متن کامل خطبه نماز جمعه ۱۴۰۰/۰۷/۰۲
استان البرز، شهرستان کرج
توسط آیتالله حسینی همدانی
بِسمِالله الرَّحمَنِ الرِّحیمِ
اَلحَمدُالله رَبِّالعالَمینَ وَالصَّلاهُ وَالسَّلامُ عَلی سَیِّدِ الاَنبیاء وَ المُرسَلینَ
اَلعَبدِ المُوَیَّد وَالرَّسولِ المُسَدَّد اَباالقاسِمِ المُصطَفی مُحَمَّد
وَ عَلی آلِه الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصُومِینَ سِیَّما بَقِیَّهِ اللهِ الاَعظَم فِی الاَرَضِینَ
وَاللَعنَهُ الدّائِمَه عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنِ اِلَی قیامِ یَومِ الدّین
ای اهل ایمان اوصیکم و نفسی بتقوی الله. اهل تقوا این مطلب را به خوبی دریافت کرده اند که اصل امر به معروف و نهی از منکر در مسائل اساسی و بزرگ، مرزی ندارد ولو ضرر جانی متوجه انسان بشود. مثلاً اگر اصل اسلام به خطر افتاد، شخصیتی مثل حسین علیه السلام قیام می کند، با اینکه می داند برای او و اهل بیتش خطرها در پیش دارد. لذا همانطور که در جلسه قبل هم عرض کردم باید ارزش گذاری کنیم ببینیم موضوعی که به آن پرداخته می شود چه مقدار ارزش دارد.
گاهی مساله کوچکی است اما اقدام برای آن ضرر جانی و آبروئی دارد اینجا امر به معروف ساقط می شود. و گاهی مساله ولو جان به خطر بیفتد باید اقدام کرد. مثلاً اگر خطری نسبت به قرآن و اهل بیت واقع شود، باید نهی کرد و جلوگیری کرد و لو ضرر داشته باشد. البته اینجا هم علماء تبصره ای دارند و آن اینکه خود این نهی از منکر باعث نشود مفسده ای برای اسلام بوجود بیاید که در این صورت باز باید اقدامی نداشت.
در این نوبت به مراحل امر به معروف و نهی از منکر اشاره می کنم. این مراتب در قانون هم پیش بینی شده که ماده چهارم است، که دارد: مراتب امر به معروف و نهی از منکر، قلبی، زبانی، نوشتاری و عملی است. مراتب زبانی و نوشتاری (گاهی مطلبی اینطور است که برای نهی از منکر کردن باید مطلبی نوشته شود) آن وظیفه آحاد مردم و دولت است و مرتبه عملی آن در موارد و حدودی که قوانین مقرر کرده تنها وظیفه دولت است.
آنچه از روایات و دستورات اهل بیت علیهم السلام بدست می آید این است که مرحله اول در مواجه با منکر باید حالت تنفر و انزجار قلبی در شخص بوجود بیاید به طوری که رابطه اش را قطع کند. یعنی در نوع رفتارش با مرتکب منکر جوری برخورد کند که او متوجه شود اشتباهی مرتکب شده و نتیجه اش تنبه و ترک آن اشتباه و منکر باشد. و الا اگر شما او را رها کردی و متوجه نکردی که از عمل او ناراحت هستی و او هم برایش بهتر شد و گفت از مزاحمت های فلانی راحت شدیم و حالا با جدیت بیشتری به کار خودش ادامه دهد، این قطع رابطه فائده ای ندارد. بله اگر رها نکنی و خودت هم دچار خلافی بشوی و یا اطرافیانت مبتلا به منکری بشوند باید رابطه را قطع کرد.
بعد از اینکه انسان قلباً نسبت به عملی تنفر داشت نوبت به مرحله زبان می رسد. یعنی باید با بیانی شیرین و دلنشین و نصیحت گونه شخص را ارشاد کند و یا مفاسد و معایب عمل او را تذکر دهد و اگر توجه نکرد آمرانه به او عتاب کند. که عرض کردیم باید جنبه امر و نهی حفظ شود و کار به صورت موعظه نباشد. و در مرحله بعد باید وارد عمل شد و از کار او جلوگیری کرد و یا او را تنبیه کرد. که این مرحله مربوط به عامه مردم نیست و توضیحی دارد که خواهم داد.
