بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
شب دهم محرم ۱۳۹۸/۰۶/۱۸
موضوع: نقش بانوان در حماسه کربلا
در مکتب حسین علیهالسلام؛ پاسخ به پرسشهای زید بن صوحان
دیشب حدیثی خواندم از من لایحضره الفقیه از امام حسین -علیه السلام- که پیرمردی شامی آمد خدمت امیرالمومنین و سوال کرد. حدیث مفصل است که قسمتی از آن را دیشب برای شما خواندم. امیرالمومنین که جواب آن پیرمرد را داد، زید بن صوحان که از یاران حضرت است در آن جا یک سوال کرد. حضرت جواب او را داد و دوباره جواب پیرمرد را داد. قسمتی از سوال زید بن صوحان را برای شما می گویم. سوال کرد که کدام قدرتمند چیره تر و نیرومند تر است؟ حضرت فرمودند: هوس. سوال کرد کدام خواری خوار تر است؟ فرمود حرص داشتن به دنیا. گفت کدام فقر سخت تر است؟ فرمود کافر شدن بعد از ایمان. گفت کدام دعوت گمراه کننده تر است؟ فرمود دعوت به چیز نشدنی. گفت کدام کار برتر است؟ فرمود پرهیزکاری. گفت کدام عمل کامیاب تر است؟ فرمود طلبیدن آنچه نزد خداست. گفت کدام همراهت بدتر است؟ فرمود آن که نافرمانی خدا را بر تو آراسته کند. (اینها دوستان خوبی نیستند) گفت بدبخت ترین مردم کیست؟ فرمود آن که دینش را به دنیای دیگری بفروشد. (شکل بارزش انتخابات است یک عده از آنها دنیا طلبند اما بدبختانه عده ای دینشان را می دهند تا دنیای آنها آباد شود) گفت نیرومندترین مردم کیست؟ فرمود بردبار. گفت بخیل ترین و حریص ترین مردم کیست؟ فرمود آن که مال را از راه ناروا به دست بیاورد و در راه ناروا خرج کند. گفت زیرک ترین مردم کیست؟ فرمود آن که راه هدایتش را از بیراهه تشخیص دهد و به سوی هدایت حرکت کند. گفت بردبارترین مردم کیست؟ فرمود کسی که خشمگین نمی شود. گفت استوار اندیش ترین مردم کیست (که خوب فکر و اندیشه می کند)؟ «أیُّ الناسِ أثبَتُ رأیا» فرمود کسی که مردم را فریفته خودش نکند. مردم را شیفته دنیا نکند و مردم را به سمت خودش نخواند. (کسانی که به طرف خودشان دعوت می کنند معلوم می شود که عاقل نیستند). گفت احمق ترین مردم کیست؟ فرمود فریفته دنیا با همه دگرگونی هایی که در او می بیند. می بیند اوضاع دنیا چگونه است، افراد دنیا زده چگونه اند، بالا و پایین دنیا را می بیند، باز هم به دنیا دل می بندد این آدم احمق است. گفت حسرتمند ترین مردم کیست؟ فرمود آنکه از دنیا و آخرت محروم مانده که این خسارتی آشکار است. گفت کور ترین مردم کیست؟ فرمود آن که برای غیر خدا کار کند ولی پاداش کارش را از خدا بخواهد. (ریایی کار می کند اما به دنبال ثواب عملش است). گفت پایدار ترین مردم کیست؟ فرمود آن که در میدان های سخت پایداری کند.
خدا را شکر برای این توفیق
خدای تعالی توفیق داد در این شبهای عزای امام حسین -علیه السلام- به موضوع قابل توجه و مغفول نقش بانوان در نهضت عظیم کربلای امام حسین بپردازم. خدا را شاکر هستم که این فرصت فراهم شد تا نکاتی را به عرض شما عزیزان برسانم و به بعضی از مباحث مربوط به حوزه بانوان هم اشاره کنم. البته خیلی گذرا و فهرست گونه مطالب بیان شد که سر فصل باشد برای بحث هایی که دوستان اگر خواستند ادامه دهند و جایی خواستند مطرح شود این ها عناوین خوبی برای ادامه بحث است. امشب جمع بندی کنیم و راجع به حضرت زینب -سلام الله علیها- که آخرین شخصیتی است که راجع به او صحبت میکنیم، بگوییم.
