- حدیث بندگی
- موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
- ۱۳۹۸/۰۶/۲۷– جلسه چهل و سوم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ قَالَ تَعَالَى وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ»
تا الان خیلی معارف از توصیه های پیامبر اکرم به عبدالله ابن مسعود یاد گرفتیم. انشاءالله عامل باشیم. همیشه هم رسول خدا به نکتهای اشاره فرمودند بعد یک آیه را به عنوان شاهد آوردند. مثل سخنران و منبری که استدلال به آیه می کند. در این حدیث هم رسول خدا این گونه عمل کردند. بعضی جاها هم مستقیماً آیهای را مطرح کردند و تمام محتوا در همان آیه بوده است. این قسمت هم این گونه است. حضرت فرمودند «یَا ابْنَ مَسْعُودٍ قَالَ تَعَالَى وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ» کسی که روی گردان باشد از یاد خدا (رحمان اسم خداست) شیطانی را به سوی او می فرستیم که دائماً قرین اوست. همراه اوست. تو از یاد خدا غافل شدی ما جای خودمان برای تو یک دوست می فرستیم. یا باید با ما دوست باشی یا غیر ما. در یک ظرف که محبت دو محبوب نمی گنجد. این آیه ۳۶ زخرف بود.
آیه سی و هفتم میفرماید: «وَإِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ» این شیطان کارش چیست؟ صدّ سبیل می کند، سنگ می اندازد، کسانی که ذکر خدا را فراموش کردند شیطانی که قرین است و همراه آن هاست، آنها را باز می دارد، مانع می شود، سنگ می اندازد و نمیگذارد صراط حق را طی کنند. این که میگویند مواظب قرنا و دوستانتان باشید برای همین است. دوست روی انسان سیطره و سلطه پیدا می کند. فکر انسان را به عهده می گیرد. کاری میکند که آدم مثل او فکر کند. بعد فکر میکند که هدایت شده است. جزو مهتدون است. «حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ» تا زمانی که در قیامت نزد ما حاضر شوند. آن وقت آنها به شیطان می گویند میگویند ای کاش بین ما و تو فاصله بین مشرق و مغرب بود. چه بد همنشینی هستی. این معنای تحت اللفظی این فراز و این بند از توصیه های پیغمبر به عبدالله ابن مسعود.
اینجا بحث، بحث شیطان است و ما هم درباره شیطان به مناسبتهایی زیاد صحبت کردیم. شیطان بعد از اینکه از درگاه رحمت الهی رانده شد شروع کرد به یک سری کارها. طراحی و برنامهریزی کرد. به عزت خدا قسم خورد که چه میکنم و چه می کنم. یکی از کارهایی که شیطان می کند این است که با بندگان خدا معامله حیوان می کند. مثل انسان رفتار نمی کند. در بعضی از آیات قرآن دارد که «اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ» از امام سجاد علیه السلام سوال شد که آن قصه چه شد فرمود «اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ» شیطان بر اینها مستولی شد. یاد خدا را فراموش کردند و با ما آنچه که در کربلا رخ داد کردند. «لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلً» هم استحوذ هم احتناک هر دو کار را با حیوان می کنند. احتناک دهنه زدن به حیوان را می گویند. دهنه ای که به اسب می زنند و افساری که به حیوان می زنند می گویند احتناک. استحوذ هم وقتی کسی که شتر یا حیوان چهارپا را می راند وقتی از پشت میخواهد حیوان را هی کند یک سیخ دارند که به پهلوها و ران های این حیوان می زنند که راه برود است. حوذ یعنی همین کنایه از استیلا است. یا از پشت می آید و حیوان را جلو جلو می فرستد یا خودش از جلو می رود و دهنه را میگیرد و میگوید به دنبال من بیا. شیطان این کار را می کند. بعد از این که رانده شد و نسبت به بندگان خدا این کار را کرد، ریشه این اتفاق از کجاست؟ ریشه اش آنجاست که شما عبودیت و بندگی خدا را قبول نکردی. اگر کسی خودش را از تحت عبودیت و بندگی خدا خارج کرد میرود تحت ولایت شیطان. شیطان با او چه می کند؟ معامله حیوان می کند.