چند روایت در همین رابطه تبرکاً بخوانم. امیرالمومنین علیه السلام فرمود: رسول خدا به ما دستور داد که با افراد گنهکار با چهره ای در هم کشیده رو به رو شویم. یعنی نباید طرف مقابل از عمل ما تائید را برداشت کند، بفهمد که ناراحت شده ایم. گاهی گفته می شود که شخصی علناً گناه کرده و دیگران او را در همان مجلس با خنده و احترام تشویق به گناه و یا ادامه خطا کرده اند. این کار خلاف است و خودش نوعی منکر است چون شما با این تائید و عدم جلوگیری در اشاعه کار بد اقدام کرده ای.
امام جواد علیه السلام فرمودند: هر کس کار زشتی را نیک بشمارد در آن کار شریک باشد. و در قسمتی از بیان دیگری فرمودند: هر کس شاهد کاری باشد و آن را ناخوش بدارد مانند کسی است که شاهد آن نبوده است. بنابراین نباید خنثی و بی تفاوت بود لااقل در دل ناراحت باشید اگرکاری نمی توانید انجام دهید. در کار نیک هم همینطور است شما کاری را خوشتان بیاید در آن کار شریک هستید مثل اینکه میبینید کسی صدقه داده و شما هم دوست داشتید که انجام بدهید در آن شریک هستید.
امام صادق علیه السلام فرمود: برای عزت مومن همین کافی است که هرگاه منکری را ببیند خداوند عزوجل بداند که در دل آن را انکار می کند. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: هر یک از شما منکری را دید باید با دست خود آن را تغییر دهد اگر نتوانست با زبانش تغییر دهد یعنی اعتراض کند، و اگر نتوانست در قلبش آن را انکار کند و این ضعیف ترین مرحله ایمان است. اینجا حضرت مراحل را از بالا به پائین فرموده اند که در عمل باید از ضعیف به قوی عمل کرد.
قسمتی از بیان امیرالمومنین علیه السلام که در نهج البلاغه فرمودند: از مردم کسی که به دست و زبان و قلبش به انکار برمی خیزد، چنین انسانی خصلت های خوب را به کمال رسانده است. و کسی که به زبان و دل انکار می کند و دست به برنامه ای نمی برد، چنین انسانی به دو خصلت از خصلت های خوب چنگ زده و خصلتی را ضایع نموده است. و کسی است که با دل به انکار برخاسته نه با دست و زبانش چنین کسی دو خصلت را که شریف تر است را تباه نموده و یک خصلت را گرفته است. کسی که انکار با زبان و قلب و دست را ترک کرده او مرده ای است میان زندگان. تمام کارهای نیک و جهاد در راه خدا در کنار امر به معروف و نهی از منکر چیزی نیست جز به مانند انداختن آب دهان در دریای پهناور.
پس این سه مرحله قطعی است و باید هر کدام در جای خودش انجام شود به خصوص مرحله سوم که مرحله عملی است احتیاج به توضیح بیشتری دارد که عرض خواهم کرد.
ماده دوم قانون: امر به معروف و نهی از منکر دعوت و واداشتن دیگران به معروف و نهی و بازداشتن از منکر است. اگر به مطالب گذشته هم خوب دقت کرده باشید عرض کردیم امر به معروف موعظه نیست بلکه امر است و باید جوری باشد که دیگری را وادارد به انجام و یا ترک.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲﴾ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳﴾
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اَلحَمدُالله رَبِّالعالَمینَ اَلصَّلاهُ وَالسَّلامُ عَلی سَیِّدِ الاَنبیاء وَ المُرسَلینَ اَبَالقاسِمِ مُحَمَّد
وَ صَلِّ عَلَی اَمیرِالمُؤمِنینَ عَلیِ بنِ اَبی طالِب وَ عَلَی فاطِمَهَ الزَّهرا سَیِّدَهِ نِساءِ العالَمینَ
وَ عَلَی الحَسَنِ وَ الحُسَینِ سَیِّدَی شَبابِ اَهلِ الجَنَّه وَ عَلَی عَلیِ بنِ الحُسَینِ وَ مُحَمَّدِ بنِ عَلی
وَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّد وَ موسَی بنِ جَعفَرِ وَ عَلیِ بنِ موسی وَ مَحَمَّدِ بنِ عَلی وَ عَلی بنِ مُحَمَّد
وَالحَسَنِ بنِ عَلی وَ الخَلَفِ القائِم الحُجَّه حَجَجِکَ عَلی عِبادِک وَ اُمَنائِکَ فِی بِلادِکَ
