- حدیث بندگی
- موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
- ۱۳۹۸/۰۵/۳۰– جلسه چهل و دوم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ یَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ وَ یُسَمُّونَهُ النَّبِیذَ عَلَیْهِمْ لَعْنَهُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ أَنَا مِنْهُمْ بَرِیءٌ وَ هُمْ مِنِّی بُرَآءُ یَا ابْنَ مَسْعُودٍ الزَّانِی بِأُمِّهِ أَهْوَنُ عِنْدَ اللَّهِ مِمَّنْ یُدْخِلُ فِی مَالِهِ مِنَ الرِّبَا مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ وَ مَنْ شَرِبَ الْمُسْکِرَ قَلِیلًا کَانَ أَوْ کَثِیراً فَهُوَ أَشَدُّ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ آکِلِ الرِّبَا لِأَنَّهُ مِفْتَاحُ کُلِّ شَرٍّ یَا ابْنَ مَسْعُودٍ أُولَئِکَ یَظْلِمُونَ الْأَبْرَارَ وَ یُصَدِّقُونَ الْفُجَّارَ وَ الْفَسَقَهَ الْحَقُ عِنْدَهُمْ بَاطِلٌ وَ الْبَاطِلُ عِنْدَهُمْ حَقٌّ هَذَا کُلُّهُ لِلدُّنْیَا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ أَنَّهُمْ عَلَى غَیْرِ الْحَقِّ وَ لَکِنْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ رَضُوا بِالْحَیاهِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ أُولئِکَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ»
نصیحتی را که امشب رسول خدا به عبدالله ابن مسعود میکنند مربوط به ما نیست. راجع به خمر (شراب) است؛ اما ناچارم که این بحث را بگویم تا کامل شود. ثانیاً امکان دارد شما با افرادی خارج از مسجد و اطرافیانتان مواجه باشید که مبتلا هستند. مثلاً کسی خواستگاری دختری آمده و شرابخوار است. مسائلش را بدانید ازاینجهت بد نیست. بعضی وقتها هم در جامعه حرفهایی زده میشود حدیثهایش را بشنوید و به گوشتان خورده باشد خوب است. عصاره گیری میکنم با چند روایت مطلب را حل میکنیم و الا گستردگی دارد.
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ یَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ وَ یُسَمُّونَهُ النَّبِیذَ عَلَیْهِمْ لَعْنَهُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ أَنَا مِنْهُمْ بَرِیءٌ وَ هُمْ مِنِّی بُرَآءُ» حضرت میفرماید ابن مسعود قسم به آن خدایی که مرا به رسالت مبعوث کرد این را بدان که زمانی بر مردم میآید که شراب را حلال میدانند و اسمش را نبیذ میگذارند. لعنت خدا و ملائکه و انسانهای اهل ایمان بر آنها باد. من از اینها (بیزار) هستم اینها هم از من بری (بیزار) هستند. این معنای تحتاللفظی این قسمت از حدیث.
اینکه همه اقسام شراب حرام است و نجس است کسی در آن شک ندارد. جزء مسلمات اسلام است. البته یک گروهی از اهل سنت نبیذ را میخورند. لذا در اینجا حضرت استنادشان به آن گروه از افراد هست که نبیذ را میخورند. شبهای ماه رمضان نبیذ میخورند. شراب میخورند و اسم آن را گذاشتهاند نبیذ و میگویند نبیذ اشکالی ندارد. حضرت میفرماید من از اینها بیزار هستم آنها هم از من بیزار هستند. در قرآن کریم هم ضمن آیاتی به رجس و پلید بودن آنهم اشارهشده است.
امیرالمؤمنین -سلاماللهعلیه- فرمودند: خداوند برای حفظ عقل ترک شرابخواری را واجب کرده است. معلوم میشود که شرابخواری عقل را زایل میکند.
رسول خدا فرمودند: شرابخوار اگر سخنی گفت باور نکنید. اگر خواستگاری کرد به او زن ندهید. اگر بیمار شد به عیادتش نروید. اگر مرد بر جنازهاش حاضر نشوید. به او امانت نسپارید.
اگر مسکر را از انگور بگیرند به آن خمر میگویند. اگر از خرما بگیرند به آن نبیذ میگویند. اگر از جو بگیرند به آن میگویند فقاع. اگر از کشمش بگیرند به آن میگویند نقیر. اینها اسامی مختلفی است که برای آن گفتهشده است. همه آنها شراب هستند؛ یعنی میگذارند تخمیر میشوند. چه انگور تخمیر شود، چه خرما تخمیر شود، چه جو، چه کشمش. بعد میشود شراب. وقتی شراب شد میشود کلید همه بدیها.
