متن کامل خطبه نماز جمعه ۱۴۰۱/۰۶/۱۱
استان البرز، شهرستان کرج
توسط آیتالله حسینی همدانی
بِسمِالله الرَّحمَنِ الرِّحیمِ
اَلحَمدُالله رَبِّالعالَمینَ وَالصَّلاهُ وَالسَّلامُ عَلی سَیِّدِ الاَنبیاء وَ المُرسَلینَ
اَلعَبدِ المُوَیَّد وَالرَّسولِ المُسَدَّد اَباالقاسِمِ المُصطَفی مُحَمَّد
وَ عَلی آلِه الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصُومِینَ سِیَّما بَقِیَّهِ اللهِ الاَعظَم فِی الاَرَضِینَ
وَاللَعنَهُ الدّائِمَه عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنِ اِلَی قیامِ یَومِ الدّین
بندگان خدا خودم و همه شما را به تقوای الهی دعوت میکنم. متقین اولویتها را میشناسند و طبق آن عمل میکنند. بحث ما درباره تواصی به حق بود و تا امروز نکاتی را به صورت فهرست بیان کردم. و عرض شد که سفارش کردن به حق بدون شناخت آن، معنا ندارد. اینکه به صورت کلی سفارش به رعایت حق بکنیم فائده و نتیجهای ندارد و به اصطلاح نوعی توتولوژی است که احتیاج به دلیل ندارد. توتولوژی یعنی مفهوم محمول در مفهوم موضوع گنجانده شود. و وقتی موضوع گفته میشود محمول بر آن حمل میشود. همین مقدار توضیح بس است.
پس در تواصی به حق مردم باید مصادیق حق را بشناسند و بعد از اینکه خود رعایت کردند، به یکدیگر درباره رعایت آن سفارش کنند. بعد در این مسیر به موانع شناخت حق نظیر دنبال گمان رفتن و یا از اکثریت پیروی کردن، دنباله روی از افراد مشهور و امثال اینها اشاره کردم که باعث میشوند انسان حق را نشناسد.
یکی از مسائل مهم که مانع از شناخت حق است، عوامل روانی است. یعنی اگر میتوانیم حق را بشناسیم، ولی چون بعد از شناختن حق به سختیهائی میافتیم و دچار مشکلاتی میشویم برای نجات خود دست به توجیه میزنیم تا زیربار حق نرویم.
مثلاً جنگ شده و بر همه دفاع از کیان دین و کشور لازم است اما عدهای عذر میآورند که در قرآن هم آیه دارد که «وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَه». خودتان با دست خودتان خودتان را به کشتن نیندازید وامثال اینها که شروطی دارند اما شخص برای توجیه عملکرد خودش شروط را در نظر نمیگیرد. اینها آفات روانیِ شناختِ حق هستند که برگشت به هوای نفس دارند.
همانطور که توجه دارید، در بین اعمال صالح، ملازمت و همراهی حق از جایگاه ویژهای برخوردار است. اینکه ما اولاً حق را بشناسیم و ثانیاً تلاش کنیم ملازم با آن باشیم و آن را با باطل اشتباه نگیریم، و یا از روی غفلت، از روی جهل و یا هوای نفس دنبال نکنیم، وقتی بدست میآید که نسبت به دیگران احساس مسئولیت متقابل داشته باشیم.
قبلاً هم اشاره کردم وقتی میبینیم شخصی در حال افتادن در آتش است باید دست او را بگیریم و نجات دهیم. حالا اگر دیدیم شخصی شبههای پیدا کرده، مبتلا به مشکل فکری شده، در مساله اعتقادی و یا رفتاری دچار وسوسهای شده باید برای معالجه او تلاش کنیم. که اگر اقدامی نداشته باشیم، اجتماع به فساد کشیده میشود و تبعات جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت.
پس تواصی به حق بعد از شناخت حق یک مسئولیت اجتماعی است که همه باید رعایت کنیم. انسانها تنها زندگی نمیکنند، اگر تنها زندگی میکردند کمتر دچار این مسائل میشدند. چون خدای تعالی برای او تکالیفی را مشخص میکرد و او یا انجام میداد و به سعادت میرسید و یا انجام نمیداد و ضرر میکرد و خاسر میشد. اما اینطور نیست و انسان زندگی اجتماعی دارد و در اجتماع رفتارهای افراد در یکدیگر تأثیر و تأثر و وابستگی دارد.
