بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
شب ششم محرم ۱۳۹۸/۰۶/۱۴
موضوع: نقش بانوان در حماسه کربلا
در مکتب حسین علیهالسلام؛ سفارش خدای تعالی به پیغمبر
روایتی را از معدن الجواهر نقل می کنم از امام حسین -علیه السلام- که فرمودند: رسول خدا فرمود، پروردگارم چند چیز را به من سفارش کرد. (در حقیقت حدیث قدسی است) اول اینکه برای او در نهان و آشکار اخلاص ورزم. دوم، از کسی که به من ستم می کند بگذرم. سوم، به کسی که مرا محروم می کند اعطا کنم. (بعضی وقت ها نمی گذارند کار را انجام بدهی تو را محروم می کند، میگوید اتفاقاً به آن شخص ببخش). چهارم، با کسی که با من قطع رابطه میکند بپیوندم. (الان روابط خانوادگی و اجتماعی بعضاً قطع است. شما قاطع نباشید و اقدام خودتان را داشته باشید). پنجم، سکوتم فکر کردن باشد. (اگر هم یک جا ساکت نشسته ای برای دیگران نقشه نکش. به آخرتت فکر کن. نسبت به بهتر شدن وضعیت زندگی از جهت معنوی فکر کن). ششم، نگاهم عبرت آموز باشد. (در کنار ما خیلی مسائل مختلفی پیش می آید که برای ما عبرت دارد. یکی از دنیا رفتن دوستانمان است. بیماری ها و مرضهایی که به آن مبتلا می شویم. این ها مایه عبرت است. چشممان چشم عبرت بین باشد).
روایتی را هم از مقتل الحسین خوارزمی برای شما بخوانم. روی شمشیر ها معمولاً مطلب می نوشتند. الان هم شاید در موزه ها ببینید روی شمشیر ها نوشته هایی دارد. در این کتاب آمده، روی شمشیر امام حسین نوشته «بخیل نکوهش شده است. حریص محروم است و حسود اندوهگین است». معمولاً این طور است. کسی که اهل حرص است به انچه میخواهد نمی رسد. و حسود هم اندوهگین است. شما نمیتوانید حسودی را پیدا کنید که آرامش داشته باشد. همیشه غمناک است چون ناراحت است که چرا دیگری دارد و او ندارد. خیلی وقت ها حسادت ها این نیست که چرا خودش ندارد. اصلاً ناراحت است از کسی که دارد. میگوید من هم نداشتم، نداشتم؛ اما او نباید داشته باشد. اساساً با توحید مشکل دارد. چون اعتقاد ما بر این است که خداوند بر اساس حکمت چیزهایی را به افراد می دهد. ثروت، علم، سلامتی، مرض، فقر، همه اینها بر اساس حکمت است. حسود میگوید چرا او دارد من ندارم، با حکمت خدا مخالف است. حسود را بررسی کنیم به کفر بر می گردد. یکی از بیماری های بسیار خطرناک روحی است. کسی که حسود است نتیجه اش کفر به خداست. خدا را قبول ندارد. می گوید چرا به او دادی. به حکمت و علم خدا ایراد می گیرد.
بانوان، مربی درس عاشورا
موضوع بحث نقش بانوان در کربلا بود. به نکاتی اشاره کردم و اینکه بعد از به شهادت رساندن امام حسین -علیه السلام- عدهای خیال کردند که کار تمام شده است و با حذف فیزیکی امام -علیه السلام- پنجمین نفر از اصحاب کسا و سید جوانان بهشت، پرونده رسالت را بستند و تمام شد؛ اما این نیمی از ماجرا بود. خیال خامی بود. طراحی امام حسین -علیه السلام- برای بعد از واقعه، عظیم تر و دقیق تر بود. رسوایی ظلم و ظالم و تبیین حقیقت و درسهای فراوانی که تازه بعد از شهادت شروع شد و مربی همه این ها بانوان عاشورایی بودند؛ یعنی طراحی امام حسین برای بعد از شهادتش است و آن کسی که می تواند این کار را به ثمر برساند خاندانش هستند. آنهایی که زنده ماندند که ۸۰ زن و دختر و کودک هستند.
