- حدیث بندگی
- موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
- ۱۳۹۸/۰۴/۱۹– جلسه سی و ششم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ إِذَا تَلَوْتَ کِتَابَ اللَّهِ تَعَالَى فَأَتَیْتَ عَلَى آیَهٍ فِیهَا أَمْرٌ وَ نَهْیٌ فَرَدِّدْهَا نَظَراً وَ اعْتِبَاراً فِیهَا وَ لَا تَسْهُ عَنْ ذَلِکَ فَإِنَّ نَهْیَهُ یَدُلُّ عَلَى تَرْکِ الْمَعَاصِی وَ أَمْرَهُ یَدُلُّ عَلَى عَمَلِ الْبِرِّ وَ الصَّلَاحِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ فَکَیْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ».
این فراز درباره تلاوت قرآن است. رسول اکرم در این حدیث شریف به ما معارف زیادی یاد داده است. مسائل اخلاقی، مسائل کلامی، مسائل تاریخی، درباره علم. یکی از بحثهایی که باید به آن توجه کرد قرآن است. مجموعه از معارف درباره قرآن داریم. در کتب روایی ما روایات نورانی درباره قرآن هست. کتاب شریف کافی را نگاه کنید. نوع رفتار ما با قرآن، نگهداری قرآن، تلاوت قرآن، قرائت قرآن، حفظ قرآن و آموزش قرآن، یادگیری قرآن، تفسیر قرآن، تدبر در قرآن، تعقل در قرآن، عمل به قرآن، همه اینها روش و دستور دارد. روایات زیبایی هم در این رابطه مطرح است.
رسول خدا به عبدالله ابن مسعود فرمودند: پسر مسعود وقتی میخواهی قران بخوانی، وقتی به آیهای میرسی که در آن آیه امر هست یا نهی هست، نظر خودت را به آن آیه به دیده عبرت برگردان و در آن آیات تأملکن «یَا ابْنَ مَسْعُودٍ إِذَا تَلَوْتَ کِتَابَ اللَّهِ تَعَالَى فَأَتَیْتَ عَلَى آیَهٍ فِیهَا أَمْرٌ وَ نَهْیٌ فَرَدِّدْهَا نَظَراً وَ اعْتِبَاراً فِیهَا».
آیات قرآن درباره زمینههای مختلف است. درباره همه موضوعاتی که بشر به آن نیاز دارد تا قیامت در قرآن کریم مطلب هست. فقط در هر عصر و زمانی باید او را به نطق درآورد. قران کریم «یَجْرِی الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ» است. مثل ماه و خورشید که هرروز طلوع میکند تازه است. فقیه و عالم کسی است که بتواند مطالب روز و مسائل مورد ابتلای مردم را از آیات کریمه قرآن استفاده کند و به مردم بگوید. تفسیر به رأی را نمیگوییم. قرآن کریم قابلیت بیان مطالب و نیازمندیهای بشر را دارد. یک بخش آن اعتقادات است، یک بخش اخلاقی است، مباحث مختلف است، آموزشها و تربیتها را دارد. کسی که میخواهد متخلق به اخلاق بشود، میخواهد انسان کامل شود، قران کریم برای او بس است. برای رسیدن به کمالات عالیه و معارف بلند الهی قرآن کریم و روایات اهلبیت بس است.
بعضی از آیات امر است. بعضی از آنها نهی است. این کار را انجام بده آن کار را انجام نده. برو نرو. بخور نخور. میفرماید وقتی به آیهای رسیدی که در آن امرونهی بود، با عبرت در آن آیات تأملکن «لَا تَسْهُ عَنْ ذَلِکَ فَإِنَّ نَهْیَهُ یَدُلُّ عَلَى تَرْکِ الْمَعَاصِی وَ أَمْرَهُ یَدُلُّ عَلَى عَمَلِ الْبِرِّ وَ الصَّلَاحِ» آن را فراموش نکن. از خاطرت کنار نگذار و جدا نکن. نهی قرآن تو را به ترک معاصی دعوت میکند و امر آیات قرآن هم تو را بهخوبی و نیکی و صلاح و فلاح دعوت میکند.
بعد رسول خدا طبق قاعدهای که در این حدیث شریف بود، استناد کرد به آیهای از آیات قرآن. در اینجا به آیه ۲۴ سوره مبارکه آلعمران اشاره میکند و بهعنوان شاهد مثال آورد که «فَکَیْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ». چگونه خواهید بود وقتیکه شمارا در روزی که در آمدنِ آن روز تردیدی نیست، همه شمارا جمع میکنند. هر کس به آنچه کرده است پاداش کامل داده میشود و در آن روز به مردم هیچ ستمی نمیشود. چون خدای تعالی همهچیز را کامل اندازهگیری میکند و بیان میکند.
