بسمالله الرحمن الرحیم
شیطان شناسی- جلسه پنجم
۱۴۰۰/۰۸/۰۵
مروری بر جلسه گذشته
بحث ما راجع به شیطان بود و نحوه عملکرد او در عالم و برخورد او با ما و ما با او. عرض کردم که در قرآن کریم خدای تعالی راجع به خلقت شیطان و کیفیت خلقت او و مسائل مربوط به خلقت زیاد بحث نکرده است. خیلی مختصر عبور کرده است؛ اما رفتار شیطان کاملاً در قرآن کریم معرفی شده است و رفتار او کاملا مورد بررسی و بیان قرار گرفته. این رفتارشناسی شیطان به ما کمک میکند که بتوانیم در مقابله او اقدام داشته باشیم.
عرض کردم که چون شیطان رئیس یک عده شیطان صفت است، در نتیجه ما رفتار شیطان را که یاد بگیریم روش آن شیاطین را هم یاد گرفتیم؛ در نتیجه می توانیم در مقابلشان اقدام داشته باشیم. نکاتی را جلسات گذشته عرض کردم. عرض کردم که در کشتی فن های حریف را یاد می گیرند که بتوانند در مقابلش فن مقابل را بزنند تا برنده بشوند. خدای تعالی هم گفته شیطان دشمن شماست، دشمن آشکار شماست، شما هم او را دشمن بدانید؛ اما بعضی وقتها ما دشمن نمی دانیم. این دشمن عنود لجوج که با طراحی وارد میشود که انسان را اخذ کند رفتارهایش اینهاست، شما یاد بگیرید.
بحث راجع به عملکرد شیطان است، راجع به عملکرد شیطان گفتم که در پنج مرحله کار می کند. مرحله اول و دوم را عرض کردیم که اولی اش رصد است و مراقبه و کمین تا انسان را به چنگ بیاورد. مرحله دوم نفوذ است، برقراری ارتباط و نفوذ که آیاتش را عرض کردم. بعد از اینکه مراقبت کرد و رصد کرد و کمین کرد و ما را به دام خودش انداخت، سعی کرد ارتباط برقرار کند و در ما نفوذ کرد که عرض کردم چگونه است.
کار شیطان از سنخ کار فرهنگی است
حالا میخواهد تاثیرگذاری داشته باشد. مهمترین بحث قرانی ما در رابطه با شیطان همین بحث تأثیرگذاری اوست و عمده آیات قرآن کریم ناظر به همین بحث است. عرض هم کردم که بحث ما قرآنی است. در بعضی از موارد هم از روایات استفاده می کنیم. چون این مورد خیلی دایره اش وسیع است، آیات مربوط به تاثیر گذاری امکان دارد بعضی جاها ۷، ۸ مورد آیه داشته باشد که من به عنوان نمونه یکی دو مورد عرض می کنم.
اولین کاری که دارد نیرنگ و فریب است. با تمام پیچیدگی که شیطان عمل میکند و روشهای متعددی که به کار میبرد روشش گام به گام است و خطوات هست و مرحله به مرحله است و از سنخ کار فرهنگی است کار شیطان. منتظر این نیست که امروز جواب بگیرد؛ دیده اید کار فرهنگی دیر جواب می دهد، شیطان هم سر حوصله مرحله به مرحله آرام آرام پیش می آید.
خدای تعالی به این کار خطوات میگوید. از نوک انگشت پا تا پاشنه را می گویند قدم، فاصله بین دو قدم یک گام است، خطوه است، مرحله به مرحله انسان را به سمت بی دینی می کشد. یک مرتبه نمیگوید بی دین شو، یک مرتبه نمیگوید برادرت را بکش. برادر کشی به این سادگی ها نیست که بگوید برادرت را بکش. می فرماید «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ» تطویع کرد که اینها را خواهم گفت. تطویع میکند، تسویل میکند، دور را نزدیک و نزدیک را دور میکند، با کارهایی که عرض خواهم کرد برادر کشی را آسان میکند.
دوتا پیغمبرزاده که تا حالا هم چنین اتفاقی نیفتاده بود و قابیل هابیل را کشت. انسانی که حدیث العهد به فطرت است و اصلا چیز بد بلد نیست، معلم ملائکه است، این معلم ملائکه انقدر بدبخت شد که خدای تعالی در قرآن می فرماید «فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءَهَ أَخِیه» یک کلاغ آمد شد معلمش، چون نمی دانست باید با جنازه چه کار کند. جنازه روی دستش مانده بود، کلاغ آمد یاد داد.