لذا ولو هر فرد، موجود مستقلی است و روز قیامت هر کس خود به تنهایی در مقابل خدای تعالی واقع میشود که فرمود: «وَکُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فَرْدًا». اما ما در زندگی روزانه ناگزیر از تعامل با دیگران هستیم. که اینجا مباحثی مطرح است که عبور میکنم.
خلاصه اینکه ما درمسائل فردی،اجتماعی، مادی و معنوی به یکدیگر وابستگی داریم. و اگر فقط به فکر خودمان باشیم و مسئولیت نسبت به دیگران را نپذیریم، به مقصد که سعادت است نمیرسیم. از آنجایی که قبلاً هم با استناد به خطبهای از خطب نهجالبلاغه عرض کردم که دشمنان حق وباطل را باهم مخلوط میکنند تا حق را از بین ببرند و مردم را فریب بدهند. باید آنهایی که حق را شناختهاند، احساس مسئولیت کنند و به فکر دیگران هم باشند. که در اصطلاح همان امر به معروف و نهی از منکر است. وقتی امر به معروف نشد و جلوی فساد گرفته نشد، کمکم این فسادها توسعه پیدا میکند و دامن همه را ولو اهل حق را هم میگیرد. پس باید این احساس مسئولیت متقابل زنده باشد تا فرد بتواند خود را حفظ کند.
لازمه این احساس مسئولیت شناساندن حق به دیگران و سفارش به آن و عمل کردن است. تا همه از خسران نجات پیدا کنند. انسان فطرتا میخواهد حق و واقعیت را بشناسد و دچار توهم نشود. در بُعد ارزشها به دنبال چیزی است که او را به سعادت برساند. اما گاهی معیارهائی که برای تشخیص حق و باطل انتخاب میکند درست نیست.
راه صحیح این است: در مسائل اصلی و ضروری که سعادت ابدی ما به آنها مربوط است، باید یقین پیدا کنیم. و راه رسیدن به یقین عقل و استدلالات عقلی است و با همین روش عقلی و عقلایی میتوانیم خدا و نبوت و معاد را ثابت کنیم.
در مسائل فرعی هم خدای تعالی این راه را جلوی ما قرار داد که هر چه پیغمبر و امام فرمود درست است ولو به حقیقت مطلب نرسیده باشیم. یعنی تلاش میکنیم تا به شناخت تفصیلی برسیم و در عین حال ممکن است اشتباه هم داشته باشیم لذا برای کم شدن خطای احتمالی میگوئیم بعد از تحقیق، حق آن است که خدا و پیغمبر صلیاللهعلیهوآله فرمودند.
خدای تعالی چون میداند عقل ناقص و قاصر است و نمی-تواند همه چیز را بطور کامل بفهمد فرمود مسائل خود را از رسول خدا بگیرید. در آیه شریفه راجع به پیروی از رسول خدا دارد: «وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا». بعد از رسول خدا بنابر آنچه در روایات آمده، حضرات معصومین علیهمالسلام قرار دارند و بعد از آنان در مسائل فقهی نوبت به مرجع تقلید اعلم میرسد و در مسائل حکومتی هم اگر تفکیک بین مرجعیت و رهبری شد باید از ولیامر تبعیت کرد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲﴾ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳﴾
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اَلحَمدُالله رَبِّالعالَمینَ اَلصَّلاهُ وَالسَّلامُ عَلی سَیِّدِ الاَنبیاء وَ المُرسَلینَ اَبَالقاسِمِ مُحَمَّد
وَ صَلِّ عَلَی اَمیرِالمُؤمِنینَ عَلیِ بنِ اَبی طالِب وَ عَلَی فاطِمَهَ الزَّهرا سَیِّدَهِ نِساءِ العالَمینَ
وَ عَلَی الحَسَنِ وَ الحُسَینِ سَیِّدَی شَبابِ اَهلِ الجَنَّه وَ عَلَی عَلیِ بنِ الحُسَینِ وَ مُحَمَّدِ بنِ عَلی
وَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّد وَ موسَی بنِ جَعفَرِ وَ عَلیِ بنِ موسی وَ مَحَمَّدِ بنِ عَلی وَ عَلی بنِ مُحَمَّد
وَالحَسَنِ بنِ عَلی وَ الخَلَفِ القائِم الحُجَّه حَجَجِکَ عَلی عِبادِک وَ اُمَنائِکَ فِی بِلادِکَ
خودم و همهی شما نمازگزاران محترم را به رعایت و تقویت و تسدید تقوای الهی دعوت می-کنم.
