بسمالله الرحمن الرحیم
شیطان شناسی- جلسه هفدهم
۱۴۰۰/۱۰/۲۹
رفتارسازی شیطان
بحث رفتار سازی شیطان مطرح شد و اینکه شیطان در ما مسیری را به وجود میآورد که رفتارهای ما بر اساس خواسته های او انجام شود و کاری که او میل دارد انجام بدهیم و رفتار غالب ما بشود. مثلاً لباس را از تن آدم و حوا درآورد چون دوست دارد که برهنگی در بین انسانها رواج پیدا کند. برهنه شدن و عریان شدن و نمایاندن بدیها، کار شیطان است؛ این می شود رفتار یک عده. البته عرض کردیم ما وقتی شیطان را رصد می کنیم که ببینیم روش او چگونه است و چگونه کارها را انجام می دهد، با توجه به آیات قرآن کسانی که تحت تعلیم و تربیت شیطان هستند و در عالم شیطنت می کنند اعم از شیاطین جن و انس، آن ها هم روششان همین است. آنها هم ترویج برهنگی می کنند. اگر گفتیم که شیطان استفزاز دارد، یعنی با کلام و صدا و رسانه و بوق ها صدا را به گوش افراد می رساند، صداهایی را که نامربوط است، در عالم بیرون هم می بینید که با صوت و رسانه کارهای شیطانی انجام میدهند. جلسه گذشته هم نکته دیگری را گفتیم.
جامعهای که در آن عداوت باشد، شیطانی است
سه دسته از آیات است که تقریباً میشود گفت محتوای این سه آیه، سه رفتار را بیان می کند که البته بازگشت لااقل دوتا از اینها به یک موضوع است. به ترتیب میخوانم و بعضی از توضیحات را خواهم داد. یکی از کارهایی که شیطان در ما رفتار درست میکند دعواست، عداوت است، ایقاع عداوت و بغض است. جامعهای که در آن عداوت باشد آن جامعه شیطانی است. جامعه ای که افراد آن نسبت به هم بغض داشته باشند آن جامعه، جامعه شیطانی است. ولو همه اهل نماز و روزه و بندگی هم باشند ولی نسبت به هم بغض و دشمنی دارند، طراحی می کنند برای ساقط کردن همدیگر، این جامعه، جامعه شیطانی است. «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهَ وَالْبَغْضَاءَ» قسمتی از آیه ۹۱ سوره مبارکه مائده است. شیطان می خواهد در بین شما عداوت و کینه ایجاد کند؛ این کار شیطان است.
مومن اهل کینه نیست
یک عده این رفتار در آنها نهادینه شده است؛ کینه ورز و کینه توز هستند. می گوید بیست سال پیش در خیابان یک چیزی به من گفتی! هنوز یادش نرفته است ۲۰ سال پیش را؛ این کینه است. مومن اهل کینه نیست. اینکه شخصی بدی های دیگران را یادش می ماند صفت بدی است.
در روایت داریم که اهل ایمان اینگونه هستند که نسبت به هم خوبیها به یادشان میماند و بدی ها از یادشان میرود؛ ولی بعضیها یادداشت میکنند در گوشه قلبشان و سعی میکنند که فراموش هم نکنند و چند وقت یکبار هم تکرار میکنند که یادشان نرود تا هر وقت طرف را دید یک اشارهای بکند. با تمام ریزه کاری ها یادش می آید. چنین شخصی بیچاره است. در حقیقت شیطان است.
یقه گیری کار شیطان است
در سوره مبارکه قصص آیه ۱۵ «فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَیْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ» جریان حضرت موسی با آن قبطی است که یکی از بنی اسرائیل با قبطی ها دعوای شان بود، اهل ایمان آنجا داشت تلف میشد و داشت زجر می کشید و طلب یاری کرد و آن شخص فرعونی که در کتب هست که طباخ بود در دربار فرعون آمد و حضرت یک مشتی به او زد. وَکَز یعنی مشتی را محکم به سینه او زد؛ آن شخص هم عقب عقب رفت و خورد زمین و کشته شد.
