سلسله مباحث تفسیر سوره الرحمن؛ جلسه دوم

قرآن ریشه در آسمان دارد؛ درک معارف آن بدون تقوا میسور نیست

کارشناس روابط عمومی ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷ ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

سلسله مباحث تفسیر سوره مبارکه الرحمن

جلسه دوم

الرَّحْمَنُ ﴿١﴾ عَلَّمَ الْقُرْآنَ ﴿٢

شرح لغوی واژه الرَّحمن

خدای تعالی در این سوره مبارکه به تعدادی از نعمت‌هایش اشاره می‌کند و از بندگانش بر این نعمت‌ها اقرار می‌گیرد و با نام رحمان شروع می‌کند.

گفتند «الرَّحمن» خبر است برای یک مبتدای محذوف؛ که «الله هُوَ الرَّحمن» بوده است. «الرَّحمن» اسم مختص ذات الهی است که بر غیر خدا اطلاق نمی‌شود. دلالت بر سعه رحمت می‌کند. «رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ رَحْمَهً وَ عِلْماً»  سوره مؤمن آیه ۷، رحمت خدا که وسعت دارد و همه‌چیز را می‌گیرد، همه عالم هستی را می‌گیرد، انسان و حیوان را و در انسان‌ها مؤمنین و کفار را، اهل بهشت و اهل جهنم را، خود بهشت و جهنم را همه این‌ها از رحمان گرفته‌شده است.

وزن فَعلان دلالت بر کثرت و سرشاری و وفور می‌کند. دلالت بر فراوانی می‌کند. مثلاً می‌گویند فلانی غضبان است، یعنی پر از غضب است. سرشار از غضب است. این وزن دلالت بر کثرت می‌کند. همان‌طور که رحیم صفت مشبهه است و دلالت بر دوام می‌کند. دلالت بر ثبوت می‌کند؛ یعنی خاص می‌شود و مقابل دارد.

رحمت فراگیر

رحمان که رحمت فراگیر است، همه موجودات عالم را گرفته است. در قسمتی از آیه ۷۵ سوره مبارکه مریم فرمود «قُلْ مَنْ کَانَ فِی الضَّلَالَهِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا» حتی آن‌کسی که در گمراهی است و در سرازیری سقوط است، خدای تعالی برای او یک مهلتی معین می‌کند؛ یعنی این رحمت خداست که شامل حالش می‌شود؛ یعنی به سقوط مبتلا نشود و زود از بین نرود و نیفتد. دستش را بگیرد و او را نجات بدهد.

عرض کردیم که اسم الرَّحمن رو نمی‌شود روی کسی گذاشت. این کار خوبی نیست. اگر هم انسان بخواهد برای کسی نام بگذارد، باید الف و لام نداشته باشد. رحمان بگوید. الرحمن اسم کسی را بگذارند خوب نیست. مگر این‌که کنارش عبد باشد. عبدالرحمن بگویند. خدای تعالی خودش در قرآن کریم می‌فرماید «عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً ».

جهنم، یکی از مصادیق رحمانیت خدا

«الله» اسم خدا است و مستجمع جمیع صفات ثبوتی و سلبی خداست. نزدیک‌ترین اسم به «الله»، «الرَّحمن» است. لذا وفور دارد و درجاهای مختلف الرَّحمن را به کار می‌برند. عرض کردیم حتی جهنم را هم شامل می‌شود. کلمه الرَّحمن شامل جهنم هم می‌شود.

اتفاقاً در همین سوره مبارکه الرَّحمن خدای تعالی جهنم را هم به‌عنوان نعمت یاد می‌کند. مواردی که بحث جهنم در آن‌ها هست زیاد است، اما با صراحت در آیه ۴۳ هست که می‌فرماید «هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُون یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ فَبِأَیِّ آلاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ» جهنم را بیان می‌کند، بعد می‌گوید «فَبِأَیِّ آلاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ» یعنی جهنم را هم به‌عنوان یکی از مصادیق رحمانیت خدا در این سوره نام می‌برد.