خودم و همه ی شما نمازگزاران محترم را به رعایت و تقویت و تسدید تقوای الهی دعوت می کنم. اهل تقوا هرگز به حقوق دیگران تعدی و دست درازی ندارند. مولانا امیرالمومنین درحکمت ۱۵۷ از حکم نهج البللاغه فرمودند: «لَا یُعَابُ الْمَرْءُ بِتَأْخِیرِ حَقِّهِ إِنَّمَا یُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَیْسَ لَهُ». هر کس در باره حق خود کوتاهى کند قابل سرزنش نیست، آن کسى سزاوار سرزنش است که حق دیگران را غصب کند. انسان نسبت به گرفتن حقی که از دیگران دارد، در غیر مواردی که گرفتن واجب است، اختیار دارد که ببخشد یا مطالبه کند. اما نمی تواند حق دیگران را تصرف کند که این عمل یکی از مصادیق ظلم است و مورد سرزنش. اینجا سخن برای گفتن زیاد است و این کلام امیرالمومنین مطالب زیادی دربر دارد. ابن ابی الحدید اینجا گفته است شاید این جواب امام در قبال سوالی باشد که از ایشان شده است که چرا در مطالبه حق امامت که برای حضرت قطعی بود و منصوص بود حتی بنا به گفته اهل سنت هم افضل او بود، کوتاهی کردی و به تاخیر انداختی؟ حضرت در بیانشان این مطلب را القاء می کنند که مطالبه حق تا وقتی است که مانعی در احقاق حق وجود نداشته باشد که اگر مانعی وجود داشت نباید شخص را سرزنش کرد که چرا حقت را نگرفتی. خدایا تقوا را در ما زیاد کن.
۵ مهر مصادف با ۲۰ صفر، ۴۰ روز از شهادت حسین بن علی می گذرد و روز اربعین است. علت اربعین گیری برای امام حسین علیه السلام طبق بیان مرحوم سید مرتضی وشیخ طوسی ره این بود که در این روز سر مقدس و نورانی امام حسین علیه السلام به بدن شریف حضرت توسط امام سجاد علیه السلام ملحق شد و بنی امیه که می خواستند با حذف فیزیکی امام و بعد دفن شهداء کربلا بدون نام و نشان و علامت همه آثار نبوت و امامت را از بین ببرند با حماسه ای که در شام درست کردند و با برگشت کاروان به کربلا و اقامه عزا و بعداً تاکید ائمه بر زیارت مخصوص امام حسین علیه السلام در اربعین همه نقشه های شومشان ازبین رفت وخودِ اربعین چراغ دیگری برای هدایت و دستگیری افراد شد با آثار فراوان، برای جهان اسلام که تا امروز قابل مشاهده است.
چراغ پر فروغ اربعین انسان جاهل ظلمت زده را به سمت نور و روشنائی هدایت می کند. خدای تعالی در قرآن می فرماید: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ…» خدا که ولی اهل ایمان است مومنین را از ظلمت به سمت نور خارج می کند. ولی کسانی که کافرند ولیشان طاغوت است و کار شیطان بر عکس است یعنی شخص نورانی را طلمانی و تاریک می کند. خدای تعالی که ولی مومنین است این ولایت را به امام داده است و این ولی الله در بیان علت قیامش فرمود: «إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِى أُمَّهِ جَدِّى…» یعنی من به عنوان امام جامعه می خواهم امت جدم که دچار ظلمت و تاریکی شده و طاغوت زده شده را نجات دهم. کار امام که از طرف خدا بر بندگان ولایت دارد، جهل زدائی و تربیت کردن آنان است که در زیارت اربعین به آن اشاره شده است.
اولین کسی که پیاده به زیارت رفت و خود را اربعین به کربلا رساند غیر از اهل بیت جابربن عبدالله انصاری از اصحاب رسول خدا و پیروان علی بن ابیطالب بود که بعدها با تاکید ائمه علیهم السلام این روش سیره دائمی شیعه شد و در همه زمان ها ولو حکومت ها در طول تاریخ سخت گیری هایی به هر دلیل داشتند، اما این رسم که علامت شیعه بودن است و قیام عاشورا را زنده نگه می دارد تعطیل نشد و شیعیان زیارت اربعین را ترک نکردند. عدم ترک زیارت اربعین یعنی از دور و نزدیک زیارت شود و پیاده روی هم مطلب دیگری است که در سالهای قبل روایاتی را راجع به آن برای شما عرض کردم.