در مقابل نصرت خدا، کید شیطان ضعیف است
شیطان همه این حیله ها را به کار میبرد؛ اما خدای تعالی در قرآن می فرماید این حیله ها ضعیف است. «إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا» (نساء /۷۶) چرا؟ «لِاُن الله یُنصر اولیائه» خدای تعالی اولیا خودش را نصرت می کند. در مقابل نصرت اولیا خدا کید شیطان ضعیف است. دست شما در دست خدا باشد شیطان هیچ کاری نمیتواند بکند.
نصرت خدا قوی تر از همه مکاید شیطان است. هرچه شیطان کید داشته باشد در مقابل نصرت الهی چیزی نیست، لذا کید شیطان ضعیف است در مقابل نصرت الهی است و الا شیطان پدر در می آورد. لذا در بعضی از دعاها دارد که «اللهم لا تردنی علی اغوی و اصرف عنی کید الشطان» باید دست به دعا هم شد که دائم بگوییم اعوذ بالله من شیطان رجیم. دائم بخواهیم که خدایا کید شیطان را از ما دور کن تا ما در مسیر کید شیطان قرار نگیریم. خودمان هم باید مراقبه دائمی داشته باشیم. پس اولین مرحله از فعالیتهای شیطان و تاثیرگذاری که دارد کید و نیرنگ و فریب است.
طمع شیطان هم اغواء همه است
دوم اغوا است. «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ» (ص /۸۲) خدایا به عزت تو قسم تمام بندگانت را اغوا می کنم. این که می گوید فَبِعِزَّتِکَ خودش موحد است. خدا را قبول دارد، عزت خدا را هم قبول دارد؛ گرچه کافر است، چون در آیه دارد که «کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ» ولی در این آیه برای خدا عزتی قائل است و خدا را به عزتش قسم میدهد.
طمع او هم اغواء همه است. اگر چه خدای تعالی در قرآن کریم فرمود اگر توانستی این کار را بکن اما عباد مخلَص من مستثنا هستند. تو به عباد مخلَص من راه نداری. در سوره مبارکه حجر آیه ۴۲ «إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ» بر بندگان من هیچ کدام سلطه نداری؛ نه فقط مخلصین به هیچکس سلطه ندارد. قدرت ندارد.
خدا به او چنین قدرتی را نداده است؛ اما مثل سگ هار می ماند. اگر سگ هار آدم سالمی را گاز گرفت هاری به آن آدم منتقل می شود؛ او هم هار می شود. گاز میگیرد، گاز که گرفت هاری منتقل می شود. اولش سلطنتی ندارد، اولش وسوسه است، قبول که کردی آرامآرام سلطه که پیدا کرد امر میکند به بدی. می گوید دروغ بگو؛ عمدا و متعمدا دروغ میگویی. میدانی غیبت حرام است ولی می کنی. آنجا تحت سلطه او قرار میگیری؛ ولی از اول سلطه ندارد به شرطی که بنده خدا باشی. «إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ» مگر این که به دنبالش راه بیفتی.
شیطان به مخلَصین راه ندارد
بعد می فرماید اگر بنده من به مرحله مخلَصین رسید دیگر شیطان اصلاً سلطه ندارد. مثلاً در سوره مبارکه یوسف خدای تعالی حضرت یوسف را جزو بندگان مخلَص خودش میداند. انبیا الهی عموماً جزو مخلَصین هستند؛ لذا در مخلَصین هیچ راهی ندارد.
در همین سوره یوسف که می گوید حضرت یوسف جزو مخلَصین است آیاتی را هم بیان می کند که مقام اخلاص حضرت یوسف را برساند؛ اما اسرائیلیات در تفاسیر واقع شده است. در تفسیر آیات نسبت هایی را به انبیا می دهند که خیلی عجیب است. در کتب شیعه هم بعضا هست. در کتب اهل سنت که هست سر جایش در کتب شیعه هم بعضی وقتها نسبت هایی به انبیا داده میشود.
