بسم الله الرحمن الرحیم
ظهر عاشورای محرم ۱۴۴۴
۱۴۰۱/۰۵/۱۷
هم زینب سلام الله علیها برای امام حسین مجلس به پا کرد و روضه خواند، هم کوفیها
بعد از عاشورا دو جماعت برای امام حسین علیهالسلام عزاداری کردند و لباس سیاه پوشیدند. یک جماعت، جماعت آل الله و زینبیان بودند که در ادامه راه حسین علیهالسلام عزاداری کردند. باید هم این کار را میکردند که فرهنگ حسین علیهالسلام حفظ شود و توسعه پیدا کند؛ اما گروه دیگری هم عزا گرفتند، مراسم گرفتند، لباس سیاه پوشیدند. کوفیها بودند، شامیها بودند، یزیدیها بودند، اینها هم عزاداری کردند.
هم زینب سلامالله علیها برای امام حسین مجلس به پا کرد و روضه خواند، هم کوفیها و کسانی که در شهادت حسین علیهالسلام نظارهگر بودند که طبق بیان عاشورا «مُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکمْ» بودند، آنها هم عزاداری کردند. روبروی سپاه حضرت حسین ایستاده بودند؛ اما بعد از واقعه عزاداری کردند.
این عزاداریها ارزشی نداشت. مثل قرآن خواندن خوارج بوده. خوارج مگر قرآن نمیخواندند! ارزش قرآن کم میشود؟ اهمیت قرآن خواندن مگر کم میشود؟ عزاداری کوفیها، شامیها و یزیدیها هم از ارزش عزاداری و مظلومیت حسین علیهالسلام و سالار شهیدان کم نمیکند.
هیچچیزی نمیتواند جای اشک بر حسین علیهالسلام را بگیرد
حقیقت این است که در این عالم هیچچیزی نمیتواند جای اشک بر حسین علیهالسلام را بگیرد. خیلی مهم است. تعداد زیادی روایت داریم راجع به گریه بر حسین علیهالسلام. گریه هم انواع دارد؛ یکوقت انسان فقط ناراحت است و غمگین است. یکوقت اشک در چشمانش حلقه میزند. یکوقتی اشک جاری میشود. یکوقت انقدر جاری میشود که روی صورت میریزد. یکوقت انقدر جاری میشود که روی سینهاش میریزد. هرکدام از این اشکها یک قیمت و ارزشی دارد. روایاتش هم زیاد است.
گریه بر امام حسین علیهالسلام اول کار است؛ نه آخر کار
هیچچیزی جای اشک بر سیدالشهدا را پر نمیکند. همین مجلس سیدالشهدا و روضه امام حسین علیهالسلام و اشک ریختن در راه مظلومیت حسین، بشریت را تا امروز نجات داده و از این به بعد از هم نجات میدهد؛ یعنی نجات بشریت در آینده به همینهاست؛ اما واقعیت این است که گریه بر امام حسین علیهالسلام اول کار است؛ نه آخر کار.
ظهر عاشورا باید مثلاً احساسی و دلی صحبت کرد. معمولاً جاهای مختلف اینطور است که قلب رقیق شود و اشک جاری شود و بعد ثواب ببریم. عرض من مطلب مهمتر و بالاتری است. گریه بر امام حسین با همه قیمت و ارزشی که دارد آخر کار نیست؛ اول کار است. خوب دقت کنید که چه عرض میکنم.
آنچه در کربلا و عاشورا بر اهلبیت رسول خدا گذشته آنقدر مظلومانه و سخت و دردناک است که نهتنها انسانها بلکه اجنه، بلکه ملائک، آنها هم متأذی شدند، عزادار شدند، سوگوار شدند. نهفقط جن و ملک بلکه جمادات و نباتات؛ در روایات داریم که آسمان و زمین در عزای حضرت حسین علیهالسلام به گریه افتاد و مصیبتزده شد.
