات خودش که معمولاً کلمات قرآن را ترجمه می‌کند می‌گوید نزد اهل لغت ظلم یعنی قرار دادن چیزی در غیر جایگاه خودش. هر چیزی جایش خاص است؛ اگر آن را در جای خودش قرار ندهید این ظلم است. مثلاً لباس مهمانی را در خانه بپوشید، لباس استراحت را برای کار بپوشید، این‌ها ظلم است. از این مسائل ریز و کوچک بگیرید تا مسائل بزرگ‌تر هر چیزی که در جای مناسب خودش قرار نگرفته باشد ظلم است.

چه به نقصان باشد چه به زیادی؛ و خواه به عدول از وقتش باشد. بعضی وقت‌ها در یک‌زمانی باید یک کاری را درست انجام بدهیم که اگر انجام ندهیم می‌شود ظلم. باید یک‌چیزی را به‌اندازه انجام بدهیم، اگر کمتر انجام دهیم می‌شود ظلم. باید یک‌چیزی را به‌اندازه انجام بدهیم و اگر بیشتر انجام بدهیم می‌شود ظلم. همه‌چیز باید روی قاعده باشد. کمتر انجام دادن، بیشتر انجام دادن، خارج از وقت انجام دادن یا از مکانش فاصله گرفتن ظلم است.

بعد خود ایشان مثال می‌زند و می‌گوید ازاین‌رو اگر زمین را که جای گود کردن نیست کسی گود کند، به زمین ظلم کرده است. به زمینی که این ظلم روی آن واقع‌شده می‌گویند مظلومه و به خاکی که از آن زمین برداشته‌شده می‌گویند ظلیم. چون آنجا جای گود کردن آن زمین نبوده. ببینید چقدر دارد دقیق معنای لغوی آن را می‌گوید.

ظلم به معنای تاریکی و سیاهی نیست؛ اگرچه نتیجه ظلم، تاریکی است؛ و ایشان ادامه می‌دهد که تجاوز از حد چه بزرگ باشد چه کوچک ظلم نامیده می‌شود. لذا به نزدیک شدن حضرت آدم به آن درختی که نهی شده بود ظلم می‌گویند؛ «وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ» که در آیه ۳۵ بقره است.

همان‌طور که سجده نکردن شیطان بر آدم و بقیه اضلال‌ها و گمراهی‌هایی که داشت، به همه این‌ها ظلم گفته می‌شود. البته یک ظلم با ظلم دیگر امکان دارد فاصله‌های زیادی داشته باشد؛ اما به‌هرتقدیر به همه این‌ها ظلم گفته می‌شود. پس یک معنای لغوی دارد که قرار ندادن چیزی در جای خودش است که همه موارد را شامل می‌شود. معنای اصطلاحی هم که می‌دانیم که ظلم یعنی ستم کردن و تجاوز به حقوق دیگران که ریشه‌اش جهل است. یک بخشی از تجاوز ریشه‌اش جهل است.

انسان امانت‌دار خویش است

برای ظلم به نفس که بیشتر موردتوجه است که همه این‌ها برگشتش به نفس است معنایی که می‌شود کرد این است که نفس و جان ما برای ما نیست؛ برای خداست. ما از خودمان چیزی نداریم. همه‌چیز برای خداست. بقیه چیزها امانت است در اختیار انسان. انسان در حقیقت امین‌الله است.

خدای تعالی بدن را در اختیار شما قرار داد که با آن یک سری کارهایی که خدا می‌خواهد انجام دهید؛ لذا در روایت دارد که کسی که مو از بدنش می‌کند ملعون است. قطع کردن اشکال ندارد؛ کندنش اشکال دارد. چرا؟ چون دارد به بدنش ضرر میزند. درد دارد و آسیب دارد.

میت وقتی دارد از دنیا می‌رود می‌گویند دکمه‌هایش را بازکنید؛ اگر طول می‌کشد لباسش را پاره کنید تا راحت جان بدهد. مرده مسلمان مثل زنده مسلمان حرمت دارد. کسی اجازه ترقیع او را ندارد؛ یعنی قطعه‌قطعه کردن؛ یعنی تشریح کردن. تشریح بدن مؤمن جایز نیست. البته این یک مسئله فقهی است که مراجع را باید دید که چه میگویند که آیا می‌شود انسان بگوید من راضی هستم بعد از مردن من کبدم را بدهید به یکی و قلبم را بدهید به یکی؟!

