حدیث بندگی/

حرص و حسد و کبر، سه اصلِ کفر…

روابط عمومی ۲۹ آذر ۱۳۹۶ ۰

بسم‌الله الرحمن الرحیم

اللّهُمّ إِنیّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجَانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَهِ الْغَضَبِ…

(از این جلسه) ان‌شاءالله دعای هشتم (صحیفه سجادیه) را شرح می‌کنیم.

در دعای هشتم، امام سجاد (علیه السلام) از خدای تعالی درخواست می‌کند که مجموعه‌ای از رذایل اخلاقی، از بدی‌های رفتاری که برای یک مؤمن مسلمِ اهلِ تقوی امکان دارد واقع بشود، از او دور شود و از این صفات به خدای تعالی پناه می‌برد.

معلوم می‌شود ما گذشته از اینکه اقدام می‌کنیم، عمل می‌کنیم روحمان را مواظبت می‌کنیم که مبتلا به این صفات و پلیدی‌ها نشود، درعین‌حال باید از خدا هم طلب کنیم، استغاثه‌کنیم و به خدا پناه ببریم.

تلاش شیطان

شیطان بسیار دقیق عمل می‌کند، روانشناسی بسیار قوی است، انسان‌شناسی بسیار قوی است.

در موجودات عالم، غیر از انبیاء و اولیاء که وظیفه هدایتی دارند و «من لدن حکیم» بهره می‌گیرند، شیطان یکی از آن موجوداتی است که انسان را خوب می‌شناسد، ویژگی‌ها و روحیات او را خوب می‌شناسد، طرح و برنامه می‌ریزد و به هر جهت هرکسی را به یک وسیله‌ای به سمت خودش فرامی‌خواند و بلکه تلاش می‌کند که او را از توحید دور و شخص را بی‌دین و مشرک از این عالم منتقل کند.

تمام تلاش شیطان این است که افراد را نسبت به خدا کافر و مشرک کند.

این موضوع خودش محل توجه است (که) شیطان خدای تعالی را قبول دارد، ویژگی‌ها خدا را قبول دارد، قسم که می‌خواهد بخورد به عزت خدا قسم می‌خورد «و بعزتک»، خدا را قبول دارد و عزتش را هم قبول دارد، اما می‌گوید به عزت تو قسم، بنده‌هایت را من از راه به در می‌کنم و آن‌ها را نابودشان می‌کنم.

استاد بزرگوار ما می‌فرمود شیطان تلاش نمی‌کند انسان را از پا درآورد و بکشد (بلکه) تلاش می‌کند در این جنگی که با ما دارد ما را اسیر بگیرد.

(طبق قاعده) در جنگ‌ها تلاش می‌کنند که از طرف نیروی مقابل کم کنند وعده‌اش را از بین ببرند تا محدود و کم شود، (اما) در این جنگی که بین ما و شیطان است تمام تلاشش به این است که ما را به اسارت بگیرد نه زخمی خوشش می‌آید نه کشته او اسیر می‌خواهد.

(او) می‌خواهد (ما را) جزء اعوان‌وانصار خودش قرار دهد (تا) عِدّه و عٌدّه خودش را زیاد کند و شیاطین انس درست کند.

البته الآن بحثمان شیطان نیست،

پناه بردن به خدا

بحث ما راجع به این عبارت امام سجاد (علیه السلام) است در این دعا؛

در ابتدا می‌گوید «پناه می‌برم»، معلوم می‌شود که ما در این خلاص شدن و فرار کردن از این صفات بر و مذمومی که دچارش می‌شویم، درست است که خودمان تلاش و مواظبت می‌کنیم، کشیک نفس می‌کشیم، مراقبه داریم، محاسبه داریم، معاتبه داریم و خیلی از این امور را داریم، اما باز باید دست به دامن خدای تعالی شویم و از او کمک بخواهیم.

(باید بگوییم) خدایا در این مسیری که آمدم، در این مسیر آدمیت و انسان شدن، تو باید دستم را بگیری و کمکم کنی و موانع را از سر راهم برداری.

البته خدای تعالی هم پاداش تلاش انسان را هدایت قرار داده، پاداش تلاش انسان را باز کردن مسیرها قرار داده (است).

هدایت دست خداست، راه را هم خدای تعالی برای ما باز می‌کند؛ «تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ» است، لذا باید دائم ارتباط با خدا برقرار باشد، نمی‌گوییم خدا ما را به حال خودمان واگذارد چون اگر خدا ما را رها کند و به حال خودمان باشیم معلوم نیست که از کجا سر در می‌آوریم.

