بسم الله الرحمن الرحیم
شرح دعای ۴۹ صحیفه سجادیه
جلسه پنجم -۱۴۰۱/۰۹/۲۳
ابتلا و آزمون یکی از نعمتهای خداست
«إِلَهِی … وَ أَبْلَیْتَ الْجَمِیلَ فَعَصَیْتُ»
امشب میخواهیم یک مقدار راجع به بلا و ابتلا و آزمایش و فتنه و فتن صحبت کنیم. ابتلا و آزمون خدای تعالی یکی از نعمتهای خداست. اینکه نعمت است از روایات و خود متن بحث ابتلا میتوانیم این را بفهمیم.
روایتی است از رسول خدا که حضرت فرمودند «بنده مؤمنِ خود را خداوند با بلا و گرفتاری تغذیه میکند همچنان که مادر فرزند خود را با شیر»[۱] این یعنی چه؟ مادر وقتی به بچهاش شیر میدهد دارد نعمت میدهد. میفرماید خدا بندگان خودش را با بلا تغذیه میکند.
چون هر چیزی که به ما از طرف خدا میرسد خیر است، خیر هم نعمت است، در یک روایت رسول خدا فرمودند: «هرگاه خداوند خیر مردمی را بخواهد آنها را مبتلا میکند»[۲]. هر چه از طرف خدا برسد خیر است و هر خیری که از خدا برسد نعمت است. ما هم باید نسبت به نعمت الهی شاکر باشیم.
امروز چهارشنبه است؛ دعای روز چهارشنبه را از امام سجاد علیهالسلام خواندید. در مصباح کفعمی دعای روز چهارشنبه هست. میفرماید: «اللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ أَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّیْتَ، … وَأَمْرَضْتَ وَشَفَیْتَ، وَعافَیْتَ وَ أَبْلَیْتَ» سلامتی، مریضی، قدرت، ضعف، حیات، مرگ، همه اینها دست خداست. عافیت میدهد و مبتلا میکند.
حمد همیشه در مقابل کار خیر است. وقتی میگوید «اللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ» خدایا تو را حمد میکنم برای این کارهای خیر، پس بلا نعمت است؛ رحمت است.
حقیقت امتحان خیر محض است
حقیقت امتحان، انجام کاری است که بهوسیله آن کار، درون و واقعیت آن شخصی که امتحان میشود به دست میآید. کاری ندارد که امتحان گیرنده علم داشته باشد یا نداشته باشد. کاری با علم ممتحِن ندارد. یک بحثی هست که خدا که میداند ما چهکاره هستیم چرا امتحان میگیرد؟ آن یک بحثی است که یکوقتی باید برای شما توضیح بدهم.
اصل امتحان برای این است که روشن شود که این ممتحَن واقعیت و حقیقت درونی او چگونه است. لذا همینکه این عمل انجام بگیرد که حقیقت شخص و واقعیت شخص معلوم شود، این خیر محض است. امتحان خیر است و چون خیر است، حمد دارد، شکر دارد، چون نعمت خداست.
در کنار هر تکلیفی، آزمونی است
هرچه که خدای تعالی برای ما تکلیف کرده در کنارش یک آزمونی هم قرار داده است. مثلاً فرمان داده به اهل ایمان که «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ»[۳] این یک تکلیف برای مؤمنین است میگوید چشمت را مواظبت کن بعد هی نامحرم از جلوی چشم آدم رد میشود میخواهد ببیند که تو چقدر به این آیه شریفه عامل هستی.
میگوید شنبه ماهی نگیرید؛ روز شنبه همینطور ماهی میآید دم ساحل که میشود با دست هم آنها را گرفت. اصحاب سبت را اینگونه امتحان کرد. در غیر ایام حج، بزکوهی و آهو و … در کوهها هستند، بالا هستند، انسان وقتی محرم میشود صید برای او حرام است. وقت ایام حج این آهوها میآیند پایین در خیابان که با دست هم میشود آنها را گرفت؛ ولی نمیتوانی آنها را بگیری.
کلاً میخواهد شما را در امتحان قرار بدهد که ببیند بلد هستی؟! میخواهد حقیقت درونی تو را فاش و آشکار کند. لااقل برای خودت معلوم شود که چند مرده حلاج هستی. در کنار هر تکلیفی خدای تعالی یک آزمون قرار داده است؛ لذا نباید از امتحانهای الهی غافل شد. سعی میکنم امشب از هر گوشه آن یک نکته را برای شما بگویم.