و امروز اربعین عامل حرکت پر قدرتِ جبهه مقاومت در منطقه و بلکه دنیا است. آن نیروی مستحکمی که در برابر جبهه کفر و به خصوص ایادی منفورش مثل داعش و جبهه النصره ایستادند، مجاهدان و مبارزان تربیت شده مکتب اربعین بودند که در زندگی آنها تحقیق کنید این مطلب را باور خواهید کرد. همه با تاسی به امام حسین علیه السلام روحیه انقلابی و خسته نشدن از مبارزه با ظلم و فساد داشتند و این همان حرارتی است که رسول خدا فرمود: «إنّ لِقَتلِ الحُسینِ حَرارَهً فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لاتَبرُدُ اَبَداً». شهادت حسین علیه السلام حرارتی را در قلب مومن ایجاد کرد که تا قیامت سرد نمی شود. آتشی که حکایت از رابطه قوی امام با محبین و پیروانش دارد و همین ارتباط باعث رشد و کمالات شیعیان در آشنائی عمیق با معارف دین و عمل در عرصه های دیگر شده است.
محبت به حسین علیه السلام است که موجب تکرار اجتماع بزرگ شیعیان در هر سال در کنار مضجع شریف حضرت شده، خوف و هراسی در دل جبهه رو به اضمحلال ستمگران انداخته و خواب را از چشمانشان گرفته و آنان را وادار به انواع واکنش نسبت به این حرکت عظیم و شیعه ی متحد کرده است. راهبرد استکبار جهانی مهار و کنترل شیعه است و برای این کار دیدیم که در سال های اخیر تلاش فراوانی کرد تا بین ایران و عراق به عنوان مرکز تشیع اختلاف بیاندازند، بحث عرب و عجم راه انداختند و بر علیه ایران با استفاده از رسانه و هنر و … اقدام کردند و حتی عراق را تهدید کردند که روابطش را با ایران توسعه ندهد، اهل سنت عراق را از ایران ترساندند. مردم عراق را از تشکل های مردمی که با الگوگیری از ایران بوجود آورده بودند ترساندند. تا امروز که به برکت اربعین بصیرت بخش، شیعیان همه ترفندهای مستکبرین را خنثی کرده اند.
این پیاده روی هم شور آفرین است و هم آگاهی بخش. بطوری که هر سال لرزه بر تن آمریکا و اسرائیل انداخته و آنان را با مخارج نجومی که برای از بین بردن فرهنگ عاشورا و دور کردن مردم از مکتب حسینی می کنند بیچاره کرده است. حضور عظیم مردم در این سال های اخیر گذشته از این که جلوه ای از قیام آخرالزمان دارد، اما نماد شکست ابر قدرت هاست. و ابرقدرت ها را در این مقطع زمانی خوار و ذلیل کرده است.
خون حسین بن علی است که در منطقه تولید قدرت کرده و روح سازش ناپذیری را دردل ها زنده کرده و استکبار و ایادی اش را زمین گیر کرده و همه اینها باحضور در اربعین این قدرت و توانمندی تثبیت می شود. و خلاصه این حرفها آن طنین خوش سردار دل ها است که فریاد می زند ما ملت امام حسینیم و البته نباید این ظرفیت عظیم اربعین را در یکی دو روز خلاصه کرد و در تمام ایام سال بهره نبرد. باید طراحی و برنامه ریزی کرد و استفاده بیشتری کرد.
جلوات پیاده روى اربعین بسیار است و پر از نکته است. پیاده روی اربعین یعنی تجربه زندگی کردن در دوره تحقق حکومت مهدوی. حکومتی که مردم جهان را از یوغ ستمگرانِ مفسد خارج خواهدکرد و عدالت و آزادی را جایگزین و مسیر هدایت، سعادت، معنویت و حیات طیبه برای بشر را فراهم خواهد کرد. در اربعین دیپلماسی فرهنگی به عنوان رکن چهارم دیپلماسی که ایران مبدء آن بود محقق می شود. اربعین شکاف های قومیتی که دشمنان مکتب اهل بیت علیهم السلام به خصوص صهیونیست ها و عربستان دنبال می کنند و در حوزه جنگ نرم با تاسیس شبکه های مختلف که اخیراً نیز فعال شده اند و افغانستان اینترنشنال و آذربایجان اینترنشنال راه انداخته اند را خنثی می کند و از بین می برد.