مثلاً راجع به حضرت یوسف سلام الله علیه مطالبی را گفتند که با مقام مخلَص بودن که خود قرآن دارد اشاره می کند و شیطان در او راه ندارد منافات دارد. در فیلم حضرت یوسف یک قسمتش این را نشان داد. آن دو نفری که خواب دیده بودند حضرت یوسف خواب های آنها را تعبیر کرد و به یکی از آنها گفت که تو میروی ساقی ملک میشوی، دوباره وقتی ساقی ملک شدی من را یادآوری کن تا نجات پیدا کنم. در آیه قرآن دارد که «فَأَنْسَاهُ الشَّیْطَانُ ذِکْرَ رَبِّهِ» اینطور معنی می کنند که شیطان از یاد یوسف برد که باید به یاد خدا می بود نه اینکه به یاد عزیز مصر، در نتیجه چند سال دیگر در زندان ماند؛ جزای آنکه به یاد خدا نبود «فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ».
اینطور ترجمه میکنند و بعد هم میگویند ترک اولی کرده. در صورتی که ضمیری که در آیه آمده به همان زندانی برمیگردد که شیطان از یاد او برد که نزد ربش یعنی ملک و عزیز مصر از حضرت یوسف یاد کند. در نتیجه چند سال دیگر حضرت یوسف در زندان ماند. در چند آیه قبل می فرمایدحضرت یوسف که جزو مخلَصین است و شیطان در او راه ندارد، پس چطور می شود که در این آیات بگوید که شیطان به او راه پیدا کرد و یادش هم رفت. اینطور نیست. آیه باید درست معنا شود.
به هر تقدیر شیطان طمع کرد که همه را گول بزند. خداوند می فرماید این طور نیست؛ همه گول نمی خورند، بر عباد خدا که اصلاً سلطه نداری، لذاست که همه ما باید عبد شویم، عبدالله شویم، بنده خدا شویم. اگر بنده خدا شدیم شیطان از ما حریم میگیرد. این که شیطان با ما بازی می کند نشان می دهد که هنوز عبدالله نیستیم یا اگر هستیم مقطعی هستیم. کامل نیست و ملکه نیست.
ظرف اغوای شیطان کجاست؟!
ظرف اغوای شیطان کجاست؟ زمین است. در آیه ۳۹ حجر می فرماید «قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ» ظرف اغوای شیطان زمین است. میآید در این زمین گرفتاریهایی درست میکند برای انسان. زمین را زینت می دهد، مسائل مربوط به دنیا را برای او زیبا میکند و آرزوهای طولانی و … که حالا عرض خواهم کرد.
تفاوت اغوا و اضلال
سوم اضلال است «وَیُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِیدًا» (نساء/۶۰) شیطان می خواهد آنها را به گمراهی دوری بکشاند که هرگز تحت رحمت خدا قرار نگیرند، انقدر فاصله بگیرند از خدا. «إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ» (قصص/ ۱۵). «وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ» (نساء/ ۱۱۹) اینها آیات متعددی است که از اضلال گفته است.
اغوا داریم و اضلال، فرق این دو با هم چیست؟ ضلل انحراف از حق را می گویند. وقتی شما دارید مسیر مستقیمی را می روید از راه راست که منحرف میشوید ضلیل شده اید. در مقابل هدایت است. اگر از مسیر مستقیم هدایت منحرف شدید دچار اضلال شدید. خدا مضل است و گمراه کننده است که خواهم گفت چطور.
در مقابل هدایت، ضلالت است؛ یعنی کسی که از راه مستقیم منحرف شده است؛ اما اغوا که در آیه هم داریم «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» رشد در مقابل غی است. رشد یعنی انسان به واقعیت چیزی برسد، به حقیقت مطلب برسد. اگر بخواهیم غی را معنا کنیم، غی یعنی انسان در خلاف واقع بیفتد. در ضلالت انسان از راه مستقیم منحرف شده است، در غی به خلاف و گرفتاری افتاده است.
در اغوا هدف گم میشود، در اضلال هدف دارد اما هدف دیگری را در نظر می گیرد و به سمت آن هدف منحرف میرود. در اغوا بی هدفی است؛ لذا شیطان سعی می کند اول شما را بی هدف کند؛ اما اگر دید که شما آدم محکمی هستید و می گویید که باید در مسیر حرکت کنید برای شما هدف موهوم درست می کند، الحاد ایجاد میکند؛ الحاد یعنی انحراف کم. اصلاً به شما سعی نمی کند بگوید که کافر شوید. می داند که ما نماز می خوانیم و کافر نمی شویم. با صراحت نمی گوید، اول ما را ریاکار میکند؛ ریا شرک عملی است.
