بسم الله الرحمن الرحیم
سلسله جلسات بیان ویژگیهای قرآن
جلسه دوازدهم
قرآن را امام خودتان قرار دهید
تا امروز ما موارد متعددی را از ویژگیهای قرآن کریم از خود قرآن گفتیم؛ یعنی قرآن خودش را معرفی میکند که نور است و هدایت است و شفا است و بشارت است و امثال اینها که ذکر کردیم. تا امروز شاید ۱۰، ۱۵ مورد را توضیح دادیم از قرآن کریم که قرآن خودش را معرفی کرده و بیان کرده است.
قرآن کتاب زندگی ماست. منشوری است که در اختیار ما قرار دادهشده است برای اینکه به مقاصد عالی برسیم. پیغمبر اکرم فرمودند: «عَلَیکُمْ بِـالْقرآن فَاتَّخِذُوهُ اِمـامـاً وَ قائِداً» بر شما باد که از قرآن استفاده کنید و او را پیشوا و امام خودتان قرار بدهید.
امام جلو حرکت میکند. در جماعت دیدهاید که امام رکوع میرود، شما بعد از او یا همراه او به رکوع میروید. امام سجده میرود، امام ذکر میگوید، شما یا همراه او یا بعد از او اعمالتان را انجام میدهید.
حضرت فرمودند که «عَلَیکُمْ بِـالْقرآن فَاتَّخِذُوهُ اِمـامـاً وَ قائِداً» قرآن را امام خودتان قرار بدهید، جلوی خودتان قرار بدهید. ببینید درباره مسائل فردی شما چه میگوید. درباره مسائل اجتماعی چه میگوید. در بحث سیاست خارجی شما چه میگوید. هر مطلبی که قرآن کریم گفت شما بر اساس بیان او رفتار کنید و عمل کنید. او را امام خودتان قرار بدهید. عقب نمانید، جلو هم نروید.
برترین نعمت
در یک بیان دیگری رسول خدا فرمودند: «فَضْلُ القرآن عَلى سائِرِ الْکَلامِ کَفَضْلِ اللّه ِ عَلى خَلْقِهِ» میخواهیم ببینیم جایگاه قرآن کجاست! مثل نسبت خداست با خلقش. ازنظر برتری جایگاه، قرآن چنین جایگاهی دارد.
در بیان دیگری نیز رسول خدا فرمودند: «مَن اُعطِیَ القرآن فَظَنَّ أنّ أحَدا اُعطِیَ أکثَرَ ممّا اُعطیَ فقد عَظَّمَ صَغیرا و صَغَّرَ کبیرا» کسی که به او قرآن دادهشده باشد و بداند که نعمت است و توجه به نعمت بودن قرآن داشته باشد، بااینحال گمان کند که نعمتی بالاتر از قرآن هم بوده که میتوانسته آن را داشته باشد و الان ندارد، این کوچکی را بزرگ کرده و بزرگی را کوچک کرده است. کسی که نعمت قرآن دارد، بزرگترین نعمت را خدای تعالی در اختیار او گذاشته است.
قرآن محل تجلی خدای تعالی است
امیرالمؤمنین در یک بیان بسیار بلندی میفرماید که خدای تعالی در این قرآن تجلی کرده است، بدون اینکه دیده شود. بدون اینکه شما خدا را ببینید، میتوانید خدا را ببینید در قرآن. قرآن محل تجلی خدای تعالی است.
«اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقرآن»
امیرالمؤمنین در لحظات پایانی عمرشان در وصیتی که دارند میفرمایند: «اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقرآن» میدانید که هرکسی در وقت مردن و از دنیا رفتن به مهمترین مسائلی که مدنظرش هست اشاره میکند. در آنجا به چند چیز توصیه میکنند مثل «اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیْتَامِ».
فرمود: «اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقرآن لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُم» شمارا وصیت میکنم درباره قرآن که نکند در عمل به قرآن دیگران از شما مقدم باشند.
شما امت پیغمبر هستید، پیرو پیغمبر هستید، پیغمبری که بر او قرآن نازل شد، بعد دیگران در عمل به دستورات قرآن مقدم بر شما باشند! نکند اینطور باشد. قرآن گفته است غیبت نکنید، دیگران غیبت نمیکنند. گفته است دروغ نگویید، دیگران دروغ نمیگویند. گفته باید همسایه داری کنید، دیگران همسایه داری میکنند. گفته باید در روابط سیاسیتان اینگونه باشید، دیگران انجام میدهند. نکند اینطور باشد!