گاهی گفته میشود برای مداوا است و پزشک تجویز کرده است که برای فلان مرض شراب بخورید. بحث من امشب همین است. به بعضیها میگویند پزشک گفته اشکالی ندارد و بعضیها هم میگویند از باب اضطرار اشکال ندارد. اینکه از باب اضطرار اشکال ندارد بحث فقهی دارد که طرف حیاتش متوقفشده بر خوردن شراب و برای تشنگی و رفع عطش است و هیچچیزی غیر از شراب نیست و فقط بهاندازه رفع عطش باید بخورد و بعد هم استغفار کند.
ابو بصیر یکی از روات حدیث است و از شاگردان امام صادق -علیهالسلام- و مورد وثوق و اطمینان است. «أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: دَخَلَتْ أُمُ خَالِدٍ الْعَبْدِیَّهُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام وَ أَنَا عِنْدَهُ فَقَالَتْ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُ یَعْتَرِینِی قَرَاقِرُ فِی بَطْنِی- [فَسَأَلَتْهُ عَنْ أَعْلَالِ النِّسَاءِ وَ قَالَتْ] وَ قَدْ وَصَفَ لِی أَطِبَّاءُ الْعِرَاقِ النَّبِیذَ بِالسَّوِیقِ وَ قَدْ وَقَفْتُ وَ عَرَفْتُ کَرَاهَتَکَ لَهُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَسْأَلَکَ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ لَهَا وَ مَا یَمْنَعُکِ عَنْ شُرْبِهِ قَالَتْ قَدْ قَلَّدْتُکَ دِینِی فَأَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حِینَ أَلْقَاهُ فَأُخْبِرُهُ أَنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ علیهماالسلام أَمَرَنِی وَ نَهَانِی فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَلَا تَسْمَعُ إِلَى هَذِهِ الْمَرْأَهِ وَ هَذِهِ الْمَسَائِلِ لَا وَ اللَّهِ لَا آذَنُ لَکِ فِی قَطْرَهٍ مِنْهُ وَ لَا تَذُوقِی مِنْهُ قَطْرَهً فَإِنَّمَا تَنْدَمِینَ إِذَا بَلَغَتْ نَفْسُکِ هَاهُنَا وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى حَنْجَرَتِهِ یَقُولُهَا ثَلَاثاً أَ فَهِمْتِ قَالَتْ نَعَمْ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا یَبُلُّ الْمِیلَ یُنَجِّسُ حُبّاً مِنْ مَاءٍ یَقُولُهَا ثَلَاثاً». (کافی، ج ۶، ص ۴۱۳) ابو بصیر گوید: امّ خالد عبدیّه، به خدمت حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام آمد و من، در خدمت آن حضرت بودم. گفت: فداى تو شوم! قراقرى در شکم من به هم مىرسد (بیماری زنانه دارم) و اطبّا فرمودهاند که نبیذ را با سویق (سویق را ما میگوییم قاووت. مغزهای گرم را پودر میکنند و مقوی است) بخورم و من مىدانم که تو به آن، راضى نیستى. خواستم که این معنى را از تو سؤال کنم. حضرت فرمود که: چه چیز مانع تو شده از خوردن آن؟ (به این حدیث ما میگوییم تقیه. بعضی از جاهای آن تقیه است که امام میخواهد جواب اصلی را اول ندهد. حضرت در اوایل این حدیث یک مقدار تقیه دارد) گفت: من، دین خود را به گردن تو انداختم و در وقتیکه خداى تعالى را ملاقات کنم، خواهم گفت که: جعفر بن محمد علیهماالسلام مرا امرونهی فرمود. پس آن حضرت به من خطاب کرده، فرمود که: یا ابا محمد! نمىشنوى این سؤالها را؟ بعدازآن، به آن زن گفت که: حتی یک قطره آن را میل نکن! زیرا وقتى پشیمان خواهى شد که جانت به اینجا رسیده باشد و به دست، اشاره به گلوى مبارک خود فرمود و این کلام را سه نوبت، اعاده فرموده، گفت: فهمیدى؟! آن زن گفت: بلى. بعدازآن فرمود که: [خمر] بهقدر آنکه میلى (سرسوزن) را تَر کند، یک خُم آب را نجس مىکند؛ و این کلام را سه مرتبه فرمود.