در تیراندازی شما لوله را که به سمت هدف می گیرید به اندازه یک میل اگر سرلوله شما کج شود در ۱۰۰ متر یک متر آن طرف تر می خورد؛ یعنی راه کجی که یک میل از راه اصلی منحرف شدید و صاف کج می روید. مثلاً در جاده که می روید در تاریکی یک ذره بیفتید در شانه کش، بعد از مدتی باید دنبال جاده بگردید.
او سعی میکند که شما در هدفتان یک ذره منحرف شوید. اصرار نمی کند که برعکس برو؛ می گوید از کنار راه برو. آرام آرام گرفتارمان میکند. او عدو است ولی عدو مضل است. «إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ» نمی گوید من دشمن تو نیستم، آشکارا می گوید که من دشمن تو هستم.
اغوا را در نیروی واهمه ما کار میکند. او هرگز نمی گوید در اکتشافات نرو، در اختراعات نرو، در طبابت نرو؛ با این چیزها کاری ندارد. معنویت ما را میخواهد، سعادت بشر را میخواهد. در بحث علوم نمی آید بگوید که توسعه ندهید چون برای او ضرری ندارد؛ سعادت انسان را میخواهد، در سیر و سلوک، در مسائل معنوی، در مسائل اخلاقی، در مسائل معرفتی او می خواهد روح ما را از بین ببرد و خوب هم از بین میبرد.
مگر نماز ذکر خدا نیست؛ پس چطور شیطان در نماز حمله میکند؟
تا الان کید و اضلال و اغوا را گفتیم. یکی از دوستان اینجا سوالی کردند که شاید بیمناسبت بحث هم نباشد. پرسیدند جلسه قبل گفتید شیطان در نماز می آید حمله می کند و نماز را از بین میبرد. خدای تعالی مگر نمی گوید «أَنَا جَلِیسُ مَنْ ذَکَرَنِی» مگر نماز ذکر نیست، پس چطور آنجا خدا نیست؟
اصل این مطلب درست است؛ اما به شرط اینکه انسان وارد ذکر بشود. ظاهر نماز را دارد می خواند ولی وارد نماز هنوز نشده است. انسان وقتی وارد نماز نشد همه چیز به او حمله می کند. می دانید وارد نماز شدن مثل چه میماند؟ مثل امیرالمومنین که تیر را از پایش بکشند متوجه نشود. واقعاً وارد حریم الهی شده است. فرمود «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْرِی» نماز بخوانید برای اینکه ذکر من است؛ اما در متن ذکر انسان غافل است. الله اکبر که می گوید یاد همه چیز می افتد.
عرض کردم که خطورات ذهنی اختیارش در دست ما نیست، مبادی ورودی اش دست ماست. قبلش باید چشم و گوشمان را کنترل کنیم که اینها به ما حمله نکند ولی وقتی آمدیم داخل نماز یا جایی که آرامش داریم، خطورات به ما حمله میکند. انسان مبتلا به هر چیزی که باشد به او حمله می کند.
اگر کسی در حالت عادی یاد خدا را داشته باشد، اهل ذکر باشد؛ یعنی یاد خدا باشد نه اینکه تسبیح به دست گرفته باشد، اگر یاد خدا را در همه حال داشته باشد در نماز هم به یاد خداست. خدمت شما گفتم که از وضو مراقبت کنید. از وقتی وضو میگیری دیگر با کسی کاری نداشته باشید تا تمرین شود که این حالت برای شما پیش بیاید. وضو را با دقت بگیرید. دعاهایش را بخوانید. «اللّهُمَّ بَیضْ وَجْهی یوْمَ تَسْوَدُّ فیهِ الْوُجوهُ» خواستی فارسی اش را بگو که خدایا صورت من را سفید کن آن روزی که صورت ها سیاه است. خدایا نامه اعمال من را به دست راستم بده آن روزی که نامه ها را به دستمان می دهی. دست چپت را که میشویی بگو خدایا نامه ام را به دست چپم نده؛ یا انا انزلناه بخوانید.
