بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
شب اول محرم ۱۳۹۸/۰۶/۰۹
موضوع: نقش بانوان در حماسه کربلا
حلول ماه عزای امام حسین -علیهالسلام- را تسلیت عرض میکنم و امیدوارم در این خیمه که امسال برپا شد مطالبی را به عرض برسانم که مفید به حال گوینده و شنونده باشد انشاءالله. قبلاً به مناسبتی وعده کردم راجع به بانوانی که درصحنه عاشورا و برپایی کربلا نقش داشتند نکاتی را عرض کنم. به ذهنم رسید همین بحث را شروع کنیم که هم برای آقایان مفید است هم برای خانمها که با این فرهنگ و این مسیر آشنا شوند. شاید مطالب در این رابطه را کمتر شنیده باشید.
قطعاً بانوان در این جریان مهم که بشریت را تحت تأثیر قرار داده حضور داشتند و مؤثر بودند که اگر بخواهیم تقسیم زمانی کنیم، وقایعی که اتفاق افتاده قسمتی از آن مربوط به قبل از رسیدن به کربلاست. قسمتی از آن مربوط به بعد از کربلاست، مربوط به دوران اسارت است که از بعدازظهر عاشورا شروع میشود تا بروند به کوفه و شام و برگردند به مدینه؛ و قسمتی از آن در همین ۸ روز کربلاست از روز دوم که وارد کربلا میشوند و بهخصوص دو روز تاسوعا و عاشورا که زنها و بانوان بهخصوص در آن حضور و نقش داشتند.
عرض کردم که به مسائل مربوط به عاشورا و کربلا از منظرهای مختلف میشود پرداخت. یکوقت برای یک عده از نظامیها تاکتیکهای امام حسین -علیهالسلام- در روز عاشورا و نحوه آرایش جنگی و نحوه عملیات او را تبیین کردم. بحث مفصل فقهی دارد. دفاع، جهاد، بحث امربهمعروف و نهی از منکر، بحث نماز خوف و مسائل اینچنینی که در فقه عاشورا مطرح است. بحث سبک زندگی و اخلاقیات و مسائل متعددی را میشود به آن پرداخت.
در این جلسات به بحث بانوان کربلا میپردازیم که بخشی از آنها در هر سه بخش بودند، قبل و حین و بعد از کربلا. مثل حضرت زینب -سلامالله علیها- امکلثوم در هر سه زمان بودند. برای اینکه بخواهیم وارد بحث شویم لازم است مطالبی را در نقش و جایگاه زن در اسلام بهعنوان مقدمه عرض کنیم بعد وارد مسائل مصداقی شویم.
اسلام عزیز همانطور که به مرد اهمیت داده به بانوان هم اهمیت داده است و این موجود را بزرگ شمرده که ما میتوانیم با مراجعه به قرآن کریم بهدرستی این مطلب را اذعان کنیم که در نزد خدای تعالی و قرآن کریم زن نقش عظیمی دارد و بزرگ است. وقتی سخن از کرامت و تقوای انسان مطرح میشود مشترک بین زن و مرد است. اسلام فرقی بین زن و مرد قائل نیست. در بعد انسان کریم و کسی که کرامت دارد میتواند زن باشد، میتواند مرد باشد. اگر دیدید کسی نسبت به مقامات معنوی و کرامت زن و مرد فرق قائل شده است بدانید که از اسلام چیزی نفهمیده است. «إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم» (حجرات/۱۳) گرامیترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست، چه زن باشد، چه مرد باشد.
از ابتدای خلقت بشر شروع کنید یکپایه خلقت زن است. بدون زن هیچ بشری خلق نمیشود. در آیه ۱۳ سوره مبارکه حجرات فرمود «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى» ای مردم! ما شمارا از یک مرد و زن آفریدیم. اول آنکه گفته است «یَا أَیُّهَا النَّاسُ» یعنی خطاب بینالمللی است. مربوط به یک دوره و دسته خاص نیست. خطاب عام است. آیات پایانی سوره مبارکه قیامت را نگاه کنید که مربوط به زن و مرد است. آیات دیگر هم داریم. ما شمارا از آدم و حوا خلق کردیم. پدر و مادر شما چه مؤمن، چه کافر، هر مسلک و دینی که داشته باشند آدم و حواست.