اهل تقوا متواضع، نرمخو و مهربان هستند. در حکمت ۲۰۵ از حکم نهجالبلاغه مولانا امیرالمومنین علیهالسلام فرمود: «مَنْ لَانَ عُودُهُ کَثُفَتْ أَغْصَانُهُ». هر کس چوبهاى درخت وجودش نرم باشد، شاخههایش زیاد مىشود.
نرمی اینجا کنایه از تواضع و فروتنی است. تعبیر حضرت خیلی گویاست درختی قوی است که شاخ و برگ بیشتر و ثمر و سایه بیشتر داشته باشد. عبارت این را میگوید هر کس داراى فضیلت تواضع و نرمخوئی و نرمگفتاری باشد، یاران و پیروانش زیاد میشوند و به وسیله آنان قوى مىگردد. این دستوری است که خداوند به رسول گرامی جور دیگر فرمود که: اگر خشن و سختدل باشى از گرد تو پراکنده مىشوند.
در جای دیگر حضرت فرمودند: هر که نرم گفتار باشد، دوستى او واجب مىشود. خداوند متعال توفیق رعایت ادب در گفتار و تواضع در رفتار را به همه ما ارزانی بفرماید.
هفتم صفر سال گشت شهادت امام مجتبی علیهالسلام است. به شما تسلیت عرض میکنم. مطالب مختلفی در نوبتهای قبل به عرض رسیده است.
یکی از سختیهای دوران امامت و ولایت امام حسن علیهالسلام این بود که بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیهالسلام، درامت اسلام درباره حقانیت امامت و برنامههای امامتی حضرت شک به وجود آمد؛ یعنی شجره خبیثه به شکل گستردهتر و عمیقتر از دوران امیرالمؤمنین شبهات فکری و شک ایجاد کرد. مردمی که خسته از جهاد بودند و دنیاطلبی را تجربه میکردند و ازنظر ایمان هم روح ضعیفی داشتند توسط جریان نفاق بهخوبی مدیریت میشدند.
توجه دارید اگر در حقانیت مدیریت جامعه شک به وجود بیاید کمترین اثری که دارد رکود و توقف برنامههاست و کار پیش نمیرود. بعدازآن جامعه به انحراف کشیده میشود اگر رابطه با ولی جامعه قطع شود. اگر امت به رهبر الهی خود باور نداشته باشد به اهدافش نمیرسد.
منافقین دوران رسول خدا چقدر باعث توقف و سنگاندازی در پیشرفتها شدند تازه در زمان رسول خدا پذیرش حضرت حداکثری بود و همه دنبال اجرائی شدن منویات رسول خدا بودند. در زمان امیرالمؤمنین حضرت را هم ازاینجهت اذیت کردند؛ اما در زمان امام مجتبی خیلی گسترده شد. امام حسن حکومت را در دست گرفت اما همزمان یک حکومت و نظام سیاسی در منطقه شام به رهبری معاویه علیه اللعنه مردم را اداره میکرد. جهان اسلام دو حکومت داشت.
معاویه بعد از صفین و جریان حکمیت خلافت را به عهده گرفته بود و خود را هم مشروع میدانست. مردم هم دچار تردید بودند که بعد از امیرالمؤمنین همان حکومت شام کافی است یا باید امارت امام حسن را بپذیرند. جوری بود که خود معاویه فضا را جوری دید که برای امام به این مضمون نامه نوشت: «از روز حکمیت خلافت برای من به انجام رسید و قبول آن بر تو لازم شد. اکنون تو نیز باید به راهی درآیی که مردم درآمدهاند». این ادبیات در مردم تردید ایجاد میکرد که چرا باید از حضرت تبعیت کنند.
یک مسئله دیگر هم اتفاق افتاده بود که معاویه استفاده کرد به نفع خودش و آن این بود که حضرت بنا بر حکمتی کمی دیر اعلام جنگ با معاویه کرد درنتیجه عوامل معاویه از این تأخیر بهرهبرداری کردند و با شایعهسازی که امام حسن به صلح فکر میکند اراده مردمِ اطراف امام را برای مبارزه سست کردند و به کمک عوامل دیگر، همه باهم موجب شد که حضرت صلح را بپذیرد.