پی ریزی نابودی اسلام از زمان پیغمبر
واقعه کربلا طراحی خبیثانه و حساب شده ای بود که نام و آثار رسالت به کلی حذف شود و اگر هم باقی بماند پوسته بی رنگ و لعاب و بی خاصیتی باشد که برای دنیا و آخرت مردم هم هیچ خاصیتی نداشته باشد. برای رسیدن به این هدف از سالیان قبل شروع کردند. می شود گفت از زمان خود رسول خدا از کنار رسول خدا برای ضربه زدن به دین و از بینبردن مسئله رسالت و امامت کار را شروع کردند. شواهد تاریخی فراوانی هم دارد .حتی در خطبه غدیر رسول خدا به بعضی از توطئه هایی که اطرافیانش نسبت به خود حضرت کردند اشاره به صحیفه می کند. دو صحیفه در خطبه غدیر است. صحیفه هایی که آنجا نام برده می شود که چند نفر نشستند با هم پیمان نوشتند که پیغمبر را ترور کنند. در خطبه غدیر حضرت یک اشاره به آن می کند؛ یعنی معلوم می شود که توطئه از کنار خود حضرت شروع شده. تاریخ انقلاب اسلامی خیلی برای ما تاریخ اسلام را شفاف کرد. در کنار حضرت امام یک عده بودند که با حضرت امام بودند اما بر علیه او توطئه می کردند. اخیراً شنیدید کسی که خیلی نزدیک امام بود می گفت که من اصلا از اول ولایت فقیه را قبول نداشتم. لانه جاسوسی را که گرفتند او نقش اساسی داشت. لیدر فکری و مرجع فکری یک گروه زیادی از این آقایان است. اسم های آنها را نمی خواهم امشب ببرم ولی کنار امام بود. عکس دارد، می رود، می آید. تاریخ صدر اسلام خیلی برای ما شفاف می شود که مگر می شود که کنار پیغمبر باشد و درست بر خلاف مسیر پیغمبر عمل کند؟ بله میشود. ما خودمان دیدیم انقلاب اسلامی با آن هجمه و شدت و خروشی که داشت افرادی در کنار امام با آن قوه فکری و زیرکی و هوشیاری و صلابت روحیه ای که امام داشت در کنارش بودند؛ اما امام هم چیزی نمی گفت؛ یعنی یک مقطعی هست نمی شود گفت. سالی که زیارت عاشورا را برای شما شرح کردم گفتم «اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ» اینها افرادی هستند که خود خدا هم اسمشان را نمی برد. زیارت عاشورا زیارتی است که خدا انشا کرده است. «اَللّهُمَّ الْعَنْ اَبا سُفْیانَ وَمُعاوِیهَ وَ یزیدَ بْنَ مُعاوِیهَ» این ها را می گوید چون خطری ندارند. این ها ظلم هستند. کسی که تاسیس ظلم می کند، موسسه می زند که در آن موسسه اساس ظلم را پایه ریزی کند اسم او را نمیشود برد. آنها شخصیتهای فرهیخته جامعه هستند. کسانی هستند که بر بعضی از منصب ها و مصادر نشسته اند. فقط باید گفت «اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ ثُمَّ الثَّانِىَ وَالثَّالِثَ والرَّابِعَ اَللَّهُمِّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً» به یزید که میرسد دیگر ظلم آشکار است. دیگر خود ساختمان است. ولی اساس و پی و بنیانش آشکار نیست. زیارت عاشورا خیلی زیارت کلیدی است. خیلی اساسی است. خیلی مطلب دارد. یک سال این جا ۲/۳ نکته آن را شرح کردم. زیارت عاشورا را با دقت نگاه کنید. می خواهم عرض کنم که حتی خدای تعالی هم احتیاطا اسم آنها را نمی برد. آدمهایی هستند که اگر اسم آنها را ببری جریاناتی را درست میکنند. این جریان از کنار حضرت پیغمبر شروع شد و بعد از ارتحال رسول خدا سرعت گرفت.