کتاب خدا را بیاموزید و زیاد تلاوت کنید
در روایتی از امیرالمؤمنین است که حضرت فرمودند: کتاب خدا را بیاموزید که نیکوترین سخن است و رساترین اندرز است. قرآن را بفهمید. کهنه هم نمیشود. قرآن دائم زنده است؛ مثل خورشید و ماه که دائم تازه هستند، قرآن هم تازه است. مشغول تعلیم و تلاوت قرآن باشید. کثرت تلاوت داشته باشید.
ماه رمضان البته بهار قرآن است که افراد خیلی تلاوت میکنند و قرآن را میخوانند که انشاءالله در روزهای آینده راجع به تلاوت صحبت خواهم کرد؛ اما در غیر از ماه رمضان کمرنگ است. ما یکسری عهد داریم با خدای تعالی که کمترین عهدی که با خدا داریم این است که روزی پنجاه آیه قرآن بخوانیم. اگر هم روزی یکضرب ۵۰ آیه خواندن برای شما سخت بود، بعد از هر وعده نماز ده آیه بخوانید. از قرآن فاصله نگیرید.
بهترین شما کسی است که قرآن را یاد میگیرد و بر اساس قرآن عمل میکند. دیگران که ما خودمان را از جهاتی بالاتر از آنها میدانیم، به قرآن اهمیت بیشتری میدهند. به تلاوت آن، به خواندن و توجه به قرآن اهمیت بیشتری میدهند.
پدر باید قرآن را به فرزندش بیاموزد
یکی از حقوقی که فرزند بر پدر دارد و پدر باید غفلت نداشته باشد از این مسئله، این است که باید قرآن را به فرزندش یاد بدهد. الآن افراد واگذار میکنند به مدرسه. میگویند میرود مدرسه یاد میگیرد. اینطور نیست. کف کار را خودتان یاد بدهید. اولاً خودتان یاد بگیرید، ثانیاً یاد بدهید.
جزو حقوق است که اسم را خوب بگذارید، خوب تربیت کنید و یکی هم قرآن را به او یاد بدهید. همین اسم خوب گذاشتن الآن یک گرفتاری است. چه اسمهای عجیبوغریبی الآن میگذارند. یکی از حقوقی که ضایع میشود همین است که ما اسم خوب برای فرزندانمان نمیگذاریم. اسم خوب و خوب تربیت کردن و بعد هم بحث یاددادن قرآن است که حق فرزند بر گردن ماست.
برای آموزش قرائت، مفاهیم و تفسیر وقت بگذارید
امام صادق سلاماللهعلیه فرمودند: سزاوار است که مؤمن قبل از اینکه بمیرد قرآن را یاد بگیرد یا در حال آموختن قرآن باشد؛ یعنی نباشد یک مسلمان مؤمن شیعه که بمیرد و قرآن بلد نباشد. قبلاً هم خدمت شما عرض کردم که بررسی کنید،
یاد بگیرید تلاوت قرآن و قرائت قرآن را. نه اینکه صوت و لحن، آنها سرجایش؛ اما همین خواندن اولیه را یاد بگیرید. کسانی که خواندن را بلد شدند مفاهیم را کار کنند. کسانی که در مفاهیم بهتر شدند، بیایند روی تفسیر و تدبر کار کنند. همینطور آرامآرام جلو بروید. در طول سال شما باید قسمتی از زمانتان انس با قرآن باشد.
وصف قرآن از زبان امیرالمؤمنین
امروز از امیرالمؤمنین که شهید این ماه است، در نهجالبلاغه که ۱۹ ماه رمضان هم روز نهجالبلاغه است، میخواهم در معرفی قرآن کریم استفاده کنم. قرآن و عترت که از هم جدا نیستند. همانطور که قرآن خودش را معرفی میکند، قرآن ناطق هم قرآن صامت را معرفی میکند؛ یعنی اهلبیت قرآن را معرفی کردند.
مطلب هم زیاد است. میخواهم همه را بخوانم تا یکبار لااقل به گوش شما خورده باشد. تقریباً میشود گفت که بخشی از آن جمعبندی مطالب گذشته است؛ یعنی امیرالمؤمنین از خود قرآن استفاده کرده است و دارد قرآن را تعریف میکند. قسمت عمدهاش از خود آیات است. اینکه من الآن میخوانم و برای شما میگویم شما یادتان میافتد که مثلاً من گفته بودم که خدای تعالی در قرآن فرموده است که قرآن شفا است، یا قرآن نور است، یا قرآن هدایت است.
