- حدیث بندگی
- موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
- ۱۳۹۸/۱/۲۱– جلسه بیست و چهارم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ الصَّابِرُ فِیهِ عَلَى دِینِهِ مِثْلُ الْقَابِضِ عَلَى الْجَمْرِ بِکَفِّهِ فَإِنْ کَانَ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ ذِئْباً وَ إِلَّا أَکَلَتْهُ الذِّئَابُ»
در این بخش از حدیث رسیدیم به این مطلب که یک مقدار حضرت از آینده خبر میدهند. میفرماید ای پسر مسعود، بر مردم زمانی میآید که کسی که در دین صبر کننده باشد، مثل کسی است که در دستش پارهای از آتش را نگهداشته باشد؛ یعنی دینداری سخت میشود.
چقدر آتش و زغال نگهداشتن در دست سخت است. در اینجا یاد مطلبی از بوعلی سینا افتادم. بوعلی سینا ذهن حدیدی داشت و از همان بچگی زیرک بود. پیش مکتب داری بود که بعضاً به او اعتراض میکردند که چرا به این بچه اینقدر اهمیت میدهید؟ این بچه را چرا اینقدر تحویل میگیرید. استادش جواب داد که او ویژگیهایی دارد و به بوعلی سینا گفت که از نانوایی یکتکه زغال داغ بگیر و بیاور. اطرافیان گفتند او چگونه رفت که آتش بیاورد؟ استاد گفت درراه فکر میکند و راه چارهای برایش پیدا میکند. ابوعلی سینا رفت و به نانوا گفت که یکتکه زغال آتش بده. نانوا گفت ظرفی داری؟ گفت نه نیاوردم. گفت پس چطور بدهم؟ دستت میسوزد. بلافاصله یک مقدار خاکستر برداشت و کف دستش ریخت و گفت بگذار روی این خاکستر. بچه حواسش بود که خاکستر آتش زغال را نگه میدارد بدون اینکه منتقل کند.
زمانی فتنه ۸۸ را اینگونه گفتم که رهبر معظم انقلاب جریان فتنه ۸۸ را مثل زغال داغی در دستش نگه داشت و تحمل کرد، سردش کرد و رهایش کرد. والا اگر غیرازاین بود کشور نابود میشد. جریانی را که آنها راه انداخته بودند اگر سعهصدر و توجه نبود خیلی کارها میکردند.
حضرت میفرمایند «فَإِنْ کَانَ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ ذِئْباً وَ إِلَّا أَکَلَتْهُ الذِّئَابُ» باید در آن زمان مثل گرگ باشید و الا گرگهای دیگر تو را میخورند. حضرت تعبیر عجیبی کرده است. چون میدانید که حیوانات خودشان را نمیخورند؛ یعنی شیر، شیر مرده را نمیخورد. یا اینکه به شیری حمله کند و او بدرد. سگ، سگ دیگر را نمیخورد. پلنگ، پلنگ دیگر را نمیخورد. فقط گرگ است که گرگ دیگر را میخورد.
هیچ حیوانی مثل گرگ نیست. گرگ خیلی درنده است. درندگی او هم بیحسابوکتاب است. به گله میزند و همه را لتوپار میکند. بعد یکتکه را میبرد. درندگی او بهاندازه نیازش نیست. شیر و پلنگ و حیوانات درنده دیگر بهاندازه نیاز حمله میکنند و به حیواناتی میزنند که پیر و لاجان است و آنها را انتخاب میکنند؛ اما گرگ به همه گله میزند و همه را از بین میبرد؛ اما اندازه نیازش با خودش میبرد و میخورد.