قطع مسیر نابودی اسلام با حضور بانوان در کربلا
در این بین حسین بن علی بن ابیطالب -سلام الله علیهما- با درایت و هوشیاری مسیر را قطع کرد و اسلام را از نابودی نجات داد. نگذاشت که این سلسله و دوده مسیرش قطع شود. آنها هم وقتی عزم امام حسین -علیه السلام- را دیدند، جایگاه شخصیتی او را دیدند که کسی نیست که زیر بار ظلم و پیوند برود و بیعت یزید و امثال یزید را قبول کند و خود حضرت هم شخصیتی است که جریان سازی می کند آمدند و گفتند و او را می کشیم به بیابان. آنجا کار را تمام می کنیم و با جریانات تبلیغاتی و رسانهای که در اختیار ما است جنجال و غوغایی را برپا می کنیم. قصه را آن طور که می خواهیم برای مخاطبمان بیان می کنیم، نسیا منسیا می شود و تمام می شود. امام حسین -علیه السلام- این نقشه آنها را هم با حضور و همراهی بانوان با عظمت و با معنویتی که همراه خودش در صحنه کربلا حاضر کرد از بین برد. چیزی که هرگز احتمال او را نمی دادند. تعدادی زن و بچه آن چنان قیامتی بر پا کنند که جهنم را پیش روی خودشان ببینند. لذا بانوان در این واقعه مهم نقش حماسی خودشان را به خوبی انجام دادند. تصاویر بی نظیر و بدیعی را خلق کردند که اگر بخواهم خلاصه گیری کنم که این چند شب برای شما چه عرض کردم، نقش هایشان چه در قبل از حرکت امام حسین، چه در کربلا و عاشورا و چه بعد از آن تا برسند به مدینه در این چند چیز خلاصه می شود: ۱٫ تشجیع و همکاری فکری و تقویت نیروی اراده مردان برای دفاع از ولایت و ارزش ها. ۲٫ ترغیب مادران و همسران که مردان در این مسیر خوب قدم بردارند. ۳٫ شهید پروری و تربیت نسل جان نثار و مدافع حرم. ۴٫ تقویت نیروی صبور و قوه صبر و پایداری و مقاومت در برابر سختی ها. ۵٫ مدیریت شرایط بحرانی در روزهای سخت و به خصوص اسارت. ۶٫ تغییر ماهیت اسارت به حریت و افشاء خصم. ۷٫ پرستاری و امدادگری جسمی و روحی. ۸٫ پیامرسانی، تبیین، اطلاعرسانی، روشنگری و بیان حقیقت در مراحل مختلف نهضت، از زمان حرکت از مدینه تا بعد که رسیدند دوباره به مدینه و بعد از آن. ۹٫ رعایت احکام الهی عفاف و حجاب و وقار و متانت و امثال ذالک که درطول نهضت در شرایط سخت اسارت و در میدان نبرد عفاف و حجاب و وقار خودشان را حفظ کردند. ۱۰٫ استفاده از عنصر گریه و ناله و عزاداری برای همراه کردن مخاطب و افشاء چهره پلید دشمن. ۱۱٫ حفظ عزت و ارزش دادن به زن به عنوان کسی که میتواند در مسائل مهم اجتماعی مثل دفاع از ارزش ها و جهاد دفاعی و معضلات اجتماعی و سیاسی نقش داشته باشد. ۱۲٫ دفاع از مظلوم تا حد شهادت و اسارت و جراحت که بانوانی در صحنه کربلا شهید شدند و بعضی ها مجروح شدند و همه هم به اسارت رفتند. ۱۳٫ ایثار و نثار جان و مال که قبل کربلا مثل طوعه و در بحث مال مثل ماریه عبدیه که خانه اش را در اختیار گذاشت. ۱۴٫ تقدیم همسر و فرزند و برادر. ۱۵٫ همراهی کردن و ثبات قدم داشتن با مظلوم و پیمان شکنی نکردن که بانوان بنی اسد این گونه بودند. ۱۶٫ از بین بردن تفکر افراطی و تفریطی پیرامون نقش زنان در مسائل مهم اجتماعی. اینها کارهایی بود که این بانوان انجام دادند و اینها همه گوشه ای بود از نقش خانم ها در نهضت کربلا که ما می توانیم به دست بیاوریم و همه اش برای جامعه امروز ما درس است.
