- حدیث بندگی
- موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
- ۱۳۹۸/۰۹/۰۶– جلسه پنجاه و سوم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
«یا ابْنَ مَسْعُودٍ اتَّقِ اللَّهَ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَهِ وَ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَإِنَّهُ یَقُولُ ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَهٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَهٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا یَا ابْنَ مَسْعُودٍ اتَّخِذِ الشَّیْطَانَ عُدُوّاً فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا وَ یَقُولُ عَنْ إِبْلِیسَ ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ وَ یَقُولُ فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَ مِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ»
«یا ابْنَ مَسْعُودٍ اتَّقِ اللَّهَ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَهِ وَ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَإِنَّهُ یَقُولُ ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَهٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَهٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا» استدلالی که این بخش از بحث دارد کمی دقت میخواهد. بحث توحیدی است. رسول خدا در این فراز به عبدالله بن مسعود فرمودند: ابن مسعود از خدا بترس در نهان و آشکار، در خشکی و دریا (اینطور نیست که در دریا بودی از خدا بترسی، در دریا چون کشتی به تلاطم میافتد، در هوا هواپیما به تلاطم میافتد بترسی؛ اما در خشکی که پایت روی زمین است نترسی همهجا خوف خدا را داشته باش) و در شب و روز. خدای تعالی میفرماید (به آیه هشت سوره مجادله استدلال میکند) «ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَهٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَهٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا» هیچ سهنفری نجوا نکنند (درگوشی صحبت نکنند) مگر اینکه خدای تعالی چهارمین آنهاست و هیچ پنجنفری نجوا نکنند مگر اینکه خداوند ششمین آنهاست و نه کمتر نه بیشتر، مگر اینکه خدا با آنهاست در هر جا که باشند.
این بخش یک بحث توحیدی است. خداوند ناظر بر اعمال و افکار و رفتار ماست. میشود گفت که دنباله بحث گذشته است ولی اینجا با یک نکته دیگری استدلال میکند و با این آیه شریفه میخواهد به ما بفهماند که خدای تعالی دائماً همراه ماست و این دائماً همراه ما بودن را میخواهد با این آیه به ما تفهیم کند. لذا در اینجا رسول خدا یک بحث توحیدی را مطرح میکند و یک مطلب دقیقی را بیان میکند. شأن نزول این آیه بماند که باهم درگوشی صحبت میکردند که توطئه کنند، در یک گروه سهنفره که دارند باهم درگوشی صحبت میکنند، منظور از درگوشی صحبت کردن یعنی دیگری نمیفهمد آنها چه میگویند، این سه نفر دارند باهم پچپچ میکنند خدا را چهارم این سه نفر میداند نه چهارم از چهار نفر. خوب دقت کنید! سه نفر باهم درگوشی صحبت میکنند، میگوید خدا چهارم این سه نفر است، نهچهارم این چهار نفر که خدا هم بشود نفر چهارم. دقت کنید! این یک بحث توحیدی است. شما سه نفر هستید، من هم میآیم میشویم چهار نفر و من نفر چهارم این چهار نفر هستم. ولی میگوید خدا چهارم آن سه نفر است. نفر چهارم نیست، به آن معنا که جمعشان شد چهارنفره و خدا نفر چهارم آنها باشد. خدا پنجم آن شش نفر است. لذا میفرماید آن سهنفری که مشغول نجوا برای توطئه هستند خداوند چهارم آن سه نفر است؛ یعنی خدا با آن سه نفر هست اما نفر چهارم نیست؛ یعنی خدا احاطه دارد. احاطه او احاطه قیومی است. نه اینکه با آن سه نفر باشد، با تکتک آنها است، ولی چون این سه نفر باهم در کنار هم نشستند و درگوشی صحبت میکنند که توطئه کنند، خدای تعالی بر آنها احاطه و سیطره دارد.