خطبه ۱۹۸ از خطب نهجالبلاغه به متن صبحی صالح، راجع به خدای تعالی و احاطه علمی خدای تعالی به موجودات و بعد تشویق به تقوا و فضل قرآن است. این خطبه سه بخش دارد که بخش سوم آن در فضل قرآن است. البته در نهجالبلاغه غیرازاین خطبه در خطبههای دیگر هم راجع به قرآن صحبت شده است؛ اما اینجا را دقت بفرمایید:
«ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الْکِتَابَ نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِیحُهُ» این کتاب نوری است که روشن است و طوری روشن است که خاموش هم نمیشود. این نور تا قیامت هست. نوری است که خاموشی ندارد.
«وَ سِرَاجاً لَا یَخْبُو تَوَقُّدُهُ» چراغی است که درخشندگی او زوال ندارد. بیانات امیرالمؤمنین را عرض کردم که شواهد قرآنی هم دارد. «یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ» آیه ۸ سوره صف.
«وَ بَحْراً لَا یُدْرَکُ قَعْرُهُ» دریایی است که ژرفای آن درک نمیشود. دریای عمیقی است. بعضی از دریاها خیلی بزرگ هستند؛ اما عمق ندارند. مرحوم علامه مطهری میفرمود: بعضیها خیلی باسواد هستند، گستردگی علمشان خیلی زیاد است اما تا قوزک پای آدم را بیشتر خیس نمیکند. در دریای آنها که میروی عمق ندارند؛ اما بعضیها نه، اندازه یک حوض هستند ولی آدم برود در آن غرق میشود، انقدر که علمشان راجع به آن موضوع زیاد است. اینجا هم میفرماید دریاست، اقیانوس است؛ اما کسی به عمقش نمیرسد.
در جلسات قبل توضیح دادیم که قرآن ظاهرش برای همه مردم آمده است. همه افراد با هر گویش و زبان و فهم و معرفتی که باشند، کسی که قوه عاقله را داشته باشد با هر میزان درک و فهم، وقتی قرآن را برای او میخوانید میفهمد. قرآن عربی مبین است. وقتی برای کسی خوانده شود و ترجمه شود به زبان خودش میفهمد. قرآن برای همه قابلفهم است؛ اما قرآن باطن دارد و باطنهایی دارد که آن بحث دیگری است.
مثلاً «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» شناسنامه خداست. این را همه میفهمند که بگو خدا یکی است. این آیه که به دست متعمقون میافتد، علما و فقهای آخرالزمان مثل الآن، راجع به «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» مثلاً ده کتاب مینویسند ولی اصل آن را کسی نیست که نفهمد. قرآن برای همه آمده است.
پس «وَ بَحْراً لَا یُدْرَکُ قَعْرُهُ» اینطور نیست که کسی بگوید پس این یک دریاست و ما هم که نمیفهمیم پس بماند برای اهلش که میفهمند. اینطور نیست. یا انقدر ساده باشد که آنکسانی که اهل عمق هستند بگویند این کتاب برای ما نوشتهنشده، ما برویم دنبال یک کتاب دیگر. اینطور نیست. این ویژگیها و صفات بالاتری است از قرآن که دارد بیان میشود.
«وَ مِنْهَاجاً لَا یُضِلُّ نَهْجُهُ» راهی است که رونده آن راه، گمراه نمیشود. کسی در مسیر قرآن قرار گرفت به مقصد میرسد.
«وَ شُعَاعاً لَا یُظْلِمُ ضَوْءُهُ» شعلهای است که نور آن تاریک نمیشود. بعضی از چراغها کموزیاد میشود، خاموش میشود، باید روشنش کرد، باید مواد سوختنی به آن اضافه کرد؛ اما قرآن نه.
«وَ فُرْقَاناً لَا یُخْمَدُ بُرْهَانُهُ» راجع به فرقان بودن قرآن یک جلسه کامل صحبت کردیم. جداکننده حق و باطلی است که درخشش برهانش خاموش نمیشود.
«وَ تِبْیَاناً لَا تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ» بنایی است که ستونهایش خراب نمیشود. یکی از ویژگیهای قرآن مثانی بودن آن است که بعداً راجع به آن صحبت خواهم کرد. سبع المثانی به سوره حمد گفته میشود؛ اما اینکه درباره ویژگیهای قرآن گفته میشود مثانی، به آن معنی نیست. مثانی یعنی سقفها روی پایههایی سوار است که این پایهها به هم متصل هستند. جوری که یکی را برداری بقیه میریزد. یک ستون را که بکشید و بقیه میریزد. آیات قرآن ارتباطشان باهم اینطور است. یک کلمه نمیتوانید کم کنید. یک کلمه هم نمیتوانید زیاد کنید. مطمئناً تغییر میکند.