بعضیها خیلی ساده میگیرند. امام هادی -علیهالسلام- را که به مجلس شراب دعوت کردند در آن جلسه آن ملعون به او گفت شراب بخور حضرت هم فرمودند که من پسر علی بن ابیطالب هستم و فرمود: علی بن ابیطالب فرموده اگر قطرهای از شراب در چاهی بیفتد و از آن چاه آب بکشند و به مزرعه بدهند و از آن مزرعه گوسفندی بخورد من هرگز از گوشت آن گوسفند نخواهم خورد. آنوقت تو مرا دعوت به شراب میکنی؟ (بااینکه ازنظر فقهی استحاله شده است حضرت فرمودند که از گوشت آن گوسفند نخواهم خورد). انقدر مسئله شراب و شرب خواری خطرناک است.
خدا در حرام شفا قرار نداده است. اینیک قاعده است. سند این روایت سند خوبی است. مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اِبْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَهَ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَسْأَلُهُ عَنِ اَلرَّجُلِ یُنْعَتُ لَهُ اَلدَّوَاءُ مِنْ رِیحِ اَلْبَوَاسِیرِ فَیَشْرَبُهُ بِقَدْرِ أُسْکُرُّجَهٍ مِنْ نَبِیذٍ لَیْسَ یُرِیدُ بِهِ اَللَّذَّهَ إِنَّمَا یُرِیدُ بِهِ اَلدَّوَاءَ فَقَالَ لاَ وَ لاَ جُرْعَهً ثُمَّ قَالَ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَجْعَلْ فِی شَیْءٍ مِمَّا حَرَّمَ دَوَاءً وَ لاَ شِفَاءً. (تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، جلد ۲۵, صفحه ۳۴۳) شخصی که مریضی بواسیر گرفته بود دکتر به او گفته بود مقداری نبیذ بخور و ارادهاش هم به این است که بخورد اما نه بهقصد لذت بهقصد این است که میخواهد دارو بخورد. حضرت فرمودند: نه حتی یک جرعه حق ندارد بخورد. خدای تعالی در آن چیزی که حرام کرده نه شفا قرار داده نه دوا. اینیک قاعده کلی است و با اضطرار فرق دارد. اضطرار برای زمان مرگ است نه برای دوا و درمان. در زمان مرگ اگر کسی دارد از گرسنگی میمیرد گوشت سگ را که عین نجس است هم میتواند بخورد اما بهاندازه رفع گرسنگی.
در روایت دیگری هست که عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَسَنِ اَلْمِیثَمِیِّ عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ دَوَاءٍ عُجِنَ بِالْخَمْرِ یَکْتَحِلُ مِنْهَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَا جَعَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی حَرَامٍ شِفَاءً (بحار الأنوار جلد ۵۹, صفحه ۹۰) از معاویه بن عمار که مردى از امام ششم علیه السّلام پرسید از داروئى که با مى خمیر شده، مىشود سرمه کشید؟ فرمود: خدا عزّ و جلّ شفاء در حرام ننهاده. آنوقت الآن شکلات و آدامس از خارج میآورند که در آن شراب دارد؛ که مردم را غیرمستقیم مبتلا میکنند به شرابخواری. اثر خودش را میگذارد. شما سم را چه بدانیم سم است چه ندانید بخورید اثر خودش را میگذارد. حواستان به حیوانیهایی که از خارج میآید باشد. خوراکی و پوشیدنیها را باید مواظب باشید. نجس است و خوردنش هم حرام است. ژلهها را مواظب باشید از استخوانها میگیرند یا از پوست خوک میگیرند.
به هر جهت حضرت فرمودند زمانی میآید که عدهای شراب میخورند و میگویند نبیذ است. رسول خدا در ادامه حرمت شراب فرمودند: «یَا ابْنَ مَسْعُودٍ الزَّانِی بِأُمِّهِ أَهْوَنُ عِنْدَ اللَّهِ مِمَّنْ یُدْخِلُ فِی مَالِهِ مِنَ الرِّبَا مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ» خیلی مهم است. این روایات کمرشکن است. نعوذبالله اگر کسی با مادرش زنا کند نزد خدا آسانتر است از کسی که در مالش ربا باشد. قسمت زیادی از تجارتهایی که امروز انجام میگیرد و کاسبیهایی که در جامعه انجام میشود ربوی است. حواسمان هم نیست. مسائلش را هم نمیرویم یاد بگیریم. چرا انقدر سادهانگاری میکنیم؟ میگویند جمهوری اسلامی است. خب باشد! زمان امیرالمؤمنین هم جمهوری اسلامی بود. حضرت با شلاق به بازار میآمد و شلاق میزد. زمان خود حضرت حجت هم جمهوری اسلامی است. ولی حضرت اقامه حدود میکند. در زیارتنامهها میخوانیم که تو کسی هستی که اقامه حدود میکنی. حد را به چه کسی میزند؟ حد را به کسی میزند که رعایت نمیکند. در آنجا هم باز کسانی تخلف دارند. تا وقتیکه شیطان هست گرفتاری هست. مسائل تجارت را باید یاد گرفت. خیلی از این گرفتاریهایی که الآن هست برای همین است که توجه نداریم. پول دارد میخواهد پولش رشد کند. خدا هم میگوید عیبی ندارد رشد بده؛ اما مسائلش را یاد بگیر. خیلی راحت با دو تا مسئله یادگرفتن شما میتوانید کاسبی کنید، زندگیتان را هم اداره کنید، حلال هم باشد. اتفاقاً در روایت دارد کسی که اهل تجارت است عقلش زیاد میشود. از امیرالمؤمنین است که یکی از چیزهایی که عقل را زیاد میکند کاسبی و تجارت است. راحت میشود مسائل را یاد گرفت. حلال و حرام با یادگرفتن است. حوصله کنید یاد بگیرید. ربا آنقدر شدید است که میگوید آن کار به آن کثیفی و خبیثی نزد خدا قابلتحملتر است از ربا. یکی دو گناه است که خدا میگوید این شخص بلند شده شمشیر کشیده که با من بجنگد یکی رباخوار است. به خدا میگوید که بیا باهم بجنگیم. میفرماید «یُدْخِلُ فِی مَالِهِ مِنَ الرِّبَا مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ» یک خردل، نه میلیاردی و میلیونی.
