سلسله مباحث شیطان شناسی؛ جلسه بیست و چهارم

انسان از دو حال خارج نیست؛ یا بنده خداست یا بنده شیطان

کارشناس روابط عمومی ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ ۰

بسم‌الله الرحمن الرحیم

شیطان شناسی- جلسه بیست و چهارم (جلسه پایانی)

۱۴۰۰/۱۲/۱۸

شیطان با انسان معامله حیوان می‌کند

«لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلًا» شیطان با انسان معامله حیوان می‌کند؛ یعنی سلطه گری او مثل سلطه گری انسان بر حیوان است. یا سائق است یا قائد است. یا انسان را هل می‌دهد یا او را می‌کشد. یا او را به سمت کاری هل می‌دهد یا او را به سمت کاری می‌کشد.

آیه شریفه فرمود، جریان حضرت آدم که پیش آمد و وقتی شیطان در مقابل آدم بنا شد سجده کند و سرپیچی کرد، دچار غضب الهی شد؛ و گفت: «لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلًا» اگر به من مهلت دهی تا روز قیامت که روز حیات دنیایی انسان است، من همه ذریه او را از پا درمی‌آورم.

«لَأَحْتَنِکَنَّ» یکی از معانی احتناک ریشه‌کن کردن است. اگر به من مهلت بدهی من ریشه این بنی‌آدم را می‌کنم. آن‌ها را نابود می‌کنم، الا یک تعداد کمی را که آن‌ها بندگان مخلَص خدا هستند. یا اینکه اگر احتناک را به معنای دهنه گرفتن و کشیدن معنی کنیم، این می‌شود که من تمام بنی‌آدم را به دنبال خودم و به سمت جهنم می‌کشم، مگر یک عده کمی را.

دور باش از رحمت من

آیه بعدی دیگر موردنظر من نیست اما آن را ترجمه کنم خوب است. «قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُکُمْ جَزَاءً مَوْفُورًا» (۶۳ اسراء). خدای تعالی می‌فرماید: برو «اِذْهَبْ». این امر است. بعضی‌ها گفته‌اند این امر، امر حقیقی نیست. اینکه خدا گفته است برو، کنایه از آزادی است. مثل محاورات عرفی که مثلاً خودمان هم می‌گوییم که برو هرچه از دستت برمی‌آید علیه من انجام بده. بعضی‌ها هم گفته‌اند که امر، امر حقیقی است. برو یعنی از بهشت برو بیرون. همان معنای «قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجِیمٌ».

به هر جهت «اِذْهَبْ» معنای دوری از رحمت خدا را می‌دهد که چه برود به جهنم و چه از پیش خدا بیرون برود که هر کاری می‌خواهد بکند، یعنی تو از رحمت من دور هستی. هر وقت خدای تعالی کسی را از رحمت خودش دور کرد یعنی مورد لعن است. «وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلى‌ یَوْمِ الدِّینِ». خدای تعالی به شیطان این‌طور فرمود که لعنت من تا روز قیامت بر تو است. سوره ص آیه ۷۸.

آنجا که می‌فرماید: «فَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ…» گفته بودیم چه کسانی از شیطان تبعیت کردند؟ غاوین. «إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ».

به‌هرتقدیر یکی از مواردی که شیطان سلطه گری دارد بر انسان، احتناک است؛ یعنی به انسان دهنه می‌زند و به دنبال خودش می‌کشد.

ولی ما باید خدا باشد، اما عده‌ای شیطان ولی آن‌هاست

چند آیه را برایتان می‌خوانم از ولایت و سلطه شیطان بر اولیای خودش و غیر مؤمنین تا این مطلب روشن شود

«إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ» (۲۷ اعراف) ما شیاطین را اولیاء کسانی قراردادیم که ایمان نمی‌آورند.

بحث آخری را که نسبت به سلطه گری شیطان مطرح می‌کنیم این است که شیطان ولیّ یک عده است. ولیّ ما باید خدا باشد «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا» خدا ولی کسانی است که ایمان آورده‌اند؛ اما یک عده ولی آن‌ها شیطان است.