مقابله با فرهنگ نبوی و حذف نام پیامبر، روش مکارانه معاویه
در قسمت اول که حذف فیزیکی و از بین بردن نام پیغمبر و امام حسین بود اشاره کنم که ببینید اوضاع چطور بود. اگر دقت کنید به جریان تاریخی آن زمان که توسط بنی امیه انجام می شد مسیر مقداری روشن می شود. معاویه لعن بر امیرالمومنین -سلام الله علیه- را در مردم رایج کرده بود. خطیب جمعه بالای منبر خطبه می خواند، وسط های خطبه یادش می افتاد که لعن بر امیرالمومنین نکرده است، خطبه را میشکست، لعن بر امیرالمومنین می کرد و ادامه خطبه را می خواند. در بین مردم بدعتها و سنت های غلط را رواج داده بودند. فقط در جنگ صفین با همین طراحی که معاویه کرده بود که توسط معاویه علم شد بیش از ۱۰ هزار نفر کشته شدند. ۱۰ هزار نفر در یک جنگ، خیلی است. معاویه در کلماتش رسماً از مقابله با رسول خدا و فرهنگ نبوی سخن می گفت. به مغیره بن شعبه گفت اگر بخواهیم نام ما در تاریخ ماندگار شود باید نام محمد را دفن کنیم و کاری کنیم که اسمی از او نباشد و نماند. و واقعاً هم تا سال ۶۰ هجری تقریباً نام پیغمبر و امیرالمومنین به آن معنایی که باید باشد، نبود. معاویه با زیرکی تمام با دین به جنگ دین آمده بود. خیلی زیرک بود، البته زیرکی از نوع مذمومش. حضرت مجتبی -سلام الله علیه- در سال ۵۰ به شهادت رسید. امام حسین -علیه السلام- در ده سال اول امامتشان تا سال ۶۰ قمری که معاویه زنده بود، مشغول کار خودش بود. ده سال هم قبل از آن کشاورزی و دامداری میکرد و ثروت فراوانی هم داشت. در این ده سال با معاویه اصلاً کاری نداشت و گفت پیمانی که با برادرم بستی ما هم آن را ادامه میدهیم. چون می دید که اگر شروع به اقدام کند خونش ریخته می شود و هدر می رود. هیچ چیزی هم نمی ماند و معاویه هم با این مکر هایی که دارد همه چیز را از بین میبرد و هیچ نامی هم از امام حسین نمی ماند. خسیسی به خرج داد. همان کاری که امیرالمومنین فرمود به اینکه من خسیسی کردم که خونم ریخته شود. چون اثری ندارد. در این ده سال سکوت داشت. همین امام حسینی که در سن طفولیت به کسی که بالای منبر نشسته بود و خلیفه بود گفت: این منبر پدر توست یا پدر من؟ این منبر پدر من است بیا پایین. خلیفه گفت منبر پدر توست. حالا بیا پهلویم بنشین. تا آخر منبر امام حسین را پهلوی خودش نشاند. امام از همان کودکی جسارت و شجاعت داشت. با این حال در آن ده سال سکوت داشت.
اوضاع نابسمان دینی و فرهنگی در زمان یزید
بعد از معاویه یزید خودش را ولی امر مسلمین خواند. هیچ تظاهر دینی هم نداشت. برخلاف پدرش قمار بازی میکرد، شراب میخورد، سگ بازی می کرد، بوزینه بازی می کرد، در مجالس لهو و لعب شرکت میکرد. رسماً و علناً دستورات اسلامی را زیر پا می گذاشت. ریشه اش هم مجاورت با روم بود. چون در شام زندگی می کردند و با مسیحی ها و رفت و آمد زیادی داشت. سبک زندگی اش کلا مسیحی بود. حتی تعدادی از مشاورانش هم مسیحی بودند. سِر جُون رومی معروف است و شما در تاریخ اسمش را می خوانید. وقتی عبیدالله بن زیاد را منصوب کرد برای کوفه با مشورت سرجون این کار را انجام داد. سبک زندگی اش اسلامی نبود. کاملاً رومی بود. در دوران یزید لهو و لعب و بی بند و باری فقط مربوط به بعضی از شهر ها نبود. مکه و مدینه که مرکز اسلامی بود و آیات الهی در مکه نازل شده بود، وجود مقدس پیغمبر اکرم در مدینه سالیان سال ساکن بود و تبلیغ دین کرده بود، آن منطقه مهبط ملائکه بود، شد مرکز قمار، شد مرکز شراب. ابوالفرج اصفهانی در کتاب الاغانی می نویسد: مکه و مدینه یکی از مراکز تولید و صدور مغنیه به عالم بود. مغنیه یعنی زن رقاصه و آوازه خوان. در زمان امام حسین -علیه السلام- و زمان امامت امام سجاد -علیه السلام- این جریان ها است؛ یعنی بعد از عاشورا. یکی از زنان رقاصه در مکه از دنیا رفت، حاکم مکه سه روز عزای عمومی اعلام کرد. در جایی که جبرئیل آمده است، قدمگاه انبیای الهی و رسول خداست، چنین فضایی وجود داشت.
«مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ»، الگویی به وسعت تاریخ
با این همه که آنها تلاش کردند حتی نام پیغمبر از بین برود و وجود فیزیکی امام حسین مانع بود؛ اما امام حسین یک شخصیت خاص بود و موقعیت سیاسی اجتماعی خاص داشت. مشهور بود که از اصحاب کسا و سید جوانان اهل بهشت است و اینها بر سر زبان ها بود. لذا تصمیم به خروج از مدینه گرفت. خواستم بگویم اوضاع آنقدر خراب بود که اسلام مندرس شده بود. مثل لباسی که دست به هر جایش بزنی پوسیده است و پاره میشود، از بین رفته بود و فقط اسمی از آن مانده بود. پس باید کاری می کرد که با کشته شدنش مسئله مختومه نشود. مصادره به مطلوب نشود. مسیری شود که تا قیامت روشن باشد و جلوه گری کند. و هر کسی که بعد از این آمد و با مسئله ای شبیه این مواجه شد نمونه داشته باشد که به وسیله آن عمل کند. همان که فرمود «مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ» یعنی در طول تاریخ هر جریانی مثل یزید به وجود آمد، کسی مثل من با او نباید بیعت کند. طراحی امام حسین این بود که خانواده اش را با خودش بیاورد. همسران و فرزندانش را با خودش ببرد. از این ظرفیت عظیم که همگی تربیت شدگان مکتب فاطمی و حسینی و علوی بودند برای حفظ اسلام استفاده کند.
قله جایگاه بانوان، در کربلا جلوه گر است
توجه دارید تمام شخصیت ها و بزرگان، چه مرد و چه زن در بستر خانواده که رکن رکین و پایه اصلی آن زن است تربیت شدهاند. همان پایگاهی که فمینیست ها و کسانی که به شدت قائل به تساوی زن و مرد هستند در عرصه های مختلف با این خانواده مخالفت می کنند. چون نقش مادری و همسری را از عوامل محدودیت ساز میدانند. نسخه ای که برای دختران و زنان میپیچند و آنها را تشویق می کنند که از این محدودیت ها رها شوند این است که اولویت های آنها را عوض کنند. القا میکنند که باید موقعیت های اجتماعی داشته باشید، موقعیت اقتصادی داشته باشید، استقلال مالی داشته باشید، موقعیت های سیاسی داشته باشید، اشتغال و کسب و امثال ذالک داشته باشید. پس برای رسیدن به اهداف تان باید چه کنید؟ باید ازدواج را عقب بیندازید، مادری را عقب بیندازید. اگر هم در یک مقطعی ناچار شدید ازدواج کردید، زود بچه دار نشوید، چون دست و پا گیر خواهد شد و شما به آن اهداف بلندتان نخواهید رسید. اگر هم یک وقت خدای نکرده بچه دار شدید، بچه را خودتان مسئولیتش را به عهده نگیرید. در اختیار مهدکودک بگذارید. بسپارید به مراکزی که آنها را نگه می دارند و مسئولیتی درباره تربیت کودک نپذیرید. آیا با این ترتیب چیزی از هویت بانوان باقی می ماند؟ فروپاشی خانواده خانه و اجتماع، شیوع بی بند و باری و همجنسگرایی و بی احترامی به شخصیت زنان، نتیجه این تساوی است که فقط شعارش را میدهند و هرگز برای زن ارزش و کرامتی قائل نیستند و بیشتر به استثمار جنسی و سلطهگری مادی فکر می کنند. اوج شخصیتی که برای زنان قائل هستند را در فیلم ها و کتاب ها و نوشته ها و رسانه های غربی می بینید. اگر دنبال هویت بخشی و کرامت بانوان هستید اشتباه طی طریق و طی مسیر می کنید. اگر میخواهید عظمت زن و جایگاه رفیع او را در عالم هستی آشنا شوید و بفهمید که خالق هستی برای او چه می خواهد و او را در چه جایگاه و قله ای میبیند، بیاید به کربلا. مشارکت اجتماعی و نقش سازنده اجتماعی و تاریخی میخواهید، همراهی و همپایی مردان و حرکت کردن و موثر بودن در جامعه را میخواهید، وظیفه شناسی و مسئولیت پذیری و امثال ذالک را می خواهید، حتی میخواهید دیده شوید، رشد معنوی و اوج گرفتن در سپهر عرفان و معرفت الهی را میخواهید، خانواده و همسر دوستی و فرزند دوستی و عاطفه و محبت و احساس می خواهید، بیایید کربلا. شبهای گذشته من نمونهای از اینها را گفتم و الان دارم فقط کد می دهم. همه این چیزها در کربلاست. همه آنچه که دنبال میکنید یکجا در تربیت شدگان مکتب حسینی -علیه السلام- می توانید پیدا کنید. جنبه عاشورا و کربلا ابعاد مختلفی دارد.