برای جمادات و نباتات و موجودات اینگونه همین گریه، آخر کارشان است. نهایت کارشان این است که بر حسین علیهالسلام گریه کنند. روز عاشورا هر سنگی که برمیداشتید از زیرش خون میجوشید. الان هم اگر کسی تربت خالص اصل داشته باشد همین ظهر عاشورا خیس و تر میشود به خون، بعد دوباره به حالت اول برمیگردد. اینها تذکر برای ماست.
اگر کسی در عزای حسین علیهالسلام فقط به گریه قناعت کند، ظلم به ساحت قدسی حسین علیهالسلام کرده است
ولی برای جمادات و نباتات نهایتش همین است که سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است و تمام شد؛ اما برای ما شیعیان حسین علیهالسلام کمترین بهره از مجالس و حسین علیهالسلام قناعت کردن فقط به گریه است. اگر کسی فقط به گریه قناعت کند، کوتاهی کرده است؛ ظلم به ساحت قدسی حسین علیهالسلام کرده است.
روضه روز عاشورا تا امروز و تا قیامت باید باشد. نمیشود نباشد. باید گریه کرد، باید به سر و سینه زد، ناله زد. حالمان خوب نیست. ما اگر یک مقدار درک کنیم و بفهمیم نمیتوانیم تاب بیاوریم. نمیتوانیم چیزی بخوریم. نمیتوانیم حرف بزنیم. سخت است. تمام عالم امروز ملتهب است.
تا قیامت امام هست و مردم هم هستند؛ اما این امام که هست مردمش باهم فرق میکنند
با غروب روز عاشورا تاریخ نباید محبوس بماند. عاشورا روزگاری است که هست. تا قیامت هست. امام هست، مردم هم هستند؛ اما باهم فرق میکنند. مردمانی که امامشان را دوست دارند یک عده هستند. مردمانی که امامشان را از جان بیشتر دوست دارند هم یک عده.
تا قیامت امام هست و مردم هم هستند؛ اما این امام که هست مردمش باهم فرق میکنند. همین جمع خودمان هم که نشستیم شاید این تقسیمبندیها که میکنم مشمول حال ما باشد. مردم امامشان را دوست دارند؛ بعضیها امامشان را از جان بیشتر دوست دارند. یک عده امام را تا مرز جان دوست دارند تا مرز مال دوست دارند. به مال و جان که رسید دیگر نمیتوانند مال و جان بدهند.
در همین تاریخ در شب و روز عاشورا مواردش زیاد است که هرکس تا یک مقطعی جلو آمد. امام هست و مردمانی که دلشان هم امام را میخواهد، هم عیش دنیا را میخواهد. مردمانی که حاضرند شهادت امامشان را ببینند و بر شهادتش ساعتها و روزها گریه کنند هستند.
گریه بر امام حسین علیهالسلام نشانه محبت است؛ اما اگر این محبت به اطاعت رسید، اسباب نجات است
گریه بر امام حسین علیهالسلام نشانه محبت است؛ اما اگر این محبت به اطاعت رسید، اسباب نجات است. اگرنه زیاد ارزشمند نیست. این گریه نشانه محبت است. محبت باید برساند انسان را به اطاعت. «مَن بَکی أَو أَبکی أَو تَباکی فی مُصیبهِ الحُسَین حُرِّمَت جَسَدَهُ علیَ النَّار و وَجَبَت لَهُ الجَنَّه»[۱] کسی که حالت گریه هم بگیرد برایش بهشت واجب میشود ولو اشک از چشمش نیاید؛ اما اینکه بهشت بر او واجب میشود یعنی مقتضی را موجود میکند و موانع را مفقود میکند، زمینه فراهم میشود برای اینکه او در مسیر صلاح و فلاح قرار بگیرد، اگر گناهی کرده توبه کند، اگر توبه کرد جبران کند تا اهل فلاح و رستگاری شود.
