- حدیث بندگی
- موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
- ۱۳۹۷/۸/۹ – جلسه ششم
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ إِذَا ابْتُلُوا صَبَرُوا وَ إِذَا أُعْطُوا شَکَرُوا وَ إِذَا حَکَمُوا عَدَلُوا وَ إِذَا قَالُوا صَدَقُوا وَ إِذَا عَاهَدُوا وَفَوْا وَ إِذَا أَسَاءُوا اسْتَغْفَرُوا وَ إِذَا أَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً وَ یَقُولُونَ لِلنَّاسِ حُسْناً یَا ابْنَ مَسْعُودٍ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ إِنَّ هَؤُلَاءِ هُمُ الْفَائِزُونَ»
حضرت در این بخش جمعبندی مباحث گذشته را میکنند. مباحث گذشته درباره صبر بود. درباره شکر بود. درباره صدق بود. درباره وفای به عهد بود. درباره حکم به عدل بود. درباره قضاوت بود. درباره بهترین بندگان هم هست که خدای تعالی آنها را اختیار کرده است به خاطر اعمالی که دارند.
میگوید وقتیکه مبتلا میشوند و گرفتار میشوند صبر میکنند؛ که درباره صبر، خود رسول خدا به آیاتی استناد کردند. وقتی به آنها چیزی عطا میشود اهل شکر هستند. وقتی گرفتار میشوند صبور هستند؛ و وقتی به آنها وسعت داده میشود و در آرامش قرار میگیرند شاکر هستند.
اینکه انسان زبانش زبان شکر باشد یکی از وظایف و دستورات دینی است. برای همهچیزهایی که خدا در اختیار ما گذاشته است دائماً اهل شکر باشید. ما نعمتها را فراموش میکنیم و چون فراموش میکنیم شکر را هم فراموش میکنیم. انسان وقتی میفهمد که دارد از دست میدهد و آن موقع دیگر ثمری ندارد. وقتی هوا به ریه شما نرسد وقتی دارید دستوپا میزنید تازه میفهمید که هوا چه چیز خوبی بود. وقتی نفستنگی گرفتی تنفس برایت مهم میشود.
یک سری نعمتها جلوی چشم انسان است. سلامتی، همسایه، دوست، فهم و خیلی از چیزهایی که در اختیار ما است و نمیتوانیم آنها را بشماریم. همه اینها شکر میخواهد. لذا فرمود به اینکه اول صبح بگو الحمدالله ربالعالمین. آخر شب هم بگو الحمدالله ربالعالمین. دراینبین هر چه از نعمتهای خدا استفاده کردیم و فراموش کردی که شکرگزاری کنی برایت شکر نوشته میشود. این راهکار است. چون انسان باید دائم شکرگزار باشد ولی نمیتواند. این راهی که خودشان یادمان دادند اقل شکر است.
در مقام حکم کردن و قضاوت کردن عادل هستند. حرف که میزنند صادقانه حرف میزنند. وقتیکه عهد میبندند به عهدشان وفادارند. آیه اول سوره مبارکه مائده همین را مطرح میکند که اهل ایمان اینگونه هستند «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» و چون کار بد کنند و خطا کنند طلب مغفرت میکنند.
بالاخره در طول روز خطاهایی داریم انسانهایی که مواظب خودشان هستند وقتی از آنها بدی صادر میشود بلافاصله از خدا طلب مغفرت میکنند. نمیگذارند بار آنها سنگین شود. طلب مغفرت بار را سبک میکند. سجده طولانی بار را سبک میکند.
اهل ایمان اینگونه هستند که زمانی که خوشرفتاری میکنند شاد هستند. در آنها شادابی به وجود میآید. شادی آنها در کمک کردن است. شادی آنها در نیکرفتار کردن است. شادی بعضیها در کف زدن و سوت زدن و جوک گفتن و این چیزهاست. نه اینکه اهل ایمان اهل شادی نیستند. چرا هستند ولی شادی و بشاشت و فرح آنها زمانی است که کار خیری انجام میدهند.
برای شما چند روایت در باب صدق بخوانم. «وَ اِذا قالُوا صَدَقُوا» وقتی حرف میزنند راست حرف میزنند. البته صدق یک عنوان جامع است. هم خبر را در مقابل کذب میگیرد؛ که حرف دروغ در مقابلش راست است. هم انشاء را میگیرد یعنی عمل صدق. کسی که صادقانه عمل میکند. عهد یک عمل صادقانه است. «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ علیه»
یکی از معانی صدق اتقان است. محکم بودن است و در مورد ایمان هم به کار میرود. کسی که ایمان محکم دارد صادق است. صدقه را صدقه میگویند چون نشانه راستی ایمان است. به مهریه صداق گفته میشود چون علامت راستی و درستی است که بین زن و شوهر برقرارشده است. برای اینکه اثبات کند من نسبت به تو صادق هستم صداق (مهریه) برایش میگذارد.