خدای تعالی برای هرکدام از این جنس قابلیتها و ظرفیتهای قرار داده است و بر اساس همان قابلیتها و ظرفیتها هم از آنها تکالیفی را میخواهد. قدرت و توان هرکدام از آنها محدود است. مربوط به خودشان است. ظرافت و لطافتی که زن در بُعد رفتار و برخورد و روحش دارد، قطعاً با آن قوه و توانی که مرد دارد برابری نمیکند. لذا خداوند متعال از بانوان چیزی میخواهد و از مردان چیز دیگری میخواهد. تا قبل از اسلام زن هیچ جایگاهی نداشت. بحث زن در قبل از اسلام یک بحث شیرین ولی دردآور و رنجآور است که چقدر ذلیل و خفیف بوده است. همه شنیدید که در جاهلیت دختران را زندهبهگور میکردند. اساساً وقتی خبر دختردار شدن را میشنیدند که طرف دختردار شده است حالشان عوض میشد. دخترداری را عار و ننگ میدانستند و اگر میخواستند او را زنده نگهدارند او را باعث خواری خود میدانستند. «وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ کَظِیمٌ* یَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ» سوره مبارکه نحل آیات ۵۸ و ۵۹. چون به یکی از آنها خبر میدادند که بچهات دختر شده است از شدت خشم چهرهاش کبود میشد و اندوهگین میشد. از قوم فراری میشد به خاطر بشارتی که به او دادند سر به بیابان میگذاشت. مردد بود که ذلت و خواری نگهداشتن دختر را به جان بخرد یا او را در خاک پنهان کند. انواع نکاح و ازدواج و برخوردهایی که با زن میشد هم بوده. البته این تفکر هنوز از بین نرفته است. تفکر زندهبهگور کردن هنوز از بین نرفته است. متأسفانه به شکل دیگری در جوامع متمدن امروز رخنمایی کرده. اصلاً نمیگذارند بچه تشکیل شود. اگر تشکیل شد جور دیگری او را از بین میبرند. اگر هم خواستند نگهدارند بهوسیله طمع و هوس بهرهکشی مادی و استفاده ابزاری برای فروش کالا و تبلیغ اشیا میبرند. در جاهلیت بیارزش بود. امروز به اسم دیگری ارزشهای او را که خالق هستی به او اعطا کرده نادیده میگیرند. موجودی که خدای تعالی بعدازاینکه او را خلق کرد به خودش فتبارک الله گفته است. خدا انسان را که خلق کرد به خودش تبریک گفت که یک جنس آن زن است. احسن الخالقین احسن المخلوقین را خلق کرده است. برای خلق درخت که نگفت فتبارک الله، برای انسان گفت. پس معلوم میشود که انسان بهترین مخلوق است. آنوقت این بهترین مخلوق را پوچ کردند و او را کالا میبینند. اگر امروز زندهبهگور میشد باز بهتر از این شرایط بود. به اسم آزادی بلایی بر سر زن آوردند که زندهبهگور میشد ننگش کمتر بود. به اسم آزادی زن چه ظلمهایی که به او نمیکنند و چه برخوردی که امروز با او نمیشود و حقوق الهی او را نادیده میگیرند.