امتحانهای خدا در یک سطح نیست
البته امتحانهای خدا در یک سطح نیست. در عالم خارج و حالت عادی هم آدمها در یک سطح نیستند. برای گروههای مختلف آزمایشهای مختلفی گرفته میشود. هر کاری امتحانش به حسب است و شرایط خودش را دارد.
گاهی این ابتلائات و امتحانات حسن است. در آیه ۱۷ انفال فرمود: «وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا» مؤمنین با پیروزیهای شیرینی امتحان میشوند. همیشه نمیشود با سختیها باشد؛ بعضی وقتها با شیرینیها امتحان میکند.
گاهی بلا مبین و آشکار است. در آیه ۱۰۶ صافات فرمود: «إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِینُ» این حادثه یک آزمایشی بود آشکار و بلای روشنی بود که ببیند شما چگونه هستید.
گاهی بلا عظیم است. در آیه ۱۴۱ اعراف فرمود: «وَفِی ذَلِکُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ» تمام این سختیها و خوشیها که شما میبینید آزمایش است؛ از طرف کی؟ از طرف خدا و عظیم هم هست.
پس هر چه فهم و علم و کمال شخص بالاتر رفت، آزمایشش سختتر میشود. لذا انبیا آزمایشهایشان خیلی سخت بود. آزمایشی که از حضرت ابراهیم گرفتند که بچهات را بگذار و سرش را ببر! به ما میگویند دوزار صدقه بده انگار میخواهند جانمان را بگیرند.
بلای اولیای خدا سخت است؛ صبرشان را ببینید. موقعیتهایی که برایشان پیش میآید چون امتحان پس میدهند هی از آنها امتحانهای سختتری گرفته میشود. مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی روز عید غدیر مهمان داشت. صبح بچه افتاد در آب غرق شد و خفه شد و از دنیا رفت. بچه را برد گذاشت در زیرزمین و به اهلوعیال گفت هیچ سروصدا نکنید مهمان داریم؛ روز عید غدیر است. بعد که همه رفتند ۲، ۳ نفر از خصیصین را نگه داشت گفت چنین اتفاقی افتاده بیایید بچه را تجهیز کنیم. بعضیها همان دوزاری را گم میکنند شب خوابشان نمیبرد. چکش برگشت میخورد تمام خانه را جهنم میکند.
بلا را هم به هرکسی اندازه وسع او میدهند. اول ظرفیت را میدهند بعد بلا میدهند. فقط چون ما اهل صبر نیستیم با جزعوفزع خراب میکنیم؛ و اگر کسی توجه داشته باشد پیروز بیرون میآید.
صبوری و شکرگزاری، هر دو پیروزی در امتحان است
بنابراین آزمون فقط مربوط به مسائل شر و ناگوار نیست. یک اصل قرآنی است که همهچیز را شامل میشود؛ خیر و شر، همه حوادث کوچک و بزرگ، چون این حادثهها یا نعمتی است از طرف خدای تعالی که یا باید شکر گذاری کرد یا سختی و ناگواری است که باید صبر کرد؛ میشود امتحان.
پس هم شکرگزاری کردن امتحان میشود چون نعمت است، هم نقمت و سختی و ناگواری امتحان است که باید صبوری کرد. هم صبوری و هم شکرگزاری هر دو پیروزی در آن امتحان است.
موفقیت و عدم موفقیت در آزمون انجام تکالیف الهی
تکالیف الهی هم مثل نماز و روزه و حج و زکات و همه امتحان الهی هستند. بعضی از افراد در بعضی از این چیزها خوب از پسش برمیآیند؛ و در بعضیها نه. مثلاً در طهارت و نجاست خیلی خوب مواظبت میکند اما در دادن وجوهات شرعی هیچ ملاحظهای ندارد.
خدا رحمت کند آقای مجتهدی را میگفت: طرف ۵۰ بار دستش را میکند در آب بازهم نمیداند که پاک شده یا نه ولی هیچوقت احتیاط نمیکند که خمس را داده یا نه که دوباره بدهد. هیچوقت در دادن مال احتیاط نمیکند که مبلغ را درست دادم یا ندادم! هرگز هیچکس احتیاطاً خمس را چند بار و چند بار حساب نمیکند.