نام زینب را خدا بر او نهاد
در میان همه این حدود سی بانویی که من این شبها درباره آنها صحبت کردم حضرت زینب کبری -سلام الله علیها- شخصیت بزرگ این حرکت و قافله سالار این حرکت است. سخن گفتن از او خیلی سخت است. بخواهم صحبت هم بکنم حق مطلب ادا نمی شود که هم زبانم الکن است هم مطالعاتم قصور دارد؛ اما بعضی از مطالبی را که یادداشت کردم برای شما می گویم. روز پنجم جمادی الاول سال پنجم و یا ششم هجری با یک سال اختلاف، متولد شد. مادر از امیرالمومنین تقاضا کرد که نام فرزند را بگذارد. حضرت گفت من بر پیغمبر سبقت نمیگیرم. پیغمبر مسافرت بودند برگشتند، بچه را بردند خدمت پیغمبر. پیغمبر فرمود من از خدا سبقت نمیگیرم. جبرئیل نازل شد و سلام خدا را رساند و گفت خدای تعالی برای این نوزاد نام زینب را انتخاب کرده است. نام حضرت زینب مثل نام امام حسین انتخاب خداست. بعد هم خود حضرت جبرئیل شروع کردند مسائل و مشکلاتی که برای حضرت زینب پیش میآید را گفتند. اولین روضه را خود جبرئیل خواند. پیغمبر اکرم به گریه افتاد و فرمود هر کس برای این دختر گریه کند مانند کسی است که بر حسن و حسین گریه کرده است. تا ۵/۶ سالگی تحت تربیت پیغمبر اکرم و مادرش صدیقه طاهره بود. این بانو ۵/۶ سال از منبع عظیم وحی نوشید. رسول خدا و حضرت زهرای اطهر مستقیماً او را تربیت کردند. بعد از ۵ سال تربیتش به دست امیرالمومنین افتاد. چون پیغمبر اکرم از دنیا رفت و زهرای اطهر شهید شد. خصلت های والای اخلاقی و الهی را از پیغمبر و مادرش یاد گرفت و بعد هم در اختیار امیرالمومنین بود. آنقدر شخصیتش بالا آمد که شد امین معصوم. ودایع امامت تا مقطعی از زمان در اختیار حضرت زینب بود. حتی بعد از عاشورا امام سجاد -علیه السلام- قسمتی از مسئولیت هایش و کارهای امامت را تا آنجایی که میشد تا مدتی به حضرت زینب سپرده بود.
القاب و ویژگی های حضرت زینب
القابی که برای این بانوی بزرگوار گفتند را هرکدام که بگویم یک منشاء و عقبه ای دارد. شان نزول هر کدام از این اسم ها را که بخواهم بگویم طول می کشد. فقط آن اسم ها را برای شما می خوانم. عالمه غیر معلمه، نایبه الزهرا، عقیله النساء، ام المصائب، نائب الحسین، شریکه الشهدا، کامله، ولیده الفصاحه، صدیقه صغرا، عارفه، موثقه، فاضله، معصومه صغرا، صابره محتسبه، بطله کربلا، سلیله الزهراء، امینه الله، محدثه، ناموس کبریا، قرهالعین مرتضی، عقیله بنی هاشم، محبوبه المصطفی، زاهده، عابده، شریکه الحسین، ولیه الله، راضی به رضا الله.
انبیا الهی ۱۲ خصلت دارند که تمام این ۱۲ خصلت که عمومی همه پیغمبر هاست و همه آنها باید داشته باشند، هر ۱۲ مورد را حضرت زینب دارد. یقین، قناعت، صبر، مروت، حلم، جود، سخا، شجاعت، غیرت، حسن خلق، صدق و امانت.
توحید حضرت زینب
در قله توحید به سر می برد. به معارف توحیدی کاملاً مسلط و واقف بود. جریان عدد گفتن آن را در جلسات گذشته برای شما گفتم که نشان دهنده توحید اوست. اینکه چرا آن قدر امیرالمومنین به او محبت داشت. به خاطر همین چیزهاست. در همین زمان طفولیت باز امیرالمومنین او را نشانده بود و داشت مطالبی را تعلیم می داد. حضرت زینب یک دفعه سوال کرد: بابا آیا ما را دوست داری؟ حضرت فرمودند بله. چرا دوست ندارم! عزیزم فرزندان ما پاره های جگر ما هستند. «أولادُنا أکبادُنا» بلافاصله عرض کرد: دو محبت در یک دل جا نمی شود. یا باید ما را دوست داشته باشی یا خدا را دوست داشته باشی. ظرافت هایش اینجاست که حضرت آمد جواب بدهد که چطور من می توانم هم تو را دوست داشته باشم هم خدا را دوست داشته باشم، حضرت زینب خودش مطرح کرد که: پدر جان حالا که ناچاری ما را دوست داشته باشی پس نسبت به ما مهربان باش و شفقت داشته باش اما محبت خالصت برای خدا باشد. امیرالمومنین در اینجا او را بغل گرفت و به خودش چسباند و فرمود انتِ زَینُ اَب. این بحث توحید حضرت بود.
