- حدیث بندگی
- موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
- ۱۳۹۸/۰۸/۰۸– جلسه چهل و نهم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ لَا تُقَدِّمِ الذَّنْبَ وَ لَا تُؤَخِّرِ التَّوْبَهَ وَ لَکِنْ قَدِّمِ التَّوْبَهَ وَ أَخِّرِ الذَّنْبَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ فِی کِتَابِهِ بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ یَا ابْنَ مَسْعُودٍ إِیَّاکَ أَنْ تَسُنَّ سُنَّهَ بِدْعَهٍ فَإِنَّ الْعَبْدَ إِذَا سَنَّ سُنَّهَ سَیِّئَهٍ لَحِقَهُ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ قَالَ سُبْحَانَهُ یُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ یَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ»
ای پسر مسعود به سمت گناه شتاب نکن و در توبه کردن تأخیر نینداز. لکن در توبه کردن عجله کن و گناه را عقب بینداز. نه اینکه بگو بعداً گناه میکنم، نه یعنی دنبال گناه نرو. چون خدای تعالی در کتاب شریفش فرمود (آیه ۵ سوره مبارکه قیامت) انسان میل دارد که رو به گناه برود. عرض کردم که پیغمبر اکرم در هر بخشی از بخشهای این توصیههایی که به عبدالله ابن مسعود دارد مثل یک سخنرانی که به منبر رفته و سخنرانی میکند و برای حرفهای خودش از آیات قرآن استدلال میآورد، هر بندی از مطالب خودش را که آورده یک آیهای از آیات قرآن را هم فرموده است.
دوستان اگر یادشان باشد یک ماه رمضان، هر شب قریب به یک ساعت مفصل به بحث توبه پرداختم. راجع به توبه و مسائل مربوط به توبه تا جایی که مقدور بود بحث کردیم. از جهات مختلف و شرایطش و مقارنات و مؤخراتش، موجبات و همه مسائلی که مربوط به توبه بود، فوری بودن و واجب بودنش اینها را عرض کردیم؛ اما آن چیزی که اینجا رسول خدا هم فرمودند و توصیه مهمی است این است که اگر انسان خداینکرده مبتلابه گناه شد بلافاصله توبه کند و تأخیر نیندازد. به تأخیر انداختن توبه برای انسان گرفتاری درست میکند. چون ما نمیدانیم که کی از دنیا میرویم. اگر انسان بداند که کی از دنیا میرود خوب بله میگذارد هر وقت که حالی پیدا کرد توبه میکند. شیطان هم انسان را به تسویف میاندازد. به سوف سوف میاندازد که بگذار یکشب جمعه شود و یک حالی پیدا کنی. سعی میکند که انسان توبه نکند.
دوستان توجه داشته باشید که توبه واجب است. توبه از چند جهت موردبحث است. یکوقت از باب فعل شخص است. یکوقت از جهت فعل خداست؛ یعنی یکوقت در اخلاق بحث میشود و یکوقتی در کلام بحث میشود و یکوقت در فقه بحث میشود. توبه از مباحثی است که هم فقها به آن پرداختند، هم علمای اخلاق و سیر و سلوک به آن پرداختند، هم علمای کلام به آن پرداختند. چرا در علم کلام موردبررسی است؟ هر چیزی که مربوط به خدا و کار خدا بود، در بحث کلام مطرح میشود؛ یعنی در بحث اعتقادات و عقاید. اینجا توبه را چه کسی میپذیرد؟ خدا میپذیرد. چه کسی برای ما فضا درست کرده است که توبه کنیم؟ خدا فراهم کرده است. لذا در بحث کلام راجع به توبه بحث میکنند. در بحث اخلاقی هم یکی از مدارج اخلاقی است. کسی که توبه میکند خدای تعالی به خاطر این توبه به او فضیلت میدهد. درجه و پاداش بهشت میدهد. به خاطر اینکه یک گناه کرده توبه میکند اما برای این توبه پاداش میگیرد.