حاضر است روضه امام حسین بگیرد، مجلس فاطمیه بگیرد، بهاندازه سد کرج گریه کند، اما یک ریال به جبهه کمک نکند. در زمان جنگ داشتیم که یکقدم برای جنگ و جبهه حاضر نیست بردارد. بعضیها در یک امتحان موفق هستند و در امتحان دیگر نیستند. حاضر نیست یک سیلی برای اسلام بخورد. زیارت عاشورا میخواند، گریه هم میکند، اما برای امام حسین قدم برنمیدارد. کاری که امام حسین میپسندد انجام نمیدهد.
معنای لغوی ابتلا
البته بین بلا و ابتلا فرق لغوی هم هست؛ مثل فرقی که بین قدرت و اقتدار است. چنین رابطهای ازلحاظ لغوی هست.
شاید یکوقت هم این را گفته باشم که ریشه بلا و ابتلا به لباس کهنه و فرسوده و مندرس برمیگردد؛ مثل کسی که لباسی را چند سال داشته در سرما و گرما و آفتاب و شستوشو و مواد شوینده در همه این چیزها امتحان شده و بعد از چند سال، امتحان خودش را پس داده که میگویند لباس از جهت رنگ و استحکام خوب است که شخص میتواند راجع به آن نظر بدهد که آیا این پارچه و لباس بهدردبخور هست یا نه.
آزمایش میکنند ما را در گرما و سرما و احکام و اخلاق و در مسائل مختلف تا ببینیم پارچه وجودمان چطور است. دوام دارد یا ندارد؛ تا حقیقت وجودی ما به دست بیاید.
شخصیت افراد با آزمایش معلوم میشود
اگر انسان همه آزمایشهای مختلف را داد و خوب هم انجام داد؛ سختیها و خوشیها، فرازها و فرودها، ضعف و قوه، معلوم میشود که شخصیت چگونه است.
خدای تعالی درباره یتیم گفت: «وَابْتَلُوا الْیَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُ»[۴] شما بچه یتیم را اگر ثروتمند هم بود مال را به او ندهید، مبتلا کنید او را، آزمایش کنید. آزمایش هر کس هم نسبت به خودش است؛ مثلاً بچه بفرستید مغازه چند روز بایستد ببینیم میتواند مشتری راه بیندازد؟!
تا زمانی که وقت ازدواجش برسد هی به امتحانش بگیرید. امتحانش این است که ببینید مشتری را خوب راه میاندازد؟ پول را خوب میتواند بدهد؟ معاملات کم را میتواند انجام دهد؟ بعد آرامآرام معاملات بیشتر. وقتی دیدید رشید شد، وقتی دیدید خوب از پسش برمیآید، آن موقع اموالش را به او بدهید.
درباره خلقت انسان فرمود: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا»[۵] ما انسان را از نطفه مختلطی آفریدیم و او را میآزماییم؛ (بدینجهت) او را شنوا و بینا قرار دادیم!
عرض کردم خدای تعالی با همهچیز ما را آزمایش میکند تا گوهر وجودی ما آشکار شود. کهنه میکند ما را مثل همان لباس که همهجوره امتحان شده، ما هم باید معلوم شود که وجودمان چطور است.
با مال و جان ما را امتحان میکند. «لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ»[۶] آیا انفاق واجب و مستحب را داری یا نداری؟! آیا اهل مبارزه و جهاد هستی یا نه؟! جایی که سختی جنگ و جبهه هست حاضری دفاع کنی و سختیها را تحمل کنی یا نه؟
«وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ»[۷] با همهچیز خدای متعال آزمایش میکند. این آیه یک روایت مصداقی دارد که در آخر بحث برای شما عرض میکنم.
امتحان هم در امور شر است هم خیر
خدمت قرآن کریم وقتی میرسیم میفهمیم هر چه که در زندگی ما اتفاق میافتد تا قبل از مرگمان همه امتحان الهی است. پاداش البته بعد از مرگ و وفات است؛ اما قبلش امتحان است. «کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَهُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَهً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ»[۸] شما را با بدیها و خوبیها آزمایش میکنیم؛ البته سرانجام همه به سمت خداست.
هم با شر هم با خیر امتحان میگیرد. اینطور نیست که امتحان فقط در شر باشد. در خیر هم امتحان است. جریان خوبی برایتان پیش میآید، میخواهد ببیند ظرفیت داری یا نداری. کار خوبی برایتان پیش میآید میخواهد ببیند ظرفیت داری نگه داری یا نداری. با دعا از خدا چیزی خواستی دنبال ثروت و مقام بودی که در مسیر درست استفاده کنی و به تو داده، میخواهد ببیند حالا ظرفیت داری یا نه.