چرا جهنم؟ مگر رحمت خداست؟ بله! چون جهنم کمالی است در عالم وجود. در ردیف بهشت است. مظهر جلال خدا است. «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ» ای انسان تو حرکت می‌کنی و مسیر را طی می‌کنی و تلاش می‌کنی و به ملاقات پروردگار می‌رسی؛ یعنی همه انسان‌ها خدا را ملاقات می‌کنند. نمی‌گوید یاایُّها المُؤمِن، نمیگوید یاایُّها المُسلِم، میگوید یاایُّها الاِنسان شما حرکت می‌کنید و به جلو می‌روید تا به ملاقات خدا می‌رسید. همه خدا را می‌بینید. البته یک عده جمال خدا را می‌بینند، یک عده جلال خدا را می‌بینند.

مظهر جلال خدا همین جهنم است. لذا کمال وجودی است. تِلو بهشت است. در ردیف بهشت است. در ردیف سایر نعمت‌های الهی یک نعمت هم داریم به نام جهنم. جهنم نعمت خداست. چون اگر جهنم نبود معلوم نبود که چه اوضاعی به وجود می‌آمد. الآن که هست می‌بینید که چطور است. اتفاقاً جهنم زیر پوشش رحمت مطلق الهی است؛ یعنی زیر پوشش رحمانیت خدا، تحت نام الرَّحمن قرارگرفته است.

تجلی رحمان

جلوه خدا با نام الرَّحمن، زمین و آسمان و جن و انس و مَلَک و جهنم و بهشت و کافر و مؤمن و صالح و طالح و سعید و شقی را همه را گرفته است. الرَّحمن اسمی است که شامل همه این‌ها می‌شود. نظام هستی با تمام تعلقاتی که دارد، نظام عالم با تمام تدبیر و اداره‌ای که دارد، بالاخره این نظام دارد اداره می‌شود و آثاری هم بر آن هست، همه این‌ها را در نظر بگیریم، تجلی نام مبارک الرَّحمن است.

یعنی بخواهیم ببینیم الرَّحمن چطور تجلی پیداکرده است، این است که من هستم شما هستید جهنم و بهشت، این‌ها همه هستند. به تعبیر شیخنا الاستاذ علامه حفظه‌الله، اسم مبارک الرَّحمن برزخ بین ذات اقدس الهی و سایر اسماء و صفات الهی است. الرَّحمن بین خدا و بقیه موجودات است. فیض را از ذات خداوند تبارک‌وتعالی به‌صورت اجمال می‌گیرد و به‌صورت تفصیل بین اسماء و صفات دیگر خدا توزیع می‌کند. حالت واسط دارد. این نام توزیع‌کننده رحمت الهی بین همه موجودات عالم است.

لطافت و جنبه بیان نعم الهی در این سوره فراوان است و چون چنین جایگاهی دارد بر عرش خدا تکیه می‌زند که «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى».

در روایات نگاه کنید که اهل‌بیت الرَّحمن را چگونه معنا کردند. در یک بیانی است امیرالمؤمنین فرمودند: «اَلرَّحمن اَلعاطِفُ عَلی خَلقِه بِالرِّزق لا یَقطَعُ عَنهُم مَوادَّ رِزقِه وَ اِن اّنقَطَعُوا عَن طاعَتِه». رحمان حالت عاطفه‌ای است که خدای تعالی بر بندگانش دارد. رزق را می‌دهد، از آن‌ها هم رزق را کم نمی‌کند. دائم افاضه می‌کند، اگرچه آن‌ها در طاعت منقطع هستند. آن‌ها دائماً اطاعت ندارند ولی خدا دائماً افاضه می‌کند و دائماً می‌بخشد. این می‌شود الرَّحمن. از امام صادق -علیه‌السلام- هم روایت است که فرمودند: «الرَّحْمنُ بِجَمِیعِ خَلْقِهِ، وَ الرَّحِیمُ بِالْمُوْمِنِینَ خاصَّهً».