اسلام زن را از انزوا و پوچی درآورد و به او رفعت داد. جایگاه او را رفیع دانست. به آیات قرآن دراینباره دقت کنید. جایگاهی که برای مردان هست را برای بانوان هم خواسته. در آیه ۳۵ سوره مبارکه احزاب همه فضیلتهایی که برای مردان گفته برای بانوان هم گفته است. «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَهً وَأَجْرًا عَظِیمًا» اجر عظیم برای مردان هست، برای بانوان هم هست. شأن این آیه این بود که وقتی اسماء بنت عمیس در ذهن دارید که کیست! «بریز آب روان اسماء» با شوهرش جعفر بن ابیطالب که برادر امیرالمؤمنین بود وقتیکه از حبشه برگشتند آمد خدمت یکی از همسران پیغمبر و گفت آن مدتی که ما نبودیم آیا آیهای در حق ما نازلشده است؟ او هم گفت نه. اسماء آمد خدمت رسول خدا و عرض کرد که رسول خدا زنها محروم هستند، زنها بازندهاند، شروع به گلگی کرد. حضرت سؤال کرد: چرا این حرف را میزنی؟ مگر چه اتفاقی افتاده است؟ گفت: چون از آنها مثل مردها بهخوبی یاد نمیشود. قرآن درباره مردها اینهمه مطلب گفته است اما درباره زنها نگفته است. در همین فضا همین آیه نازل شد.
بحث استقامت و مقاومت که پیش میآید، الآن بحث روز بحث مقاومت است. خط مقاومت، محور مقاومت. مقاومت را افراد درست میکنند. این افراد هستند که مقاوم میشوند و میتوانند مسیر را درست کنند. جریاناتی که برای اسلام پیشآمده است، جریاناتی که در جهان اسلام پیش میآید همه اینها آیا مخصوص مردهاست یا مخصوص زنها هم هست؟ آیه ۳۰ سوره مبارکه فصلت «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ» هرکس که استقامت کند ملائکه بر آنها نازل میشود. این آیه راجع به کیست؟ راجع به کسانی است که مقاومت میکنند. من از صدر اسلام شروع میکنم بعضی از موارد را برای شما میگویم. خانمی هست به نام حَمَنه. خواهر عبدالله بن جحش است. عبدالله بن جحش برادر زینب است که همسر پیغمبر بود. این خانم خدمت رسول خدا رسید درحالیکه دایی، برادر و شوهرش در جنگ احد به شهادت رسیده بودند. همینکه نشست پیامبر گفت: بهحساب خدا بگذار. (این عبارت کنایه است. بهحساب خدا بگذار؛ یعنی یکی از افرادت شهید شده است) حمنه با قلبی آرام و با طمأنینه گفت: چه کسی را یا رسولالله؟ حضرت فرمودند: داییات. گفت: داییام حمزه؟ گفت: بله. گفت: مگر او را کشتند؟ گفت: بله به شهادت رسید. آهی کشید و گفت: انا لله و انا الیه راجعون. حضرت فرمودند: بهحساب خدا بگذار. گفت؟ چه کسی را؟ گفت: برادرت عبدالله را. گفت: مگر کشته شد؟ گفت: بله. گفت: انالله و انا الیه راجعون، شهادت گوارای او باشد. حضرت فرمود: بهحساب خدا بگذار. گفت: چه کسی را؟ گفت: همسرت مصعب را. گفت: مگر او هم به شهادت رسید؟ در اینجا بیاختیار گریهاش گرفت و اشک روی گونههایش ریخت و شروع کرد به دعا کردن برایش. این مقاومت است. روح بلند داشتن است. هم در مردهاست هم در خانمهاست.
در قرآن کریم نام بانوانی را میبرد که در تاریخ بشر نقش برجسته داشتند و ازنظر معرفتی به کمالات عالیه معرفتی رسیدند. آسیه بنت مزاحم همسر فرعون شخصیتی است که خدای تعالی توسط او حضرت موسی را حفظ کرد و بعدها حضرت موسی جریانات مهمی را در تاریخ آن زمان رقم زد که آثارش ماندگار شد. در آیه ۱۱ سوره مبارکه تحریم فرمود «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» خدای تعالی ضربالمثل میزند برای کسانی که ایمان آوردند، چه مردان، چه زنان. ضربالمثل انسانهای مؤمن را خداوند یک بانو قرار میدهد. در همینجا سحره گفتند «قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى» اول خودشان را میبینند بعد خدا را. روح توحیدی در این است که انسان اول خدا را ببیند بعد کار را ببیند. در زندگی امام حسین ببینید. در زندگی اهلبیت ببینید. درآیات الهی ببینید. اینجا میگوید «رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا» اول خدا را میگوید. کسی که غرق در توحید است اول خدا را میبیند. میگوید خانهای را نزد خودت برای من برپا کن و من را از فرعون و عمل فرعون نجات بده. من را فقط از فرعون نجات نده، من عمل فرعون را هم قبول ندارم. مثل امام حسین -علیهالسلام- که فرمود «مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ» چون یزید موضوعیتی ندارد. عمل یزید است که محل بحث است. مشکل فقط با یزید نیست، مشکل سر عمل و فکر و اندیشه و روش است. خدای تعالی شخصیت بزرگی را از او در قرآن کریم جلوه میدهد. درآیات دیگر هم باز درباره این بانو مطالبی راداریم. در آیه ۹ سوره مبارکه قصص دارد «وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ لِی وَلَکَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَنْ یَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ» که جریان نگهداری حضرت موسی است.
