- حدیث بندگی
- موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
- ۱۳۹۷/۷/۱۱ – جلسه دوم
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ عَلَیْهِمُ الْخُشُوعُ وَ الْوَقَارُ وَ السَّکِینَهُ وَ التَّفَکُّرُ وَ اللِّینُ وَ الْعَدْلُ وَ التَّعْلِیمُ وَ الِاعْتِبَارُ وَ التَّدْبِیرُ وَ التَّقْوَى وَ الْإِحْسَانُ وَ التَّحَرُّجُ وَ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَهِ وَ الْعَدْلُ فِی الْحِکْمَهِ وَ إِقَامَهُ الشَّهَادَهِ وَ مُعَاوَنَهُ أَهْلِ الْحَقِّ عَلَى الْمُسِیءِ وَ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَ»
ابن مسعود باید اهل خشوع بود. اهل تفکر و نرمی بود. اهل عبرت گرفتن بود. باید اهل آرامش بود.
اینها مربوط به ماست. ابن مسعود یکی از یاران پیغمبر است. ما هم انشاءالله جزء یاران پیغمبر هستیم؛ یعنی این خطاب فقط به ابن مسعود نیست. به همه ما مردها وزنها خطاب است.
خشوع، کمال نماز است. یک شرط قبول برای نماز داریم، یک شرط صحت داریم و یک شرط کمال داریم؛ یعنی اگر کسی در نماز خشوع نداشته باشد، توجه قلبی نداشته باشد، نمازش باطل نیست. تکلیفش را انجام داده است؛ اما نماز کاملی نیست. این نماز «تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ» نیست. این نماز برایش قرب نمیآورد. این نماز برایش معراج نیست. این نماز مناجات با رب نیست.
خشوع مربوط به قلب است. مربوط به جوانح است. برخلاف خضوع. خضوع وصف اعضای ظاهری ماست. مربوط به جوارح است؛ دستوپا و چشم و گوش. جوارح باید خاضع باشد. جوانح که قلب است باید خاشع باشد؛ و خشوع چون امر قلبی است ریا در آن راه ندارد.
شما در درون هر حالتی که داشته باشید باید به زبان بیاورید و بگویید ولی در حالت عادی کسی متوجه نمیشود که شما در درونتان چگونه هستید. جوارح که ظواهر هستند میتواند مصنوعی باشد. ریا پذیر است. در نماز بیشتر به خشوع سفارش شده است. «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ» نگفت خاضعون! بعضیها فکر میکنند هرچه کجتر بایستند نمازشان بیشتر قبول است. پیغمبر اکرم اینطور نماز میخواند؟ امیرالمؤمنین اینطور نماز میخواند؟ امکان دارد البته که ازلحاظ ظاهری حالتهایی برای افراد به وجود بیاید.
در خشوع ریا راه ندارد. لذا فرمودند «نِیَّهُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ» نیت یک امر درونی و قلبی است. در نیت ریا نیست. شما قصد میکنید که فلان کار خیر را انجام دهید. در آنجا خودت هستی و خدا، ریا راه ندارد؛ اما در مقام عمل امکان دارد که کسی ببیند. جلوی چشم کسی انجام دهید. جوری انجام دهید که متوجه شوند. لذا نیتش از عمل بهتر است.
از آیات و روایات به دست میآید که یاد مرگ و قیامت انسان را خاشع میکند. یکی از آن چیزهایی که قلب انسان را منکسر میکند قلب انسان و دل انسان را شکسته و ترسان میکند آن روزی است که انسان خدا را ملاقات میکند. یعنی شما بنشینید و فکر کنید آن روزی که میخواهید در مقابل حضرت رب جل و اعلی بایستید و پاسخ بدهید همین توجه به یاد مرگ و قیامت حالت انکسار و شکستگی دل و قلب و برای انسان به وجود میآورد.
ما دو جنگ داریم؛ جنگ بیرونی و جنگ درونی. دشمن بیرونی داریم و دشمن درونی داریم. در رابطه با جنگ دشمن بیرونی خدای تعالی فرمود «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ» تا جایی که توان و قوه دارید خودتان را تجهیز کنید. توان نظامی خودتان را بالا ببرید. توانمند و قدرتمند شوید تا دشمن فکر و خیال حمله به شمارا نداشته باشد. نه اینکه وقتی دشمن تصمیم بگیرد حمله کند انسان نتواند مقاومت کند. «تُرهِبونَ بِه عَدُوَّ اللهِ» باید جوری شود که ترسی در آنها به وجود بیاید که اصلاً به این فکر نباشد که بخواهند حمله کنند.
کما اینکه الآن میبینید تمام تلاش استکبار و دشمنان اسلام ناب از بیرون و دشمنان خانگی همه دنبال این هستند که وسیله قدرت و عزتمندی ما را به یک طریقی بگیرند. تمام فشارهای اقتصادی و مشکلات مادی و دنیایی که برای ما به وجود میآورند برای این است که عرصه را به مردم تنگ کنند که بگویند مثلاً موشک نخواستیم دوتا نان بده بخوریم. نقشه آنها حسابشده است. جنگ روانی و رسانهای هم انجام میدهند. بوقهای خارجی و داخلی.