اگر ما محبت حسین را داشتیم اما به اطاعت ختم نشد، بدانیم که محبت کوفیان هم همینطور بوده. گریه بر امام حسین علیهالسلام آغاز کار است، یادتان باشد. آغاز هزاران مسئله است. چرا چنین اتفاقی افتاد؟ کسانی که این کار را کردند چه کسانی بودند؟ چرا این کار را کردند؟ مگر امامشان را دوست نداشتند؟ اگر دوست داشتند چرا او را در بین شمشیرها و نیزهها رها کردند؟ کوفیان چه توجیهی برای کار خودشان داشتند؟ محاسبهشان چه بود که فرزند رسول خدا را در این مقطع رها کردند؟
پس گریه بسیار خوب؛ اما گریه باید ما را برساند به اطاعت. نمیشود که ما سیاه امام حسین را بپوشیم اما بازارمان بازار خوبی نباشد. نمیتوانیم سیاه امام حسین بپوشیم و لیتر لیتر هم اشک بریزیم برای مظلومیت حسین؛ اما اداراتمان ادارهای که حسین میپسندد نباشد. این محبت، محبت بهدردبخوری نیست. باید حتماً به اطاعت برسد.
نمیشود سیاه امام حسین را بپوشیم اما نسبت به احکامی که او برای آن حرکت کرده و به شهادت رسیده اصلاً حرکتی نداشته باشیم. او میگوید تمام حرکت من خلاصه شد در امربهمعروف و نهی از منکر؛ حتی حوصله نکنیم یک تذکر لسانی بدهیم. این چه سیاه پوشیدنی است؟!
من نمیخواهم مذمت کنم. میخواهم جهت بدهم. میخواهم توجه بدهم. میخواهم بگویم بالاخره اگر در این مسیر باشیم باید به همه لوازم او ملتزم باشیم. نمیشود به قسمتی بود و به قسمتی نبود.
اینیک بخش از صحبتم که خیلی هم توضیح نمیدهم. فقط کلیدواژه است.
رسالت مرد بدون مشارکت زن به سرانجام نمیرسد
بحث دیگر من راجع به بانوان است. رسالت مرد بدون مشارکت زن به انجام نمیرسد. رسالتهایی که خدای تعالی برای مردها قرار داده نمیتوانند موفقیتآمیز عمل کنند اگر در کنارشان زنان و بانوان همراه نباشند. هیچ مرد باعظمتی را در تاریخ نمیتوانید ببینید که همسرش یا زنی در کنار او نباشد؛ حالا یا مادرش بوده یا خواهرش بوده یا همسرش بوده یا دخترش بوده. اینها معین و کمککار او بودند. همراهی او را کردند.
اگر زن تربیت نشود در جامعه، جامعه به موفقیت نمیرسد. همانطور که تربیت پسران بر ما واجب است، دختران ما هم باید تربیت شوند.
چه عاملی سبب شد که زینب کبرا الگوی مردان و زنان مقاوم در عالم باشد؟
چه عاملی زینب کبرا، این موجود اسطورهای و قهرمان را در این جایگاه قرارداد؟ چه چیزی سبب شد که او بتواند این مصیبتها و سختیها را تحمل کند و بشود اسوه مقاومت؟
الان بحث ما راجع به مقاومت و مسائل مربوط به مقاومت است. یکی از الگوهای مقاومت زینب کبری سلام الله علیها است با آن جلالت قدر و عظمت شأنی که دارد. چطور شده که ایشان توانسته این تربیت را پیدا بکند؟ چه عاملی سبب شد که زینب کبرا چنین قهرمانیهایی را در تاریخ به نام خودش ثبت کند و الگوی مردان و زنان مقاوم در عالم باشد؟
غیر از ایمان به خدا چه عاملی وجود داشته؟ چه عامل عقلایی و منطقی میتوانیم پیدا کنیم و بگوییم در آن مسیر بوده درنتیجه چنین شخصیتی وجود آمده؟ آیا زینب کبری قبیلهای داشت؟ آن روزها بعد از شهادت حسین و همه مردان قبیله، آیا خودش قبیله داشت؟ لشگر داشت؟ ثروت داشت؟ جز ایمان به خدا چیز دیگری داشت که کمک کند که چنین برخوردهای قهرمانانهای داشته باشد؟
یک بانوی عظیمالشأن با همه خصوصیات زنانه
وقتی به ایمان زینب سلامالله علیها نگاه میکنیم، در مقابل او کوچک میشویم، ضعیف میشویم. خیلی عظمت روحی دارد. حضرت زینب چه انسان بزرگی بود که در مقابل یزید بعدازآن همه لطماتی که دیده آنطور میایستد؟
ببینید که او یک زن است. یک بانو با همه خصوصیات زن بودن. در حد بالای احساسات و بینهایت. همه اینها را در حد کمال دارد. حضرت زینب اینطور نبوده که زن نباشد. زن بوده. مصائب دیده. دیدهاید که مصائب، زنها را اذیت میکند و از پا درمیآورد. یک عزیز آنها از دنیا میرود نمیتوانند خودشان را مدیریت کنند. خیلی بهزحمت میافتند. باید روح بلند و بزرگی داشته باشند.
