بسم الله الرحمن الرحیم
سلسله جلسات بیان ویژگیهای قرآن
جلسه بیست و چهارم
از مولایمان امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهجالبلاغه درباره قرآن مطالب فراوانی ثبتشده. امروز چون جلسه آخر این نشست و این محفل قرآنی هست، از باب حسن ختام بحث، به بیانی از بیانات امیرالمؤمنین اشاره میکنم و یک توضیح مختصری میدهم؛ و بعد یک بسته قرآنی دیگری را هم فقط سرفصلهایش را عرض میکنم که اگر دوستان خواستند مراجعه کنند و دنبال کنند.
پیشاپیش هم عید سعید فطر را به همه عزیزان تبریک عرض میکنم و امیدوارم که از این ماه بهره کافی و وافی را همه دوستان برده باشند.
دو اثر نشستن و انس با قرآن
در خطبه ۱۷۵ از خطبههای نهجالبلاغه مرحوم فیض و خطبه ۱۷۶ صبحی صالح، بیانی را امیرالمؤمنین دارند که فرمودند: «مَا جَالَسَ هذَا الْقرآن أَحَدٌ إِلاَّ قَامَ عَنْهُ بِزِیَادَه أَوْ نُقْصَان». این بیان ادامه دارد؛ من فقط همین بخش را برای شما خواندم.
هر کس با قرآن مجالست کند، از کنار قرآن بلند نمیشود مگر اینکه یک زیادی و نقصانی به او میرسد. یا چیزی از او کم میشود و یا چیزی به او اضافه میشود. این عبارت امیرالمؤمنین است که در فضیلت قرآن کریم است. کسی که با قرآن انس دارد، نشستوبرخاست با قرآن نمیکند مگر اینکه هر بار که در خدمت قرآن قرار گرفت، یا یکچیزی به او اضافه میشود و یا چیزی از او کم میشود.
بعد خود حضرت فرمودند: «زِیَادَه فِی هُدىً أَوْ نُقْصَان مِنْ عَمىً» با این نشستن، هدایتی به او اضافه میشود، هدایت او بیشتر میشود و نقصانی که برای او پیش میآید این است که از کوردلی و جهل نجات پیدا میکند. هر بار که پهلوی قرآن نشستید، از جهل شما کم میشود و نقصانی از شما برطرف میشود.
بعد فرمودند که «وَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ عَلَى أَحَد بَعْدَ الْقرآن مِنْ فَاقَه، وَ لاَ لاِحَد قَبْلَ الْقرآن مِنْ غِنىً» بدانید هیچکس پس از داشتن قرآن بیچارگی و فاقه ندارد. هیچکس هم پیش از قرآن بینیازی ندارد؛ یعنی اگر کسی قرآن نداشته باشد هیچچیزی ندارد. یا به عبارتی؛ کسی که قرآن دارد چه ندارد؛ و کسی که قرآن ندارد چه دارد؟!
غیرمسلمانها از شما جلو نزنند
قرآن برای انسان همهچیز است. در نهجالبلاغه امیرالمؤمنین مطالب فراوانی را نسبت به قرآن و فضائل قرآن مطرح کرده. من این یک مورد را امروز گفتم. یکی هم قبلاً گفتم که مفصل بود. خود حضرت هم در حال شهادت، در لحظات پایانی وصیت کردند که «اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقرآن لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ».
چند وصیت مهم دارند که یکی قرآن است. خدا را خدا را قسم میدهم شمارا به قرآن. نکند دیگران و غریبهها و کسانی که مسلمان نیستند، از شما در عمل کردن به قرآن جلوتر باشند!
دیدهاید بعضی وقتها میگویند فلانی مسلمان هم نیست؛ اما ماشینمان را میبریم میدهیم او تعمیر بکند؛ چون درستکار است. این دستور خداست که نظم داشته باشید، انصاف داشته باشید، عادلانه رفتار کنید، دروغ نگویید، غیبت نکنید، رفتارتان با خانواده، رفتارتان در مسائل اجتماعی، در معاملهها درست باشد.