اهل مسیحیت و نصارا با صراحت نمیگویند که عیسی علیهالسلام خداست. میگویند چون خدا و عیسی و روحالقدس در عرض هم هستند و کار عالم را این سه نفر انجام میدهند؛ یعنی خدا را در ردیف حضرت عیسی و روحالقدس میدانند. خدا میشود نفر سوم این سه نفر و این کفر است. آیه قرآن میگوید که نگویید سوم این سه نفر است. اگر میخواهید درست کنید باید بگویید که سوم آن دو نفر است؛ یعنی قیومیت دارد. خدا را در ردیف دیگران نباید دانست. لذا آن را کفر میداند. آیه ۷۳ سوره مبارکه مائده «لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَهٍ» به تحقیق کفر ورزیدند آنکسانی که گفتند خدای تعالی سومین آن سه نفر است. عیسی و خدا و روحالقدس. خدای تعالی در کنار هیچ موجودی قرار نمیگیرد بهطوریکه به شمارش و عدد درآید. نمیتوانید شما خدا را در کنار دیگر موجودات بشمارید چون در شمارش نمیآید. یگانه است. دو ندارد. احد است. خدا واحد نیست که ثانی داشته باشد. واحد، ثانی دارد. ثانی است که ثالث دارد. ولی احد یکی است که دو ندارد. گفت «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» نگفت «قُلْ هُوَ اللَّهُ واحِدٌ» اگر واحد بود ثانی داشت. خدا احد است و لذا قابلشمارش نیست. چون قابلشمارش نیست اگر اول باشد عین آخر است. اگر ظاهر باشد عین باطن است. «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ» چون همتا ندارد وقتیکه در کنار سه نفر قرار میگیرد چهارم آن سه نفر است. دیگر چهارم از چهار نفر نمیشود. میفرماید حواستان باشد اینطور نیست که در سرّ خودتان بودید و گناه کردید، خودت تنها باشی. خدا دوم توست. باخدا دو نفر نمیشوی، یکنفری؛ اما خدا با توست. لذا «ابْنَ مَسْعُودٍ اتَّقِ اللَّهَ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَهِ» در همه حالات از خدا بترس حتی در نجوا کردن. حواست باشد درگوشی هم که صحبت میکنی خدا سوم شما دو نفر است و احاطه دارد.
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ اتَّخِذِ الشَّیْطَانَ عُدُوّاً» پسر مسعود شیطان را دشمن خودت بدان. خدای تعالی فرمود در آیه شش سوره مبارکه فاطر «إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» شیطان دشمن شماست و شما هم او را دشمن بدانید. یکوقت هست که کسی دشمن ماست اما ما او را دشمن نمیدانیم. مثلاً آمریکا دشمن ماست اما بعضیها او را دشمن نمیدانند. آمریکا دشمن شماست و شما هم او را دشمن بدانید. شیطان دشمن شماست و شما هم او را دشمن بدانید. خدای تعالی دارد تأکید میکند. اینطور نیست که شما فکر کنید او با شما دشمنی ندارد. به او اعتماد نکنید. به وعدههایش اهمیت ندهید. چرا امام فرمود که آمریکا شیطان بزرگ است؟ چون دقیقاً مثل شیطان عمل میکند. «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ» وقتی میخواهید صدقه بدهید میگوید صدقه نده، اگر بدهی فقیر میشوی. قابلاعتماد نیست. وعدههای ناجور میدهد. موارد شیطان را در قرآن نگاه کنید. ابلیس را هم خدا میفرماید که او را دشمن بدانید. بعد به آیه دیگری استناد میکند به آیه ۱۷ سوره مبارکه اعراف «وَ یَقُولُ عَنْ إِبْلِیسَ ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ» از قول ابلیس میگوید که نزد خدا آمد و اینطور گفت که از جلو و از پشت سر و از راست و چپ برای گمراه کردن فرزندان آدم تلاش میکنم. بیشتر فرزندان آدم هم شاکر نیستند. رسول خدا در این بخش به سه آیه استدلال کرد. آیه ۸۴ سوره مبارکه ص «وَ یَقُولُ فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَ مِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ» وقتی شیطان میگوید که من از چپ و راست جلو و عقب احاطه میکنم، خدای تعالی به او پاسخ میدهد و بهحق هم میگوید که دوزخ را از تو (ابلیس) و پیروانت پر میکنم.