ما یک قلب داریم که مهمترین چیزی است که در اختیار ماست و دو راه دارد؛ یک راه ملکوت عالم را دارد که دست ملک است، یک راهی هم دارد که دست شیطان است. ملائکه با الهامات ربانی شان در قلب انسان مومن صفات خوب و عقاید خوب و ذکر و این چیزها را القا می کند. اگر آن منفذ ملکوتی بسته شد آن موقع راه شیطانی باز میشود که وساوس شیطانیست و حب دنیاست و شهوات نفسانی است، رذائل خبیثه و صفات پلید است. کار شیطان بستن آن صراط مستقیم است. و چنان این کار را انجام میدهد و با مهارت انجام میدهد که انسان دیگر هیچ خیال خوب و نیت خیری و هیچ عمل صالحی و هیچ کار درست و درمانی از او صادر نمی شود. اینطور راه را می بندد. حتی به خیال انسان دیگر کار خوب خطور نمیکند. دایره کار خوب را وسیع بگیرید؛ اعمال صالح، اعمال عبادی، بندگی خدا. گفت «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ» من بر صراط مستقیم نشسته ام. شما وقتی می خواهید صدقه بدهید وسوسه شیطان می آید. وقتی میخواهی به نامحرم نگاه کنی هیچ وقت وسوسه نمی شوی که نگاه نکنم. هیچ وقت وسوسه شدیم که حالا این دفعه را نگاه نکنم؟ که این دفعه این فحش را ندهم؟ این دفعه این دروغ را نگویم؟ چون صراط مستقیم نیست. جایی که صراط مستقیم نیست شیطان هم نیست. آنجا که دیگر داری در مسیر شیطان حرکت می کنی. جایی که صراط مستقیم می شود وسوسه می آید. شیطان میگوید أَقْعُدَنَّ من آنجا نشستم؛ یعنی دم نماز نشسته، دم روزه نشسته، موقع حج نشسته، موقع جهاد نشسته، در سرازیری که تو داری در مسیرش حرکت می کنی، آن جا بیاید چه کار؟ لذا ادامه همین آیه دارد به این که «ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ» شیطان وقتی بر صراط مستقیم شما نشست چه کار می کند؟ کار خیر از چپ می آید، از روبرو می آید، از راست می آید، از پشت سر می آید. همه اینها را مانع می شود. چون میخواهد صد عن سبیل کند و جلوی راه را بگیرد. همه جهات را ممانعت می کند تا چیزی به شما نرسد. این آیه که نازل شد همه ناراحت شدند و گفتند یا رسول الله پس ما چه کار کنیم؟ حضرت فرمودند خدا دو راه را گذاشته است. یکی راه بالا و یکی راه پایین. جلو و عقب و چپ و راست را بسته است ولی راه بالا و پایین باز است؛ یکی راه دعا و یکی راه سجده. این دو راه را از دست ندهید. یا اهل دعا باشید یا اهل سجده باشید.
