- حدیث بندگی
- موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
- ۱۳۹۸/۰۹/۱۳– جلسه پنجاه و چهارم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ لَا تَأْکُلِ الْحَرَامَ وَ لَا تَلْبَسِ الْحَرَامَ وَ لَا تَأْخُذْ مِنَ الْحَرَامِ وَ لَا تَعْصِ اللَّهَ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ لِإِبْلِیسَ وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلَّا غُرُوراً وَ قَالَ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ»
ای پسر مسعود حرام نخور، حرام نپوش، گناه نکن که خدای تعالی به ابلیس میفرماید: هر چه میتوانی از فرزندان آدم را با صدا و نوای خودت فریب بده و با لشکر پیاده و سواره خودت بر اینها بتاز و بر اموال و اولادشان شریک شو و وعدههای فریبا و خوش و دلبر به اینها بده که شیطان جز وعدههای دروغین به اینها نمیدهد. اشاره کردند به آیه ۶۴ سوره مبارکه اسراء.
بعضی وقتها شیطان در اموال و اولاد ما شریک میشود. در انعقاد نطفه که افراد متوجه نیستند. نانی را که خوردند شیطان شریک میشود. کیفیت آن را بعداً برای شما میگویم.
«فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ» آیه ۳۳ سوره مبارکه لقمان. ای انسان زندگی دنیا شمارا فریب ندهد و غرور بیجا به رحمت خدا شمارا گول نزند. ما بعضی وقتها میگوییم که خدا ارحمالراحمین است. با این ارحمالراحمین گول میخوریم و کارمان تمام میشود. بله خدا رحمت دارد اما رحمتش حسابوکتاب دارد. اینطور نیست که هر کاری دلمان خواست بکنیم. باید بگوییم خدا ارحمالراحمین است. بله خدا میبخشد؛ اما درجایش. شما باید مقدماتش را فراهم کنید تا بخشش برای شما برسد. آفتاب وقتی میخواهد در آینه بتابد باید این آینه را موازی آفتاب قرار بدهیم. نمیشود پشتش را به آینه کنیم بعد بگوییم چرا به آینه نمیتابد. آینه باید رو به آفتاب باشد. شما باید خودت را در معرض رحمت الهی قرار دهید. نمیشود که پشت به رحمت باشی بعد تقاضای رحمت کنی. بله خدا ارحمالراحمین است. رحمت خدا وسعت کل شیء؛ اما شرایط دارد. خدای تعالی با همه شرایطش رحمت دارد. البته رحمتش نسبت به کاری که میخواهد انجام دهد مساوی نیست. بیشازاندازه است. تفضل هم کنارش هست.
امیرالمؤمنین علیه افضل صلوات المصلین فرمودند: حذر کنید از دشمن خدا شیطان. اینکه شمارا به بیماری خود مبتلا کند. جلسه پیش بحث ما راجع به شیطان بود. این هفته هم تکمیل همان بحث است. «اِحْذَرُوا عَدُوَّ اَللَّهِ إِبْلِیسَ أَنْ یُعْدِیَکُمْ بِدَائِهِ أَوْ یَسْتَفِزَّکُمْ بِخَیْلِهِ وَ رَجِلِهِ فَقَدْ فَوَّقَ لَکُمْ سَهْمَ اَلْوَعِیدِ وَ رَمَاکُمْ مِنْ مَکَانٍ قَرِیبٍ» میفرماید از دشمن خدا ابلیس حذر کنید از اینکه که شمارا به بیماری خودش مبتلا کند. نزدیک او نشوید. اگر نزدیک شوید و شمارا گاز بگیرد هار میشوید. تا قبل از آن شما تحت سلطه او نیستید؛ اما اگر خودت را تحت سلطه او قراردادی آن موقع عمداً و متعمداً دروغ میگویی. عمداً غیبت میکنی. تا آن موقع بر شما سلطه نداشت. وقتی انسان تحت تسلط قرار میگیرد نمیتواند کاری کند. اگر شما تشنه شوید و آب گوارا بخورید، تشنگی شما برطرف میشود؛ اما اگر آب زلال نخوردید و آبشور خوردید از آن زمانی که شروع کردی به خوردن آبشور دیگر سلطهای بر تشنگی خودت نداری. اگر آب زلال خوردی تو بر تشنگیات استیلا داری. تو بر تشنگیات مسلط هستی و احاطه داری. با خوردن این آب تشنگیات برطرف میشود؛ اما اگر تشنگیات را با آبشور برطرف کردی از این به بعد آبشور بر تو مسلط است. هی تشنهتر میشوی. مثل اعتیاد میماند. کسی که خداینکرده مبتلابه اعتیاد میشود تا قبل از آن اختیارش با خودش است. خودش مسلط بر سیستم و قوای خودش است. ولی وقتی معتاد شد دیگر دود او را کنترل میکند. میگوید که کجا برو کجا نیا. انسان دنیازده هم همینطور است. انسان ریاستطلب هم همینطور است. بعضی وقتها برای ریاستش میخندد، حرف میزند، عصبانی میشود، ریاست دارد او را میچرخاند نه اینکه او ریاست را بچرخاند. امیرالمؤمنین فرمودند: حذر کنید از این دشمن. او میخواهد شمارا به بیماری خودش مبتلا کند. با سوارهنظام میآید. با پیادهنظام میآید. با وعدهووعید شمارا بهطرف خودش میکشاند. وعده میدهد که