بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
شب هفتم محرم ۱۳۹۸/۰۶/۱۵
موضوع: نقش بانوان در حماسه کربلا
در مکتب حسین علیهالسلام؛ همه چیز در اختیار خداست
مرحوم شیخ طوسی در امالی روایتی را نقل می کند از امام حسین، امام حسین از امیرالمومنین و امیرالمومنین از پیغمبر خدا که حضرت فرمودند: «رگی نلرزید و گامی نلغزید جز در نتیجه دستاورد هایتان»؛ یعنی هر کاری که میکنید ثبت می شود. خطا می کنید، گناه می کنید، نگاه می کنید، می شنوید. «و البته آنچه خداوند عفو می کند بیشتر است»؛ یعنی شما هر چقدر که لغزش داشته باشید عفو خدا بیشتر است.
روایت دیگری هست در کتاب من لایحضره الفقیه از امام حسین -علیه السلام- که «قِیلَ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (ع): کَیْفَ أَصْبَحْتَ یَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ؟ قَالَ: «أَصْبَحْتُ وَ لِیَ رَبٌّ فَوْقِی وَ النَّارُ أَمَامِی وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُنِی وَ الْحِسَابُ مُحْدِقٌ بِی وَ أَنَا مُرْتَهَنٌ بِعَمَلِی، لَا أَجِدُ مَا أُحِبُّ وَ لَا أَدْفَعُ مَا أَکْرَهُ وَ الْأُمُورُ بِیَدِ غَیْرِی فَإِنْ شَاءَ عَذَّبَنِی وَ إِنْ شَاءَ عَفَا عَنِّی فَأَیُّ فَقِیرٍ أَفْقَرُ مِنِّی». «وقتی به ایشان گفته شد ای فرزند رسول خدا چگونه صبح کردی؟ (این کنایه است از اینکه در چه حالی هستی) گفت: بر این باورم که پروردگارم بر من سلطه دارد و آتش جلوی من است و مرگ به دنبال من است و حساب مرا احاطه کرده است. (یعنی باید بروم پاسخ بدهم) و من در گرو عمل خویشم. نه آنچه دوست دارم می یابم و نه میتوانم آنچه را ناخوش دارم از خود برانم. کارها به دست غیر من است. اگر بخواهد عذابم می کند و اگر بخواهد از من درمی گذرد. پس کدام فقیر فقیر تر از من است»؟! همین را اگر ما عنایت کنیم و توجه داشته باشیم، میفهمیم که ما فقر محضیم. هیچ چیزی در اختیار ما نیست. همه چیز در اختیار خداست. چه داشته باشیم، چه نداشته باشیم. سلامتی، بیماری، فقر و غنای ما همه به دست خداست. لذا این فقر فقر ذاتی است. همان است که «أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ» همان که رسول خدا می فرماید خدایا فقر من را زیاد کن. همان که رسول خدا فرمود فقر من افتخار من است. خدای تعالی ان شاءالله این مطالب و معارف را روزی ما کند که به آن عامل باشیم.
کربلا فرصت بیان جایگاه بانوان بدون افراط و تفریط
بحث ما در نقش بانوان در حماسه کربلا بود. چه آنهایی که قبل از ورود به کربلا نقش داشتند، چه آنهایی که در حین واقعه و بعد از واقعه نقش ایفا کردند. چندین نقش و ثمره بیان شد که ان شاءالله شب آخر جمع بندی این را خواهم کرد. متاسفانه در طول تاریخ به زنان کمتر فرصت داده شده که حقایق وجودی و جایگاه واقعی خودشان را بیان کنند. حتی راجع به زنان عارفه و اهل عرفان و اهل معنویت و بانوانی که خدمات بزرگی را به جهان بشریت کردند کمتر نام آنها برده شده و ثبت شده. و آن مقداری که ثبت شده نسبت به کسانی که ثبت نشده خیلی کم است. قرائن نشان میدهد که تعداد این ها بسیار بیشتر از آن چیزی است که ثبت شده. و اگر جایی زمانی هم زمینهای فراهم شده خیلی سطحی و به مسائل ظاهری و کم ارزش پرداخته شده و جایگاه رفیع آنها بیان نشده. این مطالب همیشه دچار افراط و تفریط بوده. این مسئله حادثه عظیم کربلا فرصتی را فراهم کرد که هم مردان هم بانوان بدون افراط و تفریط حقایقی را برای بشر بازگو کنند و در این بین بعد از نقش بزرگ ایثار و مواسات و بذل جان مردان عاشورایی، زنان با عظمت کربلا و در رأس آنها حضرت زینب کبری -سلام الله علیها- درخشش ویژهای دارد.