مطلب اینجا زیاد است اما این تذکر هم لازم است که این روزهائی که توفیق نداریم در کربلا باشیم و حسرت می خوریم و هیچ کاری جایگزین راهپیمائی اربعین نمی شود اما می توان با برپائی تجمعات و جلسات متمرکز با حفظ دستورالعمل ها عزاداری کرد تا قسمتی از سوزش دل را تسکین داد. خدای تعالی همه ما را از شیعیان و محبان و موالیان حسین علیه السلام قرار دهد.
سالگشت شکسته شدن حصر آبادان در ۵ مهرسال ۱۳۶۰ و ۷ مهر روز بزرگداشت فرماندهان شهید دفاع مقدس فلاحی، فکوری، نامجو، کلاهدوز و جهان آرا را گرامی می داریم و برای شهدا رفعت مقام از خدای تعالی مسالت داریم. من هفته گذشته به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس مباحثی را مفصل راجع به دفاع مقدس و فعالیتهایی که عزیزان ما در نیروهای نظامی و انتظامی و همچنین بسیج مردمی و مردم داشتند و اینکه چه وظیفه ای را برای آینده داریم عرض کردم و تکرار نمیکنم اما این نوبت هم به خاطر حضور عزیزان سپاه و بسیج در جمع نمازگزاران به صورت رسمی چون هر هفته حاضرند اما امروز نمادین آمدند به مناسبت هفته دفاع مقدس، از همه عزیزان تشکر و قدردانی میکنم. خدا قوت میگویم.
در بعد از دوران دفاع مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و در کنارش بسیجیان بزرگوار در عرصه های مختلف کشور که مورد نیاز بود حضور فعال و چشمگیر داشتند و اخیرا در مساله مواسات و مبارزه با این ویروس منحوس و تشکیل و برپایی مراکز بهداشتی و درمانی فعالیت های چشمگیری دارند من به نوبه خودم از طرف همه مردمی که باید تشکر کنند و میکنند از شما قدردانی و سپاسگزاری میکنم و امیدوارم در این مسیری که قدم برداشتید و برمیدارید استوارتر و پرتوان تر و قویتر عمل کنید و خدای تعالی به شما اضعاف مضاعف پاداش و جزای خیر عنایت کند. برای سلامتی همه عزیزان صلواتی ختم کنید.
چند جمله راجع به فعالیت های اخیر رئیس جمهور و تشکر از ایشان عرض کنم. اولاً: سخنرانی ایشان در اجلاسیه سازمان ملل که به صورت ویدئو کنفرانس برگزار شد، محکم و از روی موازین انقلابی و ارزشی، مواضع عزت آفرین ایران در موضوعات مختلف که بر اساس عقلانیت و تعامل هست را بیان کردند. البته دشمنان هم ناراحت شدند. چهره منفور آمریکا را ترسیم و از فلسطین شفاف دفاع کردند. مطالب ایشان درباره برجام چون با نگاه به منافع ملی و به دور از باورهای غلط، ایراد شد کاملا منطبق بر موازین بود.
خصوصاً راجع به مسائل هسته ای و اینکه ایران به مذاکره ای راضی است که تحریم ها را بردارد. البته صهیونیست ها را عصبانی کرد که مجبور به عکس العمل شدند و خزعبلاتی را سر هم کردند که نمیدانم دنبال کردید یا نه که رئیسشان حرفهایی را زد. و رئیس جمهور آمریکا هم در سخنرانی پر از دروغش بر علیه ایران حقد و کینه خودش را برای بار چندم نشان داد. ما هم ضمن حمایت از رئیس جمهور محترم در مواضع متین و محکمی که گرفتند بیان مرحوم شهید بهشتی را تکرار می کنیم که ای سران کفر و پلیدی و تبعیض و جنایت، از ما عصبانی باشید و از این عصبانیت بمیرید.