اسلام زن را شخصیت آزاد میداند؛ یعنی هم میتواند کسب مال و درآمد داشته باشد، هم میتواند ازنظر فکر و عقیده آزاد باشد که درآیات متعددی به آن اشارهشده است. مثلاً آیه ۳۲ سوره مبارکه نساء «وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ». «نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ» یعنی بانوان استقلال مالی دارند. خانمها میتوانند درآمد داشته باشند. مصرف کنند و همسرانشان حقی نسبت به آنها ندارند. مگر آنکه بعضی از شئون اذن میخواهد یا مثلاً بخواهند نذر کنند که باید حتماً اذن بگیرند. لذا زنها هم مسئولیتهایی دارند که باید نسبت به آنها پاسخگو باشند و باید تکالیفشان را انجام بدهند.
آیا از این کرامتی بالاتر داریم که بانوان زودتر از مردان به تکلیف میرسند و به شرف سخن گفتن باخدا نائل میشوند! اولین مسلمان عالم زن است که حضرت خدیجه -سلامالله علیها- است. اول کسی که در دفاع از اسلام به شهادت رسیده زن است که سمیه است. اول کسی که جهاد مالی درراه اسلام کرده حضرت خدیجه -سلامالله علیها- است که مشمول آیه ۹۵ سوره مبارکه نساء است. «لَا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ» حضرت خدیجه -سلامالله علیها- مصداق همین آیه است. یا آیه ۱۹۵ سوره مبارکه آلعمران «فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ» روزی که از دنیا رفت کفن نداشت. آن خانم مجلله ثروتمند جزیرهالعرب تمام پولش را درراه اسلام مصرف کرد. بالباس پیغمبر دفن شد.
اسلام مخالف حضور بانوان در عرصههای مختلف اجتماعی نیست. در صدر اول زنان در خط مقدم جبهه حضور داشتند. تاریخ پر است. یکی دو زن نبوده است. هم کار تدارکاتی میکردند. هم کار پشت جبهه میکردند. هم کار خط مقدمی میکردند. نسیبه ام عامر در دفاع از رسول خدا در جنگ احد. در جنگ احد معروف است که ورق برگشت. همه هم دررفتند. این خانم ماند کنار پیغمبر و شروع به جنگیدن کرد. حضرت هم میخندیدند هم ناراحت بودند. حضرت شدیداً مجروح شده بود. رسول خدا جوری خندیدند که دندانهای عقبشان مشخص شد. چون پیغمبر قهقهه نمیزد و تبسم میکرد. حضرت شروع کردند به دعا کردن. فرمودند: نسیبه در جنگ احد از فلانی و فلانی بالاتر است. (اسمهای آنها را نبرد) بعد دعا کرد و گفت: خدایا این نسیبه انشاءالله در بهشت ملازم ما باشد. از این قصهها فراوان است.