آن چیزی که حتمی و واقعی است؛ مثل اصول عقاید که حتمی است، توحید و نبوت و معاد یقینی هستند و تردیدی در آنها نیست و «لا رَیبَ فیه» است. در قرآن کریم هم اینطور موارد را با «لا رَیبَ فیه» گفته است. مثل آیه ۲ سوره مبارکه بقره. «ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ» در این کتاب یعنی قرآن کریم هیچ شکی نیست و خدای تعالی آن را بر قلب پیغمبرش نازل کرده است و بین دو جلد جمعآوریشده است و در اختیار ما قرارگرفته است و هیچ شک و شبههای در این آیات وجود ندارد. یا در آیه ۹ سوره مبارکه آلعمران که شبیه همین آیه است که رسول خدا به آن استناد کرد. «رَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لَا رَیْبَ فِیهِ» روزی که انسانها در آن روز جمع میشوند. روزی که همه مخلوقات در آن جمع میشوند میگویند یوم الجمع. از اول خلقت تا زمانی که قیامت برپا میشود هر چه انس و جن و بودند در این صحنه جمع میشوند. هیچ تردیدی در این روز نیست و واقع خواهد شد. اهل کتاب از سر غروری که داشتند، نخوت و کبری که داشتند به دعوتهای الهی پاسخ نمیدادند. در همه عصرها، چه در زمان حضرت عیسی، چه در زمان حضرت موسی، ابراهیم و نوح، هرکدام از انبیا که آمدند کسانی که اهل کبر و غرور بودند به آیات الهی و دستورات پیغمبر و دعوت خدا اعتنایی نداشتند؛ اما در قیامت ناگزیر میشوند همه در مقابل حکم خدا تسلیم شوند. اینجا هم رسول خدا همین را فرمود: ابن مسعود امرونهی خدا را گوش بده. عدهای از سر نخوت و غرور گوش ندادند؛ اما روز قیامت ناچار میشوند که تسلیم شوند «وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ» انسان در قیامت ناچار است که سر تسلیم فرود آورد.
دستور خدای تعالی به ما در قران چیست؟ این است که تدبر کنیم و در محقق کردن این آیات در خارج انسان باید قیام و اقدام داشته باشد. اینطور نیست که بگوییم آیات غیبت عجب آیاتی است! یا آیات مربوط به دشمنشناسی. بیش از صد آیه درباره دشمنداریم. تقریباً میشود گفت هر صفحهای از قرآن را که بازکنیم یک آیه درباره دشمنشناسی داریم. آنوقت ما چقدر دشمنشناسیمان قوی است؟ هم دشمن بیرون، هم دشمن درون. چه زیبا خدای تعالی این آیات را ترسیم کرده است. راه مقابله با او چیست؟ به چه وسیلهای میآید؟ چه چیزهایی را نزدیک جلوه میدهد؟ چه چیزهایی را دور جلوه میدهد؟ با چه بیانی میآید؟ و از چه امکاناتی استفاده میکند؟ در چه کسانی نفوذ میکند؟ انگار دارد که قرآن کریم مسائل ما را روزبهروز میگوید. اما هیچ توجهی به این آیات نیست. قرآن کتاب زندگی ماست. قانون اساسی ماست. کتاب حیات ماست. دنیا و آخرت ما را ترسیم کرده است و باید از آن بهره بگیریم. نور است؛ یعنی خودش تاریک نیست و احتیاج هم ندارد که کسی آن را روشن کند و روشنیبخش هم هست. انسان باید از این نور استفاده و استضائه بکند.
هرکسی به هر مقدار قرآن را فهمید و توانست به آن عمل کند از قرائت قرآن بهره برده است. قرائت قرآن به معنای تلاوت قرآن نیست. برخلاف دعاست. در قران، خدا با ما صحبت میکند. در دعا ما باخدا صحبت میکنیم. وقتی داریم باخدا صحبت میکنیم باید بفهمیم که چه میگوییم. اگر نفهمیم چه میگویم قساوت قلب میآورد. داعی از خدا میخواهد، باید بفهمد چه میخواهد. در دعا میتوانی فارسی دعا کنی. در قنوت نماز هم میتوانی فارسی بگویی، نماز باطل نمیشود. بهتر است که دعاها را عربی یاد بگیریم و دعای مأثور یاد بگیریم. از آنطرف در قرآن خدا دارد با ما صحبت میکند، لذا خواندنش ثواب دارد. حتی اگر نفهمیم. حافظان قرآن هم خوب است که قرآن را از رو بخوانند چون نور است و نورانیت ظاهری و باطنی میآورد. اگر کسی عامل به قرآن بود و بهرهای از قرآن برد خدای تعالی به او درجه میدهد؛ یعنی قرائت قرآن باعث کسب درجه میشود. قرائت قرآن به معنای تلاوت قرآن نیست. به معنای تلاوتی است که در کنار آن تحقق و عمل خارجی هم هست به همراه تدبر؛ یعنی خواندن، تدبر کردن و عمل کردن. هر کس هر مقدار از آیات را خواند و فهمید و عمل کرد خدای تعالی به او درجه میدهد.