قرآن کریم میگوید که اهل ایمان و مؤمنین و جامعه اسلامی باید تا جایی که توان دارند خودشان را قدرتمند کنند تا دشمن توان مقابله با او را نداشته باشد. در جنگ درون هم شما باید تقویت شوید. جنگ درون که انسان با وسوسهها و شیطان و هواهای نفسش میخواهد بجنگد. خدای تعالی فرمود که دلت باید خاشع باشد. قوه شما در جنگ درونی دلشکسته است.
شما به دنبال اسلحه میگردید؟ «الدعاءُ سِلاحُ المُؤمِنِ»، «وَ سِلاَحُهُ الْبُکَاءُ» جنگ درونی و دشمن خانگی که وسوسه و هوای نفس و شیطان است، شما هر چه که انکسار قلبی داشته باشی و دل خاشع داشته باشی و از قیامت و مرگ بترسی اهل دعا و گریه باشی کأن موشکهای دوربرد داری. موشکهای نقطه زن داری که میتواند دشمن را در هر مقطعی بزند.
البته سرمایهدار هم هستیم ما به خدای تعالی در دعای کمیل عرض میکنیم خدایا رحم کن به کسی که سرمایهای غیر از امید به تو ندارد. غیر از دعا و گریه چیز دیگری هم ندارد و همه اینها را به محضر تو آورده است. جالب است که همه این حالتها در نماز هست. خشوع در نماز خودش را نشان میدهد. در سایه خشوع است که انسان میتواند نماز را تحمل کند. نماز چیز کوچکی نیست. بعضیها نماز را کوچک میشمارند.
لذا روایات متعددی داریم که میگوید نماز را سبک نشمارید. به مواقیت نماز اهمیت بدهید. به درست ادا کردن نماز اهمیت بدهید. گفتهاند که شیعیان ما را امتحان کنید به وقتهای نماز. ببینید وقتی اذان میگوید به دنبال این است که نماز اول وقت بخواند؟ یکوقت هست که در معذوریت است فرق میکند. در حالت عادی باید ببینیم که چقدر به نماز اول وقت اهمیت داده میشود. تحمل نماز، درک نماز، فهم نماز، رسیدن به قسمتی از باطن نماز با خشوع به دست میآید.
سنگینی نماز را انسان بهوسیله خشوع میتواند تحمل کند. در آیه ۴۵ سوره مبارکه بقره فرمود «وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ» اگر کسی میخواهد نماز را تحمل کند، نماز با خشوع تحمل میشود. وقتی پیغمبر میخواهد به شخصیتی مثل ابن مسعود توصیه کند که یکی از آن چهارنفری است که قرآن را تحمل کرده است و بعد اجازه دارد که از طرف پیغمبر به مردم قرآن یاد بدهد و مردم را هدایت کند، نماینده پیغمبر باشد در بین مردم برای بیان احکام و دستورات دینی، این موعظه به ما هم هست که اهل خشوع باشید. درونتان انکسار داشته باشد. دلشکسته داشته باشید.
این را هم بدانید که کمال خشوع را ولایت مداران و محبان و شیعیان پیغمبر و امیرالمؤمنین و اهلبیت دارند. در یک روایتی است از امیرالمؤمنین –علیهالسلام- ذیل همین آیه ۴۵ سوره مبارکه بقره در آنجا فرموده است «الخاشِعُون هُمُ الشیعَه المُستَبصِرون» شیعهای که بینا شده و راه را پیداکرده است.
خشوع که یک امر درونی است و خضوع که حالت انکسار و افتادگی بیرونی است که وقتی کسی در درونش خاشع باشد حالت افتادگی در ظاهرش به وجود میآید، هردوی اینها گرایشهایی هستند که به ایمان برمیگردند. ریشه ایمانی دارند. تابع علم هستند. تابع تفکر و تعقل هستند. یعنی مؤمنی که اهل علم و تفکر است در او این خشوع به وجود میآید.
انسان هر مقدار که معبود خودش را درک کرد، هر مقدار که خدا را شناخت، جایگاه او را تلقی کرد، صفات او را فهمید، اسامی او را فهمید، فعل او را فهمید، نسبت به خدا معرفت بیشتری پیدا کرد، ارادتش به او بیشتر میشود، عبادتش بیشتر میشود. کسی که خدا را میشناسد باکسی که خدا را نمیشناسد هر دو وظیفهدارند که عبادت کنند. کسانی که معرفت به خدا دارد چگونه نماز میخوانند! امثال ما چگونه نماز میخوانیم؟
امیرالمؤمنین هنگام نماز آنقدر غرق در ملکوت عالم است که تیر از پایش میکشند نمیفهمد. ما هرچه گمشده پیداشده. جالب است که بعد از نماز هم یادمان میرود. تمام حواسمان همهجا هست إلا توجه به نماز. این نمازها باهم فرق دارد. چون خدا را نمیشناسیم. یک مقدار که انسان ارتباطش باخدا بیشتر شد در نمازش تأثیر میگذارد. شناخت و معرفتش نسبت به خدا بیشتر شد ارادتش بیشتر میشود. ارادت هم در عبادت خودش را نشان میدهد.