حتی بعضی جاها که کلمه باید س باشد ص شده است. مثل صراط که از سرط است و سرط با سین است؛ اما در قرآن با ص آمده است. بعد در اعجاز کلمه و حروف قرآن میبینیم که اگر این ص کم میشد در سیستم عددی آن گیری درست میشد. خیلی دقیق است. یا مثلاً بسم الله الرحمن الرحیم، ۱۹ حرف است. تمام سورههای قرآن حروفشان مضربی از عدد ۱۹ است. حسابوکتاب دارد. «وَ تِبْیَاناً لَا تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ» بنایی است که رکن آن خراب نمیشود. ستونهای آن خراب نمیشود.
«وَ شِفَاءً لَا تُخْشَى أَسْقَامُهُ» شفایی است که در آن بیم بیماری نیست.
«وَ عِزّاً لَا تُهْزَمُ أَنْصَارُهُ» عز و قدرتی است که یاورانش شکست ندارند؛ چون کلام خدای عزیز است. عزیز را معنا کردیم. هیچچیزی بر قرآن غلبه ندارد. قرآن مغلوب چیزی نمیشود. قرآن عزیز است؛ یعنی غیرقابل نفوذ است. چیزی در او تأثیر نمیگذارد.
«وَ حَقّاً لَا تُخْذَلُ أَعْوَانُهُ» حقی است که یاری کنندگانش مغلوب نمیشوند. کسی که قرآن به دستش است در هر جبههای حاضر شود در آن جبهه شکست نخواهد خورد؛ به شرطی که قرآن دستش باشد. ما الآن در جبهه جنگ نرم هستیم. رزمندگان این جبهه اگر بخواهند غلبه پیدا کنند بر دشمن، باید قرآن در دستشان باشد. قرآن و عترت باید در دستشان باشد. اگر قرآن و عترت در دستشان باشد قطعاً پیروز آن میدان خواهند بود. ولی اگر بخواهند بامعلومات دیگر و حرفهای دیگر پیش بروند قطعاً پیروزی نخواهند داشت.
«فَهُوَ مَعْدِنُ الْإِیمَانِ وَ بُحْبُوحَتُهُ» قرآن معدن ایمان و اصل آن است.
«وَ یَنَابِیعُ الْعِلْمِ وَ بُحُورُهُ» چشمههای دانش و دریاهای علوم است. «لَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ» در جلسات گذشته عرض کردیم که در عالم چیزی نیست که در قرآن نباشد.
«وَ رِیَاضُ الْعَدْلِ وَ غُدْرَانُهُ» سرچشمه عدالت و نهر جاری عدل است. شما راجع به عدالت که میخواهید صحبت کنید، راجع به انواع عدالت، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، همه در قرآن هست.
«وَ أَثَافِیُّ الْإِسْلَامِ وَ بُنْیَانُهُ» پایههای اسلام و ستون محکم آن است.
«وَ أَوْدِیَهُ الْحَقِّ وَ غِیطَانُهُ» نهرهای جاری زلال حقیقت و سرزمینهای آن است.
«وَ بَحْرٌ لَا یَنْزِفُهُ الْمُسْتَنْزِفُونَ» دریایی است که تشنگان آن نمیتوانند همه آب آن را بکشند. ببینید که امیرالمؤمنین چقدر به دریا مثال زده است؛ چون قابلفهم است. اگر بگوییم خیلی زیاد، خیلی زیاد، شاید نشود که درک کرد؛ اما میگوید دریا، میگوید اقیانوس که قابلفهم باشد.
«وَ عُیُونٌ لَا یُنْضِبُهَا الْمَاتِحُونَ» چشمههایی است که از آن کم نتوان کرد. میخورید پر میشود، خالی نمیشود. دیدهاید که وقتی مینشینید کناره آب جوی، وقتی از آن آب برمیدارید، سریع جای آن پر میشود. اصلاً خالی نمیماند مثل روغن جامد که قاشق که بزنید جای خالیاش بماند. خیلی تعبیر قشنگی است.