چیزی برای ما نیست که بگوییم راضی هستیم یا نیستیم. هر چه هست برای خداست؛ و این‌ها امانت است. انسان نمی‌تواند بدون اذن مالک تصرف در امانت کند مگر حیات یک انسان متوقف بر عضوی از این بدن باشد که آن را فقها فتوا می‌دهند که در مورد حیات اشکالی ندارد. تازه اگر میتی اهل ایمان نباشد مقدم بر اهل ایمان است. در مورد اهل ایمان هم اگر میت ویژگی‌هایی داشته باشد نباید این کار را بکنند.

نبش قبر هم برای همین جایز نیست؛ چون مؤمن حرمت دارد. حالا مردمک چشم شخص را درمی‌آورند پیوند می‌زنند که این‌ها ربطی به حیات ندارد. باید ببینید مرجع تقلیدتان اجازه می‌دهد یا نمی‌دهد. ما از ادله این‌طور می‌فهمیم که جایز نیست و نمی‌شود؛ چون این‌ها امانت در اختیار انسان است. ورثه هم نمی‌توانند امضا کنند که ازنظر ما عیبی ندارد فلانی را تکه‌تکه کنید. عرض کردم مگر جایی که حیات انسانی متوقف بر این کار باشد که آن‌هم برمی‌گردد به فتوای فقها.

نفس برای خداست. ما امین‌الله هستیم؛ امانت‌دار خدا هستیم؛ باید ودیعه‌ای که خدا به ما داده به‌طور سالم به مالکش برسانیم. هیچ‌کس مالک خودش نیست. «لا یَمْلِکُ لِنَفْسِهِ نَفْعا وَ لا ضَرّا وَ لا مَوْتا وَ لا حَیَاهً وَ لا نُشُورا»[۱] من نه بر جانم، نه بر حیاتم، نه بر مماتم، نه بر منفعت‌ها و ضررهایم مالک نیستم.

لذا عرض کردیم این امانت‌هایی که در اختیار ماست چشم و گوش و دست و پایمان را باید در رابطه با آن‌کسی که این‌ها را به ما امانت‌ داده مصرف کنیم. اگر کسی این‌ها را در موردی که خدا امانت ‌داده، در غیر مسیر خدا مصرف کند این تصرف، تصرف غاصبانه است. امین نیست. اگر درست مصرف نکرد غصب کرده است.

من فرش به شما امانت دادم، شما بگویید تا حاج‌آقا برمی‌گردد دوتا عروسی با آن راه بیندازیم؛ نمی‌شود. مگر اینکه خودم شرط کرده باشم که در این مدت اگر خواستی از آن استفاده کنی اشکالی ندارد. رهن این‌طور است. مثلاً یک فرشی به شما می‌دهم ۱۵ میلیون می‌گیرم. این فرش گرو پیش شما باشد تا این پنج میلیون را سر ماه به شما بدهم. شما فرش را می‌گیرید که پول برگردد؛ اما اجازه تصرف در آن فرش را ندارید تا سر مدت شود. اگر ۵ میلیون را نیاوردم می‌توانید فرش را صاحب شوید؛ و الا شما اجازه تصرف ندارید. اگر تصرف کنید غاصب هستید. اگر ضرری برسد ضمانش بر عهده شماست؛ باید خسارت‌هایش را بپردازید.

لذا فرمود: «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَهٌ»[۲] جان شما به رهن گذاشته ‌شده. چشم و گوشی را که گرفتید باید در مسیری که امانت داده مصرف کنید. چشم‌چرانی کنید «خائِنَهَ الْأَعْیُنِ»[۳] می‌شوید. انسان از اعضایی که در اختیارش هست اگر تصرف عدوانی کند این می‌شود ظلم.