اوایل بحث عرض کردم که مرحوم علامه طباطبایی رضوان‌الله علیه می‌فرمودند: یک عده فکر می‌کنند تحت ولایت خدا هستند، اما اواخر عمرشان وقتی دارند می‌میرند متوجه می‌شوند که یک‌عمر از شیطان تبعیت می‌کردند و تحت ولایت شیطان بودند. شیطان گفته بخند او هم خندیده، گفت گریه کن گریه کرده، گفت فلان حرف را بزن او هم زده، فلان موضع را بگیر او هم گرفته. تحت ولایت شیطان بوده. شیطان داشته او را هدایت می‌کرده و راهنمایی می‌کرده؛ اما او فکر می‌کرده که تحت ولایت خداست.

شیطان به‌شدت مرموزانه عمل می‌کند. با خطوات است که خدمت شما عرض کردیم. این بُعد ولایتی را دارد می‌گوید که شیطان بر یک عده ولایت دارد. همان‌طور که خدا بر مؤمنین ولایت دارد، شیطان هم بر یک عده ولایت دارد. «إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ» (۲۷ اعراف) آن‌هایی که اهل ایمان نیستند قطعاً ولی آن‌ها شیطان است.

در آیه ۶۳ سوره مبارکه نحل فرمود: «تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» به خدا سوگند به سمت امت‌های گذشته و پیش از تو پیامبرانی را فرستادیم اما شیطان اعمال آن‌ها را زینت بخشید و مردم تحت تأثیر شیطان قرار گرفتند. امروز همان شیطان ولیّ این‌ها است و برای این‌ها عذاب دردناکی در نظر گرفته‌شده.

یعنی بالاخره انسان با سرپیچی از وحی، ذیل ولایت شیطان قرار می‌گیرد؛ چون می‌فرماید من پیغمبرها را فرستاده بودم که شمارا هدایت کنند؛ یعنی اگر زیر بار وحی نرفتی شیطان بر تو مسلط می‌شود و تحت ولایت شیطان قرار می‌گیری.

نصایح حضرت ابراهیم به عمویش آزر

قصه مفصلی را در سوره مریم آیه ۴۳ به بعد بیان می‌کند راجع به حضرت ابراهیم. در قرآن کریم این عبارت آمده است که «یَا أَبَتِ» حضرت ابراهیم به پدرش نصیحت می‌کند. درصورتی‌که پدر حضرت ابراهیم مشرک نبوده است، بت‌پرست نبوده است. اَب اینجا عموی حضرت ابراهیم است. استدلالی داریم و از خود قرآن استفاده می‌کنیم که اَب در اینجا عموی حضرت ابراهیم است، نه پدرش؛ یک دلیل این است که احتراماً به بزرگ‌تر پدر گفته می‌شود و اینکه در قدیم هم در عرب به‌خصوص به عمو پدر گفته می‌شده است.

انبیای الهی پدرانشان هم موحد بوده‌اند و صفات بد نداشتند. به‌علاوه اینکه پیغمبری پدرش را این‌طور نصیحت نمی‌کند. چون اینجا دارد به آذر نصیحت می‌کند. «یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا» پدر جان علومی در اختیار من هست و از وحی به من خبر رسیده؛ پس از من اطاعت کن و دنبال من بیا تا به راه راست هدایت شوی.

«یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ» پدر بندگی شیطان را نکن. مگر انسان بندگی شیطان را می‌کند رسماً؟

«یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا» پدر من خیلی بر تو می‌ترسم. اولاً خیلی مهربانانه می‌گوید و اینکه کمال محبت را به عمویش دارد؛ از آن‌طرف می‌خواهد او را نجات بدهد. می‌گوید تو باید از عذاب رحمان حفظ شوی. اینکه چرا عذاب را با رحمان می‌آورد بحث‌های تفسیری دارد. اگر توجه نکنی و به دنبال این نباشی که باید از خدا تبعیت کنی، شیطان بر تو ولایت پیدا می‌کند. بت‌پرستی را بگذار کنار.

اطاعت یعنی بندگی

این‌که می‌گوید شیطان عبادت می‌شود، در جای دیگر هم داریم؛ مثلاً اهل ایمان خداپرست هستند اما وقتی گوش به حرف شیطان بدهند پرستش شیطان را کرده‌اند. در عبارات این‌طور می‌آید. این به معنای این نیست که انسان در مقابل شیطان سجده رفته است یا نمازش را به سمت شیطان خوانده است.