امتحانات الهی یا برای رشد است یا جبران آفت
هر آزمونی میتواند با توجه به حالوروز ما دو خاصیت داشته باشد؛ گاهی باعث رشد و کمال ما باشد و گاهی چون از ما خطا و لغزش و گناه و کژی سر زده، به جهت جبران آفت باشد؛ یعنی ابتلائاتی که برای ما هست چون آدم خوبی هستیم و در مسیریم و کارها را درست انجام دادیم، مبتلا به مریضی میشویم، مبتلا به غم میشویم -که حتی این غمها هم ابتلا است- سختی برایمان پیش میآید اینها میشود باعث رشد و کمال ما.
اما اگر لغزشی داشتیم، خطایی داشتیم، برای جبران آن آفاتی است که داشتیم. این بلاها و سختیها، کمردرد، پادرد، غم و افسردگی به خاطر بعضی از کارهای دیگران، اینها به خاطر همان است که دارد گناهها را جبران میکند. جبران آفات است.
روزه، امتحان اخلاص است
مثلاً روزه گرفتن در روایت از صدیقه طاهره سلاماللهعلیها دارد و در بیانی هم پیامبر اکرم دارد و از امیرالمؤمنین که «الصِّیامَ ابْتِلاءً لاخلاصِ الْخَلْقِ»[۹] روزه را آزمایش قرار دادیم برای اینکه ببینیم مردم خالص هستند یا نه.
در تابستان گرم مگر روزه گرفتن به همین سادگیهاست! ۱۷ ساعت! من یکوقتی رفتم کارخانهای را اینجا ببینم. رفتم لب کوره. متصدی گفت بیشتر از ۳ چهار ساعت است که خاموش است. درش را باز کرد که من درون آن را ببینم. حرارت خیلی شدید بود. میخواستم ببینم چقدر میتوانم تحمل کنم. کورهای که ۴، ۵ ساعت بود که خاموش بود نتوانستم تحمل کنم. آتش جهنم را چطور میخواهیم تحمل کنیم! بعد طرف روزه باشد، دم این کوره بنا باشد که کار کند. سختی دارد.
میفرماید روزه را گذاشتیم تا امتحان کنیم ببینیم چه کسی خالص است. میگوید معدهام درد میکند، مسافر میشود، به بهانههای مختلف روزه میخورد. صدیقه طاهره هم در خطبه فدکیه فرمود: «فَرَضَ اللّه ُ الصِّیامَ تَثبِیتا لِلإخلاصِ».
گاهی گناه مقدمه ابتلاء میشود
گاهی گناه مقدمه ابتلاء میشود؛ مقدمه میشود برای یک سری آزمایشات. امیرالمؤمنین علیه افضل صلوات المصلین در خطبه ۱۴۳ نهجالبلاغه فرمود: «إِنَّ اللَّهَ یَبْتَلِی عِبَادَهُ عِنْدَ الْأَعْمَالِ السَّیِّئَهِ بِنَقْصِ الثَّمَرَاتِ وَ حَبْسِ الْبَرَکَاتِ وَ إِغْلَاقِ خَزَائِنِ الْخَیْرَاتِ، لِیَتُوبَ تَائِبٌ» خداوند بندگان خویش را که گناهکار هستند با کمبود میوهها و جلوگیری از نزول برکات و بستن در گنجهای خیرات آزمایش میکند تا توبه کنند و برگردند.
یعنی گناهان بعضی وقتها مقدمه است برای اینکه از ما امتحان بگیرند. بارش نداشتن ابر و نبودن میوه و گرانی و مشکلات اینگونه همهاش برای ابتلا و آزمایش ماست؛ برای اینکه ببینند ما چند مرده حلاجیم.
چرا خدا ما را آزمایش میکند؟
بههرتقدیر خدای تعالی از انسان آزمایش میگیرد. چرا؟ در آیه ۱۵۴ آلعمران فرمود: «وَلِیَبْتَلِیَ اللَّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَلِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» تا آنچه در دلتان است معلوم شود و آن را خالص کند. البته خدا به چیزی که در درون شما است آگاه است.