 عَلَّمَ الْقُرْآنَ ﴿٢

خدای تعالی در سوره مبارکه الرَّحمن، فرمود: «الرَّحْمَنُ، عَلَّمَ القُرْآن» حالا این خدای رحمان که رحمتش همه موجودات را گرفته است، نسبت به بنده خودش می‌خواهد نعمت بدهد. اولین نعمتی که می‌دهد قرآن است و تعلیم قرآن است.

تعلیم قرآن و علم به قرآن، علم به همه‌چیز قرآن است. علم به‌ظاهر قرآن است، علم به باطن قرآن است، علم به محکمات است، علم به متشابهات است، علم به نص قرآن است. قرآن بواطنی دارد. عَلَّمَ القُرْآن یعنی همه قرآن را.

یک‌وقت است مطالبی داریم که نص است و صریح است. مثلاً «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ»  صریح دارد بیان می‌کند که روزه واجب است. بعضی وقت‌ها ظاهر است. امکان دارد چیز دیگری هم باشد که ما بلد نیستیم و باید به دنبال آن برویم. ظاهر است و امکان دارد تحقیق بیشتری بخواهد. مثلاً درباره «صِراط» اینکه صراط چیست؟ باطن دارد.

بعضی وقت‌ها محکم است. مثل آیات احکام که محکمات است. بعضی وقت‌ها متشابه است. «اَلرَّحمنُ عَلَی العَرشِ استَوَی» عرش خدا کجاست؟ مثلاً میگوییم خدای تعالی می‌بیند، خدای تعالی می‌شنود، دست خدا، چشم خدا، واقعاً خدا دست و چشم دارد؟ این‌ها متشابه است. عَلَّمَ القُرْآن همه را می‌گیرد.

مخاطب قرآن جن و انس هستند

و در این تعلیم قرآن نگفت من به چه کسی آموختم. فرمود «عَلَّمَ الْقُرْآنَ ، خَلَقَ الإنْسَانَ». با توجه به اینکه سوره مبارکه الرَّحمن در ضمنش به جن و انس خطاب زیاد دارد، معلوم می‌شود که خدای تعالی قرآن را به جن و انس آموخت. خدای تعالی به کسی که فهمش را دارد آموزش داده است. همه جن و انس را آموزش داده است. هر دو گروه مخاطب خدا هستند.

چون جن موجودی است که درجه‌اش پایین‌تر از انسان است، خدای تعالی از جن پیغمبر اختیار نکرده است. امام اختیار نکرده است. امام و پیغمبر انسان‌ها، امام و پیغمبر اجنه هم هستند. لذا وقتی پیغمبر تعلیم می‌دهد اجنه هم تعلیم می‌گیرند. وقتی امام شروع می‌کند به آموزش دادن و بیان مطلب اجنه از او آموزش می‌گیرند.

داستان‌های مفصلی هم داریم راجع به این‌که اجنه می‌آمدند از اهل‌بیت سؤال می‌کردند. از امام باقر علیه‌السلام روایاتی را داریم که راوی می‌گوید، من داشتم داخل خانه می‌شدم یک عده اشخاص با یک قیافه‌های خاصی از خدمت امام باقر خارج شدند. من سؤال کردم این‌ها چه کسانی بودند؟ فرمودند گروهی از اجنه بودند که آمده بودند سؤالاتشان را بپرسند ما هم جواب دادیم.

