- حدیث بندگی
- موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
- ۱۳۹۸/۰۲/۰۴– جلسه بیست و ششم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ مَا بَلْوَى أُمَّتِی مِنْهُمْ الْعَدَاوَهُ وَ الْبَغْضَاءُ وَ الْجِدَالُ أُولَئِکَ أَذِلَّاءُ هَذِهِ الْأُمَّهِ فِی دُنْیَاهُمْ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لَیَخْسِفَنَّ اللَّهُ بِهِمْ وَ یَمْسَخُهُمْ قِرَدَهً وَ خَنَازِیرَ قَالَ فَبَکَى رَسُولُ اللَّهِ ع وَ بَکَیْنَا لِبُکَائِهِ وَ قُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْکِیکَ فَقَالَ رَحْمَهً لِلْأَشْقِیَاءِ یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ یَعْنِی الْعُلَمَاءَ وَ الْفُقَهَاءَ»
بحث درباره علمای سوء بود که این علمای سوء طبق بیان رسول خدا که جلسه قبل به ابن مسعود فرمودند گفتیم کسانی هستند که دین الآن در دست آنها اسیر است. در اسلام تحریف ایجاد میکنند که جلسه قبل اشاره کردیم.
میفرماید ابن مسعود عدهای از امت من میآیند که عداوت و دشمنی و جدال بین آنها بلند میشود که در دنیا گمراهکننده این امت باشند. اینها را خبر از آینده میگویند. رسول خدا از همین روزها خبر میدهد. البته این روزها در طول دوران به مناسبتهایی تکرار شده است. خلفایی آمدند؛ بنیعباس، بنیامیه، همینطور تا الآن در این هزاروچند صدسال این عبارات در بعضی از مقاطع کاملاً با آن زمان مطابقت داشته است و تکرار شده است. الآن بیانات رسول خدا شبیه دوران ما هم هست.
«وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لَیَخْسِفَنَّ اللَّهُ بِهِمْ وَ یَمْسَخُهُمْ قِرَدَهً وَ خَنَازِیرَ» قسم به آنکسی که مرا مبعوث به رسالت کرد خدای تعالی آنها را به زمین فرومیبرد و آنها را تبدیل به خوک و میمون میکند. یکی از خلفای بنیامیه میگوید پدرم که مرد دیدم که جنازه نیست و از محل جنازه مارمولکی بهسرعت عبور کرد. ما فردا چیزی را با چوب درست کردیم و مردم آن را تشییع کردند و به خاک سپردند. در روایت دارد که پیغمبر نفرین کرد و لعن کرد آنها وقتی میمردند مسخ میشدند بهصورت سوسمار و مارمولک.
منکرین قیامت چند طایفه هستند: یک قسمت آنها دهری هستند. کسانی که دنیاگرا هستند. به آنها زندیق هم میگویند. بهکلی منکر وجود خدا هستند و منکر قیامت هستند. یک تعداد زیادی الآن منکر خدا و قیامت هستند. چون توحید و معاد باهم است. کسی که توحید باور است معاد باور است. معاد باور توحید باور هم هست. چون معاد عود به توحید است. یک طایفه میگویند انسان وقتیکه مرد بدنش خاک میشود و روح او به بدن دیگری تعلق میگیرد. آن بدن دیگر یا بدن انسان است یا بدن حیوان است یا بدن نبات و گیاه است یا بدن ملائک است که به آن نسخ و فسخ و رسخ و مسخ میگویند. اگر روح صالحی داشته باشد بدنش به یک شخص صالح تعلق میگیرد و میرود در ناز و نعمت زندگی میکند و میشود بهشتش. اگر خبیث باشد به یک بدنی تعلق میگیرد که در بلا و سختی و محنت و رنج و زحمت زندگی میکند که میشود جهنم برای او. میگویند یک عده که بدن تعلق میگیرد به قالب مثالی یا متنعم میشود یا معذب میشود. گروهی هستند به اسم شیخیه که قائل هستند که منتقل به روح قلیایی میشود. یک دسته هم منکر خلود هستند. میگویند امکان ندارد که در بهشت و جهنم کسی مخلد باشد.
در اینجا رسول خدا فرمودند این علمایی که گفتیم، کسانی که دین را مصادره کردند و در اختیار خودشان قراردادند قسم به کسی که مرا به پیغمبری برگزید خدای تعالی اینها را رها نمیکند. به زمین فرو میروند یا بهصورت بوزینه و خنزیر مسخ میشوند. درآیات دیگر هم داریم مثلاً آیه ۶۵ سوره مبارکه بقره «وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً خَاسِئِینَ» یا آیه ۱۶۶ سوره مبارکه اعراف «فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ مَا نُهُوا عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً خَاسِئِینَ» تعداد زیادی آیات در قرآن کریم میفرماید ما اینها را مسخ میکنیم که یکبار اسم آنها را بردیم که چه حیواناتی هستند و اینکه سه روز بیشتر زنده نیستند و اینطور نیست که این حیوانات الآن همان مسوخ باشند.