ارتباط دائمی با خدا

باید ارتباط حفظ شود و دائماً و دائماً با خدا ارتباط داشت؛

درست است نماز یکی از وسیله‌های ارتباطی است، اما تکلیف است، جزء وظایفی است که باید انجام دهیم؛ اما دعا خواندن، درخواست و عرض نیاز کردن، این‌ها خودشان موضوعیت دارند و نشان‌دهنده آن ارتباط است.

امام سجاد (علیه السلام) امام العارفین، امام الساجدین، این شخصیت بی‌نظیر، این انسان الهی، در این دعا نزدیک چهل تا چهل‌ویک صفت بد را از خدای تعالی طلب می‌کند که از او دور کند.

اگر دقت کنید می‌بینید این صفات، صفاتی هستند که هرکدامش یک دایره وسیع از روح و جان ما را تسخیر کرده، اگر (هرکدام آن‌ها) در ما باشد، ما را در قسمتی از کارها زمین‌گیر می‌کند (لذا) باید حتماً از خودمان دور کنیم.

بعضی (از این صفات) جزء اصول اولیه انحراف هستند، جزء اصول اولیه شرک و کفر هستند؛ مثلاً شما کبر را (ببینید)، اولین گناهی که در عالم وجود تحقق پیدا کرد و گناهی بود که شیطان مرتکب شد؛ «أَبی وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ» استکبار ورزید، تکبر کرد، کبر ورزید.

اصول کفر

کبر یک حالت درونی است که انسان خودش را بزرگ ببیند، خودش را از دیگران بالاتر ببیند، این حالت درونی و روحی است اما اگر این حالت درونی و روحی در بیرون هم نفوذ کرد، (اگر) وارد مجلسی شد، دلش خواست به پایش بلند شوند به او جا بدهند (و اگر) جا به او ندهند، ناراحت شود و برود، این می‌شود تکبر؛ (یعنی) کبر که حالت درونی است، اگر به بیرون بروز کرد می‌شود تکبّر…

امکان دارد افرادی مبتلا به کبر باشند اما در بیرونشان هنوز چیزی بروز نکرده باشد، (این حالت) قابل‌کنترل است و انسان می‌تواند خاموشش کند، اما اگر خدای‌نکرده به بیرون سرایت کرد، می‌شود تکبر و اگر عملیاتی‌اش کرد و بالاخره افراد را مجبور کرد، می‌شود استکبار.

به‌هرتقدیر، این‌ها صفاتی است که جزء اصول است، مثلاً یکی دیگر از آن گناهان اصلی و اصولی که ریشه خیلی از گناهان است کبر (است که) ریشه تعداد زیادی از رذایل اخلاقی است.

بحث (دیگر) حسد است که این هم در همان اوایل خلقت بین هابیل و قابیل واقع شد تا به برادرکشی هم رسید و یکی دیگر از اصول، حرص است؛ لذا در آن روایت حضرت فرمود «اصُولُ الْکُفْرِ ثَلاثَه: الحِرصُ والاستِکْبارُ والحَسَدُ».

این سه، اصول کفر هستند.

لزوم رفتن به داخل پناهگاه

اینجا امام سجاد، زین‌العابدین (علیه السلام) به خدای تعالی پناه می‌برد، اسم این دعا هم دعای استعاذه است یعنی پناه بردن به خدا.

خود این پناه بردن، یعنی دنبال پناهگاه گشتن، خودش یک نکته‌ای است.

استعاذه این‌طور نیست که (فقط) بگوید «اعوذبالله» و «الهم انی اعوذ بک»، خدایا من پناه می‌برم از شر چه و چه و چه، خب، این پناه بردن یک حرکتی می‌خواهد، تو چه‌کار کردی؟ این پناه که می‌بری می‌خواهی چه‌کار کنی؟ باید عمل کنی.

این‌طور نیست که انسان با لفظ پناه ببرد و در پناه قرار بگیرد، مثلاً شما مرتب بگو خدایا آب، آب، آب، این‌که شیر آب نمی‌شود!

باید آدم داخل پناهگاه برود، (حالا) هی بگوید سنگر، سنگر، سنگر، خوب خمپاره می‌آید می‌خورد و تمام می‌شوی و می‌روی! با (صرف) گفتن که در پناه قرار نمی‌گیری، باید حرکت کنی و داخل سنگر بروی.

«وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی» ولایت امیرالمؤمنین دژ و سنگر من است؛ «کَلِمَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی» این لااله‌الاالله که فقط گفتی نیست، باید باور شود؛ وقتی باور شد، یعنی شما ورود پیدا کردید، یعنی خدایا به تو پناه می‌برم.

هیجان حرص

معلوم است یک امر خطرناکی به سمت انسان می‌آید و ما باید خودمان را در پناه و سنگر خدا قرار دهیم و پشت سر خدای تعالی حرکت کنیم، اولینش را هم حرص می‌داند و دومی‌اش را غضب؛ «اللّهُمّ إِنیّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجَانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَهِ الْغَضَبِ» خدایا به تو پناه می‌آورم از هیجان حرص و از طوفان خشم.

«هَیَجَانِ الْحِرْصِ»؛ هیجان به معنای جوشش است، به معنای تکان خوردن شدید است، به وجد آمدن و به حرکت افتادن است، برانگیخته شدن است، در جاهای مختلف معانی مختلف می‌دهد ولی ریشه همه معانی آن، برانگیخته شدن و جوشش و تکان خوردن است.

حرص هم به معنای علاقه شدید است، آن‌وقتی که انسان به چیزی رغبت مذموم و میل بد و ناپسند داشته باشد، به آن می‌گویند حرص که از زیرشاخه‌های حب به دنیاست.

حب به دنیا ۱۱ زیرشاخه دارد (که) یکی از آن‌ها حرص است و حریص کسی است که تمام تلاش خودش را در جمع‌آوری ثروت و راه‌های به دست آوردن این ثروت و مسیری که به سمت به دست آوردن ثروت هست طی می‌کند.

ویژگی های انسان حریص

آن چیزی که او را در مسیری قرار می‌دهد که آن مسیر او را به ثروت می‌رساند، (حریص) به آن توجه دارد و آن را جمع می‌کند، اگرچه نیازی به آن نداشته باشد.

تلاش می‌کند فکرش را، تدبیرش را، آن قوه عاقله‌اش را، بکار بیندازد برای به دست آوردن چیزهایی که به آن‌ها نیازی ندارد.

چنین شخصی تمام عمر و فکرش یعنی تمام سرمایه‌های خودش را در این راه قرار داده است، حالا من مال را گفتم، در مسائل دیگر هم هست؛ (این شخص) به خدا هم تکیه ندارد و مسیرش غیر خداست.

کسی که مبتلا به حرص است، در حقیقت شیفته دنیاست؛ دستش به سمت خدمت‌رسانی، کمک به همنوعان و دیگران اصلاً حرکت نمی‌کند؛ این شخص خودخواهی دارد، دگرخواهی و خیرخواهی ندارد و انسانی که رگه‌هایی از حرص در او باشد هرگز دست‌به‌جیب نمی‌شود که بخواهد درجاهایی خدمتی برساند یا کمکی کند.

میوه های حرص

خودبینی و خودخواهی از میوه‌های زشت حرص است، (حریص) می‌گوید تا خودم مانده‌ام، چرا دیگری؟! بعد مرتب برای خودش چیزهایی را که نیاز ندارد جمع می‌کند، (این چیزها هم درنهایت) می‌ماند و (حریص) خودش از بین می‌رود؛ نه خودش خورده و نه گذاشته دیگری بخورد.

حرص شدید «شح» نامیده می‌شود و یک مقدار کمترش «خساست» می‌شود؛ صفت بسیار بدی است؛ که امام صادق (علیه السلام) در تعبیر زیبایی برای کسی که وابسته به دنیا و مبتلا به بیماری حرص شده از قول پدر بزرگوارشان امام باقر (علیه السلام) نقل می‌کند و مرحوم کلینی در کافی این روایت را آورده‌اند:

«مَثَلُ الْحَریصِ عَلَی الدُّنْیا کَمَثَلِ دودَهِ القَزِّ کُلَّما ازْدادَتْ مِنَ القَزِّ عَلی نَفْسِها لَفّاً کانَ أبْعَدَ لَها مِنَ الخُروجِ حتّی تَموتَ غَمّا».