نبوغ و دانش حضرت زینب
در بحث نبوغ حضرت که از نبوغ و دانش فراوانی بهره مند بود و این حالت را از بچگی و کودکی اش داشت. شما ببینید یک کودک ۶ ساله همراه مادر به مسجد رفته. مادرش یک خطبه خوانده به نام خطبه فدکیه. خطبه فدکیه بسیار مفصل است. دیده اید که یک کتابچه است. حضرت زهرا که خودشان جایگاه رفیعی را داشت شروع کرد به خطبه خواندن. زینب کبرا گوش داده حفظ کرده و تنها راوی خطبه فدکیه حضرت زینب است. بقیه روات هم که نقل می کنند از حضرت زینب نقل می کنند. این خطبه آتشین را به تمام و کمال حفظ کرد. ابن عباس می گوید «عَقیلَتُنا زینب حَدَّثشنی» چون راوی روایت بعد از حضرت زینب ابن عباس است. ابن عباس می گوید من این روایت را از عقیلهمان دانشمند خاندانمان، عاقل خاندانمان زینب برای شما نقل می کنم. بعد خطبه حضرت زهرا را بیان می کند. این نبوغش است. شیخ صدوق رضوان الله علیه از محدثین بزرگ ماست. او می گوید حضرت زینب -سلام الله علیها- به خاطر علم و دانش زیادی که داشت از طرف امام حسین -علیه السلام- نیابت خاص داشت و مردم در مسائل شرعی به او مراجعه میکردند. یعنی امام حسین -علیه السلام- گفته بود که هر کس سوال شرعی دارد خدمت زینب برود. خود خطبه های زینب -سلام الله علیها- پر است از توحید و مطالب اصولی دین و اثبات حقانیت رسالت و امامت و دفاع از ولایت تا جایی که امام سجاد -علیه السلام- به عمه اش گفت الحمدالله تو دانشمند و عالمه بدون معلم هستی و خردمند و عاقلی هستی که بدون استاد این مسیر را طی کرده. کار به جایی رسید که یزید در مجلس خودش به فصاحت و بلاغت و تواناییهای حضرت زینب اقرار کرد.
زینب کبری؛ شخصیت بزرگ نهضت کربلا
در بعد عبادتی معروف به عابده آل علی است. امام سجاد فرمود: عمه ام زینب در طول راه کوفه و شام همواره نماز شب را برپا می داشت. در برخی از منازل بین راه دیدم که از فرط خستگی ورنجوری و آزاری که دشمن به او داده بود به ناچار نمازش را نشسته می خواند. از امیرالمومنین -سلام الله علیها- شهامت و شجاعت را به ارث برده بود. از هیچ کس غیر از خدا هراس نداشت. در شرایط سخت از دین خدا دفاع کرد. استکبار و قدرتهای آن روز را به ذلت کشاند. مجلس ابن زیاد و مجلس یزید را ببینید. اوج عفاف و حجاب در شخصیت او نمایان است. شخصی است به نام یحیی مازنی میگفت: من همسایه امیرالمومنین بودم. سالیان سال نمیدانستم که امیر المومنین زینب دارد و هرگز صدای او را نشنیدم. در کربلا وقتی که آثار حمله دشمن نمایان شد، دخترها و خانمها را در یک خیمه جمع کرد و گفت هر چه لباس خوب دارید و هرچه جواهرات دارید یک گوشه بریزید. این ها عنقریب به ما حمله می کنند. این ها را بردارند ببرند به ما کاری نداشته باشند. به تل زینبیه آمد و صدا زد: عمر سعد میخواهید حمله کنید، از ما جواهرات می خواهید، همه ما آنها را کنار گذاشتیم آنها را بردارید و به آل رسول خدا نظری نداشته باشید. ایثار و گذشت و صبر همراه با بصیرت به معنای کامله در او متجلی بود و کربلا اوج آن بود که دیدید در صحنه هایی که برای زینب کبرا به وجود آمد، نه تنها کمرش شکسته نشد، بلکه کمر مصیبتها را در مقابل خودش خم کرد. زیارت ناحیه مقدسه را ببینید. می گوید ملائکه آسمان ها از صبر زینب به تعجب در آمدند. دلسوزی و مهربانی و پرستاری همه آن کاروان به خصوص ولی خدا امام سجاد را کرد. از کودکی البته نقش پرستاری را داشت. اول پرستار مادر مظلومه اش بود، بعد پرستار امیرالمومنین بود، پرستار امام حسن بود، بعد پرستار امام حسین شد، بعد پرستار امام سجاد شد، بعد هم پرستاری اهل خیام و فرزندان اهل بیت را داشت.