شما اگر از کسی اطاعت کنی درواقع بندگی او را کرده‌ای. بندگی خدا یعنی اطاعت خدا. نماز که می‌خوانیم یعنی چه؟ روزه که می‌گیریم یعنی چه؟ داریم بندگی می‌کنیم و بندگی یعنی اطاعت. اگر شما گوش به حرف معلمت بدهی یعنی در حقیقت معلمت را پرستیده‌ای. پرستیدن به معنای عبادت کردنِ سجده و رکوع رفتن نیست، به معنای اطاعت کردن است. «لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ» یعنی به دنبال شیطان نرو.

پای منبر چه کسی نشسته‌ای؟

در روایتی است از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم فرمود کسی که به سخن سخنگویی را گوش فرا دهد (مثلاً الان شما دارید سخنان من را گوش می‌دهید) آن‌هم از روی تسلیم و رضا، کسی که از روی تسلیم و رضا به سخن سخنگویی گوش دهد او را پرستش کرده است.

روایت از رسول خداست. پیغمبر اینجا توضیح می‌دهد که اگر این سخنگو از سوی خدا سخن می‌گوید شما خدا را پرستش کرده‌اید و اگر او از شیطان می‌گوید، شما ابلیس را پرستش کرده‌اید؛ یعنی اگر پای منبر کسی نشستید که او دارد روایت می‌خواند و کلمات الهی را می‌خواند، این تبعیت کردن از خداست.

منحرف از صراط مستقیم تحت ولایت شیطان است

«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» چون کسی که راه مستقیم را نگیرد و در مسیر مستقیم نرود تحت ولایت شیطان قرارگرفته است. پس اگر انسان از وحی سرپیچی کند تحت ولایت شیطان است. اگر از راه مستقیم منحرف بشود تحت ولایت شیطان قرار می‌گیرد.

آیه ۶۰ سوره مبارکه یاسین «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» آیا با ما پیمان نبستید ای فرزندان آدم که شیطان را بندگی نکنید و به دنبال شیطان نروید که او دشمن آشکار شماست؟ از من پیروی کنید، من را بندگی کنید چون صراط مستقیم من هستم.

پس اگر کسی از صراط مستقیم و بندگی خدا منحرف شد تحت ولایت شیطان قرار می‌گیرد. مثل گوسفندی می‌ماند که از چوپان و گله دور بیفتد، گرگ او را می‌گیرد. انسان اگر از ولایت خدا و ولایت رسول خدا بیرون بیاید تحت ولایت شیطان قرار می‌گیرد.

انسان از دو حال خارج نیست؛ یا بنده خداست یا بنده شیطان

انسان از دو حال خارج نیست؛ یا بنده خداست یا بنده شیطان است. اگر بنده خدا نبود، بنده شیطان می‌شود. رسماً بنده شیطان می‌شود و بندگی شیطان یعنی تبعیت کردن از دستورات شیطان.

در آیه ۳۰ سوره مبارکه اعراف فرمود: «إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ» آن‌ها کسانی هستند که شیاطین را به‌جای خدا اولیای خودشان قراردادند. به‌جای اینکه ولایت خدا را بپذیرند ولایت شیطان را پذیرفتند و گمان هم می‌کنند که هدایت شدند؛ یعنی از صراط مستقیم منحرف که بشوی فکر می‌کنی که داری در مسیر هدایت قدم برمی‌داری.

«أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِی وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا» (۵۰ کهف) آیا شیطان و فرزندان شیطان را به‌جای من اولیاء خودتان انتخاب می‌کنید؟ درحالی‌که آن‌ها دشمن شما هستند. چه جایگزین بدی را برای خودتان انتخاب کردید.

برادران شیطان

این‌ها مطالبی بود که راجع به ولایت شیطان و استیلای شیطان بر ما بیان شد. قرآن کریم به افراد متعددی اشاره می‌کند راجع به این مسئله که هرکدام از این‌ها ذیل ولایت شیطان قرار گرفتند. از این گروه‌ها هم نام‌های مختلفی را اسم می‌برد. مثلاً اِخوانُ الشیاطین «إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ» کسانی که اسراف می‌کنند.