خطبه ها و کلمات اهل بیت در کربلا را به دقت بخوانید
حضرت زینب –علیهاالسلام- از گودال قتلگاه وظیفه خودش را شروع کرد. شروع کرد به تحلیل واقعه عاشورا. روشنگری و بیان حقیقت را از همان لحظه آغاز کرد. خوب است که ما کلمات حضرات معصومین به خصوص امام حسین و بالاخص در جریان کربلا و واقعه طف را از اول تا آخر با دقت بخوانیم؛ یعنی آنجایی که امام حسین رجز میخواند، رجز ها را با دقت بخوانیم. در آنها مطلب هست و کد می دهد. امام حسین از مدینه که حرکت کردند به سمت مکه و از مکه تا کربلا، در شب عاشورا، شب تاسوعا، روز عاشورا، دائم خطبه خوانده و سخنرانی کرده و مطلب گفته. در هر کدام از این بیانات مطالب فراوانی از معارف را گفته و کدهایی را داده. باید به اینها دقت کرد. آنجایی که استغاثه می کند و دعا می کند، آن جایی که خطاب میکند یا تشر می زند یا آنجا که با رحمت صحبت میکند، همه مطلب دارد. باید با دقت بخوانیم و هر کدام را استفاده کنیم و این نکته را درک کنیم. زینب کبرا در کنار پیکر ارباً اربا و پاره پاره حسین -علیه السلام- نشست و گفت: «بِأَبِی مَنْ أَضْحَى عَسْکَرُهُ فِی یَوْمِ الْإِثْنَیْنِ نَهْباً بِأَبِی مَنْ فُسْطَاطُهُ مُقَطَّعُ الْعُرَى» جانم به فدای تو ای کسی که خیمه های تو را در روز دوشنبه به غارت بردند. این مسئله خیلی مسئله مهمی است؛ یعنی مردم بدانید که شروع قیام و نهضت حسین از روز وفات رسول خدا بود. کربلا را یک روزه نساختند. از همان روز وفات شروع کردند پی ریزی کردن. «اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ»، «فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّهً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ» آغاز سقیفه انحرافی که در روز دوشنبه گذاشته شد حرکت از آنجا آغاز شده و خلافت و ولایت اسلامی را منحرف کردند و آمد رسید به کربلا. اگر کربلا نبود، کار تمام بود. لذا آمدن بانوان به کربلا جهات مختلفی داشت. اثرات متفاوتی داشت که مهمترین آن روشنگری و تحلیل وقایع اتفاق افتاده بود. عرض می کنم حضرت زینب کبرا، ام کلثوم، فاطمه بنت الحسین، سکینه -سلام الله علیهم- همه این ها به خوبی نقش شان را ایفا کردند. خطبههای این بزرگواران را باید بند بند و کلمه به کلمه اش را دقت کرد.
آموزش وظیفه بزرگ عزاداری بانوان توسط امام حسین
البته در این حماسه، عرفان، اخلاق، سیاست و ادب و ده ها عنوان دیگر هم بود. امام حسین در طول مسیر آموزش های فراوانی هم داد؛ حتی به خانمها شیوه عزاداری را هم یاد داد که بعد از من وقتی به شهادت رسیدم و خاندان کلاً به شهادت رسیدند حالا شما میخواهید وظیفه تان را به عنوان عزاداری انجام بدهید و آن حرکت عظیم خودتان را شروع کنید، مواظب باشید که باید این سرفصل ها را رعایت کنید. برای آن هدف بلندی که در نظر داشتند آموزش داد. فرمود: آه و واویلا نکنید. گریبان چاک نکنید. سخنان دور از شأن نزنید. مقام و جایگاه خودتان را کوچک نکنید و حفظ کنید. آماده مصیبت باشید. دارد آموزش می دهد. روز عاشورا تعدادی از همه خانم ها که دوره دیده بودند مواظب بچه ها بودند که صدایشان بلند نشود. بعضی از خانم ها که ضعیف تر بودند و شاید ضجه مویه داشتند این خانم ها کنار آنها قرار گرفتند و آنها را نصیحت می کردند و درددل می کردند و کاری می کردند که صدای آن ها بلند نشود که دل مجاهدان و مبارزان مقداری تحلیل رود و مانع ایجاد شود. خیلی سازماندهی شده و روی قاعده و حساب کار ها در کربلا پیش می رفت. بانوان در جایگاه حقیقی خودشان قرار گرفتند که این شبها به بعضی از نکات اشاره کردیم.
