- حدیث بندگی
- موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
- ۱۳۹۸/۰۴/۱۲– جلسه سی و پنجم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ لَا تَغْتَرَّنَّ بِاللَّهِ وَ لَا تَغْتَرَّنَّ بِصَلَاحِکَ وَ عِلْمِکَ وَ عَمَلِکَ وَ بِرِّکَ وَ عِبَادَتِکَ ».
بخش دیگری از توصیه رسولالله به عبدالله بن مسعود است که به خیال مغفرت خدا و خوبی و عمل صالح و نیکیها و علم و عباداتت مغرور نشوی.
گاهی شیطان انسان را به کرم خدا مغرور میکند. دیدهاید بعضیها میگویند دلت پاک باشد، عمل هم نداشتی، حجاب هم نداشتی، نماز هم نخواندی، دلت پاک باشد. خدا کریم است، خدا ارحمالراحمین است. درست است، خدا همه اینها هست ولی اینها نباید انسان را مغرور کند.
معنای لغوی غرور به معنای فریب خوردن و گول خوردن است. معنای اصطلاحی این است که وقتی مغرور شدن یعنی اعتماد و تکیه کردن نفس است به آن چیزی که مطابق با هوا و هوسش باشد. من یک میل و هوا و هوسی دارم بعد بهواسطه این هوا و هوس انسان طمع میکند به خاطر فریب شیطان مسیری را طی بکند، ترک کند یا عمل کند؛ یعنی اصل آن فریب شیطان است که هوا و هوس را جلو میآورد و جای حقیقت قرار میدهد و میل ما به سمت دیگری میرود. پس اگر به خاطر شبهه نادرستی انسان معتقد شود به اینکه در دنیا و آخرت به خیر و سعادت رسیده است در حقیقت مغرور شده است. چون بهقولمعروف بهشت را به بها میدهند نه به بهانه. اگر کسی به بهانه عمل خوبی فکر کرد که خدا برای این کار او را بهشتی میکند، چون میلی دارد و شیطان هم برای او شبههای درست کرده است میلش برای او شده است حقیقتی که فکر میکند به خاطر آن به او چیزی میدهند ولی آن شبهه نادرست است.
لذا غرور یک مرض قلبی است. یک بیماری است و نتیجهاش نابودی اعمال است. کسی که به غرور مبتلا شد اعمالش تباه میشود و از بین میرود. بهجای خداپرستی به نفسش و به مال و مقامش و به عمل خودش اعتماد میکند. او میگوید ما اهل نماز هستیم، اهل عمل صالح هستیم، عمل صالحش برایش بزرگ میشود. خدای او میشود عبادتش و برای او بت میشود. بهجای اینکه خدا را پرستش کند همه حواس و توجهش به مقامش است. به علم و عملش است.
ریشه غرور حب نفس است. وقتی ما خودمان را خیلی دوست داشته باشیم گول میخوریم. علاقه شدیدی که انسان به خودش دارد مانع میشود که دیگران را ببیند. اعمال و علم دیگران را ببیند. خودش را میبیند و این حب نفس او را به غرور میکشاند. چنین آدمی کمظرفیت است. ظرف وجودیاش کم است. دیدهاید بعضی وقتها کسی چیزی یاد میگیرد و تحمل ندارد. در یک جلسهای نشسته است و اتفاقاً درباره همین موضوعی که او بلد است میخواهند حرف بزنند. او هم نمیتواند ساکت باشد و میخواهد چیزی بگوید. چنین کسی ظرف وجودیاش کوچک است. بعضیها ظرفیتشان کم است و این ظرفیت کم آنها را مغرور میکند.
بعضی وقتها ریشه غرور حقارت و خودکمبینی است. خودکمبینی شخص را مغرور میکند. امام صادق -علیهالسلام- فرمودند: هیچکس لاف بزرگی نمیزند مگر به خاطر ذلتی که در خود احساس میکند. خیلی عجیب است. بعضی وقتها کسانی که خیلی حرف میزنند و بعضی از مسائل را میگویند که جای آن نیست این به خاطر حقارتی است که در او وجود دارد. عقده حقارت زمینه غرور است.