اسراف خیلی چیز بد و پلیدی است. آیات اسراف را در قرآن کریم نگاه کنید. می‌گوید مسرفین مثل فرعون هستند. اینجا می‌گوید برادر شیطان هستند. می‌گوید با دروغ‌گوها همراه هستند. اگر انسان‌هایی هدایت شوند، مسرفین هدایت نمی‌شوند. مسرفین را خدا دوست ندارد. بدترین مدالش این است که خدا آن‌ها را دوست ندارد. «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ».

در اسراف دنبال چیزهای بزرگ نگردید. وقتتان را تلف کنید اسراف کرده‌اید. چیزی را در غیر از جایی که باید مصرف شود مصرف کنید اسراف کرده‌اید. لباس مهمانی را لباس کار کنید اسراف است. اسراف فقط این نیست که شیر آب را باز بگذارید.

گروه‌های شیطانی

گروه دیگر حزب الشیطان است؛ سوره مجادله آیه ۱۰، سوره فاطر آیه ۶، یا جنود ابلیس؛ ۹۵ شعرا. گروه دیگر قبیله شیطان است؛ ۲۷ اعراف. سوار نظام شیطان، پیاده‌نظام شیطان، ذریه شیطان که در سوره مبارکه کهف است.

گروه‌هایی که زیر بار شیطان نرفتند

در مقابل قرآن می‌فرماید؛ افرادی هستند که ذیل ولایت و سلطنت شیطان قرار نگرفتند. این‌ها چه کسانی هستند؟ «عباد الله» این‌ها زیر بار شیطان نرفتند. اهل ایمان، متوکلین، مخلصین، این‌ها کسانی هستند که زیر بار شیطان نرفتند.

«إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ» سوره حجر و سوره اسراء.

«إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ» کسانی که اهل توکل هستند. این‌ها زیر بار شیطان نیستند.

«قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» عباد مخلص زیر بار شیطان نیستند.

«قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِین» (ص ۸۲).

استیلای شیطان بر جامعه

تا الان استیلای شیطان بر فرد را گفتیم. به فرموده امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه در خطبه ۵۰ شیطان بر جامعه هم استیلا پیدا می‌کند. وقتی‌که حق و باطل باهم مخلوط شود و کسی نتواند حق را از باطل تشخیص دهد، آنجا شیطان می‌آید و آن جامعه را از بین می‌برد. شما در فتنه‌هایی که پیش می‌آید دیده‌اید که بین حق و باطل مخلوط می‌شود و نمی‌توانند تشخیص بدهند جامعه از بین می‌رود.

تنها راه مقابله با شیطان استعاذه است

آخرین مطلبی را که خدمت شما عرض می‌کنم این است که راه‌های مقابله با شیطان چیست؟ در فرهنگ قرآن تنها راه مقابله با شیطان استعاذه است. «اعوذ بالله من الشیطان رجیم» این بهترین راه است که خدا در قران به ما یاد داده است. آن‌هم استعاذه حقیقی.

«فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ» ۹۸ نحل، ۲۰۰ اعراف، ۳۶ فصلت، ۹۸ مؤمنون، ۳۶ آل‌عمران؛ همه این‌ها همین یک نکته را می‌گویند که «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ» پناه ببر به خدا.

حقیقت استعاذه

حقیقت استعاذه تقوا است، تزکیه نفس است، درک وجود انسان از خودش است. خوب دقت کنید. تمام بحثی را که گفتیم امشب می‌خواهیم نتیجه بگیریم. یک کلمه هم بیشتر نیست. راجع به مسائل معرفتی گفته بودم که «از خانه ما تا به حرم یک‌قدم است، به خیالت که کم است؟» پایت را باید بگذاری روی خودت. «یک‌قدم روی خود نِه، وان دگر در کوی دوست» سختی‌اش این است که آدم نمی‌تواند پایش را روی خودش بگذارد. البته بعضی از اهل‌دل و معرفت می‌گویند: «از خانه ما تا به حرم صد قدم است» به مراحل معرفتی سیر و سلوکی اشاره می‌کنند ولی مرحوم آخوند، خدا رحمتش کند آیت‌الله معصومی همدانی، آخوند ملاعلی، ایشان می‌فرمود: «از خانه ما تا به حرم یک‌قدم است» آن صد قدم در این یک‌قدم خلاصه‌شده است؛ این‌که پایت را بگذاری روی خودت.

