- حدیث بندگی
- موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
- ۱۳۹۷/۱۰/۱۲– جلسه چهاردهم
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه قبل مطالبی را درباره خلافت الهی مطرح کردیم. حوزه خلافت انسان محدود به زمین نیست؛ یعنی اینجا که فرمود «إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ» نه اینکه فی السماء خلیفه نیست، بلکه مسکن و آن جایگاه مادی خلیفه و محل سکنای جسمانی خلیفه زمین است؛ و الا اگر قوس نزول و قوس صعود برایش تصور کنیم مبدا تکاملی حرکت انسان از زمین است و در زمین است. هر رشدی که انسان دارد در زمین است.
این معنا نیست که خلافت او و مقر خلافت او فقط زمین باشد و کارهایی که خدای تعالی درروی زمین انجام میدهد این انسان کامل خلیفه خداست بر روی زمین برای آن کارها و در آسمان چنین خلافتی را ندارند، نه هر دو بعد را میگیرد. فِی الاَرض به قول طلبهها قید جَعَل است، نه قید خلافت؛ بنابراین خلیفهالله همان شجره طیبهای است که «اَصلُها ثابِت وَ فَرعُها فِی السَّماء». البته بالاتر از مقام خلافت هم داریم که موردبحث من نیست که مسئله انسان العین و عین الانسان است که مرحله بالاتر معرفتی است که مستغرق در توحید ناب است و مظهریت برای اسم اعظم است.
«وَ قَالَ لِمُوسَى ع وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَکْلِیماً»
درباره حضرت موسی رسول اکرم دو موضوع را مطرح کردند، کلام و قرب. کلام لفظی است که برای مفهومی وضعشده است که انسان با کمک حنجره و زبان و دندان و دهانش کلمه را ادا میکند و با تلفظ چند کلمه، کلام به وجود میآید. آیا خدای تعالی چنین کلامی را دارد؟ یعنی کلام خدای تعالی هم همینطور است که از حنجره و زبان و دندان صادر شود؟
در قرآن کریم موارد زیادی داریم که کلام را به خدای تعالی نسبت میدهد «کلمه الله». قطعاً خداوند کلام اینگونه ندارد. هر چیزی که از جهت مادی به آن نگاه شود به خدای تعالی منزه است که به او نسبت داده شود. پس تکلم خدا با کار فیزیکی نبوده است. حتی آنجایی که از درخت صوتی شنیده شد در آنجا صوت ایجادشده است. چون اگر صوت از درخت ایجادشده بود شخص باید صدا را از همان سمت درخت میشنید. درصورتیکه حضرت موسی ع صدا را از ششجهت میشنید.
معلوم میشود که صدا مربوط به درخت نیست. تمام محیط احاطه صوتی داشت. فیض گفتاری خدا همهجا هست. برای تقریب به ذهن عرض میکنم؛ «اَینَما تُولُّوا فَثَمَّ وَجهُ الله» اینکه انسان هرکجا را نگاه میکند خدا را میبیند، صوت هم اینگونه بوده است. تکلم الهی به ایجاد کلام است و کلمات الهی صادر از خدای تعالی هستند. مثل تکلم بشر نیستند. تکلم ما قیام حلولی دارد به تعبیر فنیاش. برای خدا قیام حلولی ندارد که احتیاج به زبان و دهان و لب و دندان داشته باشد. ایجاد است و کنفیکون است.
تکلیم خدای تعالی با حضرت موسی از حجاب درخت بوده است. البته درجاهای دیگر هم بدون واسطه بوده است. در اول وحی و آغازش به آن صورت بوده است؛ یعنی دلیلی که خدای تعالی بدون حجاب بخواهد تکلمی را ایجاد کند قادر متعال است و میتواند صدا را بدون حجاب هم ایجاد کند. از امیرالمؤمنین -علیهالسلام- است: خدای تعالی با حضرت موسی تکلم کرد بدون ادوات و جوارح و دهان. این یعنی حضرت موسی با خدای تعالی بدون حجاب هم صحبت کرده است.
یک تکلم خدا تکوینی است. همه موجودات عالم کلمات الهی هستند. چون دارند مفهومی را به ما القا میکنند. چون کلمه آن چیزی است که مفهوم را القا میکند. هر چیزی را که ما در عالم وجود میبینیم یک معنایی را از آن میفهمیم. همهکسانی که روی زمین هستند نویسنده شوند و آب دریاها مرکب شود و برگ درختان ورق شود در آیه ۲۷ سوره مبارکه لقمان فرمود «مَا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ الله» کلمات خدا تمام نمیشود؛ یعنی تکتک موجودات کلمههای خدا هستند.