چه کسانی معمولاً مبتلابه غرور میشوند و این صفت بعد در آنها ریشه پیدا میکند؟ یک گروه خیلی اساسیِ مغروریم اهل عبادت هستند. یک عده قابلتوجهی از اهل غرور کسانی هستند که اهل بندگی خدا هستند؛ یعنی این بندگی خدا برای انسان کمظرفیت زمینه مغرور شدنش را فراهم میکند. موفق به یک عبادتی میشود، صوم الدهر میگیرد؛ یعنی اول و وسط و آخر ماه را روزه میگیرد، کسی که در سال این کار را بکند و رجب و شعبان را هم روزه بگیرد میگویند صائمالدهر است؛ یعنی کل عمر روزهدار است و چنین فضیلتی را برای او مینویسند. مثلاً کسی خودش را در چنین فضایی قرار میدهد و به عبادت موفق میشود ولی ظرفیت ندارد و غفلت او را میگیرد و خودش را برتر میبیند و بعد مغرور میشود متأسفانه. اینیک گروه هستند.
عبادت بندگی خداست. بندگی خدا یعنی خود را ندیدن و مندک در توحید شدن و خود را هیچ دیدن که با غرور منافات دارد. عبادت ذکر است و در این صورت ما در حال ذکر غافل هستیم. نماز ذکر است «وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی» ذکر یعنی یاد یعنی شما وقتی دارید نماز میخوانید باید به یاد خدا باشید ولی از اول تا آخر نماز از خدا غافل هستیم. خیلی چیزها در یادمان هست اما آن چیزی که در یاد ما نیست خداست. در متن ذکر غافل هستیم. ما باید با عبادت برایمان تواضع حاصل شود. باید خضوع و خشوع بیاورد. خشوع درون و خضوع بیرون. حالت تواضع ما باید تقویت شود. بندگی ما باید جلوهگر شود. متأسفانه غرور ما را میگیرد. علت آن چیست؟ این است که کمظرفیت هستیم و توجه نداریم.
دیگر چه کسانی مبتلابه غرور میشوند؟ اهل علم. اگر اهل علم تهذیب نفس نکرده باشند گرفتار غرور میشوند. چون علم خیلی خاصیت دارد و به انسان جلوه میدهد. علم انسان را در معرض قرار میدهد. اگر انسان خودش را تزکیه نکرده باشد و مواظبت نکرده باشد روحیه برتریجویی پیدا میکند. اگر بتواند برطرف مقابل هم غلبه پیدا کند آرامآرام غرور علمی او را میگیرد وزیر بار نمیرود. لذا بعضی از علما هستند که خیلی سخت مطلب را میپذیرند. منظورم از علم، علم دین نیست. طب و هندسه و نجوم هم همینطور است. هرکسی هر علمی که دارد اگر خودش را مواظبت نکند مبتلابه غرور میشود.
گروه دیگر اهل مال و ثروت هستند. همه اینها روایت دارد. کسانی که کمظرفیت هستند مال گیرشان میآید غرور آنها را میگیرد. نوع پوشششان، نوع نشستوبرخاستشان، تعاملها، معاشرتها، حرف زدنهایشان، زرقوبرق دنیا که همان متاع دنیا است و خدای تعالی گفت مَتاعُ الغُرور یعنی انسان را بهسرعت ساقط میکند و از جایی که باید باشد پایین میآورد.
امیرالمؤمنین -سلاماللهعلیه- فرمودند: دل بستن به دنیا بزرگترین غرور است. حضرت فرمودند از فریب دنیا بپرهیزید چون هرچه خوبی و نعمت که فریبکارانه به انسان میدهد پس میگیرد. دنیا هر چه به انسان میدهد پس میگیرد. مال میدهد پس میگیرد. قوت بدنی و توان جسمی میدهد پس میگیرد. دیدهاید بعضی وقتها چطور پس میگیرد. با بیماری آلزایمر حافظه انسان تحت تأثیر قرار میگیرد. مغز کوچک میشود. یا پارکینسون میگیرد غذا را که میخورد از بشقاب تا دهانش پنج دقیقه طول میکشد. بیماری پارکینسون بعضیها بدنشان میلرزد، بعضیها هم کند میشوند. یکقدم میخواهد بردارد طول میکشد. امیرالمؤمنین چه زیبا میفرماید که از فریب دنیا بپرهیزید چون هر چه خوبی و نعمت که فریبکارانه به انسان میدهد پس میگیرد و کسی را که به دنیا دل ببندد و در آنجا خوش کند کوچ میدهد. درست همان موقع که میخواهد از همان نعمتها استفاده کند، میگوید وقت تمامشده است.
پسر مسعود این مغفرت و کرم خدا تو را گول نزنند. خوبی خودت و علم و عمل و نیکیهایت و به عبادات مغرور نشوی. اینها باید وسیله کمال تو بشود. زینالعابدین امام سجاد -علیهالسلام- فرمود: ایبسا شخص غافل و فریفتهای که روز خود را به هوس رانی و خنده و خوردن و آشامیدن و امثال ذالک میگذراند بیخبر از آنکه شاید خشمی از خداوند او را فراگرفته باشد که با آن به آتش دوزخ افکنده شود. مغرور است، سرحال است، سرخوش است، میگوید، میخندد، حواسش نیست که یک گناهی به گردن دارد، یک خطا و کمبودی به گردن دارد و باید مواظب باشد که جبران کند.
غفلت چیز بدی است. چرک جان است. وَسَخ است. در مناجات شعبانیه نخواندهایم که «اَوساخَ الغَفلَه»! امیرالمؤمنین فرمودند «الْغَفْلَهُ ضَلالُ النُّفُوسِ» گمراهکننده جان انسان است. اگر انسان غافل شد یعنی یاد خدا از دست او رفت. صید میشود. صیاد او را صید میکند. صیاد ما شیطان است. لَبِالمِرصاد است. نشسته است در کمین گاه. «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ» بر صراط مستقیم ما نشسته است در کمین تا ما را صید کند. تیر میاندازد. در روایات دارد که مصائد الشیطان محلهای صید شیطان کجاست؟ چشم، نگاهها صیدگاه شیطان است. غفلت که آمد شیطان انسان را صید میکند. کی صید میشوی؟ وقتیکه ذکر نمیگویی. وقتی ذکر نمیگوییم غافل هستیم و انسان غافل صید میشود. مولا امیرالمؤمنین فرمودند: هیچ حیوانی در دریا، هیچ پرندهای در آسمان به صید صیاد نیفتاد مگر درحالیکه صید شد ذاکر خدا نبود. پرندگان هوا و ماهیان دریا وقتی ذکر نمیگویند صید میشوند. انسان هم همینطور است. وقتی غافل بود شیطان او را صید میکند.
مولای ما امام صادق -علیهالسلام- فرمودند: «مَن وَثِقَ بثلاثَهٍ کانَ مَغرورا: مَن صَدَّقَ بما لا یکونُ و رَکَنَ إلى مَن لا یَثِقُ بهِ و طَمِعَ فیما لا یَملِکُ» هر کس به سه چیز اعتماد کند گو ل خورده است. کسی که آنچه را شدنی نیست باور کند و به کسی که اعتماد ندارد تکیه کند و در آنچه مالک نیست چشم طمع بندد. بعضیها ادعای خدایی میکنند. ۷۰ نفر هم باور میکنند. ۷۰ نفر نه اینکه عوامالناس بودند. باسواد هستند.
امیرالمؤمنین فرمود: در نادانی تو همین بس که به دانش خودت مغرور شوی. معلوم میشود که دانش انسان را مغرور میکند که عرض کردم.
امیرالمؤمنین فرمودند: «إنَّ مِنَ الغِرَّهِ بِاللّه ِ أنْ یُصِرَّ العَبدُ عَلَی المَعصِیَهِ وَ یِتَمَنّی عَلَی اللّه ِ المَغفِرَهَ» از فریب خوردن به خدا این است که بنده در معصیت پافشاری کند، اهل گناه است ولی درعینحال آرزوی بخشش خدا را دارد. بدون اینکه توبه کند، بدون اینکه جبران کند، هنوز دارد گناه میکند ولی میگوید خدا میبخشد.
یکی از سنتهای خدا میدانید چیست؟ استدراج است؛ یعنی خدای تعالی انسان را رها میکند و در جه درجه بهجایی میرساند و بعد او را میگیرد. «کَمْ [مِنْ] مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ کَمْ مِنْ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَیْهِ وَ کَمْ مِنْ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ اَلْقَوْلِ فِیهِ» سنت استدراج سنتی است که خدای تعالی این شخص را رها کرده است ولی آرامآرام او را دارد به سمت عذاب میبرد. مقدماتش را خود این شخص فراهم کرده است. از کجا بفهمیم که به استدراج مبتلا شدهایم؟ مثلاً داریم دیگری را اذیت میکنیم، داریم گناه میکنیم، داریم معصیت میکنیم، بعد یکدفعه میبینیم که یک سری از کارها در آن گشایش ایجاد میشود. راحت میتوانیم بعضی از کارها را انجام دهیم. جلوی آن کار گرفته نمیشود درصورتیکه باید اتفاقی بیفتد. خدای تعالی دائم فضا را برای او باز میکند. فضای توبه و مغفرت و جبران میدهد ولی او این کارها را نکرد و خدا هم او را رها میکند. میفرماید چهبسا کسانی که با احسان خداوند اندکاندک به عذاب حق نزدیک شدند. فکر میکند که خدا کاری با او ندارد. فضا ایجاد کرده است که برگردی امروز باید تو را میگرفت ولی نگرفت و آزاد گذاشت. آرامآرام به تو فرصت داد که تو برگردی اما تو از این درجهها استفاده کردی علیه خودت. بهجای اینکه آرامآرام به بهشت نزدیک شوی به جهنم نزدیک شدی؛ و در ادامه فرمود به خاطر پوشاندن گناهانش مغرور و فریفته شده است. خداوند چون ستار است چون آبرویش نمیرود مغرور میشود؛ و به سبب تعریف و تمجید و خوبیهایی که مردمان از این شخص دارند به فتنه و تباهی افتاده است. تعریف او را میکنند و خودش باورش میشود فکر میکند که آدم خوبی است. یادش میرود که آدم بدی است و باید توبه کند و برگردد.
امشب شب ولادت حضرت فاطمه معصومه است. شخصیت بینظیری است. از طرف خداوند تبارکوتعالی اذن دارد که همه شیعیان را شفاعت کند. از محدثین شیعه است. در سلسله اسناد روایی ما روایت سلسله الذهب «کَلِمَهُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی» یکی از روایان این روایت فاطمه معصومه است که در سلسله فاطمیات راوی این حدیث است. کفو هم نداشت و هیچ مردی قابلیت ازدواج با او را نداشت. به همراه دو خواهر دیگرش در همان ضریح دفن است. زیارتنامه مخصوص دارد. حضرت زینب -سلامالله علیها- با آن جلالت قدر امام معصوم برای او زیارتنامه نداده است ولی برای حضرت معصومه زیارتنامه داریم. شاگردی سه امام را کرده است. امام رضا، امام جواد و پدرش امام کاظم -علیهالسلام. حضرت کاظم -علیهالسلام- او را تفدیه داده است؛ یعنی فدایت شوم. نادر است که معصوم به غیر معصوم تفدیه بدهد. امام حسین -علیهالسلام- به قمر بنیهاشم گفت: «بِنَفسی اَنت» جان حسین به فدای تو. از آنطرف هم هست که همه ما میگوییم «بِاَبی اَنتَ وَ اُمّی» امام معصوم که این را نمیگوید مگر اینکه آن شخص دارای ویژگی و جلالت قدر باشد. حضرت کاظم -سلاماللهعلیه- به فرزندش میگوید «فِداها اَبوها» پدرت فدایت شود. عاطفه فقط محرک امام برای گفتن این حرف نیست. حضرت معصومه دارای یک ویژگی بود که در ۹ سالگی بود و از بلاد مسلمین آمده بودند که از امام مسئله بپرسند؛ اما امام حاضر نبودند. حضرت معصومه -سلامالله علیها- پاسخ سؤالات آنها را دادند و آنها در مسیر برگشت با موسی بن جعفر -علیهالسلام- برخورد کردند. حضرت سؤالات آنها را گرفته به جوابها نگاه کرد. وقتی دید همه جوابها صحیح است فرمود: «فِداها اَبوها».
الإمامُ علیٌّ علیهالسلام: «غَرَّکَ عِزُّکَ، فَصارَ قُصارُ ذلکَ ذُلَّکَ، فَاخشَ فاحِشَ فِعلِکَ، فَعَلَّکَ بهذا تُهدى» عزتت تو را فریب ندهد و سرانجام و انتهای کار تو خواری نباشد؛ یعنی اگر عزتت تو را فریب داد پایان کار تو خواری است. پس بترس از عمل زشت خودت شاید به این وسیله هدایت شوی؛ یعنی بعضی وقتها همین عزتمندی انسان را مغرور میکند و جز هلاکت چیزی گیر مغرور نمیآید.