یا از امیرالمؤمنین که بالای منبر بودند، می‌آمدند سؤال می‌کردند. در قصه‌های تاریخی دارد که البته بعضی از آن‌ها سندهایش قوی نیست، مثل عَطرَفَهِ بن بَنی نَجاح که قصه را تعریف می‌کند. جنی بود آمد خدمت پیغمبر اکرم. پیغمبر در صفا نشسته بودند با یک عده از اطرافیان مثل سلمان، دیدند که دارد گردبادی نزدیک می‌شود. گفت السلام علیک یا رسول‌الله. پیغمبر فرمودند که جواب سلام واجب است ولی باید قیافه تو را ببینیم خودت را نشان بده. بعد خودش را نشان داد. یک قیافه عجیبی داشت. موهای پریشانی داشت. چشم‌هایش به‌جای اینکه افقی باشد عمودی بود. سیاهی چشمش طوری بود. لب و دهانش جوری بود. قیافه عجیب‌وغریبی بود. پرسیدند اسمت چیست؟ اسمش را گفت و گفت بین خودمان به اختلافاتی خوردیم. ما را اذیت می‌کنند. کسی را بفرست حَکَم شود. حضرت به بعضی از اطرافیان گفت شماها بروید. هیچ‌کدام راضی نشدند. امیرالمؤمنین شمشیر را حمایل کرد و رفت؛ و امثال‌ذلک. یا مثلاً هام بن هیم بن لاقیس بن ابلیس که با دو سه واسطه به شیطان می‌خورد؛ که آمده بود خدمت پیغمبر اکرم. مطالبی را دارد مفصل که چند صفحه است.

بالاخره پیغمبر و امام انسان‌ها، پیغمبر و امام اجنه هم هست. چون جن مرتبه‌اش از انسان پایین‌تر است و قابلیتی که در بینشان پیغمبر باشد نیست. آن‌ها هم احکامشان را می‌آمدند از پیغمبر و امام یاد می‌گرفتند.

لذا بگوییم عَلَّمَ الاِنسان القُران یا بگوییم عَلَّمَ الاِنسان وَ الجِنّ القُرآن؟ در تفاسیر که نگاه کنید بعضی از آقایان می‌گویند که انسان مفعول تعلیم است؛ یعنی باید بگوییم عَلَّمَ الاِنسان القُران. آن‌ها قایلند به این‌که این آیات به انسان تعلیم داده‌شده است. مثل حضرت آدم که قرآن را یاد گرفت.

بعضی‌ها هم گفتند که خدای تعالی به پیغمبر و جبرئیل قرآن را یاد داد و بعد آن‌ها به دیگران یاد دادند. دراین‌صورت تعلیم قرآن فضیلت پیغمبر می‌شود و بر تمام موجودات اشرفیت پیدا می‌کند که گفتیم به خاطر همین گفت «لَولاکَ لمَا خَلَقتُ الاَفلاک» بعضی‌ها هم گفته‌اند که خدای تعالی به جبرئیل قرآن را یاد داد.

همه این‌ها هست ولی آن چیزی که درست‌تر است و به سیاق قرآن نزدیک‌تر است این است که انسان را مفعول بگیریم؛ یعنی بگوییم عَلَّمَ الاِنسان القُران و به تبع جن هم یاد گرفته است.

سوره الرحمن، بیان نعمت هاست

در تفسیر قرآن و در ترجمه آیات الهی یکی از آن چیزهایی که خیلی نقش دارد سیاق است. ما به آن می‌گوییم مقتضای حال. مثلاً امشب ما داریم درباره تفسیر قرآن صحبت می‌کنیم. جلسه ما جلسه قرآن است. امکان دارد من یکی دو تا کلمه بگویم، چون شما چند شب بودید متوجه هستید که من الآن دارم چه می‌گویم؛ اما کسی تازه از راه رسیده باشد می‌گوید، مثلاً این حرف این چه ربطی داشت. چون شما با سیاق جلسه آشنا شدید و با نحوه بیان تفسیری بنده آشنا شدید کاملاً می‌دانید که من الآن منظورم چیست و دارم کجا را می‌گویم.