فرهنگ حسینی چقدر در زندگی ما نقش دارد؟
قسمتی از جامعه ما بعضاً از کمبود عاطفه و روابط محبتی و دوستانه و حتی ابراز محبت کردن رنج می برد. چون با فرهنگ غنی اسلام فاصله داریم. اسلام چیز دیگری می خواهد. اسلام چیز دیگری میگوید. در رابطه با خانواده، همسرداری، فرزند داری، روابط بین پدر و مادر، اوج این ها را شما در کربلا می بینید. فرصت بیان این مطالب را نداریم که چه روابط عاطفی بین امام حسین و فرزندانش و اطرافیانش بود. ما فقط مسلمانیم، آن هم اسماً و الا کجا رعایت می کنیم ؟! خیلی مسئولیت ما سنگین است. وقتی لباس سیاه حسین -علیه السلام- را پوشیدیم یعنی دنباله رو فرهنگ امام حسینیم. برای امام حسین سیاه پوشیدیم؛ اما چقدر با فرهنگ امام حسین انس داریم و در زندگی ما نقش دارد؟! ادب را در سراسر زندگی امام حسین ببینید. رابطه ای که بین امام حسین و همسرش است. امام حسین -علیه السلام- ۵ همسر دارد. بعضی ها هم گفته اند ۶ همسر. نوع رابطه امام حسین با همسرانشان را ببینید. آنچه که در نقل تاریخی به دست میآید ظاهراً فقط ام اسحاق و رباب در کربلا بودند. رباب مادر حضرت علی اصغر و حضرت سکینه است.
حضور بانوانی از خاندان علوی در حماسه کربلا
بانوانی که از خاندان امیرالمومنین و از همراهان امام حسین بودند، یکی رَملِه یا نجمه است. مادر قاسم ابن حسن است که در رکاب عمو شهید شد.
یکی از بانوان همراه کاروان لُبابه است. بانوی حرم قمر بنی هاشم است. عباس بن علی دو فرزند دارد؛ یکی فضل و یکی عبیدالله. زندگی عبیدالله بن عباس را تا ۶ نسل دنبال کردم. همه از ادبا و فضلا و فقیه هم در آنها هست. نسل حضرت عباس -علیه السلام- از عبیدالله گسترش پیدا کرد. لبابه بعد از این که حضرت عباس به شهادت رسید و به اسارت رفتند و برگشتند مدینه، با زید بن حسن بن علی ازدواج کرد. خداوند دو اولاد به او داد؛ یکی نفیسه و یکی حسن. حسن بعدها در زمان منصور حاکم مدینه شد. ۵ سال حاکم مدینه بود. اختلافی شد و منصور او را به زندان انداخت. بعد از منصور آزاد شد. در سن ۸۰ سالگی در راه رفتن به مکه از دنیا رفت. یکی هم نفیسه است که با پسر امام صادق ازدواج کرد و قبرش در مصر است. بانوی مکرمه ای است .