مسئله عضویت دائم ایران در سازمان بین المللی همکاریهای شانگهای که مدت ها عده ای غرب زده آیه ی یاس می خواندند و می گفتند به خاطر نپیوستن ایران به FATF آنان ایران را نمی پذیرند که به حمدالله با درایت دولت محترم تحقق پیدا کرد و ایران عضو دائمی شد که تاثیرات فراوانی بر اقتصاد ایران و منطقه خواهد داشت، چون ایران فقط در یک فقره اش می تواند کالاهای تولیدی خودش را در بازاری که سه میلیارد نفر جمعیت دارد عرضه کند. و قدرت سیاسی و امنیتی ایران در مقابل بیگانگان را بالا می برد.
علت هم این بود که دیدند دیپلماسی کشور از حالت انفعال و توجه صرف به کدخدا خارج شده و بنا بر تعامل با کشورهای منطقه و به خصوص شرق و دیگر کشورهای دنیاست، حاضر به همکاری شدند. و این مطلب هم آمریکا و صهیونیست ها و گاوهای شیرده را عصبانی کرد؛ چرا که ایران موفق شد انحصار غرب را بشکند و یک قدم دیگر در مسیر ایجاد اتحاد بین کشورها بردارد. و دروغ بودن انزوای ایران در مجامع بین المللی را آشکار کند. آنچه مسلم است این است که به فضل الهی آمریکا در حال افول و منزوی شدن و رژیم غاصب در حال نابودی کامل است.
و نکته قابل تحسین دیگر تشکیل جلسه شورای عالی آموزش و پرورش بعد از ده سال بود که با ریاست ایشان برگزار شد و مطالبی راجع به سند تحول بنیادین و عدالت آموزشی تا رسیدن به وضع مطلوب بیان شد و مصوباتی هم داشت که نسبت به همه موارد تشکر و قدردانی می کنم.
اما این تذکر را هم باید بدهیم؛ همانطور که نکات مثبت را میگوییم بعضا تذکراتی هم باید داده شود که دولت محترم نسبت به تغییر کارگزاران اگر تصمیمی دارد با سرعت و قاطع، انتخاب درستی را رقم بزند که در تاخیر آفت یا آفاتی وجود دارد. که حضرت آقا هم تذکر به تشکیل دولت داشتند که با سرعت انجام بگیرد منظور همه ارکان دولت است که مدیران میانی و استانداران و فرماندارن و همه اینها باید تشکیل شود. بالاخره این دولت که در حال ترمیم خرابی ها و ویرانی های گذشته است نباید یک روز را هم برای بازسازی ساختار و تشکیلات خود برای خدمت به مردم از دست بدهد.
از فاصله ها، افراد سود جو استفاده می برند و هزینه ها را زیادمی کنند. باید افراد شاخص و مدنظر سریع تر در جایگاه خود قرار گیرند تا در خدمت رسانی به مردم خللی ایجاد نشود. گاهی وقت ها با سرپرست اداره کردن، به ضرر مدیریت کشور تمام می شود و آسیب های جدی به وجود می آید. گاهی دیده می شود سرپرست فلان اداره و سازمان با سرعت اقدام به تغییرات می کند، کسانی را برمیداند و کسانی را میگذارند که حق است و مشکلی نیست و باید این کار را کرد اما سرپرستها وقتی این کار را میکنند شائبه ایجاد می شود و مسئله را درست میکند. بعضی هم میگویند چه اشکالی دارد مدیر است و میخواهد در این مقطع این کار را بکند اما باید توجه داشت که این کار برای بیت المال هزینه درست می کند.
وقتی به کسی عنوانی داده شد، توسط مسئول بعدی بر کنار هم بشود با آن عنوان برداشته می شود و در حقوق و مزایای او تاثیر دارد که شاید صلاح نباشد. و این کمترین خدمتی است که سرپرست با تغییراتش نسبت به دوستانش که در آینده به آنان احتیاج دارد انجام داده است. لذا اگر یک وقت مخالفتی می شود از باب این است که خدای نکرده ضرری به بیت المال وارد نشود. و همه اعمالی که افراد در مسئولیتهایشان دارند در عزل ها و نصب ها و بکار گیری افراد نزد خدای تعالی مسئولند و باید پاسخگو باشند و باید کار خودشان را با دلیل و حساب به خدا پس بدهند. لذا دولت محترم سریع تر ساختار را ترمیم کند تا بیش از این به مردم آسیب نرسد.