ما نمونههای این روحهای بلند را در دوران خودمان در مادران شهدا و همسران شهدا دیدیم. مادری که سه شهید و چهار شهید داده. من بعضی وقتها به خانوادههای شهدای این استان سر میزنم. واقعاً انسان مبهوت میشود از عظمت روحی این مادر. خب این تربیتشده است. چطور شد که اینطور شد؟
شما عظمت روحی زینب را ببینید. کسی که اینهمه آسیبدیده در مقابل یزید میگوید: «اگرچه پیشامدهای ناگوار مرا به سخن گفتن با تو کشانده؛ اما من تو را کوچک و بیارزش میشمارم». میگوید ناچارم الان با تو صحبت کنم و الا عددی نیستی که بخواهم با تو صحبت کنم.
ببینید که چه روحیه بزرگی میخواهد! چه عظمتی میخواهد که جلوی کسی که تمام عزیزانت را قطعهقطعه کرده، تو را هم به اسارت کشیده، با بدترین وضعیت هتک حیثیت کرده، از این مجلس به آن مجلس، از مجلس شراب و چوب خیزران و … و خواسته مقاومت تو را بشکند و هیچچیزی در تو وجود نداشته باشد، آنوقت بلند شوی بایستی بگویی من ناچارم با تو صحبت کنم و الا تو اصلاً آدم صحبت کردن با من نیستی!
روح بلند حضرت زینب، در ارتباط با خدای عظیم است
میدانید که این چه عظمتی میخواهد؟ این شاخهای از شاخههای درخت ایمان است. او چون با خدا ارتباط دارد دارای چنین روحیه بلندی شده است. «وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِیعًا قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ»[۲] او با یک چنین خدایی در ارتباط است.
درست است که زینب الان آنجا ثروت ندارد، قبیله ندارد، لشکر ندارد ولی با خدایی که بزرگتر از همه عالم است و بزرگتر از یزید و قبیله و ثروتش است، در ارتباط است. زینب چنین احساسی دارد. لذا خودش را بالاتر از یزید و یزیدیان میبیند که بخواهد با آنها همسخن شود.
تنها الگویی که میتواند بانوان ما را در جایگاه رفیع معنوی قرار دهد حماسه کربلا است
اگر بتوانیم در زنان مان این نوع ایمان و این نوع قدرت را پدید بیاوریم، میتوانیم از آنها قهرمان بسازیم. تنها الگو و مسیری که میتواند بانوان ما را در این جایگاه رفیع معنوی قرار دهد عاشورا و حماسه کربلا است. باید روی این کار کرد.
ما در آینده مبارزات سنگین و عمیقی را داریم. همینالان هم در حال مبارزه هستیم. جهان اسلام در حال مبارزه است و شیعه بهخصوص در حال مبارزه عمیقتری به سر میبرد. ما نبردهای سرنوشتسازی در آینده داریم. شاید البته این نبردها شمشیر و سلاح و اینها نباشد، کما اینکه الان هم نیست؛ اما باید روح بانوان ما قوی باشد، در اوج باشد و قهرمان باشند. اینها اگر قهرمان باشند، در خانه میتوانند قهرمان پرورش بدهند. بانویی که خودش را تقویت کرد میتواند چنین عناصری را به وجود بیاورد.
