- حدیث بندگی
- موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
- ۱۳۹۷/۸/۲ – جلسه پنجم
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ عَلَیْهِمُ… وَ إِقَامَهُ الشَّهَادَهِ»
یکی دیگر از چیزهایی که رسول خدا به ابن مسعود توصیه میکند به پا داشتن شهادت است. شهادت یکی از بحثهای مهم است که در بحث دستگاه قضایی مطرح میشود. کسی را بهعنوان شاهد خواستن است که آداب و بحث مفصلی دارد. بعضی از افراد پول میگیرند شاهد میشوند. جلوی دادگاهها تعدادی ایستادند که شغلشان شهود است.
شهادت باید عَن حسٍ باشد؛ یعنی باید بگوید دیدم و در آن جلسه حاضر بودم. شهادت عَن علمٍ باید باشد. البته قضات معمولاً به شهادت شهود کاری ندارند. شخصی که دیده است و میتواند برود و در محکمه حاضر شود و حقی را که دارد از بین میرود را بیان کند کتمان میکند، روایت مفصلی داریم درباره کتمان شهادت که مثل شهادت دروغ است.
امام سجاد -علیهالسلام- در یک روایت فرمودند: میدانید که چرا آسمان نمیبارد و در بعضی از مناطق خشکسالی میشود؟ به خاطر اینکه عدهای از افراد شهادت دروغ میدهند. کتمان شهادت در روایت دارد که مثل شهادت دروغ است. در بعضی از گناهان هم تعداد شهود مشخص است هم اینکه همه باید عین هم بگویند.
وقتی پیش رسول خدا میآمدند رسول خدا میدانست که چه کسی دروغ میگوید و چه کسی راست میگوید. میفهمید که حق با چه کسی است؛ اما رسول خدا فرمودند: من در بین شما مأمور هستم به اینکه یا با بینه قضاوت کنم یا با قسم؛ یعنی یا شاهد شهادت بدهد یا خود طرف قسم بخورد. در بحثهای فقهی مطرح است که بینه برای کسی است که ادعا میکند. کسی که ادعا میکند باید شاهد بیاورد. اگر نتوانست شاهد بیاورد آن موقع طرف مقابل قسم میخورد.
شهود در دستگاه قضایی نقش اساسی دارد. قاضی بر اساس شهادت شهود حکم میکند. در شهادت باید بگوید که من دیدم. شهادت شاهدی که به او اعتماد دارید هم موردقبول نیست. میگوییم روی چه حسابی دارید شهادت میدهید؟ میگوید فلان حاجآقا گفت. او که دروغ نمیگوید. چنین شهادتی باطل است ولو آن حاجآقا عادل است و دروغ هم نمیگوید. ولی کسی که شاهد میشود نمیتواند حرف درست دیگری را بهعنوان شهادت قرار دهد. باید خودش دیده باشد.
شهادت نشانه صداقت شخص و راستگویی و راستکرداری افراد است.
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ عَلَیْهِمُ … وَ مُعَاوَنَهُ أَهْلِ الْحَقِّ عَلَى الْمُسِیءِ»
در بحث معاونت و کمک کردن در اسلام و دعوت به تعاون و ایثار و خدمت به دیگران بسیار آیات و روایات داریم. در مقابلش استثمار و استحقار و استحمار امثالذلک نفیشده است. تعاون انواع و اقسام دارد که یکی از آنها تعاون اجتماعی است. انفاق یکی از مصادیق تعاون اجتماعی است. قرآن کریم مؤمنان را دعوت به کمک به همدیگر میکند «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى».
در روایتی میگوید این تعاونی که نسبت به هم دارید احساساتی نباشد، عقلانی باشد. بعضی وقتها انسان احساساتی میشود و مثلاً تمام اموالش را به کسی میدهد. درجایی که خودش نیاز دارد و نمیتواند هم تهیه کند هرچه را که دارد رد میکند. بحث ایثار نیست. ایثار صفت خوبی است. این موردی که نهی شده است این است که خودش را از کار بیندازد و خودش محتاج شود.