«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرِینَ وَ نَبْلُوَ أَخْبَارَکُمْ»[۱۰] خدا از شما آزمایش میگیرد تا ببیند که کدام از شما اهل جهاد هستید. مجاهدین و صابرین واقعی از غیرواقعی جدا شود.
در غیر وقت آزمایش همه میگویند جهاد خوب است؛ اما وقتی یک ترقه در میکنند میبینیم صدا از هیچکس درنمیآید. همه لال هستند. میگوید اگر حرف بزنم امکان دارد کسانی که دنبال کنندگان من هستند ریزش کنند. بمیری تو با آن دنبالکنندههایت! آیا آنها معین تو هستند در قیامت؟! ولی و نصیر تو هستند؟! آیه قرآن میگوید اینها کمکی به تو نمیکنند؛ دنبال چه هستی؟ ادامه آیه است «وَ نَبْلُوَ أَخْبَارَکُمْ» خدای تعالی اعمال شما را هم بررسی میکند که با همان اعمال شما را آزمایش میکند.
خدای تعالی ما را آزمایش میکند؛ برای چه؟ با مرگ و حیات و زندگی تا ببیند که کدامتان اعمالتان خوب است. «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ»[۱۱].
اصلاً زندگی بدون امتحان و فتنه و آزمایش شدنی نیست. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: شما از خداوند نخواهید که مورد فتنه و امتحان قرار نگیرید؛ (چون نمیشود خدا امتحان میگیرد با همهچیز از شما امتحان خواهد گرفت) بلکه دعا کنید توفیقات شما در این امتحانها بالا باشد و سربلند از این امتحانات بیرون بیایید و شما مردود در این امتحانها نباشید. خدایا نمیگویم امتحان نگیر اما امتحان آسان بگیر. یکجوری باشد که از این امتحان پیروز بیاییم بیرون.
ابزار آزمایشهای الهی
خدای تعالی با همهچیز امتحان میگیرد. «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَهً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»[۱۲] همهچیز زینت است. هر چیزی که برای بشر جاذبه دارد محل امتحان است. هر شیرینی و هر جذابیتی در هر چیزی که وجود دارد وسیله آزمایش است.
خدای تعالی آدمها را وسیله آزمایش آدمهای دیگر قرار میدهد. «وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ»[۱۳] بعضی از شما آدمها را بالا برده نسبت به بعضی دیگر بهواسطه مال و قیافه و مقام، بهوسیله هر چیزی؛ یکی زشت است، یکی زیبا، یکی کوتاه، یکی بلند، یکی دارا، یکی ندار. بعضیها را بر بعضی رفعت داده از جهات مختلف. نسبت به چیزی که به شما عطا کرده میخواهد شما را امتحان کند؛ یعنی بعضی از انسانها عامل امتحان بعضی دیگر هستند.
چطور میشود که طرف حسودی میکند؟ میگوید هر دو باهم آمدیم در این اداره چه شد که او مسئولیت گرفت من نگرفتم؟! با همدیگر سرمایهگذاری کردیم، چه شد که او موفق شد من نشدم؟! در این دستگاه حکمت الهی همه اینها وسیله آزمایش و امتحان است. اگر زیبایی یوسف نبود مبتلا به زلیخا نمیشد. حالا ببینید افراد زیبا چه گرفتاریهایی برای خودشان درست میکند. طرف مال دارد، قارون؛ مستجابالدعوه بود، بلعم.
ابتلا نشانه محبت خداست
البته همه اینها نشانه محبت خداست. گفتم بلا نعمت است. این ابتلائات هم انجام میگیرد همه نشانه نعمت خداست.
در روایت است از امام صادق علیهالسلام که به سدیر فرمود: خداوند هرگاه بندهای را دوست بدارد او را در بلا غوطهور میسازد. سدیر ما و شما روز و شبمان را با بلا سپری میکنیم.
عرض کردم بلا در شیرینیها هم هست. حالا این بنده خدا با بلا چهکار میکند؟! امام سجاد به خدای تعالی عرض کرد «أَبْلَیْتَ الْجَمِیلَ فَعَصَیْتُ» تو من را خیلی زیبا مبتلا کردی. نعمت قشنگی به من دادی؛ اما من چه کردم؟ من عصیان کردم. در این نعمتهایی که به من دادی من خرابکاری کردم.
در دعای ۳۶ صحیفه، حضرت حمد خدا را میکند و نسبت به بلا از خدا درخواست میکند.