از جهت فقهی هم بحث دارد که آیا توبه واجب است یا واجب نیست؟ وجوب دارد. آیا وجوبش فوری است یا میتواند به تأخیر میاندازد؟ الآن نماز بر شما واجب است. آیا وجوب نماز فوری است یا تأخیری است؟ اذان ظهر را که دادند بلافاصله بر همه ما نماز ظهر واجب میشود. اجازه نداریم بگذاریم برای ساعت دوم. اجازه نداریم بگذاریم برای ساعت سوم و چهارم و عقب بیندازیم. مگر اینکه یک عذری باشد یا مثلاً وضو نداشته باشیم یا کار مهمتری باشد. اصل نماز واجب فوری است؛ اما اجازه دادند که تا نزدیک غروب هم بتوانیم نماز را بخوانیم. پس اصل نماز وجوبش فوری است؛ اما به ما فرصت دادند. در مسئله خمس بهمحض اینکه شما درآمد کسب کردید بر شما واجب میشود که خمس آن را بدهید. فوری است اما خدای تعالی اجازه داده است که یک سال از آن پول استفاده کنید و هر چه که بعد از یک سال ماند خمس آن را بدهید. برای ما یک مقداری وسعت قراردادند؛ اما بعضی چیزها بلافاصله است. اینطور نیست که وقت داشته باشید. مثلاً اگر مستطیع شدید همان سال باید به مکه بروید. نمیتوانید به تأخیر بیندازید. عمداً و متعمداً اگر به تأخیر بیندازید مقصر هستید و اگر بمیرید در قبرستان مسلمانها نمیتوانند شمارا دفن کنند. فوری است و باید بلافاصله انجام شود. حالا یکی از آن چیزهایی که فوری است توبه است. کسی که گناه کرد بلافاصله باید توبه کند. چون نمیداند که زنده میماند یا نمیماند. مرگ و حیات به دست انسان نیست. ممکن است بلافاصله بمیرد و یک گناه را با خود حمل کند. اولاً واجب است چون باید خودش را نجات بدهد. ثانیاً وجوب آن فوری است. اینطور نیست که تأخیر داشته باشد و بگوید که دو هفته دیگر توبه میکنیم. مثلاً بگوید من ۲۰ توبه به گردنم است. گذاشتم سر فرصت بنشینم ۲۰ توبه را انجام بدهم. اینطور نیست. البته «کَفَی بِالنَّدَمِ تَوْبَهً» همینکه پشیمان شدی که خدایا من اشتباه کردم و دیگر این کار را تکرار نمیکنم و در این مسیر هم حرکت نمیکنم و به این خطایی که داشتم برنمیگردم میشود توبه و کار خاصی لازم نیست. همینکه در درون پشیمان شد از کاری که کرده است و قصد جدیاش این بود که برنگردد به آن کار میشود توبه. ولی مثلاً حقالناس از بین برده است، در آنجا توبه یک استغفار نیست. از شب تا صبح بهاندازه سد کرج اشک بریزد و بگوید غلط کردم درست نمیشود. حق مردم را باید به آنها برگردانید، توبه این کار این است. توبه این کار گریه نیست. توبه مال مردم خوردن استغفار نیست. استغفار باید بکند که قرق خدا را شکسته است؛ اما توبه آن برگرداندن مال است. توبه هر کاری شرایط خودش را دارد. مثلاً کسی آدمی را کشته است. صاحب خون میگوید که من بخشیدم. میگویند چون بخشیدهاند قصاص نمیشود اما به خاطر جرمی که مرتکب شده باید چند سالی را به زندان برود. در اینجا هم همینطور است. توبه مال مردم خوردن این است که آن مال را برگردانید. قصد جدی هم دارید که دیگر مال مردم نخورید؛ اما استغفار و انابه و ضجه را باید داشته باشید.