فرمود: «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ» وای بر کمفروشان. کمفروشی همه را میگیرد؛ از بنده که اینجا صحبت میکنم تا معلمی که سر کلاس است تا کاسبی که در بازار است تا کارمندی که در ادارهاش است. نسبت به کمکاری و کمفروشی در قرآن آمده که «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ». خب چرا باید درباره دیگران چیزی بگویند که مسلمانها باید آن را رعایت کنند.
به هر جهت این هم وصیت امام اول ماست. اینکه به او محبت داریم و محبت او برای ما جواز عبور از صراط است، میشود آنوقت اینجا ما گوش به حرف او ندهیم؟! خواستم تبرکا جلسه پایانی ذکر علی بن ابیطالب را هم کرده باشم.
منشأ و مبدأ نزول وحی، اسماء حسنای الهی است
خدای تعالی در قرآن کریم آیاتی را بیان میکند و در آن آیات، اصل نزول قرآن و مبدأ نزول قرآن که همان اسماء حسنای الهی هستند را بیان کرده است؛ یعنی گفته ریشه قرآن اسماء حسنا است. از خود خدا گرفتهشده است. بخش عمده این آیات در حوامیم سبعه است. حوامیم سبعه یعنی آن ۷ سورهای که در اول آنها حرف مقطعه حا میم قرار دارد.
اینها شروع مشترکی دارند که نشاندهنده مضمون مشترک این سورههاست که نزول و دریافت وحی است. محتوای اجمالی وحی است و نشان میدهد که اصل نزول قرآن و مبدأ نزول قرآن از همین اسماء حسنای الهی گرفتهشده است.
بهعلاوه این هفت سوره، در سوره واقعه، آلعمران و علق هم به این مواردی که گفتم اشارهشده است. همه اینها به منشأ و مبدأ نزول وحی اشاره میکند که این قرآن از کجا گرفتهشده است و چگونه گرفتهشده است. تعدادی از آن را برای شما میخوانم.
نزول قرآن از حی قیوم
مثلاً در سوره آلعمران آیه ۲ و ۳ فرمود: «اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ». در این آیه تنزل قرآن را از خدایی میداند که آن خدا حی قیوم است.
اسماء حسنای الهی در قرآن کریم بر اساس ارتباط موضوع مطرحشده با آن اسم است. اگر در آیهای «الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» آمد مثل «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» یا «الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» در سوره حمد، راجع بهشدت رحمت خداست. یا مثلاً در یک آیه دیگری «شَدِیدُ الْعِقَابِ» آمد، مجموعه آن آیات راجع بهشدت عقاب خداست. این تناسبها درآیات وجود دارد. چون محتوای آن آیات و آن سوره، هرکدام با یکی از اسماء حسنای الهی ارتباط دارد.
در اینجا دو اسم خدای تعالی که حی و قیوم است را آورده که نشان میدهد قرآن به این دو اسم برمیگردد.
نزول قرآن از ربالعالمین
یا تنزل از خدای ربالعالمین است. در سوره واقعه فرمود «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ … تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ» (آیه ۷۷ و ۸۰) میفرماید که قرآن از اسم ربالعالمین گرفتهشده است.
منظور از عالمین چیست؟ اگر مقصود جهانها باشد؛ یعنی عوالم مختلفی که خدای تعالی خلق کرده است؛ یعنی قرآن از سوی خدایی آمده است که آن خدا پروردگار جهانها و عوالم مختلف هستی است. لذا این قرآن و آیات قرآن هماهنگ با نظام تکوین عالم است.
یا منظور جهانیان است که در آیه ۱ سوره فرقان هم به همین اشاره دارد. «تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا». اگر عالمین به این معنا باشد؛ یعنی با ما مردم کار دارد. با کهکشانها کاری ندارد. پس معنی آیه میشود که قرآن کریم از سوی پروردگار جهانیان نازلشده است؛ لذا برآورنده تمام نیازهایی است که انسانها دارند. این نیازها را در همه عصرها برآورده میکند.
نزول قرآن از خدای معلم و اکرم
«اقْرَأْ وَرَبُّکَ الأکْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» اینجا هم تنزیل از خدای معلم و اکرم است. سوره علق آیه ۳ و ۴.