طول أمل

دیده‌اید شخصی مثلاً ۷۵ سال سن دارد، می‌گوید آقا یک مهندس معمار خوب سراغ ندارید؟! می‌خواهیم این زمین را بکوبیم و چهار طبقه بسازیم! مثلاً می‌خواهیم این کار و آن کار را بکنیم!

این‌ها مبتلا به «طول امل» هستند، آرزوهای طولانی؛ اتفاقاً می‌بینید هنوز ساختش تمام نشده، اعلامیه (درگذشت این بنده خدا) را بر در همان ساختمان نیمه‌کاره زده‌اند. دنیا همین است، همیشه‌بهار است، هیچ‌وقت تابستان نمی‌شود.

حضرت فرمود «مَثَلُ الْحَرِیصِ عَلَى الدُّنْیَا مَثَلُ دُودَهِ الْقَزِّ»، دوده یعنی کرم و قزّ یعنی ابریشم؛ حریص (مانند) کرم ابریشم است؛ «کُلَّما ازْدادَتْ مِنَ القَزِّ عَلی نَفْسِها لَفّاً کانَ أبْعَدَ لَها مِنَ الخُروجِ حتّی تَموتَ غَمّاً» (هرچه که این کرم مصرف می‌کند، مبدل به تاری می‌شود که) با آب دهان خودش (آن را به دور خود) می‌تند و هرچه که تنیدن آن رشته به دور خودش زیاد می‌شود، راه خروج را بر خودش تنگ‌تر می‌کند؛ (درنهایت هم) در بافته‌های خودش حبس می‌شود و نمی‌تواند از آن خارج شود و از غم و اندوه جان می‌دهد.

کسی که حریص بر دنیاست، مثل کسی است که دور خودش این رشته را می‌تند؛ دنیا همین است، هرچه (انسان) جمع می‌کند و برای رسیدن به دنیا تلاش می‌کند، تنها خودش را گرفتارتر می‌کند و سرانجام هم از غصه می‌میرد.

مبارزه با حرص و کمک از خدا

امام سجاد (علیه السلام) در بخش دیگری از صحیفه سجادیه، باز به این مطلب اشاره می‌کنند؛

در دعای چهاردهم (می‌فرمایند): «وَ أَعِذْنِی مِنْ سُوءِ الرَّغْبَهِ وَ هَلَعِ أَهْلِ الْحِرْصِ» یعنی خدایا مرا از رغبت بیجا، حرص و بی‌صبری آزمندان پناه بده؛ معلوم می‌شود با حرص، مبارزه هم که بکنی، باید از خدای تعالی کمک بخواهی.

در دعای دیگری، دعای سی و نهم، در آنجا (می‌فرمایند) «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکْسِرْ شَهْوَتِی عَنْ کُلِّ مَحْرَمٍ، وَ ازْوِ حِرْصِی عَنْ کُلِّ مَأْثَمٍ» خدایا بر پیغمبر و آلش درود بفرست و خواست مرا به هر حرامی بشکن -(به‌طوری‌که) اصلاً من به سمت حرام میل نداشته باشم- و حرص مرا از هر گناهی دور ساز.

ما اگر بفهمیم گناه سم است به سمتش نمی‌رویم، (لذا امام سجاد (علیه السلام)) از خدا می‌خواهد که خدایا میل مرا نسبت به گناه بگیر.

البته تمام این‌ها راجع به حرص مذموم است؛

حرص ممدوح

حرص ممدوح هم داریم، رغبت و میل به کسب علم، تلاش و حرکت (انسان) به سمت اینکه به دیگران خدمت کند، حریص علم باشد، حریص نیکوکاری باشد، حریص کار مفید باشد، اعمال صالح داشته باشد، (در باب این موارد) روایات مفصلی داریم که ممدوح است.

در روایت از امام صادق (علیه السلام) است در مورد حرص که هر دو مورد را شامل می‌شود، می‌فرمایند دو گرسنه هستند که هیچ‌گاه سیر نمی‌شوند؛ گرسنه علم، آنکه طالب علم است تا یک‌چیزی می‌بیند که مطلب علمی است می‌نشیند و حوصله می‌کند و گوش می‌دهد که از خدا انسان باید این را بخواهد که دائم دنبال علم باشد و گرسنه مال، کسی که حریص به مال است، کسی که دنبال مال و حرص به مال دارد هم هیچ‌وقت سیر نمی‌شود.