دارم این‌طور تعبیر می‌کنم تا سیاق را متوجه بشوید. مثلاً آیاتی راجع به خوردن صحبت کرده. چند آیه جلوتر شاید در آن لفظ خوردن نباشد اما می‌گوییم سیاق این آیات که مربوط به خوردن است اینجا هم منظورش خوردن است.

لذا خدای تعالی شروع کرده است نعمت‌ها را بیان کردن. این نعمت‌ها را برای انسان خلق کرده است. نعمت‌ها را برای انسان قرار داده است. بحث درباره نعم الهی است نسبت به انسان. نعمت‌ها را دارد برای انسان بیان می‌کند. اولین نعمت، نعمت قرآن است که این را به انسان تعلیم داد. «الرَّحْمَنُ، عَلَّمَ القُرْآن» محذوف این کلام را هم انسان بگیریم به سیاق آیات نزدیک‌تر است که خدای تعالی قرآن را به انسان تعلیم داده است.

 همه از قرآن بهره نمیبرند

البته همه از قرآن بهره نمی‌برند. مثل هدایت. مگر خدا هدایت را برای همه موجودات قرار نداده؟ «هُدیً لِلنّاس» خدا هدایتش را برای همه انسان‌ها قرار داده؛ اما چه کسی بهره می‌برد؟ متقین. اهل تقوا بیشتر از هدایت بهره می‌برند، «هُدیً لِلمُتّقین». علم قرآن بارحمت خاص الهی شامل حال متقین می‌شود. درست است که انسان قرآن را باید تعلیم ببیند و مربوط به انسان است، اما مثل هدایت اهل تقوا بیشتر بهره می‌برند.

آیه ۲۸۲ سوره مبارکه بقره فرمود «وَ اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ الله». «الرَّحْمَنُ، عَلَّمَ القُرْآن» خدا می‌خواهد قرآن را تعلیم دهد. به چه کسی تعلیم دهد؟ آیه ۲۸۲ می‌گوید «وَ اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ الله». تقوا داشته باش، خدا معلم تو می‌شود.

«عَلَّمَ القُرْآن» یعنی خدا معلم قرآن است. معلم قرآن، قرآن را به چه کسی تعلیم می‌دهد؟ به‌عنوان عام به انسان درس می‌دهد؛ اما چه کسی واقعاً از این تعلیم بهره می‌برد؟ اگر انسان اهل تقوا باشد خدای تعالی معلم او خواهد بود. به او علم آموزش خواهد داد.

در جای دیگر این مطلب را به‌صورت شرط و جزا در آیه ۲۹ سوره مبارکه انفال فرمود: «إِن تَتَّقُوا اللَّهَ یَجعَل لَکُم فُرقانًا» اگر تقوا داشته باشید خدای تعالی به شما فرقان می‌دهد. اگر تقوا داشته باشید آن قوه را به شما می‌دهد. اگر تقوا داشته باشید و به دستورات خدا عمل کنید خداوند نوری به شما عنایت خواهد کرد که به‌وسیله آن نور حق را از باطل تشخیص می‌دهید و می‌توانید در جهات مختلف سیاسی، اجتماعی، خانوادگی و فردی حق را از باطل تشخیص بدهید. آن نور در اختیار شما هست و دیگران را هم نورانی می‌کنید.

قرآن کتاب آسانی نیست که بشود با درس خواندن و استاد دیدن آن را بفهمیم. این کتاب ریشه در آسمان دارد. ریشه در مِن لَدُن حَکیم دارد. از خدای تعالی گرفته‌شده است. درک معارف آن بدون تقوا میسور نیست. از ظاهر قرآن همه استفاده می‌کنند. چون قرآن عربی مبین (آشکار) است. برای همه انسان‌ها نازل‌شده است. معنی ظاهری آیات را همه می‌فهمند. این‌طور نیست که قرآن را کسی نفهمد؛ اما درک حقیقت قرآن و معارف قرآن و اثرگذاری قران بدون تقوا و ارتباط مستمر باخدای تعالی به دست نمی‌آید.