بحث دیگری هم هست که میگویند امر به توبه مولوی است یا ارشادی؟ اینجا یکی از بحثهای فقهی است. چون دیدهاید که مثلاً خدای تعالی میگوید: بلند شو نماز بخوان، زکات بده، روزهبگیر. این امرها ارشادی است یا مولوی است؟ یعنی خدا میگوید اگر نماز بخوانی و روزهبگیری خوب است که این کارها را انجام دهی یا نه میگوید بلند شو نمازت را بخوان واجب است؟ اینها امر مولوی است؛ یعنی اگر ترک کنی حرام است. امر خدا را سرپیچی کردهای. سرپیچی از امر خدا عقاب دارد. دو عقاب دارد؛ یکی عقاب برای اینکه سرپیچی از امر خدا را کردهای و یک عقاب هم دارد که نماز را نخواندهای. پس یک سری از اوامر خدا امر مولوی است. امر مولوی را اگر کسی ترک کند عقاب دارد. اما امر ارشادی ارشاد بهحکم عقل است؛ یعنی عقل قبلاً خودش فهمیده است که مثلاً دروغ بد است، ظلم بد است. چه خدا بگوید که ظلم بد است چه نگوید که ظلم بد است همه انسانها میفهمند که ظلم بد است. عقل میفهمد که ظلم بد است. عدالت چیز خوبی است. لازم نیست حتماً شیعه اثناعشری باشد تا بفهمد که عدالت خوب است. بودائی هم که باشد میگوید عدالت چیز خوبی است. حتی آنکسی که ظلم میکند هم میداند که عدالت خوب است؛ یعنی میفهمد که دارد خرابکاری میکند. عقل به ما دستور میدهد که تو عاقل باش. دروغ نگو و آدم خوبی باش. حالا اگر در کنار اینکه عقل ما فهمید، آیه هم آمد که عادلانه رفتار کنید، امری که در این آیه هست ارشاد بهحکم عقل است. دارد ما را ارشاد میکند به آن چیزی که عقلمان میفهمد. ولی تا وقتیکه خدا نگفته است نماز بخوانیم نمیفهمیم که باید نماز بخوانیم. عقل نمیفهمید که باید نماز بخواند. عقل نمیفهمید که باید زکات بدهد. امر خدا باید میآمد که بفهمیم باید با آن شرایط زکات بدهیم. ولی عقل میفهمد که دروغ بد است، چه مسلمان باشم چه نباشم. اگر خدا هم آمد و گفت که دروغ نگو دارد ما را ارشاد و راهنمایی میکند بهحکم عقل. پس اوامر ارشادی و اوامر مولوی فرقشان در همین است.
حالا خدای تعالی در قرآن فرموده است که «یااَیهَا الذینَ آمَنُوا تُوبَوا» ای کسانی که ایمان آوردید توبه کنید. این توبه امر است. این امر ارشادی است یا مولوی؟ فقهای ما اینجا دودستهاند. مرحوم آقای حکیم در مستمسک عروه و بعضی از بزرگان از فقهای ما از فحول شیعه، از بزرگان شیعه میگویند که امر مولوی است؛ یعنی وقتی میگوید توبه کن واجب است که توبه کنی. آنوقت اگر کسی توبه نکرد دو گناه مرتکب شده است. یکی برای ترک توبه و یکی برای اجرا نکردن امر خدا. اگر یادتان باشد در همان بحث توبه عرض کردم که ما نمیتوانیم این حرف را از این فقها بپذیریم. امر در توبه ارشادی است. چرا؟ چون خدای تعالی بحث توبه را از باب رحمتش در جامعه توسعه داده است. از باب لطف توبه را آورده است و گفته است که اگر گناه کردید توبه کنید. این لطف خداست. عقل هم این را میفهمد که اگر منعمی را انسان نعمتش را خورد و کفران کرد باید عذرخواهی کند. عقل میفهمد که وقتی کسی به من خدمتی کرد اگر خدمت او را نادیده گرفتی عقل میگوید که چه آدم بیمعرفتی هستی، باید تشکر کنی نه اینکه خاک بر صورتش بپاشی. لذا امر توبه را برای امتش و برای مخلوقاتش میخواهد از باب لطف و رحمت توسعه دهد. اگر بخواهد مولوی باشد برخلاف لطف است. چرا؟ چون اگر کسی توبه نکرد توبه نکردن میشود یک گناه که خود آن گناه توبه میخواهد که اگر توبه نکرد، باز میشود یک گناهی که خودش دوباره توبه میخواهد. به قول ما طلبهها هلُمَّ جرَّ اً فَیَتَسَلسَل و این خلاف است. خدای تعالی امر به توبهاش ارشادی است. وجوب فوری دارد؛ اما از باب لطف میگوید که بلند شو و توبه کن و از خدا عذرخواهی کن. اگر نکرد فقط آن گناه را توبه نکرده است. دیگر نهی دیگری ندارد که دوتا شود که بعد بشود ۴ تا ۸ تا ۱۶ تا و همینطور تسلسلی برود جلو. لذا نمیتوانیم فتوا بدهیم یا قائل شویم به اینکه توبه امرش مولوی است.