نگاه اعتدالی اسلام به زن
این نکته را خوب است توجه کنید که همیشه عده ای زنان را تنها ابزار هوسهای خودشان و وسیله و ابزار شهوترانی و هوسمداری قرار دادند. ارزش دیگری برای زن قائل نبودند؛ یعنی در تحقیر و کوچک کردن زنان یک عده این گونه عمل کردند. کم هم نیستند و الان جاهلیت امروز کاملا این نقش را دارد اجرا می کند؛ یعنی زن را با همین ابزار تحقیر می کند. عده ای بدتر از این گروه اولند، چون چهره دین دارند و با دین تحقیر می کنند و زن را از آن جایگاهی که هست از میان برمیدارند. می گویند نزدیک زنان نشوید. با آنها معاشرت نداشته باشید که مانع رشد و معنویت شما هستند. گاهی این تفکرات را به نام دین رواج می دهند که بیشتر در مسیحیت مطرح است. به اسم زهد و کناره گیری از دنیا زن را تحقیر میکنند؛ اما در اسلام وقتی به سیره پیغمبر اکرم -صلی الله علیه و آله و سلم- و اهل بیت عصمت و طهارت نگاه میکنیم نه افراط می بینیم نه تفریط، اعتدال است.
محبت به زن، اخلاق انبیای الهی و رسول خدا
می آییم به سیره رسول خدا -صلی الله علیه و آله و سلم- می بینیم که این سیره نگاه معتدلی به زن دارد. نه افراط دارد، نه تفریط دارد. درست در آن زمانی که عده ای دوستی زن و محبت به زن را مانع کمال معنوی خودشان می دانند و می گویند نباید به این موجود نزدیک شد که اگر نزدیک شوی از معنویت می افتی، رسول خدا دوست داشتن زن و عطر را در کنار نماز قرار میدهد. میفرماید اگر از من پیغمبر می پرسید که به چه چیزهایی در دنیا علاقه و عشق و محبت دارم به زن (که منظور مادر، خواهر، دختر و همسر و به طورکلی محارم است) عطر و نماز علاقه دارم. به این حدیث خوب دقت کنید. همینطور حدیث را میخوانیم و رد می شویم. رسول خدا محبوب خودش را بندگی خدا می داند؛ یعنی نماز. بعد محبوب خودش را عطر می دانند و محبوب خودش را زنان می داند. عطر مشام انسان را معطر می کند و فضا را با نشاط می کند. آرامش بخش و لطیف است. بعضی از عطرها هم که با ذائقه ها جور است؛ زمستان یکجور، تابستان یکجور. هر کدام از بوها بر دِماغ و مغز ما آثار خاص خودش را دارد. آرامش نفس و آرامش روح می آورد. بُعد آرامشی و نشاط آوری دارد. اتفاقاً نماز هم وسیله آرامش است. ذکر است. «أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ» ذکر وقتی آمد انسان آرامش پیدا می کند. زن چطور؟ زن هم آرامش بخش است. همسر در خانه محل سکونت و آرامش و طمانینه است. لنگر خانه است. «لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا» آیه قرآن است. ببینید چقدر قشنگ پیغمبر اکرم دنیا و آخرت را به هم نزدیک کرده است، آن دنیایی که برای انسان آخرت ساز است. این نگاه پیغمبر به زن است. لذا اینجا ما روایات را بهتر می فهمیم وقتی می بینیم که امام صادق -علیه السلام- فرمودند: از اخلاق انبیا حب النساء است. عرض می کنم نساء به معنای زن همسایه نیست. نساء به معنای مادر، همسر، دختر، خواهر و بانوانی است که محرم ما هستند. چرا انبیا می گویند که ما دوست داریم و این اخلاق آنهاست؟ یعنی ارزشمند است. آنها به موجودی که تعالی و رشدی ندارد که محبت ندارند. به یک موجود رشید و متعالی علاقه نشان می دهند. این دوستی و محبت را در زندگی اولیا خدا به خصوص ائمه معصومین -علیهم السلام- به خوبی می بینیم.