هرچه تقوا بیشتر، بهره بردن از قرآن بیشتر. چون فرمود «وَ اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ الله». بدون تقوا انسان چیزهایی را یاد می‌گیرد ولی به تعلیم الهی نیست. معلوم نیست که معلمش خدا باشد. به‌طور طبیعی این‌طور است که بالاخره چشم و گوش و حواس انسان از علوم بهره‌مند می‌شود. یک‌چیزی گیرش می‌آید؛ اما جای علم کجاست؟ مثلاً الآن من دارم صحبت می‌کنم. چشم شما دارد بهره می‌برد. گوش شما دارد بهره می‌برد. بالاخره دارید می‌شنوید؛ اما علم کجا می‌نشیند؟ در قلب. قلب اگر طاهر نباشد چیزی در آن نمی‌نشیند.

به هر مقدار که انسان طهارت داشته باشد علم در آنجا مستقر می‌شود. «لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» قرآن را مس نمی‌کنند مگر کسانی که طاهر باشند. یک‌وقت مس ظاهری است که دست بدون وضو را به آیات بزنیم حرام است. دست وضو گرفته و طاهر به‌ظاهر آیات قرآن بخورد خلاف نیست؛ اما مِساس درونی و باطنی و فهم حقایق قرآن و باطن قرآن با درون طاهر باید مس شود. اگر درون و روح انسان پاک نباشد اصلاً مساسی صورت نمی‌گیرد. مخزن علوم قرآن، قلب است. خدای تعالی علم الهی را به کسی القا می‌کند که باتقوا و طهارت باشد و طهارت لازم را به دست آورده باشد.

اسرائیلیات

در عالم اسلام گروه‌های مختلفی بودند که کلنگ گرفتند و به جان اسلام افتادند. خیلی هم طرفدار اسلام هستند. از روی خیرخواهی و خدمت به اسلام این گرفتاری‌ها را درست کردند. در شیعه یک گروهی هستند به نام اخباری‌ها که جمود بر روایت دارند.

مثلاً امام صادق -علیه‌السلام- فرزندی دارد به نام اسماعیل که اسماعیلیه و هفت‌امامی‌ها طرفداران او هستند. هفت‌امامی‌ها، اسماعیل بن جعفر را امام خودشان می‌دانند. در زمان خود امام صادق هم از دنیا رفت و امام صادق دائم اعلام کرد مردن او را. مردم را هم جمع کرد. خود امام صادق هم بر او نماز خواند. گفت صورتش را هم بازکنید. به همه گفت بیایید ببینید اسماعیل مرد. باز بااین‌حال یک عده گفتند که نمرده و امام ما اوست.

حضرت آنجا روی کفن اسماعیل نوشت «اسْماعیلُ یشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ» اسماعیل شهادت می‌دهد که خدایی جز خدا نیست. می‌خواهم جمود فکری اخباری‌ها را بگویم. اخباری‌ها می‌گویند چون روایت داریم که اسْماعیلُ یشْهَدُ اگر اسم طرف جعفر هم بود، اسمش داود هم بود، یا هرچه که بود باز روی کفنش می‌نویسند اسْماعیلُ یشْهَدُ.

میگوییم چرا؟ اسم این داوود است. می‌گویند نه. روایت داریم که اسْماعیلُ یشْهَدُ. آن‌وقت عین همین جمود را ابن تیمیه در اهل سنت دارد. در آنجا وهابیت درست شد. آن‌ها هم همین‌طور هستند. وهابیت همین جمود را در روایات دارد. رهبر آن‌ها هم ابن تیمیه بود.