گفتیم که تاریخ کربلا سه قسمت دارد. قسمتی از آن مربوط به قبل از واقعه کربلاست. یک قسمت مربوط به خود کربلاست. قسمتی هم مربوط به بعد کربلا. یکی از قصههایی که قبل از کربلا واقعشده جریان خانمی است به نام طوعه. زندگی اینها را تا جایی که مقدور باشد یکییکی برای شما توضیح میدهم. طوعه یعنی فرمانبردار. از اطاعت میآید. مسلم را یاری کرد. در بین جمع بیوفایان کوفی که امیرالمؤمنین سالیان قبل در خطبههایش به کوفیان خطاب کرده بود «یَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ» (نهج البلاغه / خطبه ۲۷) ای زنان که قیافه مرد دارید! کاش ده تا ده تا سمت معاویه میرفتید، یکی از معاویهایها به سمت ما میآمد. خیلی درد دارد. در جمع آن بیوفایان این زن خودش را نشان داد. از طرفداران اهلبیت بود. فرزندش از لشکریان ابن زیاد بود به نام بلال. آدم بیربطی بود و هوس مدار بود و به خاطر پول مسلم را فروخت. طوعه کنیز اشعث بن قیس بود که میشناسید آدم چند چهرهای که تاریخ او را بخواهیم بگوییم روحمان کدر میشود. آدم پلیدی بود. کنیز او بود که آزادش کرد. شخصی به نام اُسَیْد بْن مالک حَضْرَمی او را به عقد خود درآورد. در کوفه زندگی میکرد. خودش از دوستداران و یاران اهلبیت بود. یکی از بانوان است که اسمش در واقعه کربلا نیست ولی نام او در بین عاشورائیان ثبت است و در حفظ کربلا نقش داشته است. تا تاریخ هست نام او هم هست. در بین تمام نامردان کوفه او تنها مرد بود. جنگ مسلم که شروع شد ایستاده بود یکگوشهای مسلم را تهییج میکرد. اگر کسی از پشت میخواست به مسلم حمله کند میگفت پشتت را مواظب باش. یک عده هم گفتند که طوعه ایرانیتبار است. آخر نقش طوعه در تاریخ عاشورا ماندگار شد و از ولایت بهخوبی دفاع کرد.
میدانید که حضرت مسلم شد سفیر امامت. قبل از مسلم هم حَصینْ بن نُمِیر بهعنوان فرستاده حضرت بود که او را هم شهید کردند. مسلم آمد و با مردم تماس گرفت. پشت سر او هم نماز خواندند. چند هزار نفر بیعت کردند؛ اما آرامآرام دیدند که بوی خون میآید؛ و فهمیدند که قصه اینکه مسئولیت گیرمان بیاید نیست. خود حسین -علیهالسلام- از لحظهای که شروع کرد به حرکت کردن گفت «خُطَّ اَلْمَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ اَلْقِلاَدَهِ عَلَى جِیدِ اَلْفَتَاهِ» مرگ مثل گردنبند دختران جوان به گردن ماست. هرکسی که اهل این مسیر است، اهل کشته شدن و شهادت است همراه ما بیاید. لحظهبهلحظه هم در خطبههای طی مسیر را اشاره کرد. لذا امام حسین -علیهالسلام- وقتی راه افتادند چند هزار نفر بودند. آرامآرام ۷۲ نفر شدند. حضرت با خورجین نامه آورد در کربلا. چند هزار نفر در کوفه نامه نوشتند. مسلم آنقدر در کوچهپسکوچههای کوفه حرکت کرد و راه رفت که پناه پیدا کند، پیدا نکرد. خسته شد. دید خانمی جلوی در خانهاش ایستاده است و منتظر فرزندش است. آب خواست، خورد و نشست. آن زن گفت: بروید. اینجا ننشینید برای من خوب نیست. یکی دو بار اصرار کرد. مسلم گفت: من مسلم بن عقیلم. این زن دید عجب معامله خوبی است. (کسی که الهی فکر میکند اینگونه است). فرستاده امام زمانم در خانه من است. خانه را برای او فراهم کرد. مسلم به خاطر درگیری فکری و ذهنی که داشت میل به غذا نداشت و مشغول عبادت شد. پسر آمد و مادرش از او تعهد گرفت که چیزی نگوید و مهمان را لو ندهد؛ اما او مهمان را لو داد.