«وَ مَنْ شَرِبَ الْمُسْکِرَ قَلِیلًا کَانَ أَوْ کَثِیراً فَهُوَ أَشَدُّ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ آکِلِ الرِّبَا لِأَنَّهُ مِفْتَاحُ کُلِّ شَرٍّ» کسی که کم شراب بخورد یا زیاد بخورد آن ربایی که آنقدر سخت بود که از زنای با مادر هم سختتر بود، میفرماید کسی کم یا زیاد شراب بخورد نزد خدا از آن رباخوار بدتر است. به خاطر اینکه کلید همه بدیهاست. شراب میخورد، مست میکند، دروغ میگوید، آدم هم میکشد، مال مردم را هم میخورد. همه گناهان را انجام میدهد.
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ أُولَئِکَ یَظْلِمُونَ الْأَبْرَارَ وَ یُصَدِّقُونَ الْفُجَّارَ وَ الْفَسَقَهَ الْحَقُ عِنْدَهُمْ بَاطِلٌ وَ الْبَاطِلُ عِنْدَهُمْ حَقٌّ هَذَا کُلُّهُ لِلدُّنْیَا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ أَنَّهُمْ عَلَى غَیْرِ الْحَقِّ» ابن مسعود اینها به نیکان ظلم میکنند و فجار را تصدیق میکنند. حق نزد اینها باطل است و باطل نزد اینها حق است. (بهجای اینکه از خدا و رسول قرآن کتاب شاهد بیاورند از اینطرف و آنطرف شاهد میآورند) اینها بر غیر حق هستند. حضرت در اینجا به دو آیه اشاره میکند «وَ لَکِنْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لا یَهْتَدُونَ» آیه ۲۴ سوره مبارکه نمل و «رَضُوا بِالْحَیاهِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ أُولئِکَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ» ۷ و ۸ سوره مبارکه یونس. اینها به حیات دنیا راضی شدند و به آنهم اطمینان دارند. تکیهگاه آنها دنیاست و از آیات ما غافلاند.
همهچیز دست خودمان است. ما همهچیز را برای خودمان فراهم میکنیم. دنیا را ما برای خودمان فراهم میکنیم. آخرت را ما برای خودمان فراهم میکنیم. بهشت و جهنم دست خود ماست.
اگر بار خار است خود کشتهای / اگر پرنیان است خود رشتهای.
انسان مثل یک بافنده است. انسان مثل یک کشاورز است. یا خار میکارد یا حریر میبافد. بافکر بد، اخلاق بد، فکر نادرست، کردار زشت، زبان بد، قلم بدتر، شروع کرد به جان دیگران افتاد. آبروی دیگران را برد. بعضیها با اختیار تمام آبروی افراد را میبرند. طرح و توطئه میریزد تا آبروریزی کند. باید مواظب بود که مشغول چهکاری هستیم. داریم حریر میبافیم یا داریم خار آب میدهیم. همهچیز در دنیا دست ماست. انسان میتواند خودش را رشد بدهد و از ملائک هم بالاتر شود. به تعبیری مثل برگ توت که پرنیان میشود.
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک / برگ توتست که گشتست بهتدریج اطلس
با تلاش و کوشش و در مسیر بودن به درجات عالیه برسیم، همانطور که برگ توت میشود پرنیان و حریر.