هدف شیطان این است که دل انسان بسته بشود و چیزی را درک نکند. در گناه و فساد غوطهور شود و نتواند خارج شود. وقتی میخواهد این کار را بکند حمله باید حمله همهجانبه باشد. شما اگر مفری داشته باشید فرار میکنید. شیطان از چپ و راست جلو و عقب شمارا احاطه میکند و شمارا محاصره کرده است. نمیتوانید دربروید. لذا حمله همهجانبه دارد و احاطه است. میخواهم بگویم که چرا شیطان چنین قدرتی دارد. چرا اصلاً خدا به او چنین قدرتی داد؟ چرا ما را آنقدر ذلیل شیطان کرد؟ این روایت است که میخوانم: وقتی شیطان از درگاه الهی رانده شد به خدا گفت: تو عادلی هستی که به کسی ستم روا نمیداری. چرا میخواهی پاداش اعمال من را باطل کنی و من را از درگاهت میرانی؟ مگر من چه کردم که میخواهی این کار را بکنی؟ خدای تعالی فرمود پاداش تو محفوظ است. هر چه میخواهی بگو تا به تو بدهم. اولین خواستهاش این بود که تا روز قیامت زنده بماند. خدای تعالی فرمود اجابت کردم. گفت من را به فرزندان آدم مسلط کن. خدای تعالی فرمود مسلط کردم. گفت من را مثل خون در وجود آنها جاری کن. خدای تعالی فرمود که جاری کردم. لذا شیطان در تمام وجود ما در حال حرکت است. بهخصوص زمانی که عصبانی میشویم معلوم میشود. چون برافروخته و قرمز میشویم آتش میگیریم. شیطان جنسش از آتش است. حرارت ما بالا میرود. برای همین میگویند که زود آب بخورید یا بنشینید که به خاک و زمین متصل شوید یا یکی از نزدیکانت را بغل بگیر و دست بده تا اثر آن عصبانیت از بین برود. در ادامه گفت فرزندی برای بنیآدم متولد نشود مگر اینکه دو فرزند برای من متولد شود؛ یعنی جمعیت من دو برابر انسانها باشد. اجنه الآن دو برابر انسانها هستند. گفت من آنها را ببینم ولی آنها من را نبینند. برای آنها به هر شکلی که خواستم دربیایم. خدای تعالی فرمود همه را اجابت کردم. گفت پروردگارا من بیشتر از این میخواهم که خدای تعالی فرمود: سینههایشان را جایگاه تو و فرزندان تو قراردادم. گفت همین کفایت میکند و بس است. شیطان تا اینها را شنید گفت «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ». به عزتت تمام بندگانت را از بین میبرم. حضرت آدم در جریان گفتوگوی شیطان باخدا حاضر بود. وحشت کرد. به خدای تعالی عرض کرد که دست شیطان را باز گذاشتی و بر فرزندان من مسلط کردی. گرفتاری بزرگی برای فرزندان من درست شد. بچههای من حالا چهکار کنند؟ (ما) این جنگ نابرابر است. خدای تعالی فرمود: برای یک گناه تو و فرزندانت یک مجازات و برای کار خوبشان ۱۰ پاداش قرار میدهم. گفت خدایا این کار در مقابل تواناییهای شیطان برابری ندارد، افزون کن. فرمود راه توبه را تا رسیدن نفس به حلقوم باز گذاشتم. گفت اضافه کن. فرمود میآمرزم و باکی هم از آمرزیدن ندارم چه با توبه، چه بی توبه. حضرت آدم گفت کفایت میکند.
البته این را هم بگویم، توجه دارید قدرت شیطان در حد وسوسه است. هیچ قدرت دیگری غیر از وسوسه ندارد. خود ما هستیم که خودمان را به پر شیطان میبندیم. والا شیطان فقط وسوسه میکند. روز قیامت هم مدعی است. ما میگوییم که تقصیر شیطان بود او هم میگوید که شاکی است، چون ۱۲۴ هزار پیغمبر آمدند، عقل از درون آمد، علما از بیرون آمدند، قرآن فرستادی، کتب الهی را فرستادی، همگی اینها گفتند نکن، من گفتم بکن. من فقط وسوسه کردم. دست او را نگرفتم ببرم که فلان کار را انجام دهد. همانطور که انبیا گفتند انجام بده من گفتم انجام نده. من هم مثل بقیه گفتم. چرا حرف من را گوشداده، حرف او را گوش نداده؟ اینها آیه قرآن بود که گفتم. او در محکمه الهی مدعی است. لذا یادتان باشد که انسان هرگز مسلوب الاراده نیست. درست است که شیطان همراه است؛ اما اراده انسان مسلوب نیست. حتی خدای تعالی هم فرمود که دو راه را برای بندگانم باز گذاشتم. راه بالا و پایین. هم میتواند دعا کند، هم میتواند سجده کند؛ که با دعا و سجده راه شیطان بسته میشود. این دو راه از آن چهار طرف قویتر است. حتی دارد که وقتی خدای تعالی برای بنده قضای حتمی کرد، اگر بنده خدا دعا کند خدای تعالی قضا را برمیگرداند. اینها روایات دارد و مفصل است که شبهای احیا بعضی از آنها را برای شما خواندم. حتی شب بیست و سوم امام زمان که امضا کرد خط میزنند اگر بنده دعا کند. لذا امام سجاد فرمود: در مقابل این جنگ نابرابر و دشمنی که شمارا میبیند ولی شما او را نمیبینید، به خدایی پناه ببرید که هم شمارا میبیند و هم دشمن شمارا.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» ما پناه نمیبریم. ما میخواهیم همه کارها را خودمان حل کنیم. باید به خدا پناه برد. به خدا پناه بردن یعنی اینکه انسان در حصن خدا قرار بگیرد. لفظ نیست. استغفار نباید عادت شود. استغفرالله ربی و اتوب الیه یعنی شما با تمام وجودت باور کنی که خدای تعالی غفاریت دارد و تو را حفظ میکند. به قول استاد ما میگفت کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی» این دژ یعنی باید بروی درون آن. باید بروی در سنگر. بیرون سنگر بایستی و بگویی سنگر سنگر خمپاره میخوری. باید بروی در سنگر. اینکه میگوید بگو «کلمه لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی» یعنی حواست باشد که باید تحت لوای خدا خودت را قرار بدهی، نه این که کنار بایستی و بگویی خدا خدا. این فایده ندارد. انسان باید مطیع خدا باشد. فرامین خدا را اطاعت کند که وارد آن سنگر شده باشد؛ و الا شما بیرون سنگر آسیب میبینید. لفظ سنگر که انسان را حفظ نمیکند. رفتن به داخل سنگر انسان را حفظ میکند.