همسران امام حسین علیه السلام
از شخصیت ها رسیدیم به بانوانی که وابسته به خود حسین -علیه السلام- هستند. امام حسین چند همسر داشتند که بعضی از آنها در کربلا بودند. بعضی ها هم نبودند. البته اختلاف است. گفتند ام اسحاق هم بوده؛ اما کسی که مسلما در کربلا بوده رباب است. زنانی که حضرت داشته است یکی لیلاست دختر ابی مره که مادر حضرت علی اکبر است. از اهل سقیف بود. تردید است که آیا لیلا هم در کربلا بوده یا نبوده. بیشتر می گویند که نبوده.
یکی از بانوان که همسر امام حسین است شهربانو است. شاه زنان یا شاه جهان. شهربانویه دختر یزدگرد سوم از پادشاهان ایران بود. مادر امام سجاد -علیه السلام- است. قصه های دروغی می گویند که روز عاشورا در کربلا بوده و با اسب تاخته و فرار کرده که دروغ است. امام سجاد وقتی به دنیا آمد طبق نقل مسلم تاریخی مدتی بعد شهربانو از دنیا رفت.
یکی از بانوان حرم حسین -علیه السلام- ام اسحاق است که از قبیله بنی تیم است. دختر طلحه بن عبدالله که مادر فاطمه بنت الحسین است. فاطمه بنت الحسین هم شخصیتی دارد که عرض می کنم.
یکی دیگر از همسران امام حسین قضاعیه است که در زمان خود امام حسین از دنیا رفت. پسری دارد به نام جعفر.
اینها همسران امام حسین هستند که از مهم ترین آن ها رباب دختر امرو القیس است که مادر سکینه و عبدالله رضیع که همان علی اصغر باشد هست. من امشب راجع به این دو بزرگ بانو صحبت می کنم.
سکینه، دختر با فضیلت حسین علیه السلام
سکینه دختر امام حسین -علیه السلام- است. بسیار شخصیت پر فضلی دارد. دارای دانش و فضیلت فراوان است. عقلش کامل بود و مکارم اخلاقی فراوان داشت. در واقعه کربلا ۱۴ یا ۱۵ ساله بود. میگویند که دوازده ساله بود ولی ۱۴ ساله را بیشتر تاکید کردند. شاعر قوی و ادیب فصیح و بلیغی بوده. در عبارات اهل بیت دارد که بیشتر وقتش را در عالم معنا به سر میبرد. اهل معرفت و عرفان بود. از راویان حدیث شیعه است. در کتب رجالی ما نامه سکینه بنت الحسین آمده است. روایتی هست از سکینه از پدرش امام حسین از رسول خدا که حضرت فرمودند: حاملان قرآن در قیامت سروران اهل بهشت هستند. راوی این روایت حضرت سکینه است. روایت حمله القرآن را شنیده اید. در فقه و قرآن هم تبحر فراوانی داشت. قسمت هایی از جریان کربلا را به صورت شعر درآورد. یکی از آن کارهایی که یک اثر تاریخی را ماندگار می کند سرودن شعر در همان واقعه است. یکی از کارهایی که بانوان بازمانده کربلا انجام دادند سرودن شعر است که در راس آن ها سکینه و مادرش رباب است. آن قدر اهل ادبیات بود که مجلس شعر می گرفت و خودش در گوشه ای می نشست و مشرف بر جمعیت بود و آنها را میدید ولی جمعیت او را نمی دیدند. جریر، فرزدق، کُثیر، جمیل و خیلی از شعرای عرب می آمدند می نشستند آنجا شعر می گفتند و حضرت صله می داد. اهل سخاوت و بخشندگی بود. جالب است که شعرا شعر می گفتند و می آوردند درب خانه می دادند که خانم بررسی کند و داوری کند و ایراد هایش را بگیرد، که از فضائل ایشان است. یکی از کارهایی را هم که در تاریخ نسبت به ایشان نوشتند که اهل بخشش و جود فراوان بود.