در اینجا میگوید که شما به اهل حق کمک کن در مبارزه با بدیها و گناهکاران. معاونت اهل حق را با یکی دو روایت بیشتر توضیح میدهم. اهل حق چه کسانی هستند؟ هر دو طرف میگویند ما اهل حق هستیم و رویهم هم شمشیر میکشند. ۷۳ ملت در اسلام درستشده است و همه هم میگویند ما اهل حق هستیم.
در جلد ۲۷ بحار است، «رُوِیَ عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنَّهُ قَالَ: أُمَّتِی أُمَّتِی إِذَا اِخْتَلَفَ اَلنَّاسُ بَعْدِی وَ صَارُوا فِرْقَهً فِرْقَهً فَاجْتَهِدُوا فِی طَلَبِ اَلدِّینِ اَلْحَقِّ حَتَّى تَکُونُوا مَعَ أَهْلِ اَلْحَقِّ فَإِنَّ اَلْمَعْصِیَهَ فِی دِینِ اَلْحَقِّ تُغْفَرُ وَ اَلطَّاعَهَ فِی دِینِ اَلْبَاطِلِ لاَ تُقْبَلُ» رسول خدا فرمودند: خدا به داد امت من برسد که مردم بعد از من به اختلاف میافتند و فرقه فرقه میشوند پس در آن زمان تلاش کنید جستجو کنید و فعالیت کنید تا روش حق را به دست بیاورید. جوری که وقتی به دست آوردید دیگر همراهی حق را بکنید. اگر خداینکرده دچار معصیت شدید اما همراهی اهل حق را داشتید و طلب مغفرت کردید خدا شمارا میآمرزد؛ اما اگر درروشی باطل باشید حتی اگر بندگی خدا را کنید پذیرفته نمیشود.
خداوند از اهل حق میپذیرد. خداوند از متقین میپذیرد. از کسانی که در مسیر درست قدم برمیدارند میپذیرد. لذا روایاتی که داریم درباره که ولایت اهلبیت -علیهمالسلام- شرط و علامت قبولی است. اگر ولایت نباشد سالهای سال هم روزه باشد و شبها را به تهجد بگذراند و سالهای سال خانه خدا را طواف کند و درراه خدا کشته شود خدا از او قبول نمیکند. اتفاقاً قسمتی از اینها در کتب اهل سنت است.
«قال رسولالله صلیالله علیه و آله: مَنْ فَارَقَ الْجَمَاعَهَ لمُسلمین فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَهَ الْإِسْلَامِ مِنْ عُنُقِهِ» کسی که در میان مسلمانان تفرقه بیندازد از دین اسلام خارجشده است؛ یعنی مسلمان اهل تفرقه انداختن نیست. بعد شما میبینید کسی در مسلک روحانیت لباس روحانیت به تن دارد، در بین جماعت و جامعه نشسته است و دارد سخنرانی میکند، مسائلی را مطرح میکند که در دین تفرقه میاندازد.
گفته شد یا رسولالله جماعت مسلمین که شما میگویید که نباید در میان آنها تفرقه انداخت چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: اهل حق هستند هرچند کم باشند. راوی روایت که میخوانم سلمان است. این روایت را امالی شیخ مفید نقل میکند (امالی سخنان بزرگان است در جلسات درس و منبر که کسانی که پای منبر آنها مینشستند مینوشتند و آنها را جمعآوری کردهاند).