در حقیقت استعاذه هم که جلو می‌رویم می‌بینیم همین یک‌قدم است. این‌که پایت را بگذاری روی خودت. اینکه شما رابطه خودت را با خدای تعالی درک کنی. رابطه ما با خدا عین الربط است. فقر است. نیاز است. وابستگی است. اصطلاحی‌اش فقر ذاتی است. «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ».

برای انسان انقطاع از غیر اله به اله است که در مناجات شعبانیه می‌خوانید: «إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ» یک قطع داریم، یک انقطاع داریم و یک کمال انقطاع. این‌ها باهم فرق دارد.

انقطاع از غیر خدا به سمت خدا و افتقار الی الله اینکه انسان فقیر باشد در مقابل خدا، در انسان حقیقتی را به وجود می‌آورد که به دنبال پناهگاه می‌گردد. وقتی شما خودت را نیازمند ببینی، خودت را مضطرب ببینی، مورد هجوم هجمه‌های دشمن ببینی، از آن‌طرف هم پناهگاهی نداشته باشی، به دنبال پناهگاه می‌گردی و پناه‌جویی می‌کنی.

اگر انسان خودش را بی‌نیاز دید «إِنَّ الاْءِنسَانَ لَیطْغَی أَن رَآهُ اسْتَغْنَی» انسان وقتی خودش را بی‌نیاز دید، طغیان می‌کند. همین‌الان حافظه را خدا از شما بگیرد، همین مسیری را که از خانه تا مسجد، از مسجد تا خانه، از خانه تا محل کار می‌روید و کار روزانه شماست، اگر در کسری از ثانیه حافظه از شما گرفته شود، وسط خیابان نمی‌دانی باید کجا بروی. این کارها انسان را موحد می‌کند. این‌که به ما می‌گویند چشم عبرت بین داشته باشید یعنی هر چیزی برایت پیش می‌آید از آن عبرت بگیر. همین سرماخوردگی را ببینید که اگر به جان ‌ما بیفتد، نزار و بی‌حال و بی‌رمق دیگر نمی‌توانیم خودمان را جمع کنیم؛ اما ما چقدر قلدر هستیم؟!

تکیه‌گاه افراد مستأصل، حقیقت استعاذه است

«أَنْتُمُ الْفُقَراءُ» این فقر را اگر ما بفهمیم پناه می‌بریم به خدا. دنبال تکیه‌گاه می‌گردیم و آن تکیه‌گاه، حقیقت استعاذه است؛ یعنی پناه بردن. چه کسی می‌تواند پناه ببرد؟ کسی که بفهمد دستش به‌جایی بند نیست.

نمی‌دانم در زلزله بوده‌اید یا نه؟ آدم هر چیزی را که می‌گیرد، آن چیز هم دارد تکان می‌خورد. نمی‌شود چیزی را حتی نگه بداریم. مثلاً شما دارید می‌افتید، اگر کنارتان نرده باشد، نرده را می‌گیرید؛ ولی در زلزله آن نرده هم دارد با شما تکان می‌خورد. آدم اینجا استیصال را حس می‌کند. اینکه آدم دستش به‌جایی بند نیست را حس می‌کند. پس چه چیزی را بگیرم؟ روی چه چیزی بایستم؟

استعاذه بارزترین سیره انبیا در قرآن است

از بارزترین سیره انبیا در قرآن استعاذه است. همه انبیا استعاذه دارند. سوره هود آیه ۴۷، سوره یوسف آیه ۲۳، سوره بقره آیه ۶۷، سوره دخان آیه ۲۰، سوره مریم آیه ۱۸، سوره آل‌عمران آیه ۳۶. به‌خصوص پیغمبر اکرم استعاذه‌اش بالابود که در سوره مؤمنون و اعراف و نحل و غافر به آن اشاره می‌کند. چون افتقار و احساس بی‌پناهی او به خدای تعالی از همه بشر بیشتر بود.