دخالت دستگاه حاکمه در ازدواج های حضرت سکینه
ازدواج های متعددی هم داشته. دوران قبل مثل این دوران نبوده. بد میدانستند که کسی مجرد بماند. تاریخ را بخوانید یکی از بدترین کارها میدانستند که زنی مجرد باشد. بنابراین اگر کسی شوهرش میمرد عده وفات تمام می شد بلافاصله ازدواج می کرد یا اگر طلاق می گرفت به هر دلیلی بعد از عده طلاق بلافاصله ازدواج می کرد. لذا زنانی که دارای شخصیت هایی بودند و معنویتی و جمالی داشتند زودتر برای آنها خواستگار می آمد و زودتر در معرض قرار میگرفتند. و چون خلفا و حاکمان بنی امیه قصد آزار و اذیت داشتند و می خواستند یک جوری ارتباط را برقرار کنند زود به همین خاندان پیغمبر مراجعه می کردند. لذا حضرت سکینه برای این که از این قصه فرار کند ازدواج می کرد. آنها روز خوش برای حضرت سکینه نگذاشته بودند. کاری میکردند که آن طرف یا جدا شود یا میمرد. بالاخره ۵/۶ مورد حضرت سکینه ازدواج داشت. در آن زمان مثلا حضرت زهرا -سلام الله علیها- وقتی که در حال شهادت بودند به امیرالمومنین فرمودند که امامه را بگیر. حضرت وقتی داشتند به شهادت می رسیدند به امامه گفتند به مغیره بن نوفل شوهر کن. خودشان مسیر را فراهم می کردند؛ اما اینها الان کمی برای ما منکر است ولی دین داری همان هاست. نباید مرتکب خلاف شد. حسن بن حسن همسر فاطمه بنت الحسین است. بعد از اینکه حسن مثنی به شهادت رسید، عبدالرحمان بن ضحاک حاکم مدینه بود و از فاطمه خواستگاری کرد. ایشان رد کرد و حاکم اصرار کرد. باز ایشان رد کرد. حاکم گفت: اگر جواب من را ندهی و به همسری من در نیایی عبدالله پسرت را به اتهام شرکت در مجلس شراب خواری دستگیر می کنم و در جمع مردم گردن میزنم و آبروی تو را هم میبرم. به فرزندان پیغمبر نسبت شرابخواری داد، برای اینکه مادرش را بگیرد. فاطمه بنت الحسین هم ناراحت شد و شکایت کرد به خلیفه که آن موقع عبدالملک مروان بود. خلیفه وقتی فهمید آن حاکم را عزل کرد. (خوب است در آن موقع که شکایت میکردند عزل می کردند الآن می گیرند یک مسئولیت بالاتر می دهند) بعد فاطمه آمد با عبدالله بن عمر بن عثمان بن عفوان ازدواج کرد. بالاخره دستگاه حاکم در ازدواج های حضرت سکینه نقش داشته است.
وفات بانویی با صلابت
سکینه در پنجم ربیع الاول سال ۱۱۷ قمری در مدینه از دنیا رفت. آن موقع زمان هاشم بن عبدالملک بود. حاکم مدینه گفت بگذارید که نماز این بانو را من بخوانم. ظهر از شهر رفت بیرون تا بعد از نماز عشا نیامد. با آن گرمای مدینه و بدن در قبرستان بقیع، نزدیکانش رفتند یک مقدار بخور خریدند دود دادند که بدن بو نکند. آخر شب آمد دستور داد کس دیگری نماز بخواند. خودش هم نخواند؛ یعنی انقدر پلید بودند و اذیت می کردند. چون سکینه با صلابت بود. سب امیرالمومنین که رسم بود هر جا هر کسی سب امیرالمومنین را می کرد حضرت سکینه با صدای بلند جواب سب او را می داد. او و مادر و پدرش را لعن می کرد. در باب الصغیر دمشق قبری هست منسوب به سکینه است. ولی آن چیزی که درست تر است در مدینه بودن است. در همان عصر عاشورا وقتی او را از کنار گودال میبردند بدن پدر را که دید افتاد روی بدن. داردکه عِدَّه مِنَ الاعراب، تعدادی از عرب ها آمدند که از بدن جدایش کنند نتوانستند. شعری را آنجا گفته است که فقط از حضرت سکینه شنیده شده است و کس دیگری راوی این حدیث نیست. از حنجره بابا شنید از سر بریده که به شیعیان من بگو «شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی» این را حضرت سکینه گفته است؛ آن هم از رگهای بریده حسین گفته است.