چند روایت از امیرالمؤمنین -علیهالسلام- درباره صدق برایتان میخوانم «لِلْمُؤْمِنِ ثَلاَثُ عَلاَمَاتٍ الصِّدْقُ وَ الْیَقِینُ وَ قَصْرُ الْأَمَلِ» این عددها که گفتهشده است دلیل بر حصر نیست که فقط این سه تاست؛ یعنی سه تا از علامتهای مؤمن این است که این ۳ مهم است. علامت مؤمن سه چیز است: صدق که هم راستی در گفتار است هم راستی در عمل. اصلاً روش زندگی او صادقانه است و اینکه آرزوهایش کوتاه است و اهل یقین است.
حضرت فرمودند «شیئانِ هُما مِلاکُ الدِّینِ: الصِّدقُ و الیَقینُ» دو چیز است که ملاک دینداری و تدین است: راستی (عملی، گفتاری، اعتقادی) و یقین. حضرت فرمودند «الصِّدقُ لِباسُ الحَق» یا «لِساُن الحَق» دو روایت است. اگر بخواهیم به حق لباس بپوشیم لباس حق راستگفتاری و راستکرداری است. یا اینکه زبان حق راستی است.
«الصِّدقُ خَیرُ القَولِ» بهترین گفتار، گفتار صادقانه است. لذا اهل ایمان یا کسانی که مواظب هستند اصلاً حرف نمیزنند یا اگر هم حرف بزنند صادقانه حرف میزنند. البته لازم نیست هر حرف راستی را هم انسان بزند. انسان باید صادقانه حرف بزند اما هر حرف صادقانهای را هم نباید بزند. باید حفاظت گفتار داشته باشد. سکوت بهتر از حرف زدن است اما اگر خواست حرف بزند باید راست حرف بزند.
«اِلْزَمِ الصِّدْقَ وَ الأمانَهَ، فَإنَّهُما سَجِیَّهُ الأبْرارِ» خودت را ملزم به صدق و ادای امانت بکن. چراکه این دو روش نیکوکاران است. درباره ابرار در سورههای قرآن مطالب بلندی گفتهشده است. «الصِّدقُ اَخُ العَدل» اگر عدل و عدالت بخواهد برادری داشته باشد برادرش راستگفتاری و راستکرداری است.
امام صادق -علیهالسلام- فرمودند «أَحسَنُ مِنَ الصِّدق قائِلُه» از حرف راست بهتر کسی است که راست حرف میزند. چون راستگو در خود ملکهای را ایجاد کرده است و شخصیتی پیداکرده است که دارد راست میگوید. همانطور که «خَیرٌ مِن الخَیر فاعِلُه» بهتر از عمل خیر کسی است که آن عمل را انجام میدهد. در بعضی از عبارات امام باقر –علیهالسلام- آمده است که حضرت فرمودند: قبل از اینکه گفتار را بیاموزید صدق در گفتار را بیاموزید؛ یعنی اگر میخواهید به فرزندتان آموزش بدهید قبل از حرف زدن راستی را یاد بدهید. میخواهد اهمیت موضوع را بیان کند.
«وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»
دیدهاید که در جامعه انسان با جهال سروکار دارد. میگوید با جاهل که برخورد کردی سلام بده. سلام کلام آدمی است. سلام چند جور است. سلام در مقام تحیت داریم. سلام از روی ضعف داریم. سلامی از روی محبت داریم. سلامی که در این آیه شریفه آمده است که آیه ۱۳ سوره مبارکه فرقان است به معنای وداع است. عربها بهوقت خداحافظی از هم سلام میکنند.
اینجا هم که میگوید وقتی به جهال رسیدید سلام کنید یعنی سلام وداع با بیهودهگویی با هرز گویی و با لغو؛ یعنی برخورد مسالمتآمیز. جاهل وقتی با انسان حرف میزند، درستوحسابی حرف نمیزند. شما اگر بخواهید مقابلهبهمثل کنید مثل او هستید. میگوید برخوردت مسالمتآمیز باشد. گاهی سکوت کردن یعنی همین سلام. کاری کنید که از شرشان در امان باشید.
در جریان حضرت ابراهیم است که وقتی عمویش او را طرد کرد در آیه ۴۷ سوره مبارکه مریم دارد که حضرت ابراهیم گفت سلام بر تو «قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا» تا عمویش گفت که از پیش من برو گفت سلام بر تو بهزودی برای تو از خدا طلب مغفرت خواهم کرد چون خدا را همواره نسبت به خودم مهربان یافتم. سلام در اینجا یعنی خداحافظ.
بعضی گفتهاند مقصود از «قالُوا سَلامَا» این است که وقتی آنها را میبینید کاری کنید که از شر آنها در امان بمانید. مثل آیه ۵۵ سوره مبارکه قصص «وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ سَلَامٌ عَلَیْکُمْ لَا نَبْتَغِی الْجَاهِلِین» َ در جریانات سیاسی و در بعضی از این بگومگوها که شما دو ساعت هم حرف بزنید طرف از موضع خودش برنمیگردد چون بنایش جهل است و ماندن بر روی باطل خودش است و بدیهیات را دارد انکار میکند، جز اینکه برای انسان کسالتی به وجود بیاید و با جاهل دهن به دهن شده باشد ثمرهای ندارد. اینجا باید گفت «قالُوا سَلامَا» یعنی خداحافظ. شما مشغول کار خودتان باشید ما هم مشغول کار خودمان هستیم.