البته همین را هم تحمل نکردند و با سم کین امام را به شهادت رساندند. خیلی زندگی امام مجتبی درسآموز است. عوامل نفوذ به داخل خانه حضرت و اندرونی نفوذ کردند. امام در داخل خانه هم تنها و مظلوم بود و در امان نبود.
۱۷ شهریور در تاریخ معاصر ملت ایران یک یومالله و روز حماسه است. روزی بود که در آن، خونهای پاکی بر زمین ریخته شد تا نظام اسلامی به بار بنشیند. روز ۱۷ شهریور روز به خاک نشاندن طاغوت ۲۵۰۰ ساله توسط مردم دلیر و شجاع، جوانان غیور و باایمان بود. روز حمایت از امامشان بود؛ و البته لازم است که جوانان عزیز ما آن دوره و این واقعه مهم و تاریخساز را یک مرور داشته باشند. مطلب، مطلب مهمی است.
اجمالاً اینکه شهریور سال ۵۷ مصادف با ماه مبارک رمضان بود درنتیجه جلسات و تشکلهای مردمی در مساجد و هیئات فعال بودند، درنتیجه سازماندهی شدند تا برعلیه رژیم منحوس اقدامی داشته باشند. برنامه روز سیزدهم شهریور برای راهپیمایی بزرگ عید فطر در تپههای قیطریه تهران ریخته شد (من کاملاً یادم هست؛ خدا توفیق داد و حضور داشتیم) اما تبدیل به تظاهرات بر ضد حکومت شاهنشاهی و مبدأ پیروزیهای بعدی شد.
جلسه بعد هم در ۱۶ و جلسه بعدی هم در ۱۷ شهریور تیر خلاص به رژیم زده شد. با شهادت مردم تهران در میدان ژاله (شهدا) آن روز را معروف به جمعه سیاه کرد. جنایات شاه، جهانی و خبر آن به سراسر عالم منتشر شد. ولو رسانههاى داخلى به خاطر نفوذ رژیم پهلوى مختصر و تحریفشده به حادثه پرداختند.
این واقعه باعث شد صفوف مخالفان رژیم مستحکمتر شود و اداره و کنترل اوضاع داخلى از دست عوامل شاه خارج شود بهطوریکه هر مسئولی گناه این واقعه را به گردن دیگری مىانداخت.
خلاصه سیاستهاى دولت آشتى ملى هم شکست خورد. چون در آن مقطع دولتی را به اسم آشتی ملی تشکیل دادند برای تألیف قلوب که آنهم شکست خورد. ۱۷ شهریور، سفاکى و خونریزى رژیم پهلوى را بیش از همیشه نمایان و رسوا کرد.
جدائی مردم از حکومت را عمیقتر کرد و همه برای سرنگونی رژیم پهلوی به شکلی قهرآمیز و انقلابی متفق شدند. جوری شد که روز ۱۹ شهریور رؤسای جمهور مصر، اسرائیل و آمریکا خواستند یک نفس مصنوعی به شاه بدهند شاید نجات پیدا کند. گفتگویی کردند که شاه گفت واقعه ۱۷ شهریور یک طرح شیطانی بود که عدهای از فضای باز سیاسی که برای بازسازی کشور فراهمشده بوده سوءاستفاده کردند و از آمریکا خواست دست از حمایتش برندارد. کارتر هم امیدواری داد که شاه را در سرکوب مردم حمایت کند. عمداً میگویم که جوانترها کمی آشنا شوند و حوصله کنند بروند بخوانند و دنبال کنند.
در سالروز این قصه حضرت امام فرمود: «سال روز ۱۷ شهریور که گزارشگر جنایات شاهنشاهى ضد انسانى و اسلامى است و از ایامالله و نشانگر مقاومت و شجاعت و ایستادگى ملت در مقابل ستمگران و جنایتکاران است در خاطره ملت مبارز ایران زنده است و زنده خواهد بود…».
عرض میکنیم از ۱۷ شهریور تا امروز، در اراده ملت بزرگ ایران در مقابل دشمنیهای استکبار و اذنابش سستى به وجود نیامده و اتفاقاً هر ظلم و جنایتی که انجام دادهاند اراده ملت را محکمتر و او را در رسیدن به اهداف بلندش مصممتر کرده است.