تو دخترداری، پسرت میخواهد دانشگاه برود، خودت بیشتر نیاز داری، جلوی خیر را میگیرد. میگوید فقیر میشوی، گرفتار میشوی، خودت نیاز داری. مدام عقب میاندازد. شیطان اینطور است. نهفقط تنها خودش بلکه با لشکرش میآید. لشکرش هم سوارهنظام است هم پیادهنظام است. قرآن کریم هم همین را فرمود؛ یعنی با تمام عده وعدهاش میآید. شیطان تمام قوای خودش را جمع میکند برای گول زدن. این عبارت امیرالمؤمنین خیلی قشنگ است. فرمود شیطان تیرش را انداخته است؛ اما این تیر را از دور نینداخته. این تیر وقتی از دور شلیک میشود احتمال خطا در آن هست. از فاصله ۳ متری وقتی بخواهید بزنید همانجایی میخورد که میخواهید بزنید. میفرماید «وَ رَمَاکُمْ مِنْ مَکَانٍ قَرِیبٍ» تیر را انداخته اما از یک مکان نزدیک انداخته. اینطور نیست که از دور تیراندازی کند. از خیلی نزدیک تیراندازی میکند و شمارا به سمت گناهان دعوت میکند. با کمک سواره و پیادهنظامش که تابع او هستند. کسی که از نزدیک تیر میخورد دیگر کارش تمام است.
روایتی فرمود نگاه از مصائد شیطان است؛ یعنی صیدگاه شیطان است. قدیمها مینوشتند که اینجا صیدگاه سلطنتی است؛ یعنی محل صید شاه است. میفرماید نگاه محل صید شیطان است. یکی ازآنجاهایی که شیطان زود به هدف میرسد چشم است. چشمهایمان را حفظ کنیم. گوشمان را حفظ کنیم. اقالیم سبعه را کنترل کنیم. گوش و دستوپا و بدن و فرج و زبان و سر بهخصوص چشم و گوش را خوب کنترل کنیم که اگر کنترل نشود شیطان ما را بهجایی میبرد که تمرد خدای تعالی را میکنیم. شیطان هم برای هرکسی طبق قاعدهای که هست افراد را با توجه به ویژگیهایی که دارند فریب میدهد. اینطور نیست که برای همه یک نسخه بپیچد. برای هرکسی یکجور نسخه میپیچد. شیطان در انسانشناسی خیلی قوی است. هیچ موجودی مثل شیطان انسان را نمیشناسد. او مثل خون در بدن انسان جریان دارد و در وجود ما لانه میکند که جلسه پیش آیات آن را برای شما خواندم. در قوای ادراکی ما لانه میکند. آنوقت ما با گوش شیطان میشنویم. با چشم شیطان میبینیم. با زبان شیطان حرف میزنیم. بعضیها خداینکرده اینگونه میشوند. اگر کنترل این قوا به دست شیطان بیفتد دیگر کار تمام است. بعد انسان غافل که میشود فکر میکند که تحت ولایت خدا هم هست. هفتادسال طرف فکر میکند که دارد کار خدایی میکند، موقعی که دارد میمیرد میفهمد که عجب تحت ولایت شیطان بود. شیطان داشته او را مدیریت میکرده. شیطان داشته به او میگفته که چه بکن چه نکن.
خیلی باید مواظب باشیم. دائم باید مراقبت از نفس داشته باشیم. دائم باید از خودمان حسابوکتاب بکشیم. به نفع خودمان نگیریم. آیه قرآن است که میفرماید «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ» آیه ۱۸ سوره حشر. ای کسانی که ایمان آوردهاید (به من و شما میگوید) تقوا داشته باشید؛ یعنی مراقبه داشته باش که برای فردای خودت چه میفرستی. بعد بلافاصله میگوید «وَاتَّقُوا اللَّهَ» آیه قرآن هر وقت چیزی را تکرار کرد دارد معنای بالاتری را به ما میفهماند؛ یعنی هر وقت کلمات آیات قرآن تکرار داشت، هرکدام از این تکرارها یک معنای خاص دارد. «أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ» «أَطِیعُوا اللهَ» با «أَطِیعُوا الرَّسُولَ» فرق دارد. درست است که هر دو «أَطِیعُوا» است اما معنای این دو اطاعت باهم فرق دارد. در این آیه هم میگوید «اتَّقُوا اللَّهَ» دوباره میگوید «وَاتَّقُوا اللَّهَ». «اتَّقُوا اللَّهَ» دوم یعنی به نفع خودت نگیر. انسان چون حب به نفس دارد و خودش را خیلی دوست دارد وقتی مراقبه میکند که برای فردا و روز قیامت چه دارد میفرستد. میفرماید این کار را بکن اما باتقوا بکن؛ یعنی خودت هر وقت میخواهی که این کار را انجام بدهی چون حب به نفس داری، شب که میخواهی محاسبه کنی، شخص میگوید امروز یک غیبت داشتم. اگر تقوا داشته باشد برای خودش یک کار منفی محاسبه میکند؛ اما اگر تقوا را رعایت نکند میگوید او جایز الغیبه بود. به نفع خودش میگیرد. میگوید من که اشتباه نکردم غیبتش جایز بود. فلان کار را کرده بود میشد پشت سر او حرف زد میفرماید در مراقبه کردن از خودتان هم تقوا داشته باشید. خیلی باید به این نکته توجه داشت که شیطان برای هرکدام از ما دام خاصی چیده است.