خدای تعالی در سوره مبارکه یونس آیه ۳۱ فرمود: «أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ» آیا شما مالک گوش و چشمتان هستید؟ اگر مالک بودید چرا نمی‌توانید در آن تصرف کنید؟ لحظه‌ای که مرگ می‌آید می‌توانید چشمتان را ببندید؟ چون اولین جایی که شروع می‌کند به فاسدشدن، چشم است. رنگ چشم برمی‌گردد و قیافه میت وحشتناک می‌شود. همان کسانی که علاقه داشتند می‌ترسند به‌طرف او بروند. اولین تغییرات در صورت به وجود می‌آید. اگر می‌توانستید چشمتان را می‌بستید. وقتی مرگ می‌آید انسان فرصت بستن چشمش را هم ندارد. مالک چشم و گوشش نیست. الان مثلاً شما سعی کن که اینجا چیزی نشنوی؛ مگر اینکه تمرین کرده باشی روحت کار کرده باشد که به اذن خدا توانمندی‌هایی پیدا کرده باشی که بتوانی آن چیزی را که می‌خواهی بشنوی. آن‌هم باز به اذن الله می‌شود.

پس گنه‌کاران اولین ظلمی که می‌کنند به هویت اصلی خودشان می‌کنند. چرا؟ چون خلیفه‌الله هستند، امین‌الله هستند، ولی هویتی که خدا به او داد و او را خلیفه خودش روی زمین کرد و او را امین خودش کرد به امانت الهی خیانت می‌کند و هویت خودش را از امین بودن به خائن بودن تبدیل می‌کند.

هرگونه معصیت ظلم است

امام سجاد علیه‌السلام به خدای تعالی عرض می‌کند که خدایا من در مهالک فرورفتم، در وادی‌های هلاک فرورفتم؛ وادی‌های هلاکت را می‌خواهیم بگوییم که چه چیزهایی است که یکی ظلم است.

هرگونه معصیت ظلم است. در آیه ۲۲۹ بقره فرمود: «وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ‌» حدود الهی چیست؟ مواظبت بر همسایه، نماز، روزه، حج، غیبت نکردن، تهمت نزدن، احکام را رعایت نکردن. آن چیزهایی که خدا حد بندی کرده که اینجا ننشین، اینجا بنشین، اینجا بخور، اینجا برو، اینجا بگو و خیلی جاها حدود الهی است که انسان را به حرام می‌اندازد اگر انسان بخواهد آن را رد کند.

برای اینکه انسان به حرام نیفتد ۵، ۶ متر جلوتر، سیم‌خاردار کشیده شده، گودالی کنده شده که به این منطقه نزدیک نشوید؛ که مثلاً منطقه نظامی است خطر دارد. ولی منطقه خطر پنج‌متر جلوتر است؛ اما زودتر سیم‌خاردار کشیدند که کسی نرود بیفتد.

در اسلام این سیم‌خاردار مکروهات است؛ یعنی وارد مکروهات نشوید که اگر در مکروهات بروید جلو به حرام می‌افتید. قرقگاه است که وارد محدوده نشوید. «کل مکروه جایز» یعنی اگر انجام بدهید حرام انجام ندادید ولی انجام نده؛ چون انسان وقتی انجام داد برایش عادی می‌شود.

می‌خواهد تمرین بدهد. می‌خواهد تربیت کند که نباید در قرقگاه بروید که اگر بروید کارتان تمام است. کسی که از حدود الهی تجاوز کند ظالم است.

اقسام ظلم

امیرالمؤمنین سلام‌الله‌علیه در نهج‌البلاغه خطبه ۱۷۶ فرمودند: «ألا و إنَّ الظُّلمَ ثلاثهٌ: فَظُلمٌ لا یُغفَرُ و ظُلمٌ لا یُترَکُ و ظُلمٌ مَغفورٌ لا یُطلَبُ، فأمّا الظُّلمُ الذی لا یُغفَرُ فالشِّرکُ بِاللّه ِ و أمّا الظُّلمُ الذی یُغفَرُ فَظُلمُ العَبدِ نفسَهُ عندَ بعضِ الهَناتِ و أمّا الظُّلمُ الذی لا یُترَکُ فظُلمُ العِبادِ بَعضِهِم بَعضا» ظلم سه قسم است؛ ظلمی که هرگز بخشیده نمی‌شود، ظلمی که بازخواست می‌شود و ظلمی که بخشیده می‌شود و بازخواست نمی‌شود.