این اهتمام و غیرت فقط مربوط به دوره انقلاب نبوده بلکه در طول تاریخ بخصوص بعد از اسلام و تربیت الهی که مردم این خطه تربیتشدهاند، از همت و غیرت ویژهتر بهره برده است.
در همین روزها که سال گشت شهادت مجاهد بزرگوار و غیور، شهید رئیسعلی دلواری است را ملاحظه بفرمائید که روز مبارزه با استعمار انگلیس هم نامیده شد. دوستانی که کربلا میروید و نجف مشرف میشوید، وادیالسلام که رفتید سر مزار این بزرگوار هم حاضر بشوید و فاتحهای بخوانید. سلوک و زندگی این شهید عزیز بسیار درسآموز است.
یک نگاه اجمالی به روابط ایران و انگلیس در بیش از صدسال گذشته خباثت و رذالت این روباه پیر را بهخوبی روشن میکند که در مقاطع مختلف چه ضربات جبرانناپذیری به ایران زده است. چون بیشتر به آمریکا پرداخته میشود انگلیس را فراموش میکنیم. من بهعنوانمثال چند مورد را فقط ذکر و یادآوری میکنم. مثلاً: جدا کردن افغانستان از ایران بر اساس پیمان پاریس. تحمیل قرارداد رویترز که بر اساس آن، ایران به مدت ۷۰ سال کاملاً به انگلستان فروخته شد. تحمیل قرارداد تالبوت (انحصار توتون و تنباکو) به ایران که با حکم آیتالله میرزای شیرازی لغو شد. تحمیل قرارداد دارسی به ایران که بتوانند منابع نفتی را غارت کنند. در جریان حمله متفقین، ایران را اشغال کردند و مردم را دچار فقر و قتل و قحطی کردند. با آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مستقیماً همکاری کردند. نقش مستقیم در جدایی کل سرزمینهای جنوبی خلیجفارس داشتند که بحرین کاملاً جدا شد. در سرکوب انقلاب اسلامی در کنار شاه و آمریکا بودند.
بعد از انقلاب هم که جریانات فراوان است از تحریک و فتنهانگیزی قومیتها گرفته تا کمک به صدام در حمله به ایران تا حمایت و پشتیبانی از سلمان رشدی تا مشارکت در تحریمهای ظالمانه علیه ایران و مهمتر مشارکت فعال و جریان ساز در فتنه سال ۸۸، مدیریت جریانهای معاند با تحرکات گستردهی رسانهای بهخصوص شبکه بیبیسی با جنگ روانی و تبلیغات و استفاده از عدهای معلومالحال داخلی برعلیه ایران. نقش فعال انگلیس در مذاکرات هستهای و سنگاندازیهایی که درروند حلوفصل این پرونده دارد. سعی برای براندازی نظام به هر طریق. تلاشهایی که برای اجرایی شدن پروژه نفوذ در ایران دارند که رهبر معظم انقلاب از آن پرده برداشتند و در یک سخنرانی مفصل به مسئله نفوذ اشاره کدند. نقشی که در تحریمهای ضد بشری علیه ایران داشتند و دارند. نقشی که در ترور دانشمندان هستهای داشتند. تجاوز به حریم دریایی ایران که البته مفتضح شدند و دیدید که خودشان را هم خیس کردند؛ و دهها ظلم و ستم دیگر که مردم ایران هرگز آنها را فراموش نمیکنند.
و البته به فضل پروردگار عالم و هشدارهای بهموقع رهبر معظم انقلاب و هوشیاری مردم و اقدام بهموقع مسؤولین، چیزی جز ذلت و خواری نصیب دشمنان ملت ایران نخواهد شد.
چقدر برای تطمیع افراد پول خرج کردند. حتی تلاش زیادی کردند تا مرحوم شهید رئیسعلی را با پول بخرند و مبلغ ۴۰ هزار پوند به او پیشنهاد دادند، علیرغم همه تلاشهایی که داشتند رئیسعلی برای دولتمردان و مجتهدین طراز اول و افراد مؤثر نامه نوشت و خطر را توضیح داد و برای جهاد و قیام علیه قوای انگلیس کسب تکلیف کرد. تا حکم جهاد با کفار انگلیسی را از مرحوم شیخ محمدحسین برازجانی و دیگر علماء نجف گرفت و مبارزه را ادامه داد تا به شهادت رسید.