بدبختی این است که چنان احاطه می کند که این شخص فکر می کند که همین دنیا و شهوات و قیل و قال هایی که دارد، من و مایی که دارد، نام و نشان و عنوان و این جور چیزها راه صحیح است. «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ» فکر می کند هدایت شده است. دائم همین خیال را می کند و راه را جوری می بندند که دیگر راه فکر برای او نمی گذارد. فکر میکند دارد در مسیر حق حرکت میکند تا وقت مرگ. وقت مرگ که رسید آن وقت می فهمد که ای داد بیداد چه می گفته؟ چه می شنیده؟ کجا بوده؟ «النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا» وقتی می میرند تازه بیدار و آگاه می شوند. ما با همین خیالات مان زندگی می کنیم. خیلی گرفتاری است. ما در خوابیم تا وقت مرگ. مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله علیه ایشان می فرمود یک عمر طرف فکر می کند که تحت ولایت خداست، دم مرگ می فهمد که تحت ولایت شیطان بوده است. مدیریت کارش را شیطان به عهده داشته. شیطان می گفت بخند، شیطان می گفت گریه کن، شیطان می گفته این حرف را بزن، شیطان می گفت که اینجا برو. فکر می کرده که خودش دارد می رود. خودش دارد این کار را میکند. دچار ریا بوده، دچار عجب بوده، دچار تکبر بوده. کمترین اثر هلاکت بار دلبستگی به دنیا فاصله افتادن بین انسان و خداست که شیطان این کار را می کند. تو را وابسته به دنیا می کند. عرض کردم که دنیا ماشین و خانه و این چیزها نیست. دلبستگی به اینها دنیاست. خیلی ها این چیزها را دارند استفاده می کنند و دیگران هم استفاده می کنند و البته باید کنترل هم داشت؛ اما اینها به خصوص دنیا نیست. وابستگی به اینها دنیاست. بعضی ها به یک تسبیح وابسته اند. بعضی ها به عنوان شان وابسته اند. خانه اش بتش است. بچه اش بتش است. پدر و مادرش بتش هستند. انسان وقتی بی چوپان شد گرگ در کمین اوست. انسانی که یاد خدا را فراموش کرد می شود مثل گوسفند بدون چوپان، گرگ در کمین است. شیطان دست به کار می شود. غفلت از یاد خدا زمینه صید شدن انسان را فراهم می کند، شیطان قرین می شود. انسان را به هر طرف که بخواهد میبرد. راه های افکار و عقاید انسان را می بندد. «فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ» میگوید همین کارهایی که می کردی کار خیلی خوبی است. آن وقت می شود ولایت، تحت ولایت شیطان می شود.
در سوره مبارکه عنکبوت می فرماید «وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَکَانُوا مُسْتَبْصِرِینَ» در راه مستقیم می نشیند و سنگ اندازی می کند. با اینکه قبلاً اهل راه بودند، مستبصر بودند، بلد بودند؛ اما شیطان است. فکر نکن آدم خوبی هستی، اهل مسجدی، اهل هیئتی، نماز و روزه و اینها را داری، شیطان تا لحظه آخر رها نمیکند. آن ها مستبصر بودند، راه را بلد بودند، در مسیر بودند اما فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ گرفتار شدند و چه عذاب بدی است که انسان قرین سوئی مثل شیطان داشته باشد. دائم با کسی همراه باشد که او را بدبخت کرده و منحرف کرده و زندگی او را از حرکت انداخته و جهنمی اش کرده و در جهنم هم با همان کسی که این بلاها را سر او آورده همنشین باشد.