«عَنْ حَفْصٍ قَالَ سَمِعْتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع یَقُولُ لِرَجُلٍ أَ تُحِبُّ الْبَقَاءَ فِی الدُّنْیَا فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ وَ لِمَ قَالَ لِقِرَاءَهِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فَسَکَتَ عَنْهُ فَقَالَ لَهُ بَعْدَ سَاعَهٍ یَا حَفْصُ مَنْ مَاتَ مِنْ أَوْلِیَائِنَا وَ شِیعَتِنَا وَ لَمْ یُحْسِنِ الْقُرْآنَ عُلِّمَ فِی قَبْرِهِ لِیَرْفَعَ اللَّهُ بِهِ مِنْ دَرَجَتِهِ فَإِنَّ دَرَجَاتِ الْجَنَّهِ عَلَى قَدْرِ آیَاتِ الْقُرْآنِ یُقَالُ لَهُ اقْرَأْ وَ ارْقَ فَیَقْرَأُ ثُمَّ یَرْقَى». شنیدم موسی بن جعفر به مردی فرمود: دوست داری در دنیا زنده باشی و بمانی؟ گفت بله. حضرت پرسید: برای چه دوست داری؟ جواب داد: برای اینکه دائم قل هو الله احد بخوانم. (یادتان باشد دائم قل هو الله احد بخوانید. بدانید که خیلی خواندن و تکرار کردنش فضیلت دارد. لااقل روزی سه مرتبه بخوانید برای شما یک ختم قرآن مینویسند. چون هر قل هو الله احد یک ثلث قران ثواب دارد) حضرت چند لحظهای سکوت کردند و بعد به حفص فرمودند: ای حفص! هرکس از دوستان ما و شیعیان ما بمیرد و قران را خوب یاد نگرفته باشد؛ اعم از قرائت و معنا و ترجمه، ولی از محبان و شیعیان ماست، در قبر به او یاد میدهند تا خداوند به این وسیله درجه او را بالا ببرد. (چون اگر قران بلد نباشد در بهشت درجه ندارد. جایگاه و رتبهای ندارد. کسانی که قران بلدند در بهشت جایگاه دارند. نه اینکه قرائت قرآن داشته باشد «رُبَّ تالَ القرآن و القرآنُ یَلعنُه» چهبسا قرآنخوانی که قرآن او را لعنت میکند. منظور کسی است که قرآن در جان او نشسته باشد. آیات الهی در وجود اوست. بر اساس آیات الهی زندگی میکند. هر مقدار که بلد است در بهشت درجه دارد) چون از اولیا و شیعیان ماست برای اینکه درجهای داشته باشد در قبر به او تعلیم میدهند. درجات بهشت بهاندازه آیات قرآن است. به او گفته میشود که بخوان و بالا برو. او هم میخواند و بالا میرود. هر مقدار که یاد گرفته است و عامل بوده است.
میخواهد بگوید که در دنیا فرصتها را از دست نده و بخوان و یاد بگیر و عامل باش. هرچه در دنیا یاد گرفتی و عامل بودی، توان آن راداری که در قیامت بخوانی و بالا بروی. وقتی این روایات را میخوانیم، میفهمیم که قرآن فقط برای تلاوت نیست. چون اگر فقط برای تلاوت کردن بود، اهلبیت عصمت و طهارت مردم را ارجاع نمیدادند به ژرفاندیشی و تدبر و تفکر. خدا درآیات قرآن میفرماید که باید اهل تدبر و تعمق و تحقیق باشید. اگر بنا بر ثواب دادن بود که میفرمودند که بخوانید و ثواب ببرید. معارف بلند توحیدی را که نمیشود فقط با تلاوت کردن به دست آورد.