اگر انسان اهل مراقبه و حساب اعمالش نباشد هرچه بیشتر بدود، بدتر هم می‌شود یعنی (اگر) توجه نکند و دقت لازم را نداشته باشد و از همان اول جلوی بدی را نگیرد، بدتر می‌شود.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «یَشِیبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشُبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ»؛ آدم دائم پیر می‌شود و (درعین‌حال) دو صفت در او جوان می‌شود…

داستان پیرمرد و حرص

یکی از خلفای بنی‌عباس یا بنی مروان بود، گفت کسی از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) زنده است؟! گفتند خیر، کسی دیگر عمرش نرسیده و نیست؛ ولی یکی از تابعین هست -یکی از آن‌کسانی که صحابه را درک کرده- گشتند و آوردند، یک پیرمردی بود که بالاخره با زحمت و سختی آوردندش با «اماری» هم آوردند، یعنی نمی‌توانست خودش هم راه برود با مثلاً ویلچر آوردند.

گفتند تو چیزی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) یا از اصحاب ایشان چیزی در ذهنت هست؟! این روایت را گفت؛ همین روایت رسول خدا (ص) را؛ گفت که شنیدم رسول خدا فرمود: انسان‌ها پیر می‌شوند و در آن‌ها دو چیز جوان می‌شود یکی حرص دیگر طول امل (آرزوهای طولانی).

دیده‌اید، پیرزن‌ها و پیرمردها یک‌چیزهایی می‌گویند که جوان‌ها دنبال آن‌ها نیستند؛ کانّه می‌خواهند مثلاً پانصد سال دیگر زندگی کنند و چیزهایی درخواست می‌کنند.

خلیفه خیلی خوشش آمد و گفت حرف قشنگی بود این هم انعام تو، خیل خوشحال شد، پول را گرفت و سوار امالی کردند، داشتند از در دارالخلافه می‌بردند بیرون، روی شانه طرف زد و گفت صبر کن برگرد! یک‌چیزی یادم رفت، می‌خواهم بپرسم.

او را برگرداندند پیش خلیفه، (خلیفه) گفت چیست؟ گفت می‌خواهم بپرسم این پولی که دادی، هرسال می‌دهی؟ یا فقط همین امسال می‌دهی؟

خلیفه گفت «صدق رسول‌الله» رسول خدا راست گفت؛ تو بین همین را هم می‌توانی بخوری؟! در تاریخ می‌نویسند این مرد هنوز از در دارالأماره بیرون نرفته بود که مرد.

خانمان سوزی حرص

حرص این‌طوری است؛ خدا نکند به جان کسی بیفتد؛ خانواده‌اش هرروز دعا می‌کنند این زود بمیرد، نه خودش می‌خورد، نه دست را باز می‌کند که کمک کند، می‌بینید دور و برش چه خبر است، بعضی وقت‌ها افراد این‌طور هستند.

از علی (علیه السلام) چند روایت بخوانم تا ببینید این صفت چقدر بد است؛ از حضرت پرسیدند: «فأیّ ذُلٍ أذّل؟» چه ذلتی از همۀ ذلت‌ها خوارتر و پست‌تر است؟ فرمود: «الحریص علی الدنیا» فرمود: کسی که نسبت به دنیا حریص است از همه ذلیل‌تر و خوارتر است.

از ویژگی‌ها منافق چند چیز است، یکی از آن‌ها حرص است، در روایت آمده «می‌خواهی منافق را بشناسی؟!»؛ چند صفت دارد که یکی از آن‌ها حرص است. در روایت دیگر، هنگامی‌که از حضرتش پرسیدند: حرص چیست؟ فرمود: «هو طلب القلیل باضاعه الکثیر!» فرمود «به دست آوردن اندک به ازای از دست دادن بسیار!»

چیز زیادی از دست می‌دهی تا یک‌چیز کمی را بگیری و آن عزتت است! عزت چیز بزرگی است، تو آن را می‌دهی که چه بگیری؟! یک مقدار متاع دنیا بگیری؟ عمرت را می‌دهی که یک‌چیز عزیز و کثیر و قابل‌اعتنایی است، در مقابل یک‌چیز پست و کم بگیری؟!

بیماری روحی و جسمی

عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قال «أَنَّهُ قَالَ الْحِرْصُ مَطِیَّهُ التَّعَب»؛ مطیه یعنی وسیله سیر، وسیله نقلیه؛ آدم‌هایی که حریص هستند آدم‌های بیماری هستند، نه (فقط) بیماری روحی، بیماری روحی دارد، بیماری جسمی هم دارد؛ آرام نمی‌نشیند، مرتب می‌خواهد به دست بیاورد چیزهایی را که به آن‌ها نیاز ندارد.