حوامیم سبعه یکی در سوره دخان است، یکی در سوره زخرف است که قسمتی از آن شبیه هم است. «حم وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهٍ مُبَارَکَهٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ» در اینجا به خدای مبارک نسبت میدهد. این هم یکی دیگر از اسمای حسنای خداست.
نزول قرآن از خدای عزیز و علیم و حکیم
در سوره مبارکه غافر تنزل قرآن را از خدای عزیز علیم میداند. «حم تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ». یا در سوره جاثیه و سوره احقاف تنزل قرآن کریم از خدای عزیز حکیم است؛ «حم تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ». پس منشأ نزول قرآن اسماء حسنای خداست.
یک نکته قرآنی را میخواستم به شما بگویم؛ و آن اینکه ما وقتی میخواهیم روی قرآن کارکنیم و تدبر کنیم و دقت کنیم، مطالب جالب و مفید به حالمان پیدا میشود. یکی از آن چیزهایی که هست نکات قرآنی ارزنده است که ما میتوانیم به دست بیاوریم.
هدفمند و محققانه قرآن بخوانید
مثلاً شما راجع به دیدن و نگاه کردن اگر بخواهید دقت کنید در قرآن و با این دید جلو بروید و قرآن بخوانید یا مثلاً میخواهید راجع به دشمن ببیند که قرآن چه گفته است، از همان سوره اول که شروع میکنید به خواندن، به هر آیهای که میرسید که درباره دشمن گفته است، یک علامت بزنید یا یادداشت کنید. حتماً هم لازم نیست کلمه دشمن آمده باشد. بعضی وقتها محتوای آیه راجع به دشمن است. همینطور تا آخر قرآن یک فهرست مفید از مطالب را برای خودتان دارید.
اگر کسی روزی ده مرتبه یاد «مَالِکِ یَوْمِ الدِّین» بیفتد، دیگر گناه میکند؟
کل قرآن ۶۶۶۶ آیه است. ۱۲۰۰ آیه که تقریباً یکششم قرآن است، راجع به قیامت و راجع به مرگ است. راجع به محاسبه اعمال، برزخ، تطایر کتب، جهنم، بهشت و از اینجور مسائل. چقدر ما به معاد فکر میکنیم؟ چقدر توجه میکنیم؟ روزی ۱۰ مرتبه لااقل باید یاد قیامت و مرگ بیفتیم. «مَالِکِ یَوْمِ الدِّین» را در پنج وعده نماز میخوانیم.
واقعاً اگر کسی روزی ده مرتبه یاد «مَالِکِ یَوْمِ الدِّین» بیفتد، دیگر گناه میکند؟ خطا میکند عمداً و متعمداً؟ انسان از روی نسیان و جهل گاهی خطایی میکند؛ آنها را نمیگویم که همه مبتلا هستند؛ ولی اینکه انسان برنامهریزی و طراحی کند که عمداً دروغ بگوید، عمداً غیبت کند، عمداً زیرآب دیگری را بزند؛ کسی که «مَالِکِ یَوْمِ الدِّین» میگوید بعید است که بتواند چنین کاری کند. معلوم میشود که نماز روی او تأثیر نگذاشته.
آیات مرتبط با ادب گفتار
برای تهیه فهرست از مطالب قرآن مثلاً میشود از آیاتی که درباره ادب گفتار و چگونه سخن گفتن است، لیست تهیه کرد. نمونههای آن را برای شما بیان میکنم.