با کسی صحبت نکنید. چیزی هم نخورید. بین وضو و نماز چیزی نخورید، بعد وارد نماز شوید. با آرامش اذان و اقامه بگویید بعد تمام حواستان به این باشد که نماز که میخوانید خدا دارد می بیند؛ یعنی داری در مقابل خدا نماز می خوانی. ما در نماز هایمان یادمان نیست که خدا دارد می بیند. از پیغمبر اکرم سوال شد که مقام احسان کدام است؟ حضرت فرمودند مقام احسان این است که تو خدا را ببینی؛ اگر نمی توانی ببینی بدانی که خدا تو را می بیند. آن وقت اگر انسان به نماز می ایستد و حواسش باشد که خدا دارد او را میبیند معصوم میشود و به مقام عصمت میرسد. ما اصلاً حواسمان نیست که خدا دارد ما را میبیند.
بعضیها شبهه میکنند که چطور امیرالمومنین تیر را از پایش کشیدند متوجه نشد ولی فقیر آمد و درخواست کرد شنید؟! عرض کردم وقتی که الله اکبر می گوید وارد حریم الهی می شود. در حریم الهی هر چیزی که مربوط به خدا باشد برایش حضور دارد، می شنود و می بیند؛ و در روایت داریم که «إِنَّ الْمِسْکِینَ رَسُولُ اللّهِ» مسکین فرستاده خداست. فرستاده خدا را در آن صحنه می تواند بفهمد و انگشترش را بدهد. بعد هم نماز مستحبی بوده است.
زمینه ساز ازلال شیطان، گناه است
حالت بعدی که در شیطان هست ازلال است؛ لغزش. «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ» (بقره/ ۳۶) شیطان هر دوی آنها را از طریق اصلی منحرف کرد. آنها را لغزاند به سمت آن درخت. آنها هم از آن درخت خوردند و شیطان بلایی بر سر آنها آورد که آنها از بهشت خارج شدند.
«إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُوا» (آل عمران /۱۵۵) جز این نیست که شیطان آنها را به سبب بعضی از گناهانی که مرتکب شده بودند لغزاند. ازلال ریشه اش زلل است. لغزیدن، لیز خوردن، لرزیدن و به خطا افتادن. شیطان فقط می تواند بر اثر گناه که انسان مرتکب شود، ازلال کند؛ یعنی خودت اقدام می کنی. «اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ» صحنه گناه است. خودت برای خودت این زمینه را فراهم کنید.
فتنه
اثر دیگری که شیطان دارد فتن، افتنان یا فتنه است. «یَا بَنِی آدَمَ لَا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ» آیه ۲۷ سوره مبارکه اعراف. فتنه به معنای هر عملی است که با هدف آزمایش و اختبار صورت می گیرد. می خواهیم یک چیزی را امتحان کنیم یا خبر بگیریم این را میگویند فتنه. ابتلائات و آزمایشات هم هست. حتی شدت و ضعفی که در ضلالت و اینجور چیزها به کار می رود هم یک جور فتنه است.
قسم دروغ، برای اقناع سازی
یکی از اثرات دیگر شیطان قسم دروغ است برای اقناع سازی؛ که این کار را مردم خیلی خوب بلدند. از شیطان خوب یاد گرفتند. میگوید به جدم قسم که شما قانع شوید، بعد دروغ میگوید. پیش من زیاد آمدند؛ گفته است به روح ۳ شهیدم قسم، بعد دروغ گفته است. به پدرم که شهید شده قسم، بعد دروغ گفته است.
خود شیطان اینطور بود. «وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ» (اعراف /۲۱) حضرت آدم و حوا اولین مخلوقات هستند. پاک پاک هستند. تا حالا قسم دروغ نشنیدند برای همین گول خوردند. چون احتمال نمی دادند که کسی به خدا دروغ بگوید. آن دو را قسم داد به خدا که من خیرخواه شما هستم.
آدم که پدر ما بود با قسم دروغ آنها را از بهشت بیرون کرد، آنوقت به بنی آدم گفته به عزت خدا قسم همه شما را اغوا می کنم. آن وقت به ما راست میگوید؟ قسم خورده که ما را گول بزند. پس باید خیلی مواظب باشیم. شیطان به خودش رحم نکرده است، به ما رحم کند؟ این اولین قسم دروغی بود که در عالم خورده شد.