قدرت شیطان در حد وسوسه است. وسوسه میکند. میگوید بیا، شما میگویی نمیآیم. میگوید بیا، میگویی نمیآیم. بالاخره یکجوری میآید. میآورد تا نزدیک مکروهات. یک مکروه انجام میدهی عذاب وجدان میگیری. بعد دیگر آرامآرام میگویی کل مکروه جایز. مکروه یعنی خدا گفته قرق گاه است. وارد نشو. بعد آرامآرام یکدفعه یک حرام هم انجام میدهی. این مثل چه میماند؟ آیه قرآن میگوید که شیطان مثل سگ میماند. پارس میکند. وسوسه شیطان را خدای تعالی میگوید که مثل پارس سگ میماند. اگر جلو رفتیم و کاری کردی که سگ تو را گاز گرفت، هاری به تو منتقل میشود. از این به بعد تو هم هار میشوی. تا وقتیکه دور است فقط پارس میکند؛ اما خودت جلو رفتی عمداً و متعمداً جایی از بدنت را دادی که این سگ گاز گرفت، میکروب هاری به تو سرایت میکند. تو هم هار میشوی. از این به بعد عمداً و متعمداً دروغ میگویی. چون دیگر تحت سلطه شیطان قرار گرفتی. والا شیطان طبق بیان قرآن بر شما سلطان ندارد. در حد وسوسه و پارس کردن است. آرامآرام شما میروید او را بر خودتان مسلط میکنید. بعد شیطان امر میکند. «إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ» والا از اول که امر ندارد. از اول مثلاً میگوید که این تصویر را نگاه کنید، بد نیست؛ اما بعداً مجبورت میکند که بلند شوی بروی نگاه کنی. اینجا اماره میشود و الا از اول هیچ سلطهای ندارد.
زراره از امام صادق پرسید چگونه شیطان استحقاق اینهمه عطایای الهی را گرفت که هم مثل خون در رگ انسان برود تا قیامت بماند و بر انسان سلطه پیدا کند؟ حضرت فرمودند: به سبب کار نیکی که کرد مستحق این پاداش شد. زراره پرسید آن کار نیک چه بود؟ حضرت فرمود: دو رکعت نماز در آسمان بجا آورد که ۴٬۰۰۰ سال طول کشید. (مثل ما که چهار ثانیه طول میکشد) امام صادق فرمود: بااینهمه عبادات، اطاعت بیچونوچرا از خدای تعالی نداشت. خدا گفت در مقابل آدم بر من سجده کن، سجده نکرد و همین عصیان زمینه رانده شدن او را از درگاه الهی را فراهم کرد.
امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه در خطبه ۸۳ از خطبههای نهجالبلاغه فرمود: «حَذَّرَکُمْ عَدُوّاً نَفَذَ فِی اَلصُّدُورِ خَفِیّاً وَ نَفَثَ فِی اَلْآذَانِ نَجِیّاً» بترسید از دشمنی که در سینهها پنهانی راه باز میکند و رازگویان در گوشها میدمد. شیطان اینها را نشانه تیر خودش قرار داده است و محل لگدکوب کردن خودش قرار داده است؛ یعنی ما را چنان مطیع و فرمانبردار خودش کرده است که کأن ما سرمان را گذاشتهایم زیر پایش و گفتیم که پایت را بگذارد روی سر ما. دستمان را به دست شیطان دادهایم. او هم رها نمیکند و ما هم دستمان را نمیکشیم. امیرالمؤمنین میفرماید که از این دشمن بترسید.