بعد خود حضرت توضیح دادند: اما ظلمی که هرگز بخشیده نمی‌شود شرک ورزیدن به خداست. من آیه ۱۳ لقمان را برای شما خواندم «لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» امیرالمؤمنین به آیه ۴۸ نسا استناد کردند «إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ» آن ظلمی که هرگز بخشیده نمی‌شود شرک است.

اما ظلمی که بخشیده می‌شود ستمی است که بنده با ارتکاب به بعضی از گناهان کوچک به خود روا می‌دارد. خطاهایی دارد، لغزش‌هایی دارد که معمولاً این‌ها با نمازخواندن برطرف می‌شود؛ به این‌ها لمم می‌گویند. شخصی آمد پیش پیغمبر اکرم گفت من طبیب هستم بعضی وقت‌ها مریض‌هایی که پیش من می‌آیند خانم هستند. موقعی که می‌خواهم بررسی کنم چشمم به بدن این‌ها می‌افتد، دستم به بدن این‌ها می‌خورد، این گناه است ولی هیچ اراده گناه ندارم و هیچ با قصد گناه نگاه نمی‌کنم. حضرت فرمود به نماز جماعت و مسجد حاضر می‌شوی؟ گفت بله. فرمود: خدای متعال آن‌ها را می‌بخشد.

به این‌ها لمم گفته می‌شود. فرق می‌کند بااینکه انسان عمداً و متعمداً گناه کند، با قصد قبلی و با نقشه کشیدن نگاه کند، خطاهای این‌گونه را حسنات از بین می‌برد. کار حسنه سیئات را از بین می‌برد؛ یک‌وقت دردی به جانش می‌افتد، زخمی به بدنش می‌رسد، از کنار درختی رد می‌شود، صورتش خراش برمی‌دارد، این‌ها آن خطاها را درست می‌کنند؛ اما دقت که بیشتر شد باید توبه کند، زاری کند. این‌ها را هم خدا می‌بخشد.

یک بخش دیگری از ظلم‌هاست که بازخواست خواهد شد؛ و آن ستم بندگان به یکدیگر است. خدا می‌بخشد اما بازخواست می‌شود و مورد سؤال قرار می‌گیرد ستم‌هایی که شما نسبت به دوستتان، نسبت به همسایه، نسبت به دیگران، مرتکب شدید این را خدا رها نمی‌کند.

یک قسمی از ظلم را هرگز نمی‌بخشد که آن شرک است؛ یک ‌بخشی را که گناه است می‌بخشد و یک ‌بخشی را هم بازخواست می‌کند و باید توضیح داده شود یا جبران شود و آن حقوق دیگران است. این‌همه راجع به شهید می‌گوییم؛ که دیشب کرج به فضل خدا یک نوری گرفت، درباره شهید هست که وقتی‌که شهید می‌شود «کُلُّ ذَنْبٍ یُکَفِّرُهُ اَلْقَتْلُ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلاَّ اَلدَّیْنَ فَإِنَّهُ لاَ کَفَّارَهَ لَهُ إِلاَّ أَدَاؤُهُ أَوْ یَقْضِیَ صَاحِبُهُ أَوْ یَعْفُوَ اَلَّذِی لَهُ اَلْحَقُّ»[۴] وقتی خون شهید روی زمین می‌ریزد همه گناهانش بخشیده می‌شود الا دین؛ همین شهید اگر دیونی به گردنش باشد نگه داشته می‌شود. البته روایت دارد که در قیامت خدای تعالی شهید را به خاطر عظمتی که دارد کسانی که طلبکار هستند از او، آن‌ها را راضی می‌کند. می‌گوید او در راه اعتلای کلمه‌الله شهید شده او را ببخشید. آن‌ها هم به احترام خدای تعالی می‌بخشند؛ اما بعضی‌ها می‌گویند نمی‌بخشیم. خدای تعالی می‌گوید چه می‌خواهید که ببخشید؟ آن‌ها هم حسنات می‌خواهند. آن‌قدر حسنات به او می‌دهند تا راضی شود. بالاخره جهنم نمی‌رود شهید؛ ولی این روایت عظمت دین را می‌گوید. می‌گوید دین انقدر مشکل درست می‌کند.