همه آیات الهی کلمهالله هستند؛ یعنی خدا را به ما معرفی میکنند. البته کلمه بر سه قسم است؛ اسم و فعل و حرف. بعضیها اسم و فعل هستند. بعضیها حرف هستند. باید به اسم و فعل بچسبند تا مفهوم پیدا کنند. اولیا الهی اسم و فعل هستند. معنا و زماندارند. امثال ما باید به انبیا و اولیا و بچسبیم تا یک معنایی پیدا کنیم.
تکلم دیگری هم داریم که تشریفی است و بهره انبیا است. در آیه ۲۵۳ سوره مبارکه بقره «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ» از میان انبیا بعضی هستند که خدا با آنها صحبت میکند؛ یعنی به آنها شرافت داده است که خودش مستقیماً با آنها صحبت میکند و لذا با حضرت موسی -علیهالسلام- تکلم تشریفی داشت. گاهی هم ریشه تکلم برگزیده بودن انبیاست کما اینکه حضرت موسی را هم بهعنوان شخصیت برگزیده با او تکلم میکند «یَا مُوسَى إِنِّی اصْطَفَیْتُکَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالَاتِی وَبِکَلَامِی» آیه ۱۴۴ سوره مبارکه اعراف که این فضیلت منباب تشریف است.
«وَ قَالَ أَیْضاً لِمُوسَى ع وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا»
دوباره درباره حضرت موسی علیهالسلام فرمود که ما حضرت موسی را برگزیده و مقرب ساختیم. اشاره به مقام قرب خدای تعالی دارد که خدای تعالی اینجا قرب را به خودش نسبت داد که ما او را برای مناجات به خود نزدیک کردیم. مُناداه از دور صدازدن است. مناجاه از نزدیک و درگوشی صحبت کردن است. میگوید ما حضرت موسی را برای مناجات با خودمان انتخاب کردیم. این خیلی مهم است.
یعنی مقرب اصلی و حقیقی خداست؛ یعنی اگر کسی فرصت پیدا میکند اجازه پیدا میکند که قرب به خدای تعالی پیدا کند خود آن مقرِّب خداست. خدا این کار را میکند. خوب دقت کنید. توحید است. همهکسانی که جزو مقربان هستند و به خدای تعالی نزدیک شدند مقرِّبشان خداست. چون یکی از اسماء حسنای الهی لفظ قریب است.
این اسم حسنای الهی ظهورات فراوانی دارد که انسانهای کامل و ملائکهالله که به خدای تعالی نزدیک هستند مظهر اسم یا قریب خدا هستند. همه اسماء الهی مظهر و نمونه ای دارد. قرب و نزدیکی خدای تعالی از چه راهی به دست میآید؟ از راه بندگی خدا. آثار این قرب هم در شخص ظاهر میشود. بهطوریکه کار او کار خدای تعالی بهحساب میآید.
اگر کسی مقرب درگاه الهی بود تمامکارهای او کار خداست. آیه ۸۰ سوره مبارکه نساء «مَنْ یُطعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» کسی که از رسول خدا تبعیت کند از خدا تبعیت کرده است. این یعنی چه؟ یعنی کسی که برای خدا کار میکند همهچیزش بهحساب خدا است. «وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمى» آیه ۱۷ سوره مبارکه انفال سنگ را تو میاندازی به هدف که میخورد میگوید خدا زد کار انسان منسوب به خدا میشود چون قرب است.
این است که انسان با این تقرب خلیفهالله هم میشود. مثالی را شیخنا الاستاذ علامه حفظه الله میزدند؛ مثل قطعه آهنی که در کنار آتش قرار میگیرد، وقتی ناخالصیهایش از او پاک شد خاصیت آتش پیدا میکند. همان حرارت و نوری که آتش داشت این قطعه آهن دارد. به این آهن برافروخته گداخته شده همه خاصیتهای آتش اصلی منتقل شد.
البته این آهن برافروخته تا زمانی که نزدیکی خودش را با آتش حفظ کند نور و حرارت را دارد. از آتش که فاصله گرفت خاصیتش از بین میرود. هرلحظه که از آتش دور شد آرامآرام سرد و خاموش میشود. تعبیر ایشان برای مقام قرب این بود که انسان را خلیفهالله میکند. انسان با عبادت و بندگی خدا به خدا نزدیک میشود. مظهر اسم خدا میشود. مثل همان آتش که بهواسطه نزدیک بودن به منبع حرارت خودش حرارت تولید میکند. چرا اولیا خدا شب تا صبح و صبح تا شب همه حواسشان به خداست و ساعاتی از شب را مقید هستند که ذکر بگویند و انابه داشته باشند؟ برای اینکه بتوانند قرب خودشان را حفظ کنند و آن نور را داشته باشند.