روایت دارد که پیغمبر اکرم می‌فرمود: «اَلفَقرُ فَخری» بعضی‌ها این فقر را به معنای بی‌چیزی و نداری و بی‌پولی معنی می‌کردند؛ درحالی‌که پیغمبر اکرم دارد به فقر ذاتی اشاره می‌کند. می‌فرماید: افتخار من این است که متصل به خدا هستم. خدایا این فقر مرا بیشتر کن؛ یعنی این عین الربط بودن به تو که تو اگر قطع کنی من هیچ نیستم این را بیشتر کن که من بفهمم باید بیشتر به تو متصل باشم. البته پیغمبر اکرم به فقر مالی هم افتخار داشت، ولی معنای دقیق‌تر این روایت برگشتش به فقر ذاتی است؛ یعنی من هیچ نیستم.

نقطه مقابل افتقار الی الله عجب است

نقطه مقابل افتقار الی الله عجب است، خودبزرگ‌بینی است، برای خود چیزی قائل شدن است، به خود بالیدن است که از صفات خبیثه است.

روایتی هست که شیطان به یاران خودش گفت اگر در سه مورد به انسان چیره بشوم دیگر نگرانی ندارم. هرگاه کار خودش را بسیار بشمارد. (بگوید الحمدالله توفیق پیدا کردم ۲ زار صدقه بدهم و با انواع مدل‌ها هی به این‌وآن می‌گوید و کار خودش را بزرگ می‌شمارد. به قول امروزی‌ها و جوان‌ها شیطان بشکن میزند. خوشش می‌آید هی می‌گوید بگو. در روایت دارد که کار خیر مثل گل می‌ماند. گل را باید از دور نگاه کرد. اگر هی بو کردید هی پژمرده می‌شود و پرپر می‌شود و می‌ریزد. می‌گوید: گفتن کار خیر مثل بو کردن گل است. هرچقدر که هی بگویی هی از ارزشش کم می‌شود و دیگر بو و ثمره ندارد آن کار خیر) اینکه گناه خودش را فراموش کند. (بدبختی انسان این است که فراموش می‌کند که خطا کرده است. لحظه‌هایی که برای توبه پیش می‌آید، برای انابه و عذرخواهی پیش می‌آید، یادش می‌رود که چه‌کار کرده است که عذرخواهی کند) و سوم خودبینی است. «قَالَ إِبْلِیسُ لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَیْهِ لِجُنُودِهِ إِذَا اسْتَمْکَنْتُ مِنِ ابْنِ آدَمَ فِی ثَلَاثٍ لَمْ أُبَالِ مَا عَمِلَ فَإِنَّهُ غَیْرُ مَقْبُولٍ مِنْهُ إِذَا اسْتَکْثَرَ عَمَلَهُ وَ نَسِیَ ذَنْبَهُ وَ دَخَلَهُ الْعُجْبُ».

شیطان سگ تعلیم‌دیده الهی است

خدا رحمت کند شهید دستغیب را، استعاذه را ببینید چقدر قشنگ معنا کرده است. مثال لطیفی می‌زند برای اینکه ما این استعاذه را بفهمیم. در رابطه با تزکیه نفس و استعاذه حقیقی می‌گوید اگر سگ گرسنه‌ای به سمت شما بیاید، شما هم ‌کیسه‌ای در دستتان است و در این کیسه گوشتی دارید، نانی دارید، آن سگ هم گرسنه است و به سمت شما آمده. شما هی به او بگویید چخه. حتی چوب هم بلند می‌کنی که بزنی به سر او ولی فایده ندارد. چون او گرسنه است و چشمش هم به غذاست. غذا را هم در کیسه شما دارد می‌بیند. دارد بوی او را حس می‌کند. چوب هم به او بزنید فایده ندارد. دست‌بردار نیست؛ اما اگر شما چیزی همراهتان نبود. سگ هم شامه‌اش قوی است، بو کرد و دید شما چیزی ندارید. دنبالت که آمد تا گفتی چخه می‌گذارد می‌رود. طمعی ندارد. وقتی طمع دارد که شما چیزی همراهت باشد.

شیطان سگ تعلیم‌دیده الهی است. می‌آید به سمت شما. شما هی بگو اعوذبالله من الشیطان رجیم، اعوذبالله من الشیطان رجیم. شامه او قوی است، نگاه می‌کند می‌بیند که در کیسه تو پر از حب به نفس است، آذوقه شیطان همین چیزهاست، علاقه به مال است، علاقه به تعریف کردن است، علاقه به ریاست است، تو هی بگو اعوذبالله من شیطان رجیم، شیطان همان‌جا ایستاده!