در اینجا رسول گرامی اسلام به عبدالله بن مسعود فرمودند: ابن مسعود اینگونه باش که توبه را به تأخیر نیندازی و به دنبال گناه هم نروی. اتفاقاً توبه را زودتر انجام بده و اصلاً به دنبال گناه نرو. «تَرْکُ الذَّنْبِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ التَّوْبَهِ» دیدهاید اطبا میگویند که پیشگیری مقدم بر درمان است، ترک گناه راحتتر از این است که گناه کنی بعد توبه کنی. امکان دارد که شیطان بیاید بیفتد وسط کار نگذارد که توبه کنی. در روایتی هست که آیه توبه نازل شد ناله شیطان درآمد که گفت بدبخت شدیم. بندگان خدا یاد گرفتند که هر وقت گناه کردند توبه کنند. دستور فراخوان عمومی داد بهتمامی شیاطین اجنه از دار و دستهاش همه جمع شدند. کأن شیطان یک جلسه اندیشه ورزانه گذاشت. همه نشستند گفتند باید فکری کنیم، خدا آیهای نازل کرده است که هرکسی گناه کند و توبه کند گناهانش بخشیده میشود. بگویید ببینیم چهکار کنیم؟ هرکدامشان یکچیزی گفت. خناس گفت (باید تهدیدها را تبدیل به فرصت کرد) اتفاقاً همین آیه بهترین وسیله برای گمراه کردن مردم است. این روایت، روایت مفصلی است. من دارم آن را خلاصه میگویم. گفتند یعنی چه؟ چهکار باید بکنیم؟ گفت ما مردم را به گناه کردن تشویق میکنیم. بعد این آیه را هم در گوششان زمزمه میکنیم که گناه کن بعد توبه کن. آیه را هم برای او میخوانیم. ما او را تشویق به گناه کردن میکنیم و آیه توبه را در گوشش تکرار میکنیم. گفت اینکه همین میشود و به ضرر ماست. خناس به ابلیس گفت: بعدازاینکه گناه کرد کار ما شروع میشود. گفت چهکار میکنیم؟ گفت در گوشش وزوز میکنیم که الآن که وقت توبه نیست. بگذار شب جمعه توبه کن. بگذار شب احیا توبه کن. بگذار وقتی رفتی مکه توبه کن. توبه کردن را از او میگیریم. وقت توبه را از او میگیریم این آیه اتفاقاً به نفع ماست. لذا نباید توبه را به تأخیر انداخت. اینجا هم پیغمبر اکرم میفرماید «لَا تُؤَخِّرِ التَّوْبَهَ» توبه را به عقب نیندازید. گناه را انجام ندادن بهتر از این است که بگوید انجام میدهیم بعداً توبه میکنیم.