خدای تعالی در این آیه این قتل را مذمت نکرد. «هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ» اینجا هم باز از همان مواردی است که قبلاً هم خدمت شما عرض کردم. این جا «مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ» یعنی آن دعوایی که آن قبطی با آن شخص از بنی اسرائیل با هم داشتند، عمل شیطان بو؛ نه این کاری که حضرت موسی کرد. این کار از عمل شیطان نبود. هذا به نزاع برمیگردد. این درگیری و عداوت کار شیطان است. بحث ما هم همین است که میگوییم دعوا و بغض و این جور چیز ها عمل شیطانی است. آیه هم همین را می گوید که دعوا و یقه گیری کار شیطان است.
روایاتی در باب مذمت عداوت
درباره این مطلب هم روایت زیاد داریم. از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت های متعددی نقل شده است. حضرت فرمود: «هر کس با مردم بستیزد انسانیتش ساقط شود و حرمتش از بین برود». ستیزه جویی و عداوت کار شیطان است. اثرش چیست؟ انسان بی حرمت میشود و احترامش از بین میرود.
یا در یک روایت دیگری فرمود: «جبرئیل علیه السلام و سلام الله علیه درباره هیچ چیزی به اندازه دوری کردن از دشمنی با مردم به من سفارش نکرده است». روایات در این موضوع خیلی زیاد است؛ یعنی جبرئیل دائم آمده است و سفارش کرده است که با مردم دشمنی نکنید. پیغمبر که اهل دشمنی با مردم نبود! دارد اهمیت و اهتمام مطلب را می گوید.
یا امیرالمومنین سلام الله علیه فرمودند: «راس و سر نابخردی و نادانی و جهل، دشمنی کردن با مردم است». بعضی ها کلا اینطور هستند. یک جوری به آدم نگاه میکنند که یقه گیری کنند. بعضی ها کلا به دنبال دعوا هستند.
امام باقر علیه السلام فرمودند: «از ستیزه کردن دوری کنید زیرا که کار دل را تباه می کند و نفاق به بار می آورد». راجع به نفاق که کار شیطان بود و خیلی مذمت شده است به مناسبت بعضی نکاتش بیان شد. یکی از آن چیزهایی که نفاق درست میکند بین افراد جامعه، همین ستیزه جویی است، همین کینه توزی است.
خدا چه صبری به پیغمبر داده بود!
نفاق، بد بلیه ای است. بعضی وقتها با بعضی از موارد نفاق انسان مواجه می شود که بعد میگوید، خدا چه صبری به پیغمبر اکرم داده بود! بعضی ها پشت سرش بودند، دائم نماز و رفت و آمد و در خانه و این طرف و آن طرف، او چطور تحمل میکرد؟!
بعضی وقتها در همین شهر شما، من با آن مواجه می شوم، با بعضی از این موارد که واقعاً تا دو سه روز من درگیر این هستم که چرا آخر این آدم این طور است! برایشان هم دعا می کنیم؛ یعنی یکی از کارهای ما همین دعا برای بعضی هاست که خدایا با این حال، این بنده خدا را اخذ نکن. به بنده یک چیزی میگوید، درست در همان دفتر من به یکی دیگر چیز دیگری میگوید.
بذر عداوت، شوخی است
امیرالمومنین علیه افضل الصلوات المصلین فرمودند: «هر چیزی بذری دارد و بذر عداوت و دشمنی شوخی کردن است». بالاخره شیطان وقتی میخواهد کاری را شروع کند، میخواهد عداوت و دشمنی بیندازد، مقدماتی میخواهد. ستیزه کردن مقدمات میخواهد، مقدماتش هم مختلف است؛ در افراد مختلف مسائل مختلفی پیش می آید.