با جاهلان و انسانهای پست و فرومایه نباید مقابلهبهمثل کرد. نباید مجادله کرد. باید از کنار آنها گذشت. مؤمن اینگونه است. اهل حلم و مدارا است. سعهصدر دارد. باید تحمل کرد تا بهشت. در آنجا همهچیز سلامت است. اصلاً جز سلام چیزی نیست. چون دارالسلام است. درآیات قرآن دارد «لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً».
در این حدیث ابن مسعود هر جا که پیغمبر مطلبی را فرمود آیهای از آیات قرآن را هم بیان کرد. آیاتی را هم که شاهد آورده است از هر سورهای بخشی از آن را آورده است. در این بخش از حدیث «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً وَ یَقُولُونَ لِلنَّاسِ حُسْناً» حضرت بخشهایی از ۴ آیه را پشت سرهم آورده است.
«وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً»
کریمانه از کنار لغو و بیهودگی عبور میکنند. چیزهای بیهوده آنها را معطل نمیکند. دروغ لغو است. خیلی از صداها لغو است. خیلی تصاویر لغو است. معطل شدن برای آنها روش اهل ایمان نیست. «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» بخشی از آیه ۱۳ سوره مبارکه فرقان بود. «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» بخشی از آیه ۷۲ سوره مبارکه فرقان است.
«وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً»
قسمتی از آیه ۶۴ سوره مبارکه فرقان است. اهل ایمان اهل بیتوته هستند. به معنای شبزندهداری و درک شب است. چه انسان خواب باشد چه بیدار باشد. «سُجَّداً وَ قِیاماً» جمع ساجد و قائم است. مراد این آیه این است که مشغول عبادت در شب هستند. اهل تهجد و شبزندهداری هستند. یکی از مصادیق قیام در شب همین نماز است.
امیرالمؤمنین -سلاماللهعلیه- در وصف اهل تقوا گفت «أمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ» یکی از بهترین وقتهای عبادت شب است. چون ریا نیست. انسان آرامش دارد. رابطه محکمی بین انسان با خدای تعالی در شب بسته میشود. اگر شب هم نخوابیدید و مشغول نماز نبودید تفکر کنید. قرآن بخوانید. مشغول کار صالح باشید. مطالعه کنید تا به بیهودگی نگذرد. برکات شب بسیار زیاد است. در شب تمرکز فکری انسان زیاد است.
شبزندهداری و استمرار شبزندهداری و تداوم عبادت نشانه بندگان خاص خدا است. «یَبِیتُونَ» فعل مضارع است؛ یعنی نه اینکه یکشب دلدرد داشت و سردرد داشت و خوابش نبرد گفت حالا امشب را نماز بخوانیم. دائماً حال آنها این است. رابطه محکمی بین آنها و شب برقرار است. آن چیزی که به بندگی ارزش میدهد استمرار آن است که از روی اخلاص انسان دائماً آن کار را انجام دهد.
از عبدالله بن عباس روایتی است که هر کس در شب دو رکعت یا بیشتر نماز بخواند داخل کسانی هستند که در آیه «الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً» توصیفشدهاند. حالات اهلبیت را ببینید و ارتباط آنها را با خدا ببینید. امام حسین –علیهالسلام- شب عاشورا را خواست که مهلت بدهند. چرا؟ چون «انِّی اُحِبُّ الصَّلوه» امیرالمؤمنین ۵۰۰ درخت کاشته بود در کنار هر ۵۰۰ درخت لااقل دو رکعت نماز خوانده بود. شبزندهداری و مقید بودن به نماز در شب و سجدههای طولانی داشتن آثار فراوانی دارد.
«وَ یَقُولُونَ لِلنَّاسِ حُسْناً»
در آیه ۸۳ سوره مبارکه بقره میفرماید «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» پیغمبر از این آیه برداشت کردند. اهل ایمان اگر شروع به حرف زدن با مردم میکنند گذشته از اینکه راست میگویند نیکوگفتار هستند. حرف قشنگ میزنند.
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ إِنَّ هَؤُلَاءِ هُمُ الْفَائِزُونَ»
ابن مسعود کسی که مرا بهحق مبعوث کرده است کسانی که این ویژگیها را دارند رستگار هستند. اگر نعمتی را شکرگزاری کردید رستگارید. اگر به پیمانی که بستید وفا کردید رستگارید. ببینید در قران که میگوید «هُمُ الفائِزون» چه کسانی هستند. آنوقت امیرالمؤمنین میگوید «فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبَه» یعنی همه این صفات یکمرتبه در من محقق شد. شنیدن اینها خوب است ولی آن چیزی که اثرگذار است عمل است.