شیطان خیلی دقیق عمل میکند. گام به گام عمل می کند. لذا در قرآن فرمود خطوات شیطان؛ یعنی شیطان یک دفعه شما را نمیبرد. او می گوید مکروه است دیگر. «کلُّ مَکروهٍ جایزٌ» بدانید آن لبه مکروه حرام است. و این طرف مکروه هم مستحب نیست، مباح است. مکروه یک طرفش حرام است یک طرفش مباح است. تازه انسان از مباحات هم فاصله بگیرد خوب است. برای کمال انسان لازم است. آن وقت از مباحات که فاصله نمیگیرد هیچ، در مکروهات که میرود پایش لیز میخورد و به حرام می افتد. بعد که حرام انجام می دهد سه شب خوابش نمی برد. خودش را دلداری می دهد و آرام می شود، بعد دو شب خوابش نمی برد. بعد یک شب خوابش نمی برد. بعد دیگر خوابش میبرد. بعد هم عمدا و متعمدا انجام میدهد. کسی که راحت دروغ میگوید و در چشم آدم نگاه می کند که از شب اول اینگونه دروغ نمیگفته. الان شیطان بر او مسلط شده و در چشم آدم نگاه می کند و دروغ می گوید. فحش می دهد و بی ربط حرف می زند. حرام انجام می دهد. شما فکر می کنید اینهایی که در خیابان حرام انجام میدهند در علن، گناه انجام میدهند در علن، بار اولش است؟ دیگر در حرام تجربه به دست آورده است. از یک جایی شروع کرده است. شیطان به یک اهل ایمان یک دفعه نمی گوید که دروغ بگو. واقعاً دروغ خیلی عجیب است. آمد پرسید که آیا مومن زنا می کند؟ گفت بله امکان دارد پایش به لغزد و چشمش ببیند. پرسید فلان کار را می کند؟ گفت بله. پرسید دروغ میگوید؟ گفت نه نمی گوید. مومن دروغ نمی گوید. ببینید که چقدر مسئله دروغ مهم است. آن وقت بعضی ها گُر و گُر دروغ می گویند. کسی که دروغ می گوید باید به او مسئولیت ندهند. خیانت به آن کار است. هر کسی میخواهد باشد؛ معلم یک مدرسه باشد، امام جماعت یک مسجد باشد، فرقی نمی کند. شیطان از اول نمی آید بگوید که دروغ بگو. خطوات است؛ یعنی گام به گام. بعد وسواس است. با وسوسه شروع می کند راه دور را نزدیک می کند، شیرین را تلخ می کند، تلخ را شیرین میکند، بعد که شما وسوسه شدید با شما تماس می گیرد؛ یعنی دست میدهد. او می گوید بیا برویم. «مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ» بعد خیلی که نزدیک شد تا بتواند بعد از نزدیک شدن سعی می کند که در قلب ما هم وارد شود. «فِی صُدُورِ النَّاسِ» وارد قلب میشود. وقتی که وارد قلب شد کسی که آنقدر نزدیک شود و نزدیک شود تا در قلب ما جا داشته باشد؛ یعنی در روح و فکر و اندیشه و عقاید ما تاثیر میگذارد. وقتی وارد قلب شد می شود قرین؛ یعنی دیگر ما بدون او اصلاً فکر نمیکنیم. بدون او راه نمی رویم. آن وقت چنین کسی که قرین شد، می شود جزو دار و دسته شیطان. اصطلاحاً در قرآن میگویند حزب الشیطان. وقتی که با این حزب الشیطانی ها بروی و رفت و آمد داشته باشی به زبان حال اگر از آنها بپرسید که این شیطان نسبت به شما چیست؟ «وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا» ولی ماست. امر می کند و ما می گوییم چشم. کسی که عمداً و متعمدا دروغ می گوید یعنی شیطان ولی اوست. عمدا و متعمدا گناه می کند یعنی ولایت شیطان را پذیرفته است.
آن شخصی که او را قرین دانسته و این مسیر را طی کرد، آن وقت آن شخص خودش می شود شیطان و مصداق شیاطین انس. پس از خطوه (گام) شروع می کند تا بشویم شیطان انس. یک دفعه نمی گوید بیا شیطان شو. نمی آید به من بگوید غیبت کن. چون صد سال غیبت نمیکنم. اول یک کاری می کند که من بگویم غیبت کافر عیب ندارد و غیبت او را می کنم. اول به من یاد می دهد که چه کنم. از همین گام به گام ها شروع می کند تا می شویم شیطان انس. شیطان انس می دانید چه طور است؟ مثل معلم می ماند که یک موقع به بچه الفبا درس داده. آن وقت این بچه درس خوانده و رفته دکتر و پروفسور شده و از استادش قوی تر می شود. آدم ها از شیطان قوه شان بیشتر است. شیطنت شان از معلمشان بیشتر است. در کارشان مجتهد شدند، دکتر شدند، تخصصی کار کردند. آن استاد بیچاره در اول فقط خواندن و نوشتن یاد داد. این ها از استاد بالاتر شدند. اینها آیات فراوانی دارد که چگونه انسان استاد شیطان میشود.