رباب، همسر محبوب حسین علیه السلام
مادر حضرت سکینه رباب است. دختر امروالقیس است. امروالقیس مسیحی بود و برای یکی از قبائل شام. در زمان خلیفه دوم اسلام آورد و به شدت از ارادتمندان علی بن ابیطالب بود و بسیار علاقه داشت. به طوری که سه تا از فرزندانش را یکی به نام محیا به امیرالمومنین داد. یکی به نام سلما به امام حسن داد و یکی به نام رباب به امام حسین داد. سه تا خواهر که همسر پدر و دو برادر شدند. مادرش هند الهنود بود. شخصیت خاصی داشت و اشراف شام بودند. دو فرزند برای امام حسین آورده است. یکی سکینه و یکی عبدالله رضیع که همان علی اصغر است. نزد امام بسیار جایگاه ویژه ای داش.ت امام که گزاف نمی گوید. حب و بغضش از روی قاعده است. اگر نسبت به کسی بدی دارد این بدی نفسانی نیست و روی قاعده است. اگر نسبت به کسی حب دارد روی قاعده است. آن شخص دارای قابلیت هایی است که به او علاقه دارد. از علمای بزرگ جهان اسلام یکی سکینه بود و یکی از ادبا و فصحاو بلغاء جهان اسلام رباب است. امام هم خیلی به رباب علاقه داشت و این علاقه را هم کتمان نمی کرد. حضرت رباب هم کتمان نمی کرد. امام حسین اشعاری در حق رباب دارد. رباب اشعاری در حق امام حسین دارد. جالب است که این اشعار در دست مردم هم بود. شعری دارد که: «به جان تو سوگند من خانه ای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند. آنها را دوست دارم و تمام دارایی ام را به پای آنان میریزم و هیچ کس نباید در این باره با من سخن بگوید». این را امام گفته است. همین امامی که به او گفته اند چرا انقدر کم اولاد دارد. شدت محبت را به همسرش دارد. از امام سجاد پرسیدند چرا پدرت کم اولاد دارد؟ گفت: به خاطر اینکه بیشتر زمانش را صرف عبادت و بندگی خدا میکرده. هم به رباب علاقه داشت هم سکینه. شعری که امام حسین راجع به رباب گفته است را هم کسی تردید نکرده و قطعی دانسته. به هر جهت محرم دل امام حسین در کربلا رباب است. علاقه بسیار شدید و فراوان بود. وفاداری اش هم در کربلا بسیار بود. و رباب ثابت کرد و هم به زبان شعر گفت. اشراف قریش سعی کردند بعد از شهادت امام حسین او را به ازدواج خودشان در بیاورند. گفت من چون پدر شوهرم پیغمبر است پدرشوهری غیر از او نمیخواهم و ازدواج نکرد. در مجلس ابن زیاد سر امام حسین -علیه السلام- را به بغل گرفت و بوسه زد و عرضه داشت که «من هرگز حسین را فراموش نمیکنم. حسینی که نیزه های دشمن او را هدف قرار دادند. او را در حالی که در کربلا افتاده بود کشتند. خداوند سرزمین کربلا را سیراب نخواهد کرد ». این ترجمه یکی از آن شعر هاست. یکی از کسانی که خاطره کربلا را زنده نگه داشت رباب بود. با گریه کردن و با مجلس عزا برپا کردن و با مجلس شعر برگزار کردن. زیر سقف ننشست زیر درخت و سایه ننشست. در میان اسرا قرار گرفت . یک سال تمام بعضی ها نوشتند در کنار قبر حسین علیه السلام که زیاد درست نیست؛ اما بعدها در مدینه یک سال عزاداری برقرار کرد و آب خنک ننوشید و زیر آفتاب بود تا بعد از یک سال از دنیا رفت، از شدت محبت و علاقهای که داشت. امام صادق -علیه السلام- فرمودند: امام حسین همسری داشت از قبیله کلابیه که همین رباب منظور است؛ آنقدر گریه کرد که اشک چشمش خشک شد. یک روز دید یکی از این کنیز ها دارد گریه می کند. گفت تو چطور اشک چشم داری اما ما نداریم؟ گفت من سویق میخورم. دستور داد که به همه سویق بدهند که اشک چشم را در آنها تقویت میکند. گفت اینطور می توانیم برای حسین گریه کنیم.