گفتار شما باید دلپسند باشد. «الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ» (حج/۲۴) گفتار شما باید رسا و شفاف باشد. «قَوْلًا بَلِیغاً» (نساء/۶۳) گفتار شما باید بزرگوارانه باشد. «قَوْلًا کَرِیماً» (اسراء/۲۳) گفتار شما باید نرم باشد. «قَوْلًا لَیِّنًا» (طه/۴۴) گفتار شما باید جوری باشد که پذیرش آن آسان باشد. «قَوْلاً مَیْسُوراً» (اسراء/۲۸) گفتار باید خالی از هر لغوی باشد. «عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» (مومنون/۳) گفتار باید همراه با کردار باشد. «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ» (صف/۱) گفتار باید مستدل و محکم باشد. «قَوْلًا سَدِیداً» (احزاب/۷۰) گفتار باید پسندیده باشد. «قَوْلًا مَعْرُوفاً» (نساء/۵) گفتار باید زیبا، نیکو و مطلوب باشد. «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» (بقره/۸۳) گفتار باید حاوی بهترینها باشد. «یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (اسراء/۵۳) گفتار باید در مجادلهها هم بهترین وجه را داشته باشد. «وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ» (نحل/۱۲۵) گفتار باید واقعی و حقیقی باشد. «بِنَبَإٍ یَقِینٍ» (نمل/۲۲) اینها همه راجع به حرف زدن بود. با این دید که نگاه کنید، نکات قرآنی درباره گفتار را میتوانید اینطور به دست بیاورید. راجع به دیدن و شنیدن هم همینطور است.
همینطور که دارید تلاوت میکنید، آدرس آیات را هم یادداشت کنید. آخر ختم قرآن ۱۰۰ مطلب، ۲۰۰ مطلب در اختیار دارید که باید رعایت کنید.
عملت را خالص کن
یکی از مسائل مهمی که ما در زندگی داریم، مسئله اخلاص است. شبهای قدر هم خدمت دوستان عرض کردم که از خدا اخلاص بخواهید. از خدا دائم اخلاص و معرفت بخواهید. در کارهایتان اخلاص داشته باشید. «وَأخْلِصِ الْعَمَلَ، فَإِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ» عملت را خالص کن؛ چون آن کسی که اعمال را بررسی میکند یک ناقد بصیر است.
ناقد به صراف میگویند. صراف که دست به پول میزند متوجه میشود که اصل است یا تقلبی است. کسی که صرافِ کار شماست، نسبت به عمل شما بصیر است؛ شدت بینایی را دارد. تا نگاه کند میگوید برای من که انجام نداده؛ جلسهای بوده دوستانش نشسته بودند، کار را برای آنها انجام داد که بگویند چهکار خوبی کرد. کسی که میخواهد اعمال ما را بررسی کند، ناقد و بصیر است. میگوید برو پاداشت را از همان کسی که کار را برای او انجام دادهای بگیر.
افراد بعضی وقتها باهم تماس میگیرند که حال و احوال کنند. این حال و احوال بعضی وقتها برای خداست. یکوقت برای خودشیرینی است. گاهی برای چاپلوسی است. اینها باهم فرق دارد؛ مثلاً کسی در مجلسی میآید، همه بلند میشوند؛ اما یکی برای خودنمایی بلند میشود، یکی برای چاپلوسی بلند میشود، یکی پایش درد گرفته از موقعیت استفاده میکند و بلند میشود تا خستگی پایش دربرود. هرکسی به یک نیتی بلند میشود. آن چیزی که پاداش دارد اخلاص است.
آیات مرتبط با اخلاص
آیات مرتبط با اخلاص را برای شما میگویم.
اخلاص در انفاق؛ بعضیها دو تومن صدقه هم که میدهند همه را متوجه خودشان میکنند. اگر در لحظه پول دادن هم کسی نباشد که ببیند، بعدش هی تعریف میکند. «إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا» آیه ۹ سوره مبارکه انسان. فقط نظرتان خدا باشد. این آیه درباره جریان انفاق حضرت زهرای اطهر و امیرالمؤمنین است که به یتیم و فقیر و اسیر غذایشان را سه روز دادند. فضه خادمه هم در کنار آنها بود.
اخلاص در عبادت؛ مثلاً شما دارید نماز میخوانید. یک «ولا الضّالّین» را محکم میگویید به خاطر اینکه دوست شما بفهمد؛ نمازتان باطل است. باید از اول بخوانید. نه اینکه ثوابش کم است، باطل است. اگر ماه رمضان نباشد در غیر ماه رمضان شما روزه باشید و روزه را به رخ دیگری بکشید که بفهمد روز بودهای، آن روزه باطل است. نگهداشتن نمیخواهد. عبادت را باطل میکند.
«وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَدًا» (کهف/۱۱۰). همین آیهای است که برای بیدار شدن از خواب میخوانیم. هر کس بخواند در هر ساعت و دقیقهای که بخواهد بیدار میشود.
اخلاص در تبلیغ؛ آیه ۲۹ سوره مبارکه هود «وَیَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مَالًا إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّه» تبلیغ دین خدا را میکنم اما اجرم را از خدا میخواهم.
اخلاص در ازدواج؛ «وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَى مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» (نور/۳۲) بااینکه مشکلات مالی دارم و سختی دارم ولی چون دنبال فرمان خدا هستم ازدواج میکنم که خدا بینیاز میکند.
اخلاص در برخورد با مردم؛ «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» (انعام/۹۱).
اخلاص در جنگ؛ یعنی انسان در میدان جنگ غیر از خدا چیزی را نبیند. آیه ۳۹ سوره مبارکه احزاب «وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ».
اخلاص در محبت؛ آدم به خیلیها علاقه دارد. به همسر علاقه دارد، به فرزند علاقه دارد، به پدر و مادر علاقه دارد، به دوستانش علاقه دارد، به همکاران علاقه دارد ولی هرکدام از این علاقهها برایشان یک انگیزهای دارد. انگیزه ما برای محبتی که داریم به اطرافیان ما چه باید باشد؟ باید خدا باشد. اگر غیر از خدا باشد ارزشی ندارد ولو به فرزند باشد.
امام حسین را خیلی علاقه داریم، پیغمبر را علاقه داریم، عشق ما امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه است ولی همه اینها را به خاطر خدا دوست داریم؛ چون آنها عین الربط با خدا هستند. هرچه که رابطه شخص با خدا بیشتر باشد محبت ما به آن شخص بیشتر است. خود شخص به آن معنا محبتش موضوعیت ندارد.
کسی به کسی علاقه دارد به خاطر چشم و ابرو و شغل و جایگاه و ریاست و… دلیل علاقههای افراد نسبت به افراد فرق میکند. «وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه» کسانی که اهل ایمان هستند شدت محبتشان برای خداست. آیه ۱۶۵ سوره مبارکه بقره.
نمیگویم دوست نداشته باشید؛ باید دوست داشته باشید و کمال رأفت را باید داشته باشید، کمال محبت را باید داشته باشید؛ اما چطور؟ محور این دوستی چه باشد؟ محبت باید محورش خدا باشد. اصلاً مگر میشود کسی انسان باشد ولی محبت نداشته باشد؟ انسان نیست چنین کسی.
اخلاص در تجارت؛ میگوید شروع میکنم به کار کردن، فعالیت اقتصادی انجام میدهم، در کنار این کاری که دارم انجام میدهم درآمد دارم، زندگیام را دارم از همین راه تأمین میکنم، همه اینها هست ولی انگیزه برای شغل و کار و کسب درآمد و توسعه زندگی نباید به اینها باشد. بنای شما باید این باشد که چون خدا میخواهد من کارکنم و شاغل باشم و کسب درامد کنم، به دستور خدا دارم این کار را انجام میدهم.
سرکار میروم، مشکل اقتصادی خودم و جامعه را برطرف میکنم؛ همه اینها اثر آن کار است ولی اصل انگیزه برای هرکسی هر شغلی که دارد باید این باشد که خدایا چون تو گفتی من مشغول کار میشوم و برکتش را هم خودت بده. بعد ببینید که چه آثاری دارد.
دو مغازه کنار هم شروع میکنند به کار کردن؛ یکی آهنگ مطربی میگذارد، یکی با بسمالله و قرآن شروع میکند. تا غروب ببینید که وضعیتشان چگونه است. یک شغل هم دارند اما یکی با غیبت و تهمت شروع میکند، دیگری با بسمالله شروع میکند، با وضو سرکار میآید، میگوید خدا گفته اینجا محل عزت من است. محل کسب محل عزت است. محل کسب عزت است؛ یعنی انسان با کار کردن عزیز میشود. «رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّه» آیه ۳۷ سوره مبارکه نور.