بنابراین در این نبردها چارهای نداریم جز اینکه روح ایمان را در درون خودمان تقویت کنیم. تقویت ایمان از راه آگاهسازی است و اعمال دینی که انجام میگیرد؛ و اطاعت از اهلبیت که مقاومسازی ما را، مکتب اهلبیت و مکتب امام حسین بهخصوص میسر میکند. این هم مطلب دوم.
هشدار حضرت زهرا سلامالله علیها
و اما مطلب سوم. یک خطبه دارد حضرت زهرا شنیدهاید؛ خطبه فدکیه. در خطبه فدکیه حضرت زهرا یک هشدار میدهد. هشدار به جامعه میدهد. میگوید که یک خطری جامعه را دنبال میکند و آن بازگشت به جاهلیت است.
ایشان استناد میکند به آیه ۵۰ سوره مبارکه مائده و میفرماید «أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ» که به قول ما طلبهها استفهام توبیخی است. به این حقیقت ایشان تصریح میکند. حقیقتی که قرآن تعبیر به جاهلیت اولی میکند. در سوره مبارکه احزاب که آیاتش را میخوانم اشارهکرده که بالاخره یک جاهلیتی میخواهد بیاید.
حضرت زهرا دارد از آینده خبر میدهد. امام باقر علیهالسلام در تبیین بیان حضرت زهرا فرمود: «سَتَکُونُ جَاهِلِیَّهٌ أُخْرَى»[۳] بهزودی جاهلیت دیگری فرا خواهد رسید.
پیغمبر خدا هم فرمودند: «بعثت بین جاهلیتین الأخراهما شر من أولاهما»[۴] من بین دو جاهلیت مبعوث شدم و دومی از اولی بدتر است. اولی هم این بود که زندهبهگور میکردند دخترها را و همان جاهلیتی که در جزیره العرب در آن زمان بود و عالم را هم گرفته بود.
حضرت زهرا سلامالله علیها در خطبه فدکیه اعلام کردند که بعد از پیامبر اکرم، جاهلیت دوم شروعشده است. هدف قیام آن حضرت و همچنین نهضت کربلا یعنی قیام صدیقه طاهره و نهضت کربلا در ادامهاش برای از بین بردن آن جاهلیتی بود که بعد از پیغمبر شروع شد.
حاکمیت طاغوت و تغییر ارزشها، دو علامت جاهلیت است
از نشانههای اصلی جاهلیت، جهلی بود که واقعه کربلا را برپا داشت. جهل و بیعقلی آنقدر گسترده و فراگیر میشود که جامعه وقتی مبتلا به آن جهل فراگیر شد، به آن میگویند جاهلیت. حیات، حیات جاهلانه میشود. این حیات جاهلی دو علامت دارد؛ مدیریت الهی در اداره آن جامعه به کنار زده میشود؛ یعنی مکتب اهلبیت را خانهنشین میکنند در زمان خود اهلبیت؛ و در زمان غیبت اهلبیت، حاکمیت ولایتفقیه را خانهنشین میکنند؛ یعنی اگر درست عمل شود اینطور میشود.
پس دو علامت دارد جاهلیت؛ یک، حاکمیت طاغوت و کنار زدن مکتب و حاکمیت اهلبیت و رهنمودهای اهلبیت؛ دوم تغییر ارزشها. در حقیقت وقتی ارزشها عوض شد به تعبیر آن دوستمان، عوضیها باارزش میشوند. همینالان یک رصد بکنید بعضی وقتها راجع به ارزشها که میخواهند صحبت کنند چه کسانی را باارزش میدانند. باید مواظب بود.
اینکه مقاومت مقاومت گفته میشود، تبیین تبیین گفته میشود برای همینهاست. صدیقه طاهره از امروز برای ما خبر داد. نهضت حسین علیهالسلام امروز را برای ما تبیین کرد.
در عصر جاهلیت جامعه مبتلا میشود به بزرگترین انحرافی که شد و پیامبر آن را حیات جاهلانه تعبیر کرد. «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّه»[۵] این حیات جاهلی است.