اخباری‌ها می‌گویند که در بعضی از روایات آمده است « إِنَّمَا یَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه‌» قرآن را غیر از کسانی که قرآن به آن‌ها خطاب شده است دیگرکسی شناخت ندارد؛ یعنی پیغمبر؛ بنابراین می‌خواهند بگویند که فهم قرآن فقط مخصوص رسول خداست و اهل‌بیت و بقیه انسان‌ها و هرکسی که از قرآن استفاده می‌کند فقط تلاوت می‌کند. چیزی از قرآن نمی‌فهمد. چرا؟ چون روایت داریم که  « إِنَّمَا یَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه‌».

درحالی‌که خود قرآن می‌گوید من برای هدایت همه بشر آمدم. خود قرآن می‌گوید که برای هدایت آحاد بشر آمده است. کتابی است روشن و روشنگر. خدا همه را دعوت به تدبر کرده است. «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» چرا در قرآن تدبر نمی‌کنید. آیا این خطاب به پیغمبر است؟ ببینید که حرف چقدر بی‌ربط است. آیاتی که دستور به تدبر می‌دهد برای کیست؟

این چیزی که می‌گویم در تفاسیر شیعی است. خزعبلاتی بعضاً در آن داخل شده است. اسرائیلیات داخل شده. چون کتاب‌ها مهم بود مردم مراجعه می‌کردند. آن‌ها شیطنت می‌کردند و در کتب داخل می‌کردند. « إِنَّمَا یَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه‌» این روایت معنا دارد. معنایش آن چیزی که این‌ها استفاده می‌کنند نیست. یک‌جور دیگر باید معنا کرد.

مثلاً روایت « السَّعیدُ مَن سَعِدَ فی بَطنِ اُمِّهِ، وَالشَّقِیُّ مَن شَقِیَ فی بَطنِ اُمِّهِ» سعادت و شقاوت را در شکم مادر معنا کردند که این جبر می‌شود؛ یعنی من اختیاری از خود ندارم. چرا؟ چون سعادت و شقاوت من در شکم مادر بوده است. این حرف باطل است. معنای روایت این‌طور است که اُمّ به معنای دنیاست. یکی از معانی اُمّ دنیاست؛ یعنی انسان‌ها در دنیا سعادتمند و شقاوتمند می‌شوند و رشد می‌کنند. در دنیا سقوط کند اهل شقاوت می‌شود. سعید در شکم دنیا و در بطن دنیا سعادتمند است.

یا روایت «حُبّ الوطن مِن الإیمان» را هم بعضاً اشتباه معنا می‌کنند. معنای ظاهری‌اش همین است که مثلاً کسی ایران وطنش است و او را دوست دارد. ولی آیا اسلام می‌آید همه ایمان را گره بزند به آب‌وخاک؟ اسلام فرا جغرافیا است. اسلام یک فکر است. مربوط به یک منطقه نیست. لذا این‌طرف عالم یک مسلمانی برایش مشکل ایجاد شود آن‌طرف عالم همه مسلمین موظف هستند برای حال او قیام کنند.

اسلام جهان‌شمول است. منطقه خاصی ندارد. بعد ما بخواهیم بگوییم برای یک مرزوبوم خاص جان بدهیم. این‌ها عیبی ندارد. نمی‌خواهم نفی کنم. دقت کنید می‌خواهم به آن جهت بدهم. مسلمان فقط دنبال مرز جغرافیایی‌اش نیست. مرز جغرافیایی اسلام مسلمین هستند. لذا «حُبّ الوطن مِن الإیمان» یعنی آنجایی که انسان ازآنجا به دنیا آمده است و محل کوچ اوست. کجاست؟ مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک. وطن انسان قیامت انسان است. وطن انسان ملکوت عالم است. «حُبّ الوطن مِن الإیمان» کسی که آخرت‌گراست، کسی که به قیامت اعتقاد دارد، کسی که توجهش به قیامت است ایمان دارد. دوست دارد برگردد به آنجایی که بوده است. لذا باید به معانی دقت داشته باشیم.

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.