یکی از آن چیزهایی که خیلی بین دوستان بخصوص یک دفعه ایجاد دشمنی میکند و دانه ای است که کاشته می شود و این دانه وقتی کاشته شد بعضی وقت ها به همان دشمنی ختم میشود، امیرالمومنین فرمود شوخی های نابجاست. شوخی هایی که بعضی ها بدشان می آید. هی می گوید و هی می گوید، طرف مقابل بعضی ها را تحمل می کند تا در نهایت تبدیل به بگومگو و دشمنی میشود.
شوخی محدوده و حد دارد. تعریف دارد که شوخی به چه معناست. مزاح کردن و خنداندن هر کدام قاعده دارد. مومن که آدم عبوسی نیست؛ اتفاقاً چهره مومن دائماً بشاش است. با دوستت که هستی باید دائماً بشاش باشی؛ اما باید محدود اش رعایت شود. حدود نوع مزاح و شوخی باید رعایت شود.
دوستی که دشمن است
امام جواد علیه السلام فرمودند: «کسی که به خاطر پیروی از دلخواه تو (این خیلی روایت قشنگی است) راه درست و راه راست را بر تو پنهان دارد، بی گمان با تو دشمنی کرده است». مثلاً بعضی دوست ها هستند، به او میگوییم چرا به فلانی فلان مطلب را نگفتی؟! می گوید ترسیدم ناراحتش کنم. به خاطر اینکه او اینطور من بگویم را بیشتر دوست دارد. شما داری راه کج میروی اما دوستت به خاطر این که شما ناراحت نشوید شما را تایید میکند و راهنمایی نمیکند که برگرداند به مسیر، چنین کسی بی گمان با تو دشمنی کرده است.
از آن طرف هم دارد که امیرالمومنین فرمود: «هیچ دشمنی را دست کم نگیر هر چند ناتوان باشد». بالاخره یک جایی، یک وقتی، یک کاری برای تو درست می کند. حالا این دشمنی را که می گوید حتی اگر ناتوان باشد او را دست کم نگیر، خدای تعالی می فرماید که این دشمن شما دشمن آشکار قسم خورده هم هست. گفته که شما را از پا هم در می آورم و به عزت خود من هم قسم خورده است. دشمنی که اینطور قسم خورده است را چطور باید حواسمان به او باشد؟ امیرالمومنین می فرماید دشمن ناتوانت راه هم دست کم نگیر. آنوقت ما نسبت به این دشمن مضل و آشکارمان اهمیتی نمی دهیم.
نزاع و نفرت
نزاع باعث می شود که اتحاد به هم بخورد و مومنین تضعیف شوند؛ بخصوص در امر جهاد باعث سستی می شود. عظمت لشکر را از بین میبرد، فشل میکند، شوکت اسلام و مسلمین از بین می رود. نزاع این طور است.
بغضا هم یعنی کینه؛ یعنی نفرت که مفصل راجع به اینها در روایات نکاتی را گفته اند. امام صادق علیه السلام فرمودند: «سه چیز نفرت می آورد: نفاق، ظلم و عجب» افراد خودپسند نفرت می آورند، ظالم مورد نفرت است. کار شیطان است اگر کسی خودپسند بود. این رفتار، رفتار شیطانی است.
ذکر خدا انسان را نجات میدهد
یکی دیگر از کارهایی که شیطان می کند صد است؛ یعنی ممانعت، برگرداندن. «وَیَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاهِ» ۹۱ سوره مائده. شیطان این اراده را دارد که شما را از ذکر خدا منع کند. این که اهل نماز باشید مانع می شود.
نماز هم ذکر خداست و ذکر خدا یکی از آن مسائلی است که انسان را نجات میدهد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «نشانه دوست داشتن خدای متعال دوست داشتن یاد اوست». (شما باید به یاد خدا بودن را دوست داشته باشید) نشانه بغض و ناخوش داشتن خدای تعالی ناخوش داشتن یاد خداست.