عبادت تنها راه تقرب به خداست. از همه آیات و روایات این را میبینیم که تنها راه نزدیک شدن و بهره بردن از نزدیکی به خدا عبادت است. لذا میبینید که همه انبیا و اولیا و همه شخصیتهایی که در طول تاریخ بشر از ویژگیهای آنها صحبت میشود میگویند که بنده مقرب الهی بودند، رسول مکرم اسلام که همه ما موظف هستیم شهادت بدهیم به او قبل از اینکه به رسالتش شهادت بدهیم، به بنده بودن و قربش شهادت میدهیم «اَشهَدُ انَّ مُحمَّداً عَبدُهُ و رَسولُه».
یکی از امور قرب آور تقواست. هرچه عمل به واجبات و ترک حرام در ما بیشتر باشد قرب ما بیشتر خواهد شد. یکی از اعمال قرب آور دعاست. چون دعا هم عبادت است و مقرب انسان است «فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» معلوم میشود که دعا مقرب انسان است. البته قرب خدا مراحلی دارد. اینطور نیست که یکمرتبه بشود نزدیک نزدیک شد. باید قدمبهقدم مراحلش طی شود. ولی راهش همین است که عرض میکنم؛ بندگی خدا، دعا، عبادت، نماز «الصَّلاَهُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِیٍّ»، «الزَّکاهُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِیٍّ».
در قرب اینطور است که شما به من نزدیک شوید من هم به شما نزدیک شدهام؛ اما در رابطه باخدا اینطور نیست. خدا به ما نزدیک است ولی امکان دارد که ما از خدا دورباشیم. چون رابطه، رابطه مادی نیست. لذا خدایی که از رگ گردن به ما نزدیکتر است در آیه میفرماید «یُنَادَوْنَ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ» میگوید خدا را صدا میکنند از راه دور. ولی مگر خدا به ما نزدیک نیست؟
از طرف خدا همیشه قرب هست؛ اما بنده هایش با او نیستند. برای تقریب به ذهن مثل این است که شما کنار کسی نشستهاید اما دلت جای دیگر است. اصلاً دل به آن رفیقت نمیدهی. او فکر میکند که تو از محبت در کنار او نشسته ای. ولی دلت جای دیگر است. خدا به ما نزدیک است ولی ما به خدا نزدیک نیستیم. لذا بهره نمیبریم.
حالا مراحل قرب الهی را ببینید؛ مرحله اول در آیه ۸۵ سوره مبارکه واقعه «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ» ما نزدیکیم ولی شما نمیبینید. مرحله دیگر آیه ۱۶ سوره ق «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» از رگ گردن به شما نزدیکتر هستم. قرب خدا مکانی نیست، مکانتی و جایگاهی است. خدای تعالی احاطه دارد وقتی احاطه قیومی دارد از مسائلی که حیات انسان را فراهم میکند به انسان نزدیکتر است. لذا از رگ گردن که حیات انسان را تأمین میکند به انسان نزدیکتر است. مرحله دیگر آیه ۲۴ سوره مبارکه انفال «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» از آیه قبل بلندتر و بالاتر است. بدانید که خدا بین انسان و خودش حائل است.
آیه ۳۵ سوره مبارکه مائده «وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَهَ» این تعبیر را نشان میدهد که بین بنده و خدای تعالی وسیلهای برای تقرب وجود دارد؛ یعنی شما میتوانید به خدا نزدیک شوید فقط باید وسیلههای نزدیک شدن به خدا را کسب کنید؛ نماز و زکات و عبادت و بندگی خدا و تقوا. نزدیک شدن به خدا ممکن است والا نمیگفت که برای نزدیک شدن وسیله کسب کنید.
البته باید وسیله را شناخت. بعضی وقتها سوار وسیله ای میشود که مسیر را اشتباه میرود. اینکه چه وسیله انتخاب کنیم و به چه سمتی بروی مهم است. دستت را به دست اهلبیت بده تا جدا نشوی. حسین مصباح هدایت و سفینه نجات است؛ یعنی وسیلهای است که انسان سوار شود نجات پیدا میکند. تو را به خدا میرساند. چون خودش جزء مقربین است. تبعیت از فرزند رسول خدا و تبعیت از خدا است «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» بالاترین مرحله تقرب اطاعت از عترت طاهره -سلامالله علیهماجمعین- است که مقام محمود عنداللهی برای آنهاست.
لذا یکی از عباداتی که انسان را بهسرعت میرساند و نزدیک میکند همین مرحله است. امیرالمؤمنین -سلاماللهعلیه- فرمودند «التَقَرُّب اِلَى اللَّه تَعالَى بِمَسئَلَتِه و اِلَى النّاس بِتَرکِها» نزدیک شدن به خدا را با درخواست کردن از او به دست آورید؛ یعنی همان دعا و نزدیکی به مردم را با درخواست نکردن از مردم. چیزی نخواه به مردم نزدیک میشوی. مردم با تو دوست میشوند. یکی از موانع قرب هم حب به دنیاست.