- حدیث بندگی
- موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
- ۱۳۹۸/۰۵/۱۶– جلسه چهلم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ قَصِّرْ أَمَلَکَ فَإِذَا أَصْبَحْتَ فَقُلْ إِنِّی لَا أُمْسِی وَ إِذَا أَمْسَیْتَ فَقُلْ إِنِّی لَا أُصْبِحُ وَ اعْزِمْ عَلَى مُفَارَقَهِ الدُّنْیَا وَ أَحِبَّ لِقَاءَ اللَّهِ وَ لَا تَکْرَهْ لِقَاءَهُ فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ لِقَاءَ مَنْ یُحِبُّ لِقَاءَهُ وَ یَکْرَهُ لِقَاءَ مَنْ یَکْرَهُ لِقَاءَهُ»
پسر مسعود آرزویت را کوتاه کن، چون صبح شود بگو من امروز را به شب نخواهم رساند و چون شب شد بگو فردا زنده نخواهم بود و بر مفارقت دنیا تصمیم و اراده داشته باش و دل به لقاء خدا ببند. خدای تعالی دیدار مشتاقان لقاء خود را دوست دارد و از دیدار کسانی که دیدارش را مکروه میدارند بدش میآید.
بحث امشب ما درباره آرزوست. کوتاه کردن آرزو یکی از دستورات اخلاقی است. یکی از صفاتی است که باید در همه ما موجود باشد و آثاری دارد. زندگی دنیایی و مادی ما و زندگی آخرتی ما را مؤثر است.
مولا امیرالمؤمنین در همین رابطه بیان رسول خدا فرمودند: «مَنْ أیْقَنَ أنّهُ یُفارِقُ الأحبابَ، ویَسکُنُ التُّرابَ، ویُواجِهُ الحِسابَ، ویَسْتَغْنِی عَمّا خَلَّفَ، ویَفْتَقِرُ إلى ما قَدَّمَ، کانَ حَرِیّا بِقِصَرِ الأملِ وطُولِ العَملِ» هرکسی یقین کند که از دوستانش جدا میشود و در خاک جای میگیرد و با حسابوکتاب مواجه میشود و باید آنجا جواب پس بدهد، آن چیزی را که گذاشته است از آن فایده نمیبرد و احتیاج دارد به آن چیزی که برای آینده میفرستد، کسی که به این موارد یقین دارد باید آرزوهایش را کم کند و عملش را بیشتر کند.
امام باقر -علیهالسلام- فرمودند: «تَزَوَّدْ مِنَ الدُّنْیا بِقِصَرِ الأملِ» با کوتاه کردن آرزو از دنیا برای آخرت توشه بگیر. اگر برنامهریزی ما برای آخرت ما باشد، در تمام طراحیها و برنامههایی که برای دنیاداریم، به فکر آخرت باشیم؛ به دیدن دوستان که میرویم برای خدا برویم، به دیگران کمک میکنیم برای خدا کمک کنیم، درس میخوانیم برای خدا بخوانیم، به خانواده و زن و بچه خدمت میکنیم برای خدا خدمت کنیم، در حقیقت داریم عاقبت و آخرت میسازیم.
این نکته را باید اینجا عرض کنم که اصل آرزو داشتن بد نیست. اگر آرزو نباشد انگیزهای برای زندگی کردن نمیماند. اگر آرزو نداشته باشیم که درس نمیخوانیم. کاسب اگر آرزو نداشته باشد و برنامهریزی برای آیندهاش نداشته باشد درب مغازه را باز نمیکند. افراد ازدواج نمیکنند و اولاد دار نمیشوند. خیلی از مسائل دنیا بیثمر خواهد بود. انسان باید برای آیندهاش برنامهریزی داشته باشد. باید برای آیندهاش طراحی داشته باشد. این مبحث فرق دارد با آن مطلبی که درباره طول امل میگوییم. طول امل یک صفت بدی است که اگر به جان کسی بیفتد آثار خیلی بدی دارد؛ اما برنامهریزی کردن و طراحی داشتن برای آینده و تصمیمگیری کردن و کار را بر اساس یک مدیریتی انجام دادن اشکال ندارد.