و این تعبیر چه قدر تعبیر عجیبی است. امام معصوم -علیهالسلام- فرمود که «مَا ذِئْبَانِ ضَارِیَانِ أُرْسِلَا فِی زَرِیبَهِ غَنَمٍ بِأَکْثَرَ فَسَاداً فِیهَا مِنْ حُبِّ الْمَالِ وَ الْجَاهِ»، «ما ذِئبانِ ضارِیانِ فی غَنَمِ قَومٍ قَد تَفَرَّقَ رُعاؤُها بِاَضَرَّ فی دینِ المُسلمِ مِنَ الرِّیاسَهِ» این روایت خیلی روایت تکاندهندهای است. شما فرض کنید یک گرگ به گله گوسفند هزارتایی بزند. گوسفندها پراکنده میشوند و فرار میکنند و از بین ۱۰۰۰ تا ۲۰۰/۳۰۰ تای آنها را از بین میبرد. ولی اگر یک آغلی باشد که در آن گوسفندها را نگهدارند و در آنجا ۱۰۰ تا ۲۰۰ تا گوسفند باشد، امام معصوم این تعبیر را دارد که ۲ گرگ خونخوار را بیندازید در آغل گوسفندان که فضای بسته است و شب تا صبح هم آنجا باشند، چند عدد از این گوسفندان سالم میماند؟ میفرماید خطر این دو گرگی که شب تا صبح در آغل گوسفندان هستند، کمتر از خطر حب ریاست است.
حضرت میخواستند بفهمانند که حب ریاست اگر به جان کسی افتاد حاضر است هر کاری بکند. دین خدا را اینطرف و آنطرف کند، به افراد تهمت بزند، پول خرج کند، گناه کند، برای اینکه در ریاست بماند. حالا شما کمتر میبینید. بنده زیاد میبینم که برای دو روز بودن در جایگاهی که هست چهکارها که نمیکنند و چه تهمتها که نمیزنند.
ذیل عبارت «الصَّابِرُ فِیهِ عَلَى دِینِهِ» یکی دو نکته درباره صبر به شما بگویم. در آیه قرآن هم داریم که «وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاهِ» صبر و نماز را در کنار هم میآورد. در اینجا هم فرمود که صبر کننده بر دینداری هستند و اینکه انسان متدین باشد.
هیچ امر دینی از نماز جدا نیست. شما هر کار دینی که بخواهید انجام بدهید قسمت مهم آن نماز است. رأس همه کارهای خیر نماز است و نماز هم ستون دین است. «الصَّلاهُ عَمودُ الدِّینِ» پس صبر بدون نماز بهجایی نمیرسد. نمیشود صبور بود ولی اهل نماز نبود. لذا صابر بر دین باید اهل نماز و اهل اقامه نماز باشد. صبر و نماز به کمک هم در مبارزه با دشمن خارجی و دشمن درونی، چه انسان بخواهد مبارزه با نفس کند، چه بخواهد با دشمن بیرونی مثل آمریکا و اذنابش بجنگد، هم احتیاج به صبوری دارد، هم احتیاج به صبر بر دین؛ یعنی نماز. نماز انسان را یاری میکند و به نتیجه میرساند. نماز انسانی را که جزع دارد و ناراحتی دارد تبدیل به انسان صبور میکند. نماز این خاصیت را دارد.
به هر جهت صبوری کردن در دین کار سختی است. بعضی وقتها به انسان کنایه میزنند. الآن تمام زحمتی که در ۴۰ سال کشیدهایم و همه مردم دارند آسیب میبینند، به خاطر صبر بر دین است. این اساس کار است. صبر بر دین سختی دارد و با نماز تقویت میشود. اگر در جامعه نماز تقویت شد صبوری هم در مقابل باشد، این قضایا حل خواهد شد.
در اینجا نگهداشتن آتش در دست را تمثیل زده است که کسی میتواند این آتش را در دستش نگه دارد که اهل صبر باشد. صبر بر دین داشته باشد؛ یعنی اقلش این است که نمازگزار باشد. در زمان سخت غیبت مثل الآن که داریم زندگی میکنیم، اگر بخواهیم از نصرت الهی برخوردار باشیم و پیروزی به دست بیاوریم، طبق بیان قرآن کریم باید اهل صبر باشیم.