جاهلیت مدرن در چهار زمینه، زندگی مردم را درگیر میکند
جاهلیت ثانی این جاهلیت دوم که اسم امروزیاش میشود جاهلیت مدرن؛ جاهلیت دوم از زمان پیغمبر شروعشده و استمرار پیداکرده تا امروز. امروز به آن میگویم جاهلیت مدرن که تا ظهور حضرت حجت هم این جاهلیت روزبهروز شدیدتر میشود.
قرآن میفرماید جاهلیت در چهار زمینه زندگی مردم را درگیر میکند. این چهار مورد رزق عاشورای امسال ما باشد که مطلبی را یاد بگیریم. ما پای منبر حسین علیهالسلام وقتی قرار میگیریم باید به معرفتمان اضافه شود. گذشته از اینکه آه داریم و شعر میخوانیم و ضجه میزنیم و ناله میکنیم، باید شعور خودمان را هم بالا ببریم.
چهار زمینه در زندگی مردم در زمان جاهلیت هست. ظن، حکم، تبرج و حمیت. این را ما از قرآن میگیریم. آیه ۱۵۴ سوره مبارکه آلعمران را بعداً بروید دقت کنید. در قسمتی از این آیه میگوید «یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّهِ» گمانهای نادرست دارند، مثل دوران جاهلیت.
این ظن جاهلیت خاصیتش چیست؟ افکار و اعتقادات جاهلی که قله این افکار و اعتقادات جاهلی، امروز تفکر صهیونیستی است که در جامعه گسترش پیدا میکند؛ و اگر گسترش پیدا کرد، جاهلیت مدرن حاضرشده است.
سیاستگذاریهای استکبار جهانی قوانین و مصوبات جاهلی است
دوم حکم جاهلیت است. بخشی از آیه ۵۰ سوره مبارکه مائده «أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ» آیا آنها حکم جاهلیت را میخواهند؟ اینها چگونه هستند؟ چه کسی بهتر از خدا میتواند حکم کند برای قومی که اهل ایمان هستند؟
این حکم جاهلیت چیست؟ قوانین و مصوبات جاهلی قلهاش کجاست؟ سیاستگذاریهایی که استکبار جهانی دارد و اساس آن آمریکا است، شیطان بزرگ و طاغوت است.
اینها را که داریم میگوییم؛ حضرت زهرا فقط جامعه شیعی را که نگفت. گفت در آینده جاهلیت حاکم بر جهان میشود. دارم آنها را میگویم. فقط مربوط به داخلی خودمان نیست. کلی است؛ هم داخل را میگیرد هم کل را میگیرد. الان قوانین و مصوباتی که در عالم صورت میگیرد مصوبات جاهلی است؛ ازدواج با حیوان، ازدواج با اشیا، ازدواج با همجنس را که حالا سالهای قبل تجویز کردند. چیزی که برخلاف فطرت و طبیعت انسانی است. اینها حکم جاهلی است. همین بحث حقوق بشری که دارند، حکم جاهلی در آن دارد. مطالب گستردهای دارد.
آیه دیگری که در قرآن به ما تذکر جاهلیت را میدهد تبرج است. آیه ۳۳ احزاب است «وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَىٰ» یعنی سبک زندگی جاهلیت که نشانه بارز آن سبک زندگی غربی است و افسارگسیختگی و فساد اخلاقی در جامعه که الان میبینید در جامعه مسلمین که مسلمین مورد هجمه هستند. خودشان که آنجا انقلاب جنسی و مسائل اینگونه را داشتند، انسان را کشاندند به حضیض ذلت. انسانیتش را از بین بردند. چیزی بهعنوان انسان نبود.
در جامعه مسلمین هم یک خانواده وجود داشت و روابطی بود که آن را هم الان رویش انگشت گذاشتند در بین مسلمین و متدینین در مسیحیت و یهودیت و مسلمانها و بهخصوص شیعه سبک زندگی غربی را دارند گسترش میدهند؛ یعنی مثل برج کردن جاهلی. سبک زندگی را انقدر در چشم بیاورند؛ نوع خوراک ما، نوع پوشاک ما، نوع رفتار ما، مسکنسازی ما، حتی خانهسازی ما. الان شما خانهای را میتوانید پیدا کنید که آشپزخانهاش در داشته باشد؟ اخیراً که اصلاً دیگر دیوار هم ندارد.
