- حدیث بندگی
- موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
- ۱۳۹۸/۰۸/۲۹– جلسه پنجاه و دوم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
« یَا ابْنَ مَسْعُودٍ إِیَّاکَ وَ الذَّنْبَ سِرّاً وَ عَلَانِیَهً صَغِیراً وَ کَبِیراً فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى حَیْثُمَا کُنْتَ یَرَاکَ وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ»
ای پسر مسعود از گناه بپرهیز. کدام گناه؟ «سِرّاً وَ عَلَانِیَهً» چه گناه مخفی باشد و کسی نفهمد. خودت هستی و خودت. چه نه، بعضیها گناه علنی میکنند، در مرئا و منظر نعوذبالله مرتکب گناه میشوند. «صَغِیراً وَ کَبِیراً» گناه کوچک باشد، گناه بزرگ باشد، لمم باشد، سیئه، خطا، هر چه که هست از همه اینها بپرهیز. چرا؟ «فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى حَیْثُمَا کُنْتَ یَرَاکَ » چون خدا دارد تو را میبیند هر جا که باشی. یا فرمود «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ» خدا با شماست هرجا که باشید؛ یعنی دارید در مقابل خدای تعالی گناه میکنید.
همیشه راجع به اینکه انسان توجه داشته باشد که در نظر و رؤیت خدای تعالی است مطلب گفتیم و گفتهشده است و باید همیشه خودمان را در محضر خدا ببینیم. یادتان هست امام یکوقتی گفته بود عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نکنیم. این روایت نیست. کلمه قصار خود ایشان است ولی برگرفته از روایات است. عالم محضر خداست. همه ما در محضر خدا هستیم. خدا اشراف و احاطه بر ما دارد و ما را میبیند. همینکه ما بفهمیم خدا ما را میبیند و این را بدانیم، اینیک مقام است. اصطلاحاً میگویند مقام احسان. راجع به مقام احسان و محسنین قبلاً برای شما صحبت کردم. تکرار نمیکنم فقط اینیکی دو روایت را میخوانم در تکمیل بحث.
روایتی است از رسول خدا صلیالله علیه و اله و سلم به بعض از اصحابشان فرمودند: «اُعبُدِ اللهَ کَانَّکَ تَراه فَان لَم تکن تَراه فَهو یَراکَ» هنگام عبادت چنان باش که گویی خدا را میبینی. زیرا اگر تو او را نمیبینی او تو را میبینید. آیا ما در عبادتمان خدا را میبینیم؟ عبادات غائبانه داریم. میگوید جوری بندگی خدا را کن کأن تو خدا را میبینی. مثل آنجا که امیرالمؤمنین فرمود: خدایی را که نبینم پرستش نمیکنم. چون با چشم دل باید دید نه با چشم سر. اگر اینگونه نیستی و توانش را نداری لااقل جوری بندگی کن که او دارد تو را میبیند. دیدهاید بعضی وقتها جایی نشستید حس میکنید انگار کسی دارد شمارا میبیند. شما برنمیگردی او را ببینی ولی میفهمی که او دارد شمارا میبیند لذا مواظب کارهایت هستی. مواظبی خطایی نکنی، پایت را دراز نکنی، خمیازه نکشی. میگوید لااقل بندگی خدا را جوری انجام بده که بدانی خدا دارد تو را میبیند. این چه وضع نمازخواندن است ؟ این چه وضع عبادت است؟ این چه وضع زندگی است؟ این چه وضع وقت تلف کردن است؟ بعضیها وقتشان را خیلی بد تلف میکنند. خدا هم دارد میبیند. بعضیها معاشرتهایشان با دیگران یک معاشرت خاص است. خدا دارد میبیند. بهتر این است که ما خدا را ببینیم ولی چون اینطور نیست توجه داشته باشیم که خدا ما را میبیند. لذا اگر در نمازهایمان توجه داشته باشیم که خدا ما را میبیند خیلی با نمازهای بقیه فرق دارد. این روایتی که میگوید خدا دارد تو را میبیند اشاره به مراقبت دائمی است؛ یعنی در همه حال ما در مرئای خدا هستیم. چون مراقبت یعنی توجه داشته باشد که خدا او را در همه حالاتش میبیند. همه اعمال و حرکات و گفتار و سکناتش و همه اسرار پنهانی او را میداند.