حق‌الناس یک‌وقت برای یک فرد است، یک‌وقت برای جامعه است. عقیل آمد خدمت امیرالمؤمنین گفت به ما کمک کنید. یک روایت را شنیدید که حضرت داغی را نزدیک دستش کرد. یک روایت هم این است که گفت الان نمی‌شود. بعدازظهر که هوا تاریک شد بیایید باهم برویم بازار بزازها. عقیل آمد؛ حضرت گفت من می‌روم پشت‌بام شال را می‌بندم به کمرم تو بگیر من نیفتم. من بروم داخل مغازه مقداری پول دربیاورم. عقیل گفت یا علی داری من را مسخره می‌کنی؟ آمدید دزدی؟ گفت فردا می‌رویم از دلش درمی‌آوریم. یک نفر است؛ ولی تو از بیت‌المال از من می‌خواهی من جواب یک امت را چه بدهم؟ بیت‌المال یعنی ۸۰ میلیون نفر. چطوری این‌ها را راضی کنم؟

از ظلم بپرهیزید که ظلم کردن هلاکت است

پس یکی از مهالک ظلم است. خدای تعالی فرمود قوم ستمکار را هدایت نمی‌کند. «وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»[۵] قوم ستمکار اصلاً هدایت نمی‌شود. ستمکاران قطعاً رستگار نمی‌شوند. «إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»[۶].

رسول خدا فرمود: «إیّاکُم و الظُّلمَ؛ فإنّهُ یُخرِبُ قُلوبَکُم»[۷] از ستم کردن بپرهیزید که دل‌های شما را ویران می‌کند.

و امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: از ستمگری بپرهیزید زیرا هرکسی که ستم کرد روزگارش ناگوار شد[۸].

و فرمود: هر کس ستم کند عمرش شکسته شود[۹]؛ یعنی جوان‌مرگ می‌شود و عمرش طولانی نیست؛ با مرگ‌های بدی می‌میرد.

پس روشن شد که ظلم کردن واقعاً هلاکت است و شخص وقتی سقوط کرد، داخل آتش سقوط می‌کند. بحث ما ظلم نیست. ظلم به مناسبت پیش آمد.

در یک خطبه امیرالمؤمنین سلام‌الله‌علیه فرمود: به خدا سوگند اگر شب را روی گیاه اشتر خوار بیدار بمانم («حَسَکِ السَّعْدانِ مُسَهَّدا» یک گیاه پر از تیغ است) و مرا در کُند و زنجیرها کت‌بسته بکشند، خوش‌تر دارم از این‌که در روز رستاخیز، خدا و پیامبرش را با عنوان ستمکار دیدار کنم… . به خدا سوگند اگر هفت‌اقلیم را با آنچه زیر آسمان‌های آن‌هاست به من دهند تا با گرفتن پوست جوى از دهان مورچه‌ای خدا را نافرمانى کنم چنین نخواهم کرد.[۱۰]

امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: «تَقَحَّمْتُ أَوْدِیَهَ الْهَلَاکِ» در وادی‌های هلاک غوطه‌ور شدم. چه چیزی موجب هلاکت ما می‌شود؟ یکی ظلم است. ظلم به خود، ظلم به دیگران و ظلم به خدا انسان را نابود می‌کند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱]. تعقیبات نماز عصر

[۲]. مدثر/ ۳۸

[۳]. غافر/ ۱۹

[۴]. الخصال، ج ۲، ص ۱۲

[۵]. صف/ ۷

[۶]. انعام /۲۱

[۷]. کنز العمّال، ۷۶۳۹

[۸]. غرر الحکم، ۲۶۳۸

[۹]. غرر الحکم، ۷۹۴۰

[۱۰]. خطبه ۲۲۴ نهج‌البلاغه

در انتشار این خبر سهیم باشید:
مطالب مرتبط

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.