رسول خدا در بیانی فرمودند: «مِنْ عَلَامَاتِ الشَّقَاءِ جُمُودُ الْعَیْنِ وَ قَسْوَهُ الْقَلْبِ وَ شِدَّهُ الْحِرْصِ فِی طَلَبِ الدُّنْیَا وَ الْإِصْرَارُ عَلَى الذَّنْبِ» شقی یعنی قلب شقی که قاسیه شده، یعنی قلبی که سنگ است، این آدم چند تا علامت دارد:

  1. جمود العین

چشم گریان ندارد دلش رقیق نیست و اشک چشمش خشک‌شده

  1. الحرص فی طلب الرزق

روز مبادا

حرص دارد که این چیز را بگیرد و به دست آورد، بعد هم برای روز مبادا نگه دارد؛ این روز مبادا کی است؟! هیچ‌وقت هم آن روز مبادا نمی‌آید.

دیدید بعضی‌ها یک سرویس چینی خیلی خوبی دارند، گذاشتند برای روز مبادا! پارچ و لیوان خوبی دارند، هر چیز خوبی که دارند، گذاشته‌اند در کمد، برای روز مبادا! برای یک روزی که مهمان بیاید؛ درست است برای مهمان باید اکرام کرد توجه داشت نمی‌خواهم بگویم به آن بی‌توجه باشید، ببینید و بررسی کنید که چطوری است.

خانه بعضی‌ها که مثل موزه است، یعنی وقتی راه می‌روی باید مواظب باشی که دستت نخورد یک‌چیزی بیفتد و چند میلیون هزینه درست کند؛ خصوصاً یک بچه‌ای که در آن خانه راه می‌رود تمام وجود آدم در تنش است! یعنی مرتب در حال گفتن عه هستیم! عه نیفتد! عه نخورد!

آزاد گذاشتن کودکان

خدا رحمت کند حضرت امام (رضوان‌الله علیه) را؛ خانه‌ای که (در آن) بچه بود، امام (ره) می‌فرمود تا یک متری او چیزی نباشد، بچه را آزاد بگذارید، (اگر دائماً) به بچه بگویید نرو، نکن، بشین، این بچه تمام آن شخصیتش را از دست می‌دهد؛ یعنی دیگر نمی‌تواند خودش را بفهمد و بازیافت کند و ازنظر روحی آدم بی‌شخصیتی می‌شود.

مرتب به او می‌گویند نه! مرتب در مقابلش مانع ایجاد می‌کنند، در خانه‌ای که بچه هست تا یک متری او -که نریزد و نشکند و خرابکاری کند- چیزی نگذارید، آزادش بگذارید برود، می‌خورد به دیوار؟! می‌افتد دیگر، چیزی نیست (که) انسان به خاطر اموالش بخواهد (شخصیت) بچه را نابودش کند.

حرص روزی

«الحرص لایزید فی الرزق» یادت باشد تو هرچه حرص بخوری بیشتر ازآنچه که خدا برایت تقسیم کرده به تو نمی‌رسد؛ و «لکن یذل القدر» اما منزلت و قدر خودت را از بین می‌بری و خودت را خوار می‌کنی.

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: در مکه بودم و یا در منا بودم -در یکی از این مناطق ظاهراً در حج بوده یا برمی‌گشته- جبرئیل به من القاء کرد که انسان نمی‌میرد مگر آن چیز که خدا برای او تقدیر کرده تا آخرش را مصرف کند؛ یعنی اگر برای ما خدای تعالی دو گونی برنج در نظر گرفته تا آن دانه آخرش را نخوریم از این دنیا نمی‌رویم، فقط نمی‌دانیم چقدر برایمان در نظر گرفته، لذا احتیاطش این است که کم‌کم بخوریم که طول بکشد؛ دیدید مراجع که عمرشان از ۱۲۰ و ۱۱۵ می‌گذرد و عموماً به خاطر همین مراقبت و کم خوردن‌ها است؛ لذا مواظبت به غذا خوردن داشته باشید.