«قَالَ فَبَکَى رَسُولُ اللَّهِ ع وَ بَکَیْنَا لِبُکَائِهِ وَ قُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْکِیکَ فَقَالَ رَحْمَهً لِلْأَشْقِیَاءِ یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى وَ لَوْ تَرى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ یَعْنِی الْعُلَمَاءَ وَ الْفُقَهَاءَ» رسول خدا گریه کردند ما هم با گریه حضرت به گریه افتادیم. عرض کردیم یا رسولالله برای چه گریه میکنید؟ حضرت فرمودند دلم برای این اشقیا به رحم آمد و به آیه ۵۱ سوره مبارکه سبأ اشاره فرمودند. خدای تعالی میفرماید آن هنگامیکه ناله و فریاد آنها را بشنوی دیگر نمیتوانند فرار کنند و دستگیر میشوند. بعد خود حضرت فرمودند یعنی «الْعُلَمَاءَ وَ الْفُقَهَاءَ» که جلسه پیش درباره علما و فقها صحبت کردیم. علمای سوئی که الآن دین در دست آنها اسیر است.
شروع کردند درباره علم صحبت کردن. در کتب احادیثی ما مطالب فراوانی درباره کسی که علم را یاد میدهد و درباره کسی که علم را یاد میگیرد و درباره نوع علم و اینکه چه چیزی یاد بدهیم، چه چیزی یاد بگیریم، به چه کسی یاد بدهیم، کجا یاد بدهیم، چه مقدار یاد بدهیم آمده است. خیلی از چیزهایی که ما علم میدانیم علم نیست. فضل است. خیلی از چیزها هم هست که مردم به آن اهمیت نمیدهند ولی باید آن را یاد بگیرند چون دنیا و آخرت آنها با آن آباد میشود. بعضی وقتها به دنبال علومی میروند که جز وقت تلف کردن نتیجهای برای آنها ندارد. دیدم بچههایی را که میخواهند به آنها قرآن بیاموزند استعداد دارد و میخواهد قرآن حفظ کنند بهجای اینکه این حافظه را در مقطعی دیگر به کار بگیرند میبرند در این فضا که از آخر به اول بخوان، بگو آیه فلانی کجاست، بد نیست ولی حیف است. ضرورتی ندارد. خود حفظ قرآن مطلوب است. بعد باید وقتش را روی معارف قرآن بگذارد. چقدر ما الآن نسبت به آیات اجتماعی قرآن ضعف داریم. آیاتی که راجع به خانواده بحث میکند. میدانید چقدر آیه و روایت درباره خانواده داریم. همین بحث معاد که گفتیم یکششم قرآن درباره معاد است. آیاتی داریم که درباره ارتباط داشتن باهم صحبت میکند. شما هیچ صفحهای از قرآن پیدا نمیکنید که درباره دشمن و دشمنشناسی صحبت نکرده باشد. شما وقتی قرآن را باز میکنید اقل ۱۵۰ آیه درباره دشمن و دشمنشناسی است. میبینید که بعضی وقتها دشمن چگونه دشمنی میکند. ظاهراً و علنی وارد میدان میشود اما بعضیها باز دست دراز میکنند تا به او دست بدهند. او دارد دندانتیز میکند که چنگ بهصورت بکشد یک عده میگویند که انشاءالله گربه است.
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ یُرِیدُ بِهِ الدُّنْیَا وَ آثَرَ عَلَیْهِ حُبَّ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا اسْتَوْجَبَ سَخَطَ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ کَانَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ مَعَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَى الَّذِینَ نَبَذُوا کِتَابَ اللَّهِ تَعَالَى قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الْکافِرِینَ»
حضرت در اینجا دارد وضعیت علم آن علماء سوء را مطرح میکند. میفرماید آنها عالم شدهاند چون به دنبال دنیا هستند. کسی که به دنبال علم باشد اما اراده او دنیا باشد و به حب دنیا و زینت دنیا اهمیت بدهد مستوجب خشم خدا میشود. حضرت به آیه ۱۶۵ سوره نساء اشاره کردند که در پایینترین درجه جهنم قرار میگیرند. در اینجا حضرت مطلق علم را میگویند که مصداق کامل آن علم دین است. آنها با یهود و نصاری که کتاب خدا را پشت سرشان گذاشتند در پایینترین درجه دوزخ میمانند. بعد به آیه ۸۹ سوره مبارکه بقره اشاره میکنند که خدای تعالی فرمودند چون به آنچه میشناختند کافر شدند پس لعنت خدا بر کافرین است.