در روایات هم داریم که رسول خدا -صلیالله علیه و آله و سلم- فرمودند: اگر کسی به دنبال آرزو باشد این رحمت الهی است. بحث امشب ما درباره مزه مذمت آرزوست؛ اما برای اینکه بحث تکمیل شود باید این قسمت هم گفته شود. فرمود «اَلْأَمَلُ رَحْمَهٌ لِأُمَّتِی وَ لَوْ لاَ اَلْأَمَلُ مَا رَضَعَتْ وَالِدَهٌ وَلَدَهَا وَ لاَ غَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً» آرزو رحمت امت من است. اگر آرزو نبود هیچ مادری بچهاش را شیر نمیداد. هیچ کشاورزی هیچ درختی را نمیکاشت.
در کتاب تنبیه الخواطر نقل میکند که حضرت عیسی -علیهالسلام- دیدند یک پیرمردی با بیل زمین را شیار میکرد. حضرت عیسی این پیرمرد را که دید به خدای تعالی عرض کرد که این پیرمرد با این پیری دارد زمین را شیار میکند حتماً یک آرزوهایی در دل دارد. آرزو را از او بگیر. بلافاصله بعد از دعای حضرت عیسی پیرمرد بیل را زمین گذاشت و گرفت خوابید. گذشت و حضرت دید که دیگر کار نمیکند. از خدا خواست که آرزو را به او برگرداند. بلافاصله بلند شد و شروع کرد به شیار کردن. اگر آرزو نباشد کسی کار نمیکند. هیچ دانشجویی به مقصد نمیرسد. هیچ عالمی به علمش نمیرسد. هیچ اتفاقی در عالم محقق نمیشود.
پس نگاه اولی به آرزو این است که رحمت الهی است و باید قدر آن را دانست. برای کار و زندگی و آخرت از آن بهره برد؛ اما مثل خیلی از نعمتهای دیگر که شیطان رصد میکند و کار را خراب میکند و به آن آسیب میزند به این نعمت هجوم میبرد و انسان تحت سلطه شیطان قرار میگیرد. انسان را منحرف میکند و مبتلا میکند. او میگوید حالا که میخواهی آرزو کنی اینگونه آرزو کن. پیرمرد ۸۰/ ۹۰ ساله است و باید وصیت بنویسد (البته وصیتنامه نوشتن منافات با آرزو ندارد) ولی در آن سن باکسی مشارکت میکند که خانهاش را پنج طبقه کند. هنوز خانه را خراب نکرده اعلامیهاش را به دیوار میزنند.
داستانی را یکوقت برای شما تعریف کردم که کسی را از تابعین (نسل بعد از صحابه که پیامبر را ندیدند) پیش خلیفه آوردند که کلام رسول خدا را شنیده باشد. با اماری (تخت روان) او را پیش خلیفه آوردند. گفت از رسول خدا شنیدم فرزند آدم سنش که بالا میرود ۲ چیز در او جوان میشود. یکی حرص است و آرزوی طولانی. خلیفه کیسهای سکه به او داد. داشتند او را از دارالخلافه بیرون میبردند، به کسی که اماری را تکان میداد گفت برگرد میخواهم از خلیفه چیزی بپرسم. به خلیفه گفت: این کیسهای که دادی فقط همین امسال است یا هرسال میدهی؟ خلیفه گفت: صدق رسولالله. رسول خدا راست گفت کسی که پیر میشود حرصش زیاد میشود و آرزوهای طولانی میکند. خلیفه به او گفت: اگر زنده ماندی بیا بازهم بگیر. در تاریخ آمده است؛ هنوز از دارالخلافه بیرون نرفته بود که مرد. انسان سنش که بالا میرود آرزوهایش هم طولانی میشود. جوانها زیاد آرزوی طولانی ندارند.