شبهه دیدی، بایست
مرحله بعدی ایجاد شک و تردید است. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ» ایجاد شک و تردید می کند. شبهه ایجاد می کند و متأسفانه ایجاد شبهه کار شیطان است. بعضی وقتها شبهاتی درست می کنند در همین جامعه خودمان انسان وقتی خودش هم موضوع یقین دارد آنقدر قشنگ شبهه شده که که می گوید نکند راست میگویند. ملانصرالدین گفت ته کوچه غذا میدهند، دید همه دارند کاسه میبرند، خودش هم کاسه برد گفت نکند می دهند!
امام عسکری سلام الله علیه فرمود «قِفَ عِنْدَ الشُّبْهَهِ» هرجاکه دیدی شبهه هست بایست. این دستورالعمل را امام معصوم به ما داد. هرجا دیدی شبهه هست، حرف شبهه ناک است، مسئله شبهه ناک است، جریان شبهه ناک است، جریانات سیاسی در جامعه پر است که شبهه ناک است، گفته اند! شنیده ایم! می گویند!
«قِفَ عِنْدَ الشُّبْهَهِ» کلید واژه است؛ بایست. جلو نرو که تردید ایجاد می کند. در ذهن طرف مقابل تردید که ایجاد شد نمیتواند تصمیم درست بگیرد. این کار شیطان است. در مسائل فکری هست، در مسائل اعتقادی، فرهنگی، اجتماعی شبهه ایجاد میکند.
چون کار شیطان است دشمنانی که تحت تعلیم شیطان هستند آنها هم همین کار را می کنند. الان ببینید آمریکا چقدر شبهه درست می کند، کشورهای متخاصم ببینید چقدر شبهه درست می کنند. چون شبهه خوراکشان است. گفتم روشهای شیطان را که یاد بگیریم روشهای دشمنانمان را یاد میگیریم. آنها هم شبهه درست می کنند و با شبهه کارشان را پیش میبرند.
انسان پیاده نظام شیطان است؛ بدون اینکه بداند
شبهه درست کردن کار شیطان است ولی خود آدم نمیداند. اینکه میگویم خطوات است این است که انسان را می اندازد در یک مرحله ای که قسم دروغ می دهد، ایجاد شبهه می کند و همه مسیرها را یکی یکی فراهم می کند. آدم پیاده نظام شیطان است و نمیداند که دارد دستورات او را پیروی می کند.
علامه طباطبایی رضوان الله علیه گفت: یک عمر انسان فکر میکند که موحد است ولی وقتی که تامه مرگ را درک میکند می فهمد که ۷۰ سال تحت ولایت شیطان بوده. شیطان به او میگفته چه کار بکن چه کار نکد. شیطان می گفت اینجا بخند، شیطان می گفت اینجا بلند حرف بزن، شیطان می گفت این جا دستت را تکان بده، شیطان می گفته اینجا بنویس اینجا ننویس.
این حرفی که علامه در المیزان زده خیلی حرف بلندی است که تکان دهنده است. لذا اولیا خدا دائم به ما گفتند که مراقبه مراقبه مراقبه. انسان مراقبه نداشته باشد بدبخت می شود. همه، هرکس به اندازه خودش. کسی که مسئولیت ندارد مسئول خودش که هست. مسئولیت اجتماعی ندارد، مسئولیت فردی که دارد. زن و بچه دارد، دو نفر که زیر مجموعه هستند.
اعضا و جوارح خودش، اقالیم سبعه اش را چه کار می کند؟ چشم و گوش و زبان و بطن و فرج دست و پا که هفت سنگی که در اعمال حج می زنیم به نیت همین هفت اقلیم می زنیم. ۷ وسیله ای که اگر شیطان روی آن سلطه پیدا کند کار تمام است. مراقبه نداشته باشی با چشمت یک اشاره در یک مجلسی می کنی. آقایی دارد صحبت میکند شما هم نشسته ای سر تکان می دهی؛ دارد غیبت میکند شما سر تکان می دهی؛ حرفی نمیزنی با چشم یک اشاره می کنی. انسان لازم نیست که دروغ بگوید، لازم نیست خودش دست به قلم بشود، یک سر تکان دادن است.