یاد خدا به معنای اینکه تسبیح به دست بگیریم نیست. این است که کارهایی را که میخواهیم انجام بدهیم توجه داشته باشیم. در خطبه بود که گفتم مثلاً لباس نو میخواهید بپوشید لا حول و لا قوه الا بالله بگویید؛ این یعنی یاد خدا. مثلاً لباس که میپوشید با طرف راست بپوشید چون خدا دستور داده. اینها توجه است، یاد است.
پیغمبر خدا فرمود: «بهترین سخن یاد خداست». اشاره به ذکر لفظی دارد؛ سبحان الله بگوید، الحمدالله بگویید. تسبیحات اربعه یکی از ذکر های عظیم است. حمله عرش وقتی میخواهند عرش را به حرکت در بیاورند این ذکر را می گویند. این چهار ذکر تسبیح است. در ست است که تکبیر است و تحمید است و تهلیل است و تسبیح، ولی به هر چهار تا می گویند تسبیح چون تنزیه می کنند خدای تعالی را. در حدیث معراج است که خدای تعالی به حضرت رسول در شب معراج گنجی داد و یکی از آن گنج ها همین تسبیح است.
ذاکر حقیقی
امیرالمومنین فرمود: «کسی که در نهان به یاد خدا باشد خدا بسیار یاد او می کند». چه ذکر زبانی، چه ذکر قلبی، چه ذکر عملی. شما اگر دستورات خدا را انجام دادی در حقیقت ذاکر خدا هستی. همین دستورات عادی، مسائل رفتاری، مسائل اجتماعی. مثلاً همین که شما لباس تمیز بپوشی و با موهای شانه کرده و عطر زده به دیدن دوستت بروی، حال پرسیدن، صله رحم کردن، اینها رفتار است. مواسات و برادری این کارها را شما بکنید، این ها ذکر عملی است.
قصد کلی شما این باشد. بعضی وقت ها انسان یادش میرود که خاص نیت کند. در روایت دارد که هر کاری که می کنید بگویید شکرالله، هر نفسی که میکشی بگو شکرالله، برای آن شکر هم باید شکر کنی؛ کار اینطور سخت میشود ولی حضرت فرمودند اول صبح یکی بگو و آخر شب هم یکی بگو روایت دارد که خدای تعالی هرکاری که از صبح تا آخر شب انجام دادی را برای هر کدامش یک شکر برای شما می نویسد. این کارها ظاهرش کم است اما آثارش ماندگار است و ارزش افزوده دارد. بگو «الحمدلله من اوله الی آخره»، «الحمدالله کما هو اهله».
بیمار هستید، در بستر افتادهاید، حالتان را که می پرسند بگویید الحمدالله. خدا رحمت کند مرحوم علامه امینی در بستر افتاده بود و به دیدنش رفته بودند. پرسیده بودند حالتان چطور است؟ جواب دادند الحمدالله رب العالمین. چند لحظه صبر کرد و گفت خرابم! دارم میمیرم! بعد گفت آن الحمدلله را برای این که وظیفه داریم بگویم گفتم، این هم حال واقعی من است که دارم میمیرم. البته مزاح کرده بود.
ذکر کثیر
امام صادق علیه السلام فرمودند: «تا آنجا که می توانید در تمام لحظات و ساعات شب و روز خدا را بسیار یاد کنید، زیرا خداوند بسیار یاد کردن خودش را فرمان داده است». «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً» در روایتی از امام صادق علیه السلام هست که این ذکر کثیر تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها است. معادل هزار رکعت نماز است. بعد از آن هم یک لا اله الا الله بگویید گناهانتان بخشیده می شود. البته واضح و درست بگویید، تند تند نگویید. با توجه بگویید ببینید چقدر تفاوت دارد. یک بار که با توجه بگویید بعد از آن دیگر نمی توانید تند بگویید. بزرگانمان را ببینید چگونه تسبیح میگویند! البته غیر از آن هم تسبیح دستشان نیست؛ در نماز و ذکر فقط تسبیح به دست دارند. در سایر موارد تسبیح شان در جیبشان است. بعضی ها تسبیح وسیله بازی شان است.