نصیحتی لقمان به فرزندش دارد که قابلتوجه است. فرمود: پسرم هرگاه خواستی گناهی را مرتکب شوی جایی را پیدا کن که خدا تو را نبیند، سپس از فرمانش سربتاب؛ یعنی تو نمیتوانی جایی را پیدا کنی که خدا تو را نبیند، پس گناه نکن. «یا بُنَیَّ اِذ اَرَدتَ اَن تَعصِیَ اللهَ فَاطلُب مَکاناً لا یَراکَ».
استادی یکی از شاگردانش را خیلی احترام میکرد. به بقیه برمیخورد. کار که بالا گرفت، استاد گفت من عملاً علت آن را میگویم . به هر بچهای مرغی داد و گفت سر این مرغ را ببرید ولی جایی باشد که کسی شمارا نبیند. مدتی گذشت همه مرغ را سربریده آوردند الا همان بچه. استاد گفت: تو چرا نبریدی؟ شاگرد گفت: شما گفتید کسی نبیند. من جایی را پیدا نکردم که کسی مرا نبیند. خدا همهجا بود. استاد گفت: علت اینکه من او را تحویل میگیرم این است. شما نفهمیدید من چه میگویم ولی او فهمید.
این هم بگویم که آقا راجع به عقل گفت و تأمل کردن. استادی در انبار کاهی، ساعتی را پنهان کرد و به دانشآموزانش گفت بروید این ساعت را پیدا کنید و بیاورید. یک صبح تا غروب بچهها خودشان را کشتند و پیدا نکردند. یکی بیرون بود گفت من با اینها نمیتوانم پیدا کنم. روش اینها غلط است. من روش خودم رادارم . بعد از غروب همه بچهها آمدند بیرون. استاد به او گفت تو برو پیدا کن. او هم رفت و در را بست و چند دقیقه بعد با ساعت آمد بیرون. استاد گفت بگو چه کردی؟ او گفت: اینها وقتی رفتند داخل انبار دنبال گشتند که پیدا کنند ولی من صبر کردم صدایش را بشنوم.
از طرف دیگر میتوانیم بگوییم تقوا این است که خداوند انسان را در حال انجام واجبات و اوامر خودش و ترک منهیات و نواهی خودش ببیند. در تعریف تقوا میشود این را گفت که هر وقت خدا ما را دید در حال انجام واجبی باشیم و ترک یک حرام. دیدن را از اینطرف در نظر بگیریم. این را از امام صادق داریم. «سُئِلَ الصادقُ علیه السلام عَن تَفسیرِ التَّقوی» از امام صادق سؤال کردند: آقا تقوا یعنی چه؟ «فَقال اَن لا یَفقِدَکَ اللهُ حَیثُ اَمَرَک وَ لا یَراکَ حیثُ نَهاکَ» پس فرمود اینکه در آنجا که به تو امری کرده تو را غایب نبیند و درجایی که تو را نهی کرده تو را حاضر نبیند.
رسول خدا فرمودند : «ثَلاثٌ مُنجیات وَ ثَلاثٌ مُهلِکات» سه چیز نجاتبخش و سه چیز هلاککننده است. ( من فقط یک موردی که مدنظرم هست را میگویم) آنچه شمارا نجات میدهد یکی این است که «خَوفُ الله فِی السِّر کَأنَّکَ تَراه فَان لَم تکن تَراه فَهو یَراکَ» در نهان از خدا بترسی مثلاینکه او را میبینی.
امام صادق علیهالسلام به یکی از شاگردانش به نام اسحاق بن عمار فرمود «یا اِسحاق خَفِ الله کَأنَّک تَراه فَان کنتَ لا تراه فَانَّه یَراک» اسحاق از خدا بترس انگار که او را میبینی . اگر تو او را نمیبینی او که تو را میبیند. مثل کسی که بزرگش او را میبیند چطور خودش را تنظیم میکند، مواظبت میکند که خطا نکند . بعد حضرت میفرماید اما اگر نظرت این باشد که این حرفها چیست؟ اینها داستان است و فکرت این باشد که خدا تو را نمیبیند، کافر شدی «فَقَد کَفَرتَ» اما اگر گفتی که نه من کافر نیستم خدا من را میبیند؛ اما اقدام میکنی به گناه کردن، خدا را از بدترین ناظرها قرار دادی. چرا؟ چون وقتی بچهای در اتاق است خودت را میپوشانی. یا وقتی میگویند این مکان مجهز به دوربین است، خودت را حفظ میکنی. بعد میدانی خدا تو را میبیند اما رعایت نمیکنی، پس تو خدا را از آن دوربینها و آن بچه هم پایینتر در نظر گرفتی.