سلمان میگوید که رسول خدا فرمودند: سَلْمَانَ اَلْفَارِسِیَّ یَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ: «إِنَّ أُمَّتِی سَتَفْتَرِقُ عَلَى ثَلاَثِ فِرَقٍ: فِرْقَهٌ مِنْهَا عَلَى اَلْحَقِّ لاَ یَنْقُصُ اَلْبَاطِلُ مِنْهُ شَیْئاً، یُحِبُّونَ أَهْلَ بَیْتِی، مَثَلُهُمْ مَثَلُ صَاحِبِ اَلذَّهَبَهِ اَلْحَمْرَاءِ أَوْقَدَ عَلَیْهَا صَاحِبُهَا فَلَمْ تَزْدَدْ إِلاَّ خَیْراً»
امت من به سه فرقه متفرق میشوند. یک فرقه بر حق هستند. هیچچیزی از باطل از آنها کم نمیکند. اهلبیت من را دوست دارند. بخواهیم آنها را تعریف کنیم مثل طلای ناب میمانند. هر وقت این طلای ناب را در آتش میگذاریم و به آن حرارت میدهیم چیزی در او زیاد نمیشود جز خالصتر شدن و نابتر شدن. در ادامه روایت میگوید برخلاف اهل باطل که شرارتشان زیادتر میشود.
بالاخره انسان حق را بفهمد و استقامت در مسیر حق داشته باشد و پافشاری در مسیر حق داشته باشد کار سختی است. امام باقر -علیهالسلام- به ابوحمزه گفت که زمان شهادت پدرم پدرم من را به سینه چسباند و فرمود «یا بُنَیَّ اصْبِرْ عَلَی الْحَقِّ وَ اِنْ کانَ مُرّاً» بهحق صبوری کن هرچند تلخ باشد که اگر تحملکنی خدای تعالی پاداش به غیر حساب به تو میدهد. خطبه ۱۸۲ نهجالبلاغه را هم ببینید دراینباره مطالب بسیار زیبایی بیان کرده است.
یابن مسعود اهل حق را یاری کن. در ردیف شیعیان و محبان و دوستداران پیغمبر و آل پیغمبر باش. چون آنها در مقابله گناهان و خطاها هستند. اهل امربهمعروفاند. اهل نهی از منکرند. اهل دفاع از مظلوم هستند. الآن هم این بحث را گستردهتر کنیم جهانی کنیم کسانی که داعیه اسلام دارند چگونه میتوانند جلادانه بااینهمه دستوراتی که از اسلام رسیده است آتش بر سر هم دین و هم نوع خودشان بریزند.
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ عَلَیْهِمُ … وَ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَ» یا بن مسعود توصیه میکنم که اهل عفو باش. عفو از صفات خدا است. مربوط به ذات نیست. مربوط به فعل خداست. در اسرار و نهان اصفیای الهی قرار دادهشده است تا شبیه خدا باشند. امیرالمؤمنین -سلاماللهعلیه- فرمودند: یکی از علامتهای جوانمردی عفو هنگام قدرت است. در بیان دیگر دارد یکی از ویژگیها و سنن مرسلین است؛ یعنی هیچ پیغمبری نیست مگر اینکه اهل عفو و گذشت است. تعبیرات زیبایی درباره عفو داریم.
اصلش برای خداست «اللَّهُمَّ إِنَّکَ عَفُوٌّ کَرِیمٌ تُحِبُّ الْعَفْوَ» خدایا تو خیلی آمرزنده هستی. خدا عفو را از افراد میخواهد اما راه و چاه دارد. اینکه در کجا باید استفاده شود، در کجا نباید استفاده شود مهم است. یکی از جاهایی که نباید استفاده شود نسبت به انسان لئیم است.
امیرالمؤمنین فرمودند «العَفوُ یُفسِدُ مِنَ اللَّئیمِ بِقَدرِ إصلاحِهِ مِنَ الکَریمِ» شما اگر انسان پستفطرت را ببخشید موجب فاسدشدن او میشود. به همان مقدار که اگر کریم را ببخشی اصلاح او بیشتر میشود. خوبیهای او بیشتر میشود. اگر در کسی احتمال اصلاح میدهید او را ببخشید ولی لئیم بخشش ندارد.