این حرفها را امیرالمومنین خیلی جالب در خطبه هفتم در نهج البلاغه بیان فرمودند که نمیدانم شنیده اید آن که حضرت فرمودند: «اتَّخَذُوا الشَّیْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاکاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاکاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِی صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِی حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْیُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِکَهُ الشَّیْطَانُ فِی سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَی لِسَانِه» خطبه هفتم را بروید بادقت بخوانید. می گوید کسانی که در کارشان به شیطان تکیه کردند شیطان آنها را در دام خودش قرار داد. آرام آرام وقتی که نزدیک شدند تعبیر حضرت جالب است می دانید که شیطان در ما نفوذ دارد. روایاتی داریم در کافی که شیطان چگونه در ما نفوذ می کند. چگونه به انسان وارد و خارج می شود. حتی دارد که وقتی خداوند انسان را از گل خلق کرد و شکل انسان به او داد، بود تا در او روح بدمد. شیطان رفته و آنجا یک دور زده. البته وارد قلب اجازه نداشته که بشود. غیر از قلب به همه جاها یک سری زده. در دنیا می تواند که به قلب نفوذ کند. محل ورود و خروج هم در بعضی روایات دارد که از مقعد انسان وارد می شود. روایاتی هست ریح الشیطان به او می گویند. شیطان می خواهد اذیت کند صبح که آفتاب دارد می زند و نماز می خواهد قضا شود در آنجا می نشیند و یک فوت می کند. طرف فکر میکند که وضویش باطل شد. می رود وضو میگیرد، آخرِ وضو که میشود یک فوت دیگر میکند. آنقدر فوت میکند تا دیگر آفتاب زده است. میگویند ریح الشیطان. فقها فتوا می دهند که فوت دوم را گوش ندهید. وضو را بگیرید و نماز را بخوانید. محل ورود و خروجش آنجاست. شیطان به تعبیر امیرالمومنین می فرماید که وقتی وارد بدن شد، باضَ می رود بیضه می گذارد؛ یعنی تخم میگذارد. اشراک به معنای دام است اما معنای دقیقش این است که دیده اید پرنده می رود شاخه ها را بر می دارد و یک لانه درست می کند، می گوید می رود در دل شما لانه درست می کند. بعد که لانه درست کرد تخم میگذارد. در سینه تخم می گذارد. تخم ها را رسیدگی می کند تا جوجه شود. (در روایات دارد که حسن و حسین فرخ پیغمبرند؛ جوجه های پیغمبرند). آنقدر می ایستد، رسیدگی می کند و می ماند تا جوجه شود. لذا کینه ای را در دل کسی می گذارد بیست سال بعد این کینه خودش را نشان می دهد. فعل بدی را در دل کسی می گذارد پنج سال بعد در یک جایی در یک مسئولیت قرار می گیرد تازه شروع می کند و این کار را بروز می دهد. صبر می کند تا جوجه شود. جوجه شده اند اما هنوز هیجانی ندارند به تدریج بزرگ می شوند و شروع می کنند در این بدن حرکت کردن و رفت و آمد می کنند. هر کدام از این جوجه های شیطان و بچه شیطان ها یک جا می نشیند. یکی می رود در چشم می نشیند. یکی می رود در گوش می نشیند. یکی می رود در همان قلب می نشیند. می روند پخش می شوند. اینها را امیرالمومنین می گوید. بعد آن وقت شما چه کار می کنید؟ با چشم هایتان نگاه می کنید؛ اما چه چیزی را نگاه می کنید؟ آنچه که شیطان می خواهد. حرف میزنید اما نطقتان ، نطقی است که شیطان می پسندد. حرف زدن، نگاه کردن و شنیدنتان به دست شیطان است. شیطان کارهای آن ها را تزیین می کند. شیطان شریک می شود و سلطه پیدا می کند و زبان او را به باطل گویا می کند. راجع به شیطان و گرفتاری هایی که هست باید مواظب بود.