امیرالمؤمنین فرمود «اِتَّقُوا بَاطِلَ اَلْأَمَلِ فَرُبَّ مُسْتَقْبِلِ یَوْمٍ لَیْسَ بِمُسْتَدْبِرٍ وَ مَغْبُوطٍ فِی أَوَّلِ لَیْلِهِ قَامَتْ عَلَیْهِ بَوَاکِیهِ فِی آخِرِهِ» پس معلوم میشود که آرزوی غیر باطل هم داریم که حضرت میفرمایند از آرزوهای باطل بپرهیز، چهبسا کسی که به امید فردا بود ولی آن را پشت سر نگذاشت و چهبسا کسی که در آغاز شب به او غبطه میخوردند که مثلاً مال و ثروت آنچنانی دارد، علم و موقعیت آنچنانی دارد، ولی در پایان شب به حال او گریه میکردند. شما هم در طول عمرتان زیاد دیدید افرادی که در اوج بودند و پایین آمدند و وضع مالیشان دگرگون شد.
آرزو مثل سراب است. بینندهاش را فریب میدهد. امیدوارش را مأیوس میکند. چشمان بصیرت را کور میکند. کسی که آرزوی طولانی دارد بدیها را نمیبیند. عقبه کار را نمیبیند. جوانب کار را موردتوجه قرار نمیدهد. بصیرت ندارد. امیرالمؤمنین فرمودند «إنَّ الأملَ یُذْهِبُ العقلَ و یُکْذِبُ الوَعدَ و یَحُثُّ علَى الغَفْلَهِ و یُورِثُ الحَسْرَهَ. فأکْذِبوا الأملَ؛ فإنّه غَرُورٌ و إنَّ صاحِبَهُ مَأزُورٌ» آرزو که باطل است عقل را میبرد. وعده پوچ میدهد. انسان را بهغفلت ترغیب میکند. (دیدهاید که ما معمولاً به نفع خودمان میگیریم. میخواهد محاسبه نفس هم بکند باز به نفع خودش محاسبه میکند. شیطان خیلی قوی است و روانشناسیاش در حد اعلاست. هیچ موجودی در عالم وجود مثل شیطان روانشناسی انسان را ندارد. انسان را بهخوبی میشناسد و با تمام ویژگیهای او آشناست. هرکدام از ما را با روش خودمان میبرد. اینطور نیست که همه را با یک چوب ببرد. لذا چوبهای فراوانی دارد. روشهای خیلی خوبی هم بلد است. بعد هم یک گروه اندیشهورز دارد. مجموعهای دوروبر او هستند از بچه شیطانها که به او کمک میکنند. بعضی وقتها هم انسانها به او کمک میکنند. همیشه اینطور نیست که معلم بماند و دانشآموز دانشآموز بماند. بعد از یک مدتی درس خواندن بعضی وقتها دانشآموز از معلم بالاتر میرود. شیطان در اوایل یک سری چیزها را به انسان یاد میدهد و معلم انسان است. بعضی وقتها انسان چیزهایی را یاد میگیرد که از معلمش بالا میزند. آیات و روایاتی هم در این زمینهداریم. خود شیطان روز قیامت شکایت میکند که او میگوید من فقط وعده دادم.) در ادامه میفرماید: آرزو تو را به حسرت میاندازد. (حرص آن چیزی که بهجا میگذارد حسرت است. چون شما برای رسیدن به چیزی عمرت را تلف کردی زندگی را تلف کردی و سرمایهات را از دست دادی ولی به آن نرسیدی و حسرت میخوری. نتیجه آرزوهای طولانی و دست نایافتنی حسرت است) سپس حضرت فرمودند: آرزو را تکذیب کن. آرزو را دروغ بشمارید. آرزو فریبنده است و صاحب آن مازور است؛ یعنی گنهکار است.