عفو از مکارم اخلاق است. «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنَ مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِی بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَقَالَ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَ صِلَهُ مَنْ قَطَعَکَ وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَکَ وَ قَوْلُ الْحَقِّ وَ لَوْ عَلَى نَفْسِکَ» پیش امام صادق آمد و عرض کرد یابن رسولالله به من خبر بده که مکارم اخلاق چیست؟ فرمود اولینش این است که کسی که به تو ظلم کرده تو نسبت به او عفو داشته باشی. (البته نباید از آن چیزی باشد که مسیحیان میگویند که اگر سیلی زدند زیر گوشت بگویی کار خوبی کردی یکی دیگر هم اینطرف بزن. این بخشش باید به شرطی باشد که اصلاح در طرف ایجاد کند. عفو باعث رشد آن شخص شود).
دوم اینکه کسی که با تو قطع رابطه کرد تو با او ارتباط برقرار کنی. یکوقت هست که طرف فاسق و فاجر است اگر شما بروید او را ببینید در فسق او به او کمک کردهاید. بعضی وقتها هم هست که طرف تحت تأثیر شما قرار میگیرد و اشتباهش را کنار میگذارد. باید انسان به نتیجه قطعی برسد تا بتواند قطع رحم کند. البته به این معنا هم نیست که هرروز ناهار و شام به خانه آنها بروید. از حالش باید خبر داشته باشید. باید بدانیم که چه نیازی دارد نیازش را برطرف کنیم.
همهکس قدرت عفو ندارند. مسائل پیشپاافتاده عفو میشود اما آن چیزهایی که شمارا رنجانده است و حسابی اذیت کرده است اگر توانستی آنجا عفو کنی آن موقع معلوم میشود که میتوانی اهل عفو باشی یا نه. امام صادق –سلاماللهعلیه- فرمودند «إنا أهل بیت مروتنا العفو عمن ظلمنا» مروت و جوانمردی ما این است که ما میبخشیم کسانی را که به ما ظلم کردهاند.
رسول خدا فرمودند «أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِخَیْرِ خَلَائِقِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ» شمارا خبر بدهم به بهترین مخلوقات که در دنیا و آخرت زندگی میکنند؟ حضرت فرمودند کسی که به تو ظلم کرده او را مورد بخشش قرار بده. امیرالمؤمنین فرمودند «إِنَّ اَلْعَفْوَ یَزِیدُ صَاحِبَهُ عِزّاً فَاعْفُوا یُعِزَّکُمُ اَللَّهُ» عفو صاحب عفو را عزیز میکند. پس عفو کنید تا خدا عزت شمارا زیاد کند.
در مناجات حضرت موسی است که خدایا اگرچه قبل از اینکه من پرسش کنم تو از تقاضای من آگاهی ولی آیا اجازه میدهی سؤال کنم؟ خدای تعالی خطاب کرد هر سؤال کنی به تو جواب میدهم. بخواه تا به تو اعطا کنم. حضرت موسی عرض کرد خدایا فلان بنده اسرائیلی تو گناه کرده است و از تو انتظار عفو دارد. خطاب رسید که یا موسی هر کس از من طلب مغفرت کند او را میبخشم الا قاتل حسین. موسی -علیهالسلام- عرض کرد خدایا حسین کیست؟ خطاب آمد که موسی! حسین همان کسی است که در کوه طور شرححال او را برای تو بیان کردم. به خدای تعالی عرض کرد قاتل حسین کیست؟ خدای تعالی فرمود: امت جدش که ظالم و ستمگر هستند. او را در سرزمین کربلا شهید میکنند. (این روضه را دارد خدا میخواند. این همان چیزی است که در ناحیه مقدسه امام زمان –سلاماللهعلیه- در روضه وداع میخوانند) اسب حسین رم میکند. به سمت خیمه میآید درحالیکه صدایش بلند است همهمه میکند و فریاد میکند الظلیمه الظلیمه. فریاد این اسب بلند است از ظلم و ستم و امتی که پسر دختر پیغمبر خودشان را شهید کردند. بعد خدای تعالی فرمود: سپس بدن حسین بدون غسل و کفن روی خاکها خواهد ماند و اموال او را به یغما میبرند. زنان او را در شهرها به اسارت میبرند. سر او و یاران او را بالای نیزه میبرند.