آن چیزی که ما را از گزند شیطان نجات می دهد طبق بعضی از روایات و فرموده امیرالمومنین این است که زیاد دعا کنید. «أکثِرِ الدُّعاءَ تَسلَمْ مِن سَوْرَهِ الشَّیطانِ» زیاد دعا کنید تا از گزند شیطان محفوظ بمانید.
امام صادق -علیه السلام- فرمودند «قَالَ إِبْلِیسُ خَمْسَهُ أَشْیَاءَ لَیْسَ لِی فِیهِنَّ حِیلَهٌ وَ سَائِرُ اَلنَّاسِ فِی قَبْضَتِی مَنِ اِعْتَصَمَ بِاللَّهِ عَنْ نِیَّهٍ صَادِقَهٍ وَ اِتَّکَلَ عَلَیْهِ فِی جَمِیعِ أُمُورِهِ وَ مَنْ کَثُرَ تَسْبِیحُهُ فِی لَیْلِهِ وَ نَهَارِهِ وَ مَنْ رَضِیَ لِأَخِیهِ اَلْمُؤْمِنِ بِمَا یَرْضَاهُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ لَمْ یَجْزَعْ عَلَى اَلْمُصِیبَهِ حِینَ تُصِیبُهُ وَ مَنْ رَضِیَ بِمَا قَسَمَ اَللَّهُ لَهُ وَ لَمْ یَهْتَمَّ لِرِزْقِهِ» پنج گروه هستند که من هیچ چاره ای و حیله ای نسبت به آنها ندارم؛ اما بقیه در مشت من هستند. هرکس با نیت درست به خدا پناه ببرد و در همه کارهایش به او تکیه کند من نمی توانم کاری کنم. کسی که خالص کارش را برای خدا انجام می دهد، درس می خواند برای خدا بخواند، کار میکند برای خدا بکند، همسرداری میکند برای خدا باشد، به زن و بچه اش رسیدگی میکند برای خدا باشد، نان می خرد می برد خانه برای خدا باشد، به بچه مهربانی میکند برای خدا باشد، کسی که برای خدا کار می کند من روی او سلطه ای ندارم. دوم کسی که شب و روز بسیار تسبیح خدا را گوید. نه این که سبحان الله بگوید؛ یعنی به یاد خدا باشد. البته ذکر خدا را باید گفت. کسی که زیاد تسبیح می گوید یعنی زیاد به یاد خداست. کنایه از ذکر است. کسی که زیاد به یاد خداست یعنی غافل نیست. کسی که غافل نیست هم شیطان به او راهی ندارد. سوم کسی که برای برادر مومن اش آن چیزی را بپسندد که برای خود می پسندند. همین گرفتاری که خیلی از ماها داریم. می پسندیم اما برای خودمان، نه برای دیگران. اینکه چیزی را برای خودمان بپسندیم خوب است؛ اما برای دیگران هم بخواهیم. مرگ خوب است اما برای همسایه! چهارم کسی که هرگاه مصیبتی به او میرسد بی تابی نمی کند. اول بی تابی شیطان ورود می کند و میگوید خدا اگر با تو بد نبود چرا این کار را کرد و از این حرفها، شیطان میگوید کسی که به او مصیبت رسید اگر تحمل کند من روی او سلطهی ندارم و پنجم کسی که راضی به قسمت الهی هست. آن چیزی که خدا به او داده راضی است. من بر او سلطه ای ندارم. کسی که غم روزی اش را نمی خورد من بر او سلطه ای ندارم. هیچ جانداری نیست مگر اینکه خدای متعال آرزوی او را می دهد. مگر ما خودمان رزقمان را تهیه می کنیم؟ ما وظیفه داریم اقدام کنیم. رزقمان آن چیزی است که مصرف می کنیم و آن چیزی هم که مصرف می کنیم خدا در اختیار ما می گذارد. ما باید کار و تلاش کنیم، اینها را با هم اشتباه نکنید. کسی که فکر میکند خودش با تلاش خودش این همه رزق به دست آورده است این اول اشتباه است. این قارونی فکر کردن است. همه را هم از دست می دهد.