کسی که آرزومند است به سمت خطا میافتد و این قطعه مربوط به آرزوهای بیپایان و دستیافتنی است. کسی که اصلاً فرصت وتوانش را ندارد نمیتواند برای انتهای آرزوی خودش مقصدی را در نظر بگیرد. کمترین اثر آرزوی طولانی میدانید چیست؟ این است که انسان فراموش میکند که میمیرد. بااینکه مسئله مرگ حیاتی است. به کلماتی که میگویم دقت کنید. مسئله مرگ یک مسئله حیاتی است. حیات ما که دنیا نیست. حیات ما آخرت ماست. «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ» همه نفوس مرگ را میچشند. مرگ به معنای منتقل شدن است. دقت کنید ببینید که آیه را چگونه معنا میکنم. میخواهید آبی را بخورید. آن چیزی که آب را درک میکند ذائقه ماست. به آب مذوق میگویند؛ یعنی آن چیزی که چشیده میشود. دستگاهی که این را میچشد ذائقه ماست. ما وقتی آب را میخوریم آب از بین میرود یا ما از بین میرویم؟ آب از بین میرود. مذوق از بین میرود. ما ذائقه چشیدن آب را داریم. «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ» همه انسانها مرگ را نابود میکنند. مرگ را از بین میبرند و به حیات ابدی داخل میشوند. همه نفوس قوه چشیدن مرگ رادارند؛ یعنی مرگ را از بین میبرند. چون انسان در دنیا نابود میشود. نابود شدن در دنیا را از بین میبرد درنتیجه حیات پیدا میکند. منتقل میشود به زندگی که تا وقتی خدا خداست او هم هست. ما ازلی نیستیم اما ابدی هستیم پس ما نابود نمیشویم و همه ما سر سفره اعمال مان خواهیم نشست. لذا مسئله مرگ و حیات ما عجین است.
امیرالمؤمنین فرمود: «نَفَسُ المَرءِ خُطاهُ إلى أجَلِهِ» هر نفسی که میکشید یکقدم به اجلتان نزدیک میشوید. مرگ و حیات به هم تنیده شده است. لذا کسی که آرزوی طولانی دارد فراموش میکند که میمیرد. به ما توصیه کردند و تذکر دادند که یاد مرگ کنیم. ما اقلش در روز ده بار سوره حمد را میخوانیم؛ یعنی باید روزی ده بار یاد مرگ بیفتیم. «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» یاد قیامت و حسابوکتاب و تطایر کتب و عقبه های کوود. اهوال قیامت خیلی سنگین است. مگر میشود که به همین راحتی از یک موقفی به موقفی رفت که پنجاههزار سال است؟ که اگر دنیایی هم باشد خیلی طولانی است. میخواهد بزرگی قصه را به ما نشان بدهد. اهمیت قصه را نشان بدهد. بعد بعضیها بهراحتی انگارنهانگار. مال مردم را میخورند. پشت سر مردم حرف میزنند. همسایه آزاری میکنند. همسر آزاری میکنند. اولاد آزاری میکنند. پدر و مادر آزاری میکنند. حیات ابدی است و هیچکس آنجا چیزی ندارد. سفره را باید ازاینجا تهیه کرد.
امام کاظم علیهالسلام برای اینکه قبح آرزوهای باطل را به ما بفهمانند فرمودند: اگر اجلها (مدت عمرها) معلوم شود؛ یعنی ما بدانیم که کی میمیریم، آرزوها رسوا میشود. در تاریخ دارد که حضرت ابراهیم خانه کوچکی داشت. پاهایش از خانه بیرون میماند. جبرئیل از او پرسید که چرا خانهات اینگونه است؟ گفت عمر به این کوتاهی ارزش این را ندارد که خانه بسازیم. جبرئیل خندید و گفت: امت پیغمبر آخرالزمان عمرشان ۶۰/۷۰ سال است اما قصرهایی میسازند کأن چند هزار سال میخواهند زندگی کنند.
ازآنجاییکه هر کاری نتیجهای را هم به همراه دارد، آرزوی طولانی انسان را از خدا دور میکند. معنویت را کمرنگ میکند. عمل انسان را کم میکند. یاد مرگ را هم از انسان میگیرد. اینها اثر آرزوست. «مَنِ اتَّسَعَ أملُهُ قَصُرَ عَمَلُهُ» امیرالمومنین فرمود هرکسی که آرزویش طولانی باشد عملش کم میشود. یا فرمودند «امّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَه» در روایتی است که میفرمایند من بر دو چیز بر شما میترسم، یکی از آن طول امل است که باعث میشود آخرت فراموش شود.
قیامت تمام امیدمان به کرم خداست؛ اما رحمت خدا هم با مقدماتی باید به دست بیاید. اینطور نیست که جو بکارید؛ اما گندم دروکنید. باید زمین را شخم بزنید، گندم را بکارید، آب بدهید، مواظبت کنید و بعد منتظر کرم خدا هم باشید.