امام صادق -علیهالسلام- فرمودند: «إِنَّ الْقُرْآنَ لَا یُقْرَأُ هَذْرَمَهً وَ لَکِنْ یُرَتَّلُ تَرْتِیلًا تَرْتِیلًا فَإِذَا مَرَرْتَ بِآیَهٍ فِیهَا ذِکْرُ الْجَنَّهِ فَقِفْ عِنْدَهَا وَ سَلِ الله عَزَّوَجَلَّ الْجَنَّهَ وَ إِذَا مَرَرْتَ بِآیَهٍ فِیهَا ذِکْرُ النَّارِ فَقِفْ عِنْدَهَا وَ تَعَوَّذْ بِالله مِنَ النَّارِ» اگر مرور کردی به آیهای که در آن ذکر بهشت بود، تأملکن و زود رد نشو. بگو خدایا الآن چیزهایی که در این آیات بود من از تو میخواهم و اگر به آیهای گذشتی که در آن درباره جهنم و دوزخ و عذاب و عقاب آمده است، تأملکن و با دقت بخوان و به خدا از آتشپناه ببر». اینها ادب تلاوت است.
شما قل هو الله احد را که میخوانید بلافاصله بعدازآن باید بگویید «کَذلِکَ اللهُ ربّی» ۳ مرتبه. ولی مکبرها فکر میکنند بعد از رکعت دوم امام هر سورهای را که خواند باید بگویند «کَذلِکَ اللهُ ربّی» این ذکر برای بعد از سوره توحید است که امام وقتی آن را میخواند میگوید «کَذلِکَ اللهُ ربّنا» اگر در جمع باشد و اگر فرادی باشد میگوید «کَذلِکَ اللهُ ربّی» امکان دارد رکعت دوم امامی سوره والعصر بخواند، بازهم مکبر میگوید «کَذلِکَ اللهُ ربّی» کنایه از این است که قنوت بگیرید. «کَذلِکَ اللهُ ربّی» یعنی خدای من اینچنین است. احد است، صمد است. سوره قل هو الله احد شناسنامه خداست.
امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه درباره متقین فرمودند «اَمَّا اللَّیْلُ فَصافُّونَ اَقْدامَهُمْ تالینَ لاِجْزاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهُ تَرْتیلاً، یُحَزِّنُونَ بِهِ اَنْفُسَهُمْ، وَ یَسْتَثیرُونَ بِهِ دَواءَ دائِهِمْ فَاِذا مَرُّوا بِآیَه فیها تَشْویقٌ رَکَنُوا اِلَیْها طَمَعاً، وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ اِلَیْها شَوْقاً، وَ ظَنُّوا اَنَّها نُصْبَ اَعْیُنِهِمْ. وَ اِذا مَرُّوا بِآیَه فیها تَخْویفٌ اَصْغَوْا اِلَیْها مَسامِعَ قُلُوبِهِمْ، وَ ظَنُّوا اَنَّ زَفیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهیقَها فى اُصُولِ آذانِهِمْ فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ یَطْلُبُونَ إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ» اهل تقوا در شب روی پایشان میایستند. شروع میکنند جزء جزء قرآن را ایستاده تلاوت میکنند. با تفکر و با اندیشه و با دقت میخوانند. (بعضی وقتها کارهای ما کنتراتی است. اینکه حتماً باید مثلاً دعای ابوحمزه را تمام کند دریکی از شبهای ماه مبارک. این روش به درد نمیخورد. یکی از آیات را با دقت و تدبر بخوان و روی آن دقت کن. در ماه رمضان خیلی به این مورد مبتلا هستند. یک صفحه، یک آیه، با دقت خوانده شود) پرهیزکاران شب را از دست نمیدهند. بلند میشوند میایستند و ایستاده (اگر توان داشته باشند) با دقت قرآن را میخوانند. با قرآن جان خودشان را محزون و داروی درد خودشان را پیدا میکنند. اگر گذشتند به آیهای که در آن آیه تشویق بود، طمع میکنند و به شوق بهشت روی آن آیه میایستند و میگویند که خدایا ما میخواهیم. باجان پر شوق به آن دقت میکنند. گمان میبرند که نعمتهای خدا الآن جلوی چشم آنهاست؛ و اگر به آیهای رسیدند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن آیه میسپارند. جوری به این آیات دقت میکنند که گمان میکنند صدای برهم خوردن شعلههای آتش (زَفیر سروصدای شعلههای آتش است) در گوش آنها طنینافکن است. (میفرماید باید قرآن را اینگونه بخوانید) قامت خودشان را به رکوع خم میکنند. پیشانی و دستشان را به خاک میمالند و از خدای تعالی آزادی از آتش جهنم را طلب میکنند.