متأسفانه مهمترین عامل انکار معاد هم گناهکاری است. تمام کسانی که معاد را انکار کردند افراد گناهکار بودند. همانطور که یاد قیامت عامل ممانعت از بزه و تبهکاری است، اعتقاد به معاد جلوی گناه را میگیرد. جلوی انسان را سد میکند. نمیگذارد هر کاری که دلش خواست بکند. مقررات بشری هم همینطور است. دوست دارند که از قانون فرار کنند. میخواهند آزادی بیقیدوشرط داشته باشند؛ و هر جور که دلشان خواست رفتار کنند. هرچه نفس اماره گفت آن را انجام دهند. میشود همین ولنگاریهایی که هست. مثل رباخوار که دوست دارد پول بگیرد. کسی که گناه را حلال میداند رودرروی خدا ایستاده است و کافر به خداست و چنین کسی اهل توبه هم نیست. لذا در اینجا فرمود «به بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ» انسان میخواهد که رو به گناه برود. ابن مسعود مواظب باش که رو به گناه حرکت نکنی. رو به توبه حرکت کن.
توبه لازم نیست که حتماً از گناه باشد. توبه یعنی بازگشت. توبه برای یک عدهای از گناه است. برای یک عده از کارهای خوبشان است. کارهای خوب توبه دارد. اولیا خدا اینگونه اند مثلاً باید در مقام توکل باشد یا در مقام صبر باشد یا در مقام رضا باشد یا در مقام تسلیم باشد وقتی از مقام صبر به مقام رضا میرود از اینکه در مقام صبر بوده است توبه میکند. میگوید توبه میکنم از فضایلی که داشتم؛ یعنی من باید در این مقام میبودم خدایا ببخش که مدتی من در آن مقام بودم؛ یعنی توبه در کمالات هم هست. توبه یعنی بازگشت؛ یعنی خدایا من دارم به سمت تو میآیم. حالا یکوقت هست که از کمال پایینتر به کمال بالاتر است. لذا میگوید: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَم» امیرالمؤمنین در دعای کمیل میگوید؛ یعنی واقعاً حضرت دارد میگوید به خاطر گناهانی که نعمتها را تغییر میدهد من را ببخش؟ اینها نیست. بحث مقامات است از مرحله قبل به مرحله بعد که میرود. مثل این میماند که شما بگویید ببخش مرا که دو سال معطل ماندم. باید الآن کلاس پنجم میبودم اما کلاس سوم هستم. حضرت داوود اهل توبه و انابه بود. خیلی شدید این کار را میکرد. حضرت یحیی و حضرت عیسی اهل توبه شدید بودند. توبه آنها از چه بوده است؟ از مقامات و کمالات بوده است. توجه داشته باشید که دایره توبه خیلی وسیع است. فقط بحث گناه و خطا و لحظه لغزش نیست.
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ إِیَّاکَ أَنْ تَسُنَّ سُنَّهَ بِدْعَهٍ فَإِنَّ الْعَبْدَ إِذَا سَنَّ سُنَّهَ سَیِّئَهٍ لَحِقَهُ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ قَالَ سُبْحَانَهُ یُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ یَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ» مسئله بدعت مسئله مهمی است. ابن مسعود بر حذر باش از اینکه بدعت در دین بگذاری که بنده خدا هرگاه سنت بدی ایجاد کند گناهش و گناه کسی که به آن عمل کرده برای اوست. متأسفانه ما بدعت زیاد داریم. به میل خودمان به دین اضافه میکنیم. به میل خودمان کم میکنیم. اگر در دین بدعت آمد دین از بین میرود. بدعت دین را منحرف میکند. امام حسین دست به قبضه شد و خونش روی زمین ریخته شد برای اینکه با بدعت مقابله کند. امام زمان سلاماللهعلیه وقتی ظهور میکنند و شروع میکنند دین را برای مردم گفتن، همه میگویند دین جدیدی آمده. در وایت داریم عالم آنکسی است که وقتی بدعت در جامعه به وجود آمد جلوی بدعت را بگیرد. لازم نیست حتماً کتاب و عمامه داشته باشد. تا آن مقداری که ازنظر وجودی سعه و قوه دارد باید جلویش را بگیرد؛ و الا دین منحرف میشود و اگر منحرف شود به این سادگیها تمام نمیشود.