استعاذه حقیقی آن است که حس کنی بی‌پناهی

اعوذبالله من الشیطان رجیم که لفظ نیست. استعاذه حقیقی آن است که شما خودت را ببینی و حس کنی که بی‌پناهی. به گفتن نیست که هی بگویید من بی‌پناهم، من بی‌پناهم. با گفتن که آدم پناهنده نمی‌شود. باید برود تکیه کند به‌جایی که پناهش است. لذا گفتن اعوذبالله من الشیطان رجیم یا در فارسی بگویم خدایا به تو از شر شیطان پناه می‌برم این به‌تنهایی فایده‌ای ندارد. وقتی فایده دارد که کشف از حقیقت درونی ما کند. اعوذبالله وقتی نافع است که پناه واقعی را طلب کنیم و واقعاً خودمان را بی‌پناه بدانیم‌؛ والا بعضی وقت‌ها گفتن این حرف‌ها خودش ملعبه است و مسخره کردن این الفاظ است.

شیخنا الاستاذ علامه می‌فرمود: خمپاره و تیر و ترکش دارد می‌آید، شما هی بگو سنگر، سنگر. باید در سنگر بروی. استغفرالله ربی و اتوب الیه انسان را نگه می‌دارد. لفظ نیست. حقیقتش را نگه می‌دارد که تو خودت را در حصن الهی قرار بدهی. خودت را در پناه خدا قرار بدهی و الا لفظش که کاری انجام نمی‌دهد.

لفظش مثل همان قصه است که یک‌بار گفتم. مرحوم آقای محمود تحریری خدا رحمت کند، پدر این آقای تحریری که الان استاد اخلاق هستند، می‌آمدند مدرسه اخلاق درس می‌دادند. ما شاگرد ایشان بودیم. خیلی هم تهرانی و شیرین صحبت می‌کرد. من از خود ایشان این قصه را شنیدم که می‌گفت: در اتوبوس‌های دوطبقه نشسته بودیم، زمان طاغوت هم بعضی از محله‌های تهران شبیه همین خیابان رجایی شهر بود. می‌گفت که آقایی نشسته بود تسبیح در دستش بود هی می‌گفت استغفرالله ربی و اتوب الیه. این‌طور به زن‌ها نگاه می‌کرد و می‌گفت استغفرالله. در همین موقع دو تا از این خانم‌ها سوار اتوبوس شدند. گفت من زدم روی دوشش و گفتم داداش دوتا استغفرالله ازین طرف آمدند.

برای بعضی‌ها لقلقه زبان است. استغفار گفتن و اعوذبالله گفتن حقیقتش این است که انسان خودش را در پناه خدا قرار بدهد.

پایان

خدای تعالی توفیق داد در این چند جلسه بحث رفتارشناسی شیطان را در پنج فصل که اول تعقیب و مراقبت بود و بعد نحوه عملیات شیطان برای رصد و نحوه عمل او بود، بعد بحث رفتارسازی و رفتارشناسی و بعد هم سلطه‌گری شیطان در ۵ مرحله بود که این‌ها را خدمت شما عرض کردیم.

این ‌یک بخش و یک نظر به آیاتی بود که خدای تعالی در قرآن کریم درباره شیطان دارد. بحث شیطان بحث مفصلی است. ما راجع به عمده نظر خدای تعالی در قرآن که بحث رفتار است گفتیم. این‌که شیطان چطور به دنیا آمده و چطور خلق‌شده، خدای تعالی زیاد به آن نپرداخته است. در قرآن بیشتر به رفتار او پرداخته است که شیطان چنین دشمنی با شما دارد و چون جنود شیطان هم در دنیا روششان روش خود شیطان است، ما اگر روش شیطان را یاد بگیریم، در مقابله با جنود شیطان هم مثل اسرائیل و آمریکا می‌توانیم رفتارمان را تنظیم کنیم.

این بحث‌ها را داشتیم که خدای تعالی ان‌شاءالله از ما راضی باشد.

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.