سگ گردانی یکی از مصادیق تبرجات جاهلی است
چهارم سوره فتح آیه ۲۶ فرمود «إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَ حَمِیَّهَ الْجَاهِلِیَّهِ» حمیت جاهلی یعنی تعصبات. سگ گردانی یکی از همین تبرجات جاهلی است. تا میخواهیم صحبت کنیم البته صاحبان حقوق حیوانات آدم را متهم میکنند. هیچ دینی مثل اسلام به حقوق حیوانات نپرداخته است. این را بدانید. آنقدر روایت راجع به رعایت حقوق حیوانات داریم!
میفرماید حیوانی را که نگه میدارید، اگر نمیتوانید مراقبت کنید که زنده بماند، عقاب میشوید اگر از بین برود. باید به او رسیدگی کنید. «لِکُلِّ کَبِدٍ حَرَّی أَجْرٌ»[۶] سگ تشنهای را آب بدهید چقدر فضیلت دارد و چه قدر سفارش شده است. از اینها غافل نشویم. نگوییم دین دارد مخالفت میکند. بحث بر سر الگوسازی است. بحث جاهلیت است.
الان میبینید که طرف یک لباس پوشیده، رویش عکس سگ است. بچه را در گهواره میگذارد که شبیه سگ است. دستمال و کلاه و متکا رویش عکس سگ است. در خانهشان هم مجسمه سگ است. اینطرف و آنطرف هم که میروند سگ دستشان است. در ماشین هم یک سگ گذاشتند که کلهاش را تکان میدهد. وقتی با چنین موجودی انس داشته باشد، آیا روحیهاش روحیه سگی نمیشود؟! دائم عصبانی نیست؟!
وقتی شما اسم بچه را میگذاری حسین یک اثری دارد، اسمش را چیز دیگری بگذارید اثر دیگری دارد. مگر یادتان نیست که وقتی روی آب آزمایش کردند، اگر روی ظرف آب مینوشت خدا مولکولهای آب یکجور شکل میگرفت، فحش هم مینوشت یکجور دیگر شکل میگرفت.
در روایت هست که هرجایی که سگ یا صورت سگ (عکس یا مجسمه) بود ملائکه داخل نمیشوند. نه اینکه موجود بدی است. اتفاقاً این سگ چهارده خصلت دارد که اگر انسانها آنها را داشته باشند بدون حسابوکتاب وارد بهشت میشوند. یکی وفا است. شما یکتکه نان خشک براندازی جلوی سگ، ۲۰ سال دیگر شمارا ببیند حریم میگیرد و سرش را پایین میآورد. ما چهل پنجاه سال نان خدا را میخوریم چنگ بهصورت خدا میکشیم. خب معلوم است که آن سگ نسبت به ما یکجورهایی شرف دارد. ما بیوفا هستیم نسبت به خدا.
از بحث من سوءاستفادهچیها سوءاستفاده نکنند! راجع به حیوان اگر بخواهیم صحبت کنیم، فرهنگی دینی ما تا دلتان بخواهد روایت دارد. بحث، بحث تبرج جاهلی است. اینکه جامعه مسلمین را دارد میکشد بهجایی که در مقابل فرهنگ اهلبیت قرار بگیرند.
حمیت جاهلی هم تعصبات، ارتباطات و وابستگیهای جاهلی است که نشان بارز او همین حاکمیت بدترین انسانها بر بخش اعظمی از دنیای امروز است که نشاندهنده حمیت جاهلی است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱]. بحار الأنوار، ج۴۴، ص ۳۰۸
[۲]. زمر / ۶۷
[۳]. بحار الأنوار، ج ۲۲، ص ۱۸۹
[۴]. معجم أحادیث الإمام المهدی (ع) الشیخ علی الکورانی العاملی ج ۱، ص ۴۴
[۵]. مناقب ابن شهرآشوب، ج ۱، ص ۲۴۶
[۶]. جامع الأخبار، ص ۱۳۹