در روایت دارد که «مَنْ أَیْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِیَّهِ» خلف یعنی پر شدن. «مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَهِ» یعنی رفتوآمد؛ یعنی اینکه این میرود آن میآید. جایشان خالی نمیماند. میگوید کسی که ایمان داشته باشد وقتی کمک میکند و پولی میدهد جایش پر میشود، خوب بخشش میکند.
اگر یقین داشته باشیم که یک تومن دادیم ده تومن گیرمان میآید طبق آیهای که میفرماید: «مَن جاءَ بِالحَسَنَهِ فَلَهُ عَشرُ» اگر یقین داشتیم که وقتی پرداخت کردیم جایش پر میشود، خوب بخشش میکنیم؛ اما یقین ندارد، میگوید دخترم را میخواهم عروس کنم، پسرم میخواهد برود دانشگاه، خودم گرفتاریام زیاد است. یقین ندارد، لذا دستبهجیب نمیشود.
«وَ مَنَاهِلُ لَا یَغِیضُهَا الْوَارِدُونَ» محل برداشت آبی است که هر چه از آن بگیرند کم نمیشود. چون اینها ملموس است برای افراد، حضرت زیاد مثال آورده است.
«وَ مَنَازِلُ لَا یَضِلُّ نَهْجَهَا الْمُسَافِرُونَ» منزلی است که مسافران راهش را گم نمیکنند.
«وَ أَعْلَامٌ لَا یَعْمَى عَنْهَا السَّائِرُونَ» نشانههایی است که روندگان از آن غفلت میکنند. ما در مسیری که داریم حرکت میکنیم علائم اگر نباشد راه را گم میکنیم. قرآن مسیری برای ما درست میکند و علائمی برای ما قرار داده است که اگر در آن مسیر با آن علائم حرکت کنیم، قطعاً به مقصد خواهیم رسید.
«وَ آکَامٌ لَا یَجُوزُ عَنْهَا الْقَاصِدُونَ» کوهسار زیبایی است که از آن نمیگذرند. دیدهاید مسافرت که میروید میگویید: عه! چه دشت قشنگی! چه پای کوه خوبی! همینجا بایستیم. میفرماید کسانی که قصد و تصمیمی دارند این کوهسار زیبا را که میبینند از آن نمیگذرند.
«جَعَلَهُ اللَّهُ رِیّاً لِعَطَشِ الْعُلَمَاءِ» خداوند قرآن را فرونشاننده آتش دانشمندان قرار داده است. مثلاً من بهاندازه مقداری که مینشینم تا مطلبی را برای شما یادداشت کنم، یکوقت میبینید که دو ساعت است دارم مطالعه میکنم و رفتهام در یک عالم دیگر و از چیزی که میخواستم برای شما یادداشت کنم غافل شدم. آدم میرود در یک دریایی از معنویت و معرفت و خیلی به آدم خوش میگذرد. البته باید ذائقه در افراد به وجود بیاید. اصلاً انسان متوجه گذران عمر نمیشود.
«وَ رَبِیعاً لِقُلُوبِ الْفُقَهَاءِ» خداوند قرآن را باران بهاری برای قلب فقها قرار داده است. فقها منظورش علمای طلبه و حوزه و اینها نیست. فقیه به معنای کسی است که درک میکند. قرآن را خدا بهار هرکسی قرار داده که درک میکند و قوه درکش کار میکند. فقیه به معنای اصطلاحی که کسی که مجتهد شده نیست. امیرالمؤمنین فرمود: خداوند قرآن را بهار قلبهای فقها قرار داده است. البته معنای اصطلاحی آن را هم در نظر بگیریم عیبی ندارد ولی لغوی منظور است؛ یعنی هرکسی که درک میکند.
«وَ مَحَاجَّ لِطُرُقِ الصُّلَحَاءِ» خداوند قرآن را جاده وسیع برای صالحان قرار داده. صالحان باکسانی که عمل صالح انجام میدهند فرق دارد. «الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» یعنی کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام میدهند؛ یعنی ممکن است این اهل ایمان بعضی وقتها عمل صالح انجام ندهند. کما اینکه خدای تعالی به اهل ایمان میگوید گناه نکن، میگوید فلان چیز را نگو، میگوید فلان کار را نکن. ولی صالحین باکسانی که عمل صالح انجام میدهند فرق دارند. صالح گوهر وجودی و حقیقت وجودی او صالح است. جز عمل صالح اصلاً از او صادر نمیشود. در اینجا هم فرمود که قرآن جاده وسیعی است برای کسانی که صالح هستند.
بقیه بیان امیرالمؤمنین را در یک فرصت دیگر برای شما خواهم خواند انشاءالله.