در دعای ۴۷ که دعای عرفه است از امام سجاد باز نکته دیگری راجع به بلا میگوید «وَ نَجِّنِی مِنْ غَمَرَاتِ الْفِتْنَهِ وَ خَلِّصْنِی مِنْ لَهَوَاتِ الْبَلْوَى» تو از گردابها و سختیهای بلا و از گرفتاریهایی که گلو را میگیرد نجاتم دادی. تو مرا دستگیری کردی.
در دعای ۵۱ که در تضرع و زاری در مقابل خداست امام سجاد علیهالسلام عرض میکند «وَ صَرَفْتَ عَنِّی جَهْدَ الْبَلَاءِ» رنج و بلا را از من برگرداندی. از پس چه بلاها و گرفتاریهای رنجآوری من را نجات دادی و برگرداندی.
این خدای ماست؛ اما ما چگونه هستیم؟ همینکه امام سجاد فرمود: «أَبْلَیْتَ الْجَمِیلَ فَعَصَیْتُ» برای اینکه در مسیر بیفتیم تو ما را درست کردی؛ اما ما مسیر اشتباه رفتیم. خدای متعال نسبت به ما خیلی مهربان است.
در دعایی که بعد از نماز شب خوانده میشود که دعای ۳۲ صحیفه است فرمود: «وَ أَنَا الْعَبْدُ الضَّعِیفُ عَمَلاً، الْجَسِیمُ أَمَلاً» خدایا من بنده ضعیف هستم در عمل اما آرزوهای بزرگ دارم. «خَرَجَتْ مِنْ یَدِی أَسْبَابُ الْوُصُلَاتِ إِلَّا مَا وَصَلَهُ رَحْمَتُکَ، وَ تَقَطَّعَتْ عَنِّی عِصَمُ الآْمَالِ إِلَّا مَا أَنَا مُعْتَصِمٌ بِهِ مِنْ عَفْوِکَ» اسباب وصول و رسیدن به سعادت از دست من خارج شده بود مگر آنچه رحمت تو به دست من رسانده. رشته آرزوهای من از من گسیخته شده مگر آن مقداری که من چنگ انداختم و او هم عفو و بخشش توست.
دعاها توحید ما را تقویت میکند.
بشارت تعجیل در فرج
روایتی را که گفتم بیان مصداق است برایتان میخوانم. در کمال دین است این روایات که یکی از کتابهای خیلی خوب است. محمد بن مسلم میگوید شنیدم از امام صادق علیهالسلام که فرمود: بهدرستی که برای قیام حضرت حجت علاماتی است که خدای تعالی آنها را برای مؤمنین قرار داده. میگوید گفتم فدایت شوم این علامتهایی که خدا قرار داده کدام است؟ حضرت صادق به آیه ۱۵۵ سوره بقره استناد میکند که یعنی مؤمنین را قبل از قیام حضرت حجت امتحان میکنیم و بعد این آیه را خواندند و ادامه دادند که ما امتحانشان میکنیم مؤمنین را به بالا رفتن قیمتها (یکدفعه میبینید سکه شد ۱۹ میلیون) تجارتهایشان را کم سود میکنیم، با مرگ زود (سن ۲۵ سال ۲۷ سال جوان با مرگ زود میمیرد مثل سکته کردن) و کمی میوه و ثمرات چیزی که میکارند. اگر در این دوره این ابتلائات را تحمل کردند به تعجیل فرج اینها را بشارت بده[۱۴].
این روایت، روایت تطبیقی هست.
خواستم مجموعه بلا و ابتلا را بهطور مختصری برای شما گفته باشم. دعای هفتم امام سجاد علیهالسلام هم که در این سالهای گذشته مکرر در مکرر خواندهاید قسمت اعظم آن مربوط به همین ابتلائات و بلاهاست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱]. میزان الحکمه، ج ۲، باب ابتلا
[۲]. جامع الأخبار (للشعیری) ص ۱۱۳
[۳]. نور/ ۳۰
[۴]. نساء/ ۶
[۵]. انسان/ ۲
[۶]. آل عمران/ ۱۸۶
[۷]. بقره/ ۱۵۵
[۸]. انبیا/ ۳۵
[۹]. نهج البلاغه، حکمت ۲۵۲
[۱۰]. محمد/ ۳۱
[۱۱]. ملک/ ۲
[۱۲]. کهف/ ۷
[۱۳]. انعام/ ۱۶۵
[۱۴]. البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۳۵۹