لذا خضوع و خشوع مربوط به ایمان است. هرچه ایمان بیشتر باشد خشوع شخص بیشتر است. هرگز انسان به چیزی که نمیفهمد دل نمیبندد. حتی در دلبستگیهای ظاهری هم باز چیزی را میبیند و میل پیدا میکند که دل میبندد. فقط اشتباه دلبسته است. این را بدانید شما در مقابل خدا قلبت انکسار داشته باشد و در مقابل خدا خشوع داشته باشی تمام موجودات عالم در مقابل تو خاشع هستند.
امام صادق -علیهالسلام- فرمودند: هر چیزی در مقابل مؤمن خشوع میکند حتی حشرات بیابانها، درندگان و پرندگان آسمانها. در مقابل اهل ایمان خشوع میکنند اما کدام مؤمن؟ مؤمنی که خودش خاشع است. مؤمنی که قلبش در مقابل خدا خاشع است.
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ عَلَیْهِمُ الْوَقَارُ وَ السَّکِینَهُ»
وقار، حالت طمأنینه و متانت و سنگینی است. در مقابل خفت است. در مقابل سبکی است. کسی که کارهای جلف انجام میدهد. سربههوا است. وقور که در روایات صفت مؤمن است یعنی بسیار باوقار. مثل سکینه است. سکینه هم از سکونت میآید که به معنای آرامش است. مؤمن آرام است. درست است که خیلی کار و فعالیت میکند و تلاش دارد و در همهجا حضور دارد و وظایفش را درست انجام میدهد ولی آدم سبکی نیست.
حالت سکینه و وقار برای مؤمنین راستین است. در سوره مبارکه فتح آمده «هُوَ الَّذی أَنزَلَ السَّکینَهَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ» سکینه و وقار، آرامش و استقرار روحی و جسمی است. بیشتر برای کسانی که سن و سالشان بالا رفته میگویند. جوان هم خوب است که آرامش و وقار داشته باشد اما نباید به ادا بیفتد.
«شیئان عجیبان هما ابرد من یخ، شیخ یتصبی وصبی یتشیخ» جوان هم باید وقار داشته باشد ولی نباید به یک سری وادیها بیفتد. بیشتر گفتهشده است «وَ عَلَى مَشَایِخِنَا بِالْوَقَارِ وَ السَّکِینَهِ» وقار و سکینه حالت آرامشی است که تکیهگاه میآورد. جوانها باید بروند تکیه کنند و به خدمتش بروند. پیرمردی که مضطرب است این حالت آرامش تکیهگاه از بین میرود. کسی که اهل وقار باشد پناه و مظهر رحمت الهی میشود.
بالاخره انسان باید از هر عملی است که قدر انسان را کم میکند فاصله بگیرد. هر چیزی که جایگاه انسان را تضعیف میکند و انسان را آدم سبکی نشان میدهد و انسان را ازنظر معنوی و روحی پایین میآورد باید اجتناب کند. در روایات دارد مثلاً بعضی از حرکات سبکی است. وقار و سکینه، خودش را در نماز هم نشان میدهد. دیدهاید بعضیها آرامش در نماز ندارند. بهسرعت نماز میخواند. نحوه بلند شدن آقایان در نماز که بعد از سجده اول دست روی زمین باشد، زانوها بالا بیاید و بلند شوند، در روایات دارد که علامت وقار در نماز است.
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ عَلَیْهِمُ اللِّینُ»
لین یعنی نرمی. در مقابل خشونت و صلابت و محکمی است. نرمی مادی داریم و نرمی معنوی داریم. نرمی مادی مثلاً آهن در دست حضرت داوود نرم شد «وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ». نرمی معنوی هم داریم «فَبِما رَحمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم» قلب پیامبر نرم بود.
هم در قول نرمی هست هم در عمل. لذا کسانی که اهل تبلیغ هستند و وظیفه هدایت جامعه و تبلیغ دین را دارند در عین صلابت و محکمی باید لین و نرم هم باشند. «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا» یعنی هم حرف خوب بزنید هم خوب حرف بزنید. لین به معنای سست و شل و حرفهای سبک و موهوم و موهن نیست. لین یعنی محکم و از موضع قدرت صحبت کردن؛ اما درعینحال نرم و آرام.
حضرت موسی و هارون که برای تبلیغ رفته بودند رفته بودند استدلال کنند و برهان بیاورند. برهان آوردن و استدلال کردن با حرف ساده و سبک و سست جور درنمیآید. خداوند در مقام استدلال کردن میگوید «قَوْلًا لَّیِّنًا».