رویای صادقه و مصائب زینب
البته در این مسیر هم که می خواست قدم بگذارد و این محنت را بکشد در عالم رویا دیده بود و برای جدش رسول خدا -صلی الله علیه و آله و سلم- بازگو کرده بود. آمد خدمت رسول اکرم و گفت یا جداه دیشب در عالم خواب دیدم که باد شدیدی وزیدن گرفت. بر اثر این باد دنیا تاریک شد. من از شدت این باد از این سمت به آن سمت می رفتم. نمی توانستم خودم را نگه دارم. می افتادم تا بالاخره درخت بزرگی را دیدم. به شاخه های این درخت بزرگ پناه بردم ولی باد چنان تکانی به این درخت داد که از ریشه در آمد. دست من رها شد و به زمین افتادم. دوباره به یک شاخه ای پناه بردم. باد شدت گرفت شاخه شکست. به شاخه دیگر دست زدم. باد شدت گرفت آن شاخه هم شکست. بعد دیدم که دو شاخه به هم پیوسته هستند. دستم را به این دو شاخه گرفتم. این دو شاخه هم بر اثر شدت باد از همدیگر شکستند و من از خواب بیدار شدم. یا رسول الله تعبیر این خواب چیست؟ رسول خدا وقتی شنیدند شروع به گریه کردند. فرمودند: درختی که در اولین بار دیدی خود من هستم که به زودی از دنیا خواهم رفت. شاخه اول مادرت زهرا اطهر، شاخه دوم پدرت امیرالمومنین، و این دو شاخه به هم پیوسته برادرانت حسن و حسین هستند که با شهادت آنها دنیا تاریک خواهد شد.
تبعیت محض از ولایت، ویژگی برجسته حضرت زینب
معلم قرآن بود. یک سال بعد از اینکه امیرالمومنین در کوفه مستقر شد تعدادی از خانم ها و دخترها آمدند خدمت امیرالمومنین گفتند: شنیدیم که زینبکبری مثل مادرش عالم است و دانشمند است. اجازه بدهید و به ایشان بفرمایید که برای ما کلاس درس بگذارد. امیرالمومنین هم به زینب کبرا فرمودند. حضرت درس تفسیر شروع کرد و پاسخ به سوالات و شبهات دینی میداد. اصلا عنوان کلاس هم همین بود. حضرت شبهات دینی را پاسخ می داد. تا مدت ها در آن جا کلاس درس تفسیر داشت. ایشان راوی حدیث است. از مادر و پدرش، از برادرانش، از ام سلمه، از ام هانی و از زنان دیگر. دیگران هم از او حدیث نقل می کنند. ابن عباس نقل می کند. امام سجاد نقل می کند. عبدالله بن جعفر نقل می کند. فاطمه صغرا نقل می کند. تعدادی از شخصیت ها نقل می کنند. از ویژگیهای دیگر او تبعیت از ولایت است که ویژگی برجسته او است. تبعیت محض از امام عصر خودش. شرایط سخت دوران امام مجتبی که اوضاع سیاسی اجتماعی خاص بود و همراهی با برادرش حسین که برای این که همراهی با ولی خدا را از دست ندهد شرط ضمن عقد کرد که نمی خواهم از کنار ولی خدا دور بشوم و همراهی امام حسین را جزو شرایط عقد خودش قرار داد.