ایجاد خطای محاسباتی از روش های شیطان است
یکی از تاثیراتی که شیطان می گذارد ایجاد خطای محاسباتی است. کاری میکند که ما در محاسباتمان اشتباه کنیم. «إِلَّا أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِین» (اعراف/ ۲۰) نسبت به حضرت آدم و حوا این کار را کرد و گفت می دانی چرا خدا میگوید از این درخت نخوری؟ چون نمی خواهد شما مثل ملائک باشید یا اینکه نمیخواهد شما ابدی باشید و مثل خودش باشید؛ چون خدا ابدی است شما هم اگر از این میوه بخورید ابدی میشوید. «إِلَّا أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِین» آنها هم گفتند که خوب است که ملک شویم از آدم که بهتر است. مخلد شویم که خوب است. کاری می کند در محاسبه اشتباه کنیم و این هم باز از روشهای شیطان است. روش های دشمنان ما هم هست.
چهار راه حمله شیطان
یکی دیگر از اثرات شیطان این است که حملاتش همه جانبه است. از چهار طرف حمله می کند. «ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ» (اعراف/ ۱۷) از جلو، ازپشت سر، از سمت راست و از چپ. از هر چهار طرف به ما حمله می کند.
در روایت گفته است که «منْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ» به فراموشی انداختن آینده اصلی انسان است؛ یعنی آخرتتان را از یادتان می برد. آینده اصلی ما آخرت است، کاری میکند که یادمان برود. اینکه میمیریم و حساب و کتاب داریم یادمان برود؛ و پیش انداختن آینده فرعی است؛ یعنی دنیا را در چشممان تزیین میکند؛ یعنی گاهی به صورت آینده هراسی و گاهی هم ایجاد اضطراب و دلهره است؛ دلشوره می اندازد. گاهی هم ما را از آینده می ترساند و نسبت به گذشته دلشوره میاندازد. برای ما آرزو سازی موهوم میکند.
از پشت سر منظورش این است که حرص و طمع دنیا را در دل انسان می اندازد. از سمت راست که همان سمت میمون و مبارک است یعنی آن چیزی که به سعادت انسان مربوط می شود. شیطان از راه دینداری انسان را بی دین می کند. وادار میکند که در مسائل دینی افراط کنیم یا تفریط داشته باشیم. این ها بی دین کردن از راه چیزهای مبارک است؛ و سمت چپ یعنی فحشا و منکرات را در انسان جلوه میدهد و تبعیت از هوای نفس.
این آیه وقتی نازل شد مردم آمدند پیش پیغمبر که ما بدبخت شدیم که از چهار طرف شیطان ما را احاطه کرده. چه کار کنیم؟ حضرت فرمودند خدا دو راه گذاشت: یکی راه بالا و یکی راه پایین. راه بالا دعا است و راه پایین سجده است. در طول روز سجده طولانی داشته باشید. در نماز باشد بهتر است، خارج از نماز هم خوب است. یکی هم دعا است. از دعا غافل نباشید. دائم دست به دعا باشید. «إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» کسانی هستند که اهل دعا نیستند.
بعد از نمازها، وقت طلوع، وقت غروب یکی از زمانهایی که خیلی دعا خوب است. موقعی که آفتاب دارد غروب می کند که این زمان دعاهای توحیدی خاصی دارد. یکی هم صبح وقتی آفتاب دارد طلوع می کند. دیگر وقت هایی که حال داشته باشید یا مثلا وقت سحر.
لطیفی بود شاعر ژولیده ای بود تهران که بودم عیدهای فطر می آمد پیش من. جوان با صفایی بود. می گفت من تا حالا نماز شبم قضا نشده است. اصلاً به او نمی آمد اهل نماز شب باشد. گفتم بارک الله چه کار کردی؟ گفت هیچ. وقتی امام زمان نیست شب است. من همه نماز هایم را در شب می خوانم. (مزاح)
سجده، انسان را به مقامات عالی می رساند. ذکر هم دارد مثلاً ذکر یونسیه که گفتنش خیلی فضیلت و آثار دارد. اقلش هم این است که چهل مرتبه بگویید. بعد از نماز عصر استغفار وارد شده است. استغفار هم یک نوع دعا است. از دعا و سجده غافل نباشید.
بعد تمنیه و تمنی و مُنی است که به معنای آرزوی طولانی است که انشاالله جلسه بعد برایتان میگویم.