خانم دیگری که در کربلاست و از اسراست فاطمه است. همسر امام سجاد -علیه السلام- مادر امام باقر -علیه السلام- و دختر امام حسن مجتبی -علیه السلام- است. شخصیت با عظمتی در شیعه دارد. به همراه همسرش امام سجاد و پسرش امام باقر در کربلا حاضر بود. بعد هم خانوادگی اسیر شدند، به شام هم رفتند و در این مصیبت ها شریک بودند. در طول مسیر هم همسرش را با غل و زنجیر روی شتر بی جهاز میدید. فرزند چهار ساله اش امام باقر هم تشنه و گرسنه با آن وضعیت در اختیارش بود و سران عزیزانش را هم بالای نی در مقابل خودشان میدیدند.
یکی از آن زنانی که در کربلا هست ام کلثوم است. دختر عبدالله بن جعفر طیار ؛ یعنی دختر حضرت زینب می شود. ام کلثوم اسم شایعی بوده در خاندان اهل بیت. ام کلثوم همسر قاسم بن محمد جعفر طیار است. جعفر طیار پسری دارد محمد و یکی هم عبدالله. که ام کلثوم با محمد که در حقیقت دختر عمو پسر عمو هستند ازدواج کردند که پسر عمو شهید شد و او هم اسیر شد.
فاطمه صغرا داریم که از دختران حضرت علی است و جزو اسراست. اینها هرکدامشان نقش داشتند، ولی چون در شبهای گذشته به نقش های کلی آنها اشاره کردم دیگر تکرار نمیکنم.
یکی از این بانوان بزرگوار زینب صغراست. دختر امام علی است. همسر محمد بن عقیل. عقیل برادر امیرالمومنین است . پسری دارد به نام محمد و پسری دارد به نام عبدالله که هر دوی آنها در کربلا شهید شدند.
بانویی است به نام ام الثقر یا خوصاء، همسر عقیل است. زن برادر امیرالمومنین است که مادر همین جعفر بن عقیل است. که هر دو در کربلا بودند. پسر شهید شد و مادر اسیر.
چگونگی پوشش اسرای کربلا
فرصتی بود امروز به کتاب های قدیمی تاریخی نگاه کردم. این نکته را هم عرض کنم؛ غیر از موارد خاص که در تاریخ ما می بینیم که واقعاً کشف حجاب شده است، تمام بحث عفاف و حجابی که حضرت زینب و ام کلثوم و بقیه داشتند مربوط به ظواهر کار است. این طور نبود که کاشفاتٌ عاریات باشند. سرشان باز نبوده. آنها چند لباس و چند پوشش داشتند. پوشش رویی را از آنها گرفته بودند. عبا را از آنها گرفته بودند. روبنده ای را هم که داشتند این ها هم گرفته شده بود؛ اما یکی دو جای تاریخ که موها بیرون آمده دیگر در بقیه جاها اینطور نیست. ولی چون هیکل و اندام و قد و قواره برای آنها مهم بوده که حتی دارد که خواستند سران را جلوتر ببرید تا چهرهشان را نبینند. پول دادند و هزینه کردند و کعب نی خوردند و فقط برای این است که حتی شمائل شان دیده نشود. بدانید این کار را برای ما سخت تر می کند که سعی حضرات این بود که از نگاههای هرزه دشمنان هم فاصله بگیرند.
ام کلثوم، همسر مسلم بن عقیل و خواهر امام حسین علیه السلام
امیرالمومنین خانمی داشت به نام صهبا. دو قلو به دنیا آورد؛ یکی رقیه و یکی عمر . رقیه اسمش ام کلثوم هم هست که به او رقیه کبرا می گویند یا ام کلثوم صغرا. خواهر امام حسین -علیه السلام- است و بسیار شخصیت بزرگواری است. شد همسر مسلم بن عقیل. در کربلا حاضر است. مادر عبدالله و محمد است. دختری هم دارد به نام حمیده. حمید همان کسی است که در منزل زباله وقتی خبر شهادت مسلم بن عقیل داده شد امام حسین او را صدا کرد و روی زانویش نشاند و شروع به نوازش کردن او کرد. چون زیرک بود گفت یابن رسول الله مثل اینکه پدرم شهید شده است. امام فرمود: من هم جای پدر تو هستم. همان جا به فرزندان عقیل حضرت رو کردند و فرمودند: شما یک شهید دادید. بیعتم را برداشتم. میخواهید برگردید، برگردید. آنها هم گفتند ما تا پایان کار در خدمت