همه با تأسی به زینب کبری پیرو ولایت فقیه باشیم
امروز بانوان ما باید با تاسی به زینب با پیروی از ولایت فقیه از مسیری که نائب امام عصر ارواحنا فداه مشخص میکند نباید عدول کنند. بلکه مردان ما، چون او الگو ست. الگو که شد هم برای مرد میتواند باشد هم برای زن. اگر ما واقعاً ولایت مداریم باید در این مسیر محکم قدم برداریم. در مسیر شیطان و گمراهی نباید حرکت کرد. جایگاه زن را باید بیش از پیش بیان کرد. باید رفعت بخشید و آنطور که اسلام میخواهد نشر و گسترش داد. مسائل دیگر هم همینطور. الان ولی فقیه و امام جمعه از جامعه چه می خواهد؟ از مسئولین چه میخواهد؟ الان همین بیانیه گام دوم. بیانیه گام دوم خطاب عام دارد. البته در یک قسمت هایی افراد خاص مشمول آن می شوند. مثلاً جوان ها مشمول آن هستند. علما و دانشمندان مشمول میشوند، ولی خطاب، خطاب عام است و همه باید به آن بپردازیم. ما می آییم پای منبر مینشینیم، سینه می زنیم، بر سر خودمان می زنیم، برای اینکه بتوانیم اینها را یاد بگیریم و عمل کنیم.
کوفه، شهری که زینب بانوی او بود
مهمترین کار زینب کبری پیام رسانی کربلا بود. به بهترین وجه آن را انجام داد و ما امروز همه سر سفره زینب نشسته ایم. قهرمان کربلا که چون کوه مقاوم بود و امواج خروشان بلا که به صخره وجود او می خورد متلاشی می شد، بلاگردان کاروان اسرا بود. شب را در کربلا ماندند. بعد از ظهر روز یازدهم به سمت کوفه شروع به حرکت کردند. اول صبح به کوفه رسیدند. کوفه را هم تزیین کرده بودند. آن ملعون دستور داده بود که زینت کنند. به دروازه کوفه که رسیدند با طبل و شیپور به استقبال آمدند. شهری که ۲۰ سال قبل بانوی آن شهر زینب بود. دارالعماره را به خوبی میشناسد. چون پدرش در آنجا حاکم بود. تمام کوچه پس کوچه ها و همه جای این شهر را به خوبی میشناخت. زنان و کودکان از شب عاشورا نخوابیده بودند. روز عاشورا هم که آن فجایع و مصیبت های سخت بود. زینب کبرا با خیمه سوخت ها خیمهای درست کرد و همه را در آنجا جمع کرد. صبح حرکت کردند. سرهای شهیدان بالای نی جلوی آنها در حرکت است. زین العابدین -سلام الله علیه- با غل و زنجیر جلوی کاروان و حضرت زینب انتهای کاروان به ریسمان بسته شدند. زینب دارد دنبال می کند. یادش می آید که ما در این شهر چطور بودیم؛ وقتی از مدینه حرکت کردیم چه کسانی با ما بودند. وارد مجلس عبیدالله بن زیاد شدند. وارد مجلس یزید شدند. خیلی خوب دفاع کرد. در مجلس یزید در شام با سخنان کوبنده اش یزید را رسوا کرد. زنی در لباس اسارت با آن همه مصیبتی که دید با صلابت در مقابل استکبار و بزرگان سخن گفت و شخص مقابل خودش را تحقیر کرد و مفتضح کرد. گفت: ای پسر کسی که جدم شما را اسیر کرده. خوارش کرد. یزید نشسته بود با چوب خیزران داشت با لب و دندان حسین بازی میکرد. زینب کبرا خونش به جوش آمد و شروع کرد با صلابت سخن گفتن. چون نمیخواهم وارد مسئله شام شوم آن را از اول گفتم.