یکی از همحجرهایهای شیخ انصاری رفته بود نان خریده بود. در مسیر که میآمد چون وضعشان خوب نبود گفت خوب است که به این نان کمی روغن بمالم. ارده خریده بود و به این نان زده بود. شیخ انصاری که آمده بود بخورد گفت که ما پول ارده نداشتیم ارده از کجا آمده است؟ گفت قرض کردم که چند روز دیگر پول دستمان میآید پس بدهیم. آنها شروع کردند به خوردن و شیخ ازآنجاهایی میخورد که ارده نداشت. سالها گذشت و شیخ انصاری بر کرسی نشست و مجتهد مسلم شد که تمام بلاد اسلامی و شیعه مقلد او شدند. آن شخص هم یک طلبه معمولی بود. به شیخ انصاری گفت ما که هر دو باهم درسخواندهایم، باهم بزرگ شدیم، چه شد که تو شدی شیخ انصاری؟ گفت من از آن شیره نخوردم. آن زمان هم دوستش به او گفته بود بخور. گفته بود نه میترسم اجلم امشب برسد بمیرم ورثه ندانند که من به فلانی بدهکار بودم، نمیخورم؛ اما بعضیها خوب میخورند و نمیدانیم چطور پایین میرود. دنیا خیلی حسابوکتاب دارد. خدا هم خیلی حسابوکتاب میکشد. با یک شیره نخوردن کاری کرد که الآن بیش از ۱۰۰ سال است هرکسی میخواهد مجتهد شود باید کتابهای شیخ را بخواند و الا مجتهد نمیشود. به این سادگیها به کسی مقام نمیدهند. به این سادگیها کسی را درجایی قرار نمیدهند.
ما درس آقای بهجت میرفتیم رضوان خدا بر او باد. هنوز مرجع تقلید نشده بودند که دوروبرشان شلوغ شده باشد. مثلاً اگر کلاس ساعت ۱۱ بود ۱۱ میآمدند ولی درس را ۱۱:۱۰ شروع میکردند. در این ده دقیقهها یکچیزهایی را متذکر میشدند. ایشان خیلی مراقبه داشت. بعضی وقتها طلبهها سر درس که سؤال میکردند ایشان وقتیکه داشتند گوش میدادند، ذکر میگفتند. ذاکر بود. نه اینکه از روی عادت بگوید. ما از روی عادت ذکر میگوییم؛ اما او با توجه میگفت. در آن ۱۰ دقیقهها یکدفعه برمیگشت و نکتهای را میگفت. یکبار گفت: توفیق! توفیق! اینکه میگویند خدا توفیق بدهد، ما که توفیق نداریم. توفیق را شیخ انصاری داشت. شیخ انصاری چشمهایش خوب نمیدید. اهل دزفول بود. دزفولیها معمولاً مبتلابه یک نوع بیماری چشمی میشوند کتاب را باید نزدیک چشمشان بگیرند. درنتیجه باید در نور مطالعه کنند؛ یعنی باید در روز مطالعه کند. چون قدیم که مثل الآن لامپ نبود. ایشان دو درس میداد در روز. این درسها درسهای خارج بود هرکدام دو سه ساعت مطالعه میخواست که در روز مطالعه میکرد. بعد هم این درسها نوشته خودش است باید در روز بنویسد. ایشان مقید بود هرروز یک جز قرآن بخواند. مقید بود هرروز زیارت عاشورا با صد لعن و سلام بخواند. مقید بود زیارت جامعه کبیره بخواند کنار قبر امیرالمؤمنین و مقید بود هرروز نماز جعفر طیار بخواند. آقای بهجت فرمود: توفیق یعنی اینکه هرکدام از این کارها یک روز ما را میگیرد ولی ایشان این مجموعه کارها را هرروز بهتنهایی انجام میداد. خداوند در وقتش گشایش داده بود. توفیق داشت. توفیق را مفتی به افراد نمیدهند. کسی بود که مقید به یکسری امور بوده، مواظبت نفسش را کرده، خدا هم برای او گشایش قرار داده. الآن هرکسی بخواهد مجتهد شود باید سر سفره شیخ انصاری بنشیند و الا چیزی بلد نیست. مکاسب شیخ انصاری را هفت سال طول کشید تا من خواندم که تازه یکقسمتی از تجارت است.