این روایت خیلی بیان قشنگی دارد که جبرئیل به من القاء کرد که تا آخرین رزقی که خدا برای شما قرار داده مصرف نکنید از این دنیا نمی‌روید؛ به عمار فرمود به اینکه آخرین چیزی که تو از دنیا استفاده خواهی کرد، شیر است! در جنگ که مجروح شده بود، برایش ظرف شیر آوردند و گفت این آخرین رزق من است، چون به من گفته‌اند آخرین رزق تو در دنیا چه خواهد بود.

حرص هم همین‌طور است، «الحِرصُ لا یَزیدُ فی الرِّزقِ» هرچه تلاش کنی، روزی‌ات زیاد نمی‌شود. روزی مقسوم است، تقسیم‌شده است، برای هرکسی آن اندازه‌ای که باید داشته باشد است.

حرص و کم اعتمادی به خدا

گفتیم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند «مِنْ عَلَامَاتِ الشَّقَاءِ جُمُودُ الْعَیْنِ وَ قَسْوَهُ الْقَلْبِ وَ شِدَّهُ الْحِرْصِ فِی طَلَبِ الدُّنْیَا وَ الْإِصْرَارُ عَلَى الذَّنْبِ» اصرار بر گناه هم از شدت شقاوت انسان است.

بنای بخل، آزمندی و حرص شدید، بر شک و کم اعتمادی به خدا استوار است.

چرا آدم حریص می‌شود؟! چرا انسان هی می‌خواهد جمع کند برای یک روز؟! چون خدا را رازق نمی‌داند و اعتمادش به خدای تعالی کم است؛ می‌گوید الآن که می‌توانم جمع کنم، فردا معلوم نیست چه می‌شود! فکر می‌کند فردا دیگر خدا نیست؛ امروز هم که دارد جمع می‌کند، خودش دارد جمع می‌کند و فکر و قوه و علم و تلاش خودش است.

البته این (تلاش‌ها) هست، ولی (نباید از یاد برد که) همه را خدا داده، بعد (از این نعمت دادن) هم خدای تعالی تدبیر می‌کند و رزاق است.

انسانی که حریص است، توحیدش ضعیف است؛ این بیان امیرالمؤمنین است کسی که حریص است و شح دارد، شک به خدا دارد، اعتماد به خدا ندارد.

به خدا اعتماد داشته باشید، خدای تعالی می‌گوید من اصلاً ازآنجاهایی که تو احتمالش را نمی‌دادی به تو روزی می‌رسانم. من مار و عقرب را روزی می‌دهم تو که بنده احسن الخالقین هستی تو بهترین مخلوق منی من به تو نرسانم؟!

دیدید از بین دو تا سنگ در وسط کوه، یک‌دفعه یک گیاه سبز می‌بینید رشد کرده، (خدا) آب‌وهوایش را به او داده است، رزق آن‌ها را رسانده است، یک پرنده‌ای هم آن را می‌خورد، آن‌هم رزق پرنده است.

رزاق تمام موجودات خداست،

رزّاق بودن خدای تعالی

«وَمَا مِن دَآبَّهٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا» هیچ جنبده ای در روی زمین نیست مگر اینکه خدای تعالی رزاق است و روزی او را می‌دهد «وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّهٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها وَ إِیَّاکُمْ» خدا رزاق است «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتینُ»، این‌ها و آیات متعددی است که حتی دارد که «وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُم» برای ترس از گرسنگی بچه‌هایتان را نابود نکنید.

به‌هرتقدیر روزی دهنده خداست و انسان نباید حریص باشد؛ البته این مطالبی که درباره حرص گفتیم منافاتی با تلاش ندارد بالاخره آدم برای زندگی‌اش باید تلاشش را داشته باشد که «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی» بالاخره باید تلاش کند تا آن چیزهایی که هست را به دست آورد؛ ولی اینکه دید استقلالی داشته باشد و فکر کند با این تلاش دارد روزی‌اش را زیاد می‌کند این‌ها نیست.

امام صادق فرمودند «اَلدُّنْیا بِمَنْزِلَهِ صُورَهٍ رَاْسُ‌ها اَلْکِبْرُ وَ عَیْنُ‌ها اَلْحِرْصُ وَ اُذُنُ‌ها اَلْطَّمَعُ وَ لِسانُ‌ها اَلرِّیا وَ یَدُ‌ها اَلشَّهْوَهُ وَ رِجْلَ‌ها اَلْعُجْبُ وَ قَلْبُ‌ها الْغَفْلَهُ وَ کَوْنُ‌ها اَلْفَناءُ وَ حاصِلُ‌