وارد کوفه که شدند کوفه دو جریان است. یکی در شهر کوفه دید که همه دارند هلهله می کنند، می خندند و شادی می کنند. یواش یواش نگاه کردند دیدند این زینب است که می آورند. بالاخره با این خاندان آشنا بودند. شروع کردند به گریه کردن. یک ذره متاثر شدند؛ اما هیاهو و هلهله بود. دارد به این که «وَ قَدْ أَشَارَتْ إِلَى اَلنَّاسِ بِأَنْ أَنْصِتُوا فَارْتَدَّتِ اَلْأَنْفَاسُ وَ سَکَنَتِ اْلْأَجْرَاسُ» حضرت چون ولیه الله است می تواند در عالم تصرف کند. وقتی که گفت ساکت باشید، نفسها به سینه برگشت و زنگ ها خود به خود ایستادند. حضرت تصرف کرد. بعد از حمد الهی و درود بر پیغمبر گفت: «یَا أَهْلَ اَلْکُوفَهِ یَا أَهْلَ اَلْخَتْرِ وَ اَلْغَدْرِ وَ اَلْحَدْلِ…» یا اهل کوفه ای اهل نیرنگ و فریب ای حق بازها، آیا گریه میکنید؟! ای کاش هیچ گاه اشک چشمانتان خشک نشود. هرگز ناله های تان خاموش نشود. همانا مثل شما مثل زنی است که رشته خویش را پس از خوب رشتن پنبه کند. شما سوگند های خود را دستاویز فساد در بین خویش قرار دادید. با لاف زدن و دروغ مانند کنیزان چاپلوس. گفت و گفت و ناله از کوفه بلند شد. گفتند زودتر اینها را به دارالخلافه ببرید. آنها را به دارالخلافه آوردند. آن ملعون هم آنجا نشسته بود. «فَدَخَلَتْ زَیْنَبُ أُخْتُ الْحُسَیْنِ(ع) فِی جُمْلَتِهِمْ مُتَنَکِّرَهً وَ عَلَیْهَا أَرْذَلُ ثِیَابِهَا» با حالت وقار و سنگینی زینب وارد مجلس شد. توجه ابن زیاد جلب شد و پرسید که تو که هستی؟ جواب نداد. بار دوم و سوم یکی از کسانی که آنجا بود گفت او زینب است. گفت زینبی؟! «وَ قَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی فَضَحَکُمْ وَ قَتَلَکُمْ وَ أَکْذَبَ أُحْدُوثَتَکُمْ» ابن زیاد گفت: الحمدلله که خدا شما را مفتضح کرد. شما را کشت و دروغ شما را آشکار کردو حضرت زینب بلافاصله گفت: «فَقَالَتْ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی أَکْرَمَنَا بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ طَهَّرَنَا تَطْهِیراً إِنَّمَا یَفْتَضِحُ اَلْفَاسِقُ وَ یَکْذِبُ اَلْفَاجِرُ وَ هُوَ غَیْرُنَا» حمد برای آن خدایی است که ما را کریم کرد به وجود پیغمبر و خدا فاجر و فاسق را مفتضح کرد و آن هم غیر ماست و آن تویی. «هَبَلَتْکَ أُمُّکَ یَا اِبْنَ مَرْجَانَهَ» مادرت به عزایت بنشیند پسر مرجانه. (سابقه اش را گفت چون مرجانه برای همه معلوم بود که کیست. ذوات الاعلام بود. زنان بدکاره در آن منطقه روی خانههایشان پرچم هایی می زدند که یعنی اهل این خانه بدکار اند). «فَقَالَ کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اَللَّهِ بِأَهْلِ بَیْتِکِ. قَالَتْ مَا رَأَیْتُ إِلاَّ جَمِیلاً هَؤُلاَءِ قَوْمٌ کُتِبَ عَلَیْهِمُ اَلْقَتْلُ فَبَرَزُوا إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَ سَیَجْمَعُ اَللَّهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَمُ فَانْظُرْ لِمَنِ اَلْفَلْجُ» ابن زیاد پرسید نظرت راجع به کاری که خدا با شما کرد چیست؟ (باز زینب کبری در اینجا توحیدی جواب داد). شهادت را برای آنها مقدر کرده بود به زودی خدای تعالی تو و آنها را در یک جا حاضر می کند داوری می کند و در آن روز معلوم میشود که پیروز کیست. تو الان ظاهر کارت پیروزی است. اگر از من می پرسی چطور دیدم جز زیبایی چیزی ندیدم.
بعد هم قافله را حرکت دادند به سمت شام و بعد برگشتند مدینه و در این مسیر هم اربعین بود و قضایایی که پیش آمد. ظاهراً این طور شد که در مدینه قحطی آمد، با عبدالله بن جعفر آمدند به سمت مصر. بعضی ها گفتند که دوباره آمدند به سمت شام و در آنجا هم از دنیا رفت. دو سال بعد در سن ۵۷ سالگی. درست در همان سنی که امام حسین به شهادت رسید، حضرت زینب هم از دنیا رفت. این گوشه ای بود از جریان حضرت زینب.