در سوگندنامه رئیسعلی آمده است: ای کلامالله (قرآن)، گفتار مرا شاهد باش من به تو سوگند یاد میکنم که اگر انگلیسیها بخواهند بوشهر را تصرف کنند و به خاک وطن من تجاوز کنند، در مقام مدافعه برآیم و تا آخرین قطره خون من بر زمین نریخته است، دست از جنگ و ستیز با آنان نکشم و اگر غیرازاین رفتار کنم، در شمار منکرین و کافرین به تو باشم و خدا و رسول از من بیزار شوند.
یک چنین همت و اهتمامی داشت. خدای تعالی او را با اولیائش محشور کند.
روز تعاون. مسئله مهمی است که باید مستقلاً باید به آن پرداخت. به نقشی که در تولید و اقتصاد مقاومتی و رفاه اجتماعی دارد. تذکرات مهمی را حضرت آقا فرمودند. فرمودند بیعدالتی اقتصادی اگر بخواهد برطرف شود باید تعاونیها توسعه پیدا کنند؛ و در بحث اشتغال هم یکی از مباحثی که میتواند بنبست شکنی کند تعاونیها هستند که باید مستقلاً به آن بپردازیم.
درباره تحولات منطقه هم در سوریه و هم در عراق و بهخصوص عراق میخواستم چندجملهای بگویم که دیگر فرصت نیست.
نکته استانی: دوستانی که برای اربعین برنامهریزی دارید از مسائل فرهنگی و آثاری که دارد غافل نباشید. قطعاً توجه دارید که این مسیر مسیر خاصی است. فقط به … توجه نشود. …
آن چیزی که باز مورد تأکید من است این است که در اربعین یا باید در کربلا بود یا حسرت آنجا بودن را خورد. برای این حرکت عظیم بدل درست نکنید در شهرها و محلات پیادهروی اربعینی درست نکنید. بله اجتماعات بزرگ به مناسبت اربعین فراهم کنید و عزاداری کنید اما راهپیمایی جایگزین و موکب زدن در مسیر و امثالهم مطلوب نیست. این راهپیمایی جایگزین و شبیه نباید داشته باشد. یا آنجا باشید یا حسرت بخورید؛ و البته در طول این سالها که اینجا بودم این مطلب را هرسال گفتهام که این کار مفید نیست.
مطلب دیگر اینکه شاید بهجرئت بشود گفت که از اول انقلاب تا امروز برنامه مدونی برای کودکان ریخته نشده مگر سند ملی حقوق کودک که به آنهم درست پرداخته نشده است. بنده با توجه به فعالیتهایی که از گذشته نسبت به کودکان هم داشتم تصمیم گرفتم که قرارگاهی برای مسائل مربوط به کودکان در همه ابعاد متشکل از افراد حقیقی و حقوقی ذیل شورای فرهنگ عمومی تشکیل دهم تا بهصورت منسجم لااقل در این استان به امور کودکان از مسائل مختلف فکری و عقیدهای و… پرداخته شود. لذا این خبر را میدهم که اولین جلسه آن تشکیل شد و جلسه خوبی هم بود و اگر خدا بخواهد با قید حیات مسائل را دنبال خواهیم کرد و گزارش داده خواهد شد.
مسئله کودکان مهم است و باید به آن پرداخته شود. چند بار دیگر همینجا عرض کردم که صهیونیستها میگویند شما بچهها را سهچهارساله در اختیار ما بگذارید هفتساله از ما تحویل بگیرید او یک صهیونیست است. به فاصله ۳،۴ سال جوری او را تربیت میکنند که هر جای دنیا که برود یک صهیونیست است. فیلم شکارچی شنبه را اگر دوستان دیده باشند دارد همین را میگوید. بچهای را جوری تربیت کردند که حتی از پدربزرگ خودش هم عبور میکند بر اساس دستورها و پروتکلهای یهود و صهیونیست.
لذا ما با داشتن معارف بلند اسلامی باید روی کودکانمان بیشازپیش سرمایهگذاری کنیم و بیشتر فعالیت کنیم و دقتمان را بالا ببریم. اسم کودک و نوجوان میآید اما بیشتر برنامهها برای نوجوانان است. به کودکان پرداخته نمیشود. اسباببازی کودک، کتاب کودک، قصه کودک داریم ولی آنطور که باید بهدردبخور نیست. برنامههایی که اختصاصاً به کودکان تعلق داشته باشد نداریم.
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿١﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣﴾ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿۴﴾