آثار یاد خدا
در یک روایتی است رسول خدا فرمودند: «همه تشنه می میرند مگر ذاکر خدا، ذکر خدا شفای دلهاست و هر کس خدا را زیاد یاد کند از نفاق به دور می ماند».
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: «هر کس به یاد خدای سبحان باشد خداوند دلش را زنده و اندیشه اش را روشن می کند». ببینید چقدر خاصیت دارد؛ دل زنده می شود و دانش باز می شود، شخص فرهیخته می شود. یاد زبانی، یاد قلبی، یاد عملی. اسراف نکنیم یاد عملی است؛ یعنی شما عملاً دارید خدا را شکر می کنید و کسی که اسراف می کند خدا را عملاً کفران می کند.
«الذِّکرُ مَطرَدَهُ الشیطانِ» امیرالمومنین سلام الله علیه فرمود: «ذکر خدا باعث راندن شیطان می شود». محل طرد شیطان است؛ در جایی که یاد خدا را دارید شیطان هرگز آن جا نزدیک نمی شود.
در روایت است که هیچ پرنده ای در آسمان و هیچ ماهی در دریا صید صیاد نشد مگر اینکه در آن زمان ذاکر نبوده است. صاعقه به انسان ذاکر نمی خورد. صدای جیرجیرک را شنیدهاید؟! دائم جیرجیر می کند. بعضی از اهل دل و معرفت می گویند این ۲۰ روز بیشتر زنده نیست و می گوید فرصت کم است و تمام این مدت ۲۰ روز را ذکر میگوید.
امام حسین علیه السلام روایتی دارد که حیوانات هر کدام هر صدایی که دارند چه می گویند؛ مثلا خروس که قوقولی قوقو می کند، می گوید «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» در این روایت می فرماید که هر کدام از حیوان ها چه می گویند.
تاخیر در نماز
در آیه ۹۱ مائده فرمود: «وَیَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاهِ» کار شیطان این است که شما یادتان برود یک حمدی بکنید، یک شکری بکنید. صد عن صلاه هم ممکن است این جور نباشد که ما نماز را ترک کنیم؛ آخر وقت میخوانیم، ارکانش را درست انجام نمی دهیم. روایت دارد که شیعیان ما را به زمان های نماز امتحان کنید. می دانید که نماز اول وقت است که واجب است؛ بدون عذر نمیشود انداخت وقت دوم؛ این نماز به درد نمیخورد.
اوایل انقلاب بود ما با موتور میرفتیم این طرف و آن طرف. یک روز من نماز نخوانده بودم داشتم می گشتم که یک مسجدی را پیدا کنم. دیدم مسجدی درش باز است. نزدیک مغرب بود رفتم نماز ظهر و عصر بخوانم. خادم داشت کار می کرد و هنوز مردم نیامده بودند. من الله اکبر را که گفتم، آن پیر مرد خادم هم یک انسان روشن ضمیری بود، جلوی من می رفت و می آمد و کتابها را درست می کرد و بلند می گفت: خدایا دروغ نیست که من دم مغرب بگویم چهار رکعت نماز ظهـــــر میخوانم؟ ظهرش را هم میکشید که من متوجه بشوم! این حرف آنقدر در من تأثیر کرد که از آن به بعد دیگر مقیدا نماز را اول وقت خواندم. بعضی حرفها در یک موقعیت هایی خیلی خوب تاثیر می گذارد. نهی از منکر قشنگی کرد. به نماز اهمیت بدهیم که فرمود شفاعت ما به کسی نمی رسد که نماز را سبک بشمارد.
دو بخش را گفتیم که ایقاع عداوت و بغضا بود و یکی هم صد عن ذکر الله. بحث بعدی درباره نزغ و ایجاد شر و دوبههمزنی است.