قرآن ۱۰۳ بار کلمه صبر و صبوری و صابر بودن را آورده است. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» و الا از نصرت خدا بیبهره هستیم و خدا به ما کمک نخواهد کرد. اگر از یاد خدای تعالی که نماز هم یاد خداست «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْرِی» سست شویم، اعراض کنیم، بیتوجه باشیم و به خودمان مشغول باشیم، بعد از طرف خدای تعالی دیگر کمکی به ما نمیرسد. آیه قرآن است که میفرماید «فَلا نَاصِرَ لَهُمْ» نصرت کی میرسد؟ وقتی که اهل صبر باشیم. کی اهل صبریم؟ وقتیکه اهل دین باشیم و اهل نماز باشیم. نماز که ستون دین است برای همین است. چون متوقف بر خیلی از امور دیگر هم هست.
صبر کمالی از کمالات وجودی انسان است. همهکس موفق به صبر نیستند. بعضی وقتها انسان برافروخته است و جزعوفزع دارد. اول صبر است، بعد رضا، بعد تسلیم. اینها مراحلی است که باید طی شود. خدای تعالی دستور میدهد که از صبر استعانت بجویید. کمک میخواهید؟ بهوسیله صبر کارهایتان را پیش ببرید. به پیغمبرش میفرماید صبر کن و صبر تو فقط به کمک خدا است. در آیه ۱۲۷ سوره مبارکه نحل است که «وَمَا صَبْرُکَ إِلا بِاللَّهِ». حواستان باشد که صبر فقط از ناحیه خدا میآید. باید دست به دامن خدا شوید؛ یعنی خدا است که این کمال را به هرکسی که طالبش هست میدهد. خدا هم هیچ کمالی را به کسی مجانی نمیدهد. باید یک فعالیتی داشته باشیم، باید بندگی کنیم تا به ما بدهد.
قبلاً هم عرض کردم که صابر اسم فاعل نیست، به این معنی که کسی که صبر میکند مثل قاتلی است که یکبار کسی را کشته است و به او قاتل میگویند، صابر به آن معنایی که در یک اتفاقی یکبار صبر کرده است نیست. صفت مشبهه است؛ یعنی کسی که صبر ملکه وجودی او شده است. در اینجا هم میفرماید «عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ الصَّابِرُ فِیهِ عَلَى دِینِهِ» خیلی باید صبوری کرد. خیلی باید مقاومت داشت. هیچچیزی صابر را از میدان به در نمیکند. او را وادار به جزع نمیکند و بیتابی نمیکند.
اگر صبر ملکه شد خدا همراه انسان است «اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» معیت میآید. معیت خدای تعالی با همه افراد نیست. معیت خدا با یک عده از افراد است. این صبر باید صبور شود، بعد صابر شود، وقتی صابر شد آنوقت میشود «ان اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» خیلی باید خودش را توانمند کرده باشد تا معیت بیاید و بشود «ان اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ».
میدانید که گرگها وقتی یکی از آنها مریض میشود و زخمی میشود همه روبروی هم میخوابند که تا پلک زد او را بخورد. برخلاف بقیه حیوانات که پشت به هم میخوابند و حواسشان هست که کسی به آنها حمله نکند، اینها رو به رویهم میخوابند و منتظرند تا وقتیکه فرصت شد همدیگر را بخورند. هیچوقت هیچ میشی به لباس گرگ درنمیآید. گرگ است که به لباس میش میآید.
در ادامه فرمود که «یَا ابْنَ مَسْعُودٍ عُلَمَاؤُهُمْ وَ فُقَهَاؤُهُمْ خَوَنَهٌ فَجَرَهٌ» آن زمانی که میآید و آدمها باید مثل گرگ باشند و الا گرگها همدیگر را میخورند، میفرماید در آن زمان یک عده هستند: علما هستند، تجار هستند، فقها هستند و … میفرماید آن زمان علمای آنها و فقهای آنها اهل خیانت هستند و اهل فجورند. معنای این بخش را انشاءالله جلسه بعد خدمت شما عرض میکنم