شما هستیم و عقب نشینی نخواهیم کرد. ام کلثوم شخصیتش در کربلا عظیم است. در کنار حضرت زینب -سلام الله علیها- قدمهایی را برداشته است. حضورش در روز عاشورا حساس است. لحظه به لحظه مثل حضرت زینب بوده است. بعد از شهادت امام حسین هم حضور دارد و هر خطبه ای که حضرت زینب -سلام الله علیها- خواندهاند بعد از او ادامه داده است و مطالبی را عرضه کرده است. بعد از حضرت زینب در همان کوفه از پس پرده با گریه صدایش را بلند کرد گفت: «اهل کوفه بدا به حال شما، زشت باد روی شما. او را کشتید و مال او را به تاراج بردید. زنان او را اسیر کردید. شما برادرم را با زجر و سختی به شهادت رساندید. وای بر شما که به زودی آتش پاداش تا نخواهد بود. خونی را بر زمین ریخته اید که خدای تعالی او را محترم شمرده بود. قرآن و رسول خدا ریختن آن را حرام می دانستند. آتش قیامت پاداش تان باد». راوی می گوید آنقدر گفت و گفت و گفت که صدای مردم به شیون بلند شد. زنها مو پریشان کردند و صورت خودشان را چنگ زدند. ام کلثوم همان کسی است که وقتی کوفی ها نان و خرما می دادند حضرت می گرفت و می گفت: ما فرزندان پیغمبریم و صدقه بر ما حرام است. به هرجهت یکی از شخصیت ها که در این مسیر و مصائب امام حسین در کنار حضرت بود و نقش های اساسی ای را که عرض کردیم، خوب مدیریت کردند و خوب انجام دادند یکی هم این بانوی مکرمه است.
غوغای عرفان و معرفت در کربلا
امشب شب قاسم بن الحسن است. فرزندان امام حسن در کربلا بودند. هم دختران، هم پسران شان؛ حسن بن الحسن که حسن مثنی است، عبدالله بن حسن و قاسم بن الحسن. قاسم ابن الحسن ۱۳ ساله است. امام حسین در شب عاشورا صحنه ای را برای همه فراهم کرد. یکی یکی جایگاه افراد را بیان کردند. این آقازاده هم انتهای جمعیت نشسته بود، با قد و قواره کوچک ۱۳ ساله سرک می کشید. منتظر شد اما دید چیزی درباره او گفته نشد. صدایش بلند شد که عمو جان آیا من هم جزو آن افراد هستم؟ حضرت سوال کرد: مرگ در نزد تو چگونه است؟ که همه شنیدید گفت از عسل شیرین تر است. مباحث عرفانی و معرفتی عاشورا غوغاست. این چیزهایی که الان می گویم همه را بریزید به یک طرف، هرچه میگوییم از مسائل سیاسی، اجتماعی، فقهی، تاریخی، جریان های معرفتی و عرفانی امام حسین و یاران امام حسین غوغاست. فقط برای شما بگویم از یقظه تا فناء فی الله در این صحنه فراهم است؛ یعنی تمام منازل اهل معرفت از لحظه ای که بیدار می شوند تا آن لحظه ای که به فناء فی الله می رسند همه اش هست و مظهر و مصداق دارد. خود حسین -علیه السلام- مصداق همه این هاست. رضا، صبر، توکل، تسلیم، همه را آورده است. بعضی ها همان ظهر عاشورا واقع شده است. حرکت هایی که اهل بیت و یاران حسین -علیه السلام- کردند همه اش عرفان است. انگشتری که امام حسین -علیه السلام- در دهان علی اکبر می گذارد که چون داشت اسرار هویدا میکرد، (آنکه را اسرار حق آموختند مهر کردند او لبانش دوختند) حضرت خاتم خودش را در دهان او گذاشت که فعلاً ساکت باش. «کَیفَ المَوتُ عِندَکَ؟ قَالَ: یَا عَمّ! أَحلَی مِنَ العَسَلِ» چیزی نیست که یک بچه ۱۳ ساله همینطور بر زبانش آمده باشد. باید درباره این صحبت شود که چطور یک بچه ۱۳ ساله به این جایگاه می رسد که این گونه سخن می گوید. به هر جهت حضرت فرمود: بله تو هم جزو شهدای کربلا هستی؛ اما یک بلای عظیمی به تو خواهد رسید. امام حسین راجع به هیچ کدام از آنها این را نگفت که به شما بلایی عظیمی می رسد. لذا خیلی ها و خودش می خواستند ببینند که این بلای عظیم چیست؟