چون بحث علم شد چند روایت درباره علم برای شما بخوانم که در آستانه روز معلم هم هستیم.
رسول خدا فرمودند برترین صدقه این است که شخصی علمی را بیاموزد سپس او را به برادر مسلمان خودش یاد بدهد. رسول خدا فرمودند «اَلْعَالِمُ بَیْنَ اَلْجُهَّالِ کَالْحَیِّ بَیْنَ اَلْأَمْوَاتِ» کسی که به دنبال علم میرود در بین انسانهای جاهل مثل زندهای است که در میان مردگان؛ یعنی جهال مردهاند.
در یک روایت دیگری در تنبیه الخواطر در جلد دوم این کتاب آمده است که خدای تعالی به حضرت موسی وحی فرستاد. یک سری از روایات احادیث قدسی است؛ یعنی خدای تعالی وحی کرده است اما قرآن نیست؛ و رسول خدا دربیانش آزاد بوده است. کتابی است به اسم جواهر السنیه فی الاحادیث القدسیه برای میرزای نوری است که احادیث قدسی که سند درست دارد جمعآوری کرده است. میفرماید ای موسی خوبیها را یاد بگیر و آنها را به مردم بیاموز من بنا دارم معلم خیر را و شاگردانش را که خیر میآموزند قبر آنها را درزمانی که وحشت همهجا را گرفته است در تاریکی قبر، قبر آنها را نورانی کنم که احساس وحشت و تنهایی در قبر نداشته باشند.
اینها در باب فضیلت علم است. رسول خدا فرمودند «کسی که مشغول علمآموزی باشد خدای تعالی متکفل روزی او میشود». حقیقتاً برای خدا درس میخواند. دغدغه معاش نداشته باشد خداوند زندگی او را تأمین میکند؛ و فرمود: «کسی که به دنبال علم باشد و روشش این باشد که دائم به دنبال علمآموزی باشد بهشت به دنبال چنین کسی است»؛ یعنی جهنمی نمیشود. حضرت فرمودند «به دنبال علم رفتن از عبادت فراوان بهتر است». چرا؟ فرمود «سوگند به آنکه جان محمد به دست اوست هرآینه وجود یک عالم برای ابلیس سختتر از هزار عابد است». چرا؟ «زیرا عابد به فکر خویشتن است ولی عالم در اندیشه دیگران». عابد سعی میکند که گلیم خودش را از آب بکشد. گفت: زاهد از تو حور میخواهد قصورش بین. ایهام دارد یعنی کوتاهیاش را ببین در آخر به او قصر میدهند اما به چه درد میخورد. جوار خدا خوب است.
یکی از انبیا الهی ۳۳ سال به دعوت مردم مشغول بود. ۱۰/۱۲ نفر ایمان آوردند. ما الآن یک هفته تبلیغ میکنیم کسی گوش به حرف ما نمیدهد میخواهیم رها کنیم و میگوییم کار به درد نمیخورد. این نبی خدا بعد از ۳۳ سال ناراحت شد و دست به دعا و نفرین برداشت از شهر هم خارج شد. آثار عذاب آمد. یک عالم بود و یک عابد. عابد سریع به کوه پناه برد که خودش را نجات بدهد؛ اما عالم به سمت جمعیت برگشت شروع به مذمت مردم کرد. غیرت آنها را تحریک کرد و آنها توبه کردند. پیامبر دوباره برگشت. نقش عالم این است. احیاکننده است. در اینجا هم رسول خدا فرمود که عابد به فکر خودش است ولی عالم به فکر دیگران است.
بحث حدیث ابن مسعود این است که علم اگر برای دنیا شد انسان مسخ میشود. لذا در یک بیانی است پیغمبر اکرم فرمودند «یا اباذر اگر کسی به دنبال علم رفت که با مردم خدعه کند بوی بهشت را نمیچشد». امام کاظم علیهالسلام فرمودند «اگر به دنبال علم رفتید از عالم ربانی بگیرید»؛ یعنی کسی که منسوب به خداست. او را از کجا بشناسیم؟ امام کاظم فرمودند «شناخت عالم به عقل است». به عقلتان رجوع کنید. شما خدمت آقای بهجت بروید فقط خدا گیر شما میآید. عالم ربانی کسی است که دارد به وظیفهاش عمل میکند. چیزی را که میگوید شما در زندگی خودش میبینید. حرفی را که میزند در عمل میبینید. لذا حضرت مسیح گفت «وقتی به او نگاه میکنید به یاد آخرت بیفتید. حرف که میزند علمتان زیاد شود». ادعای علم و عالم زیاد است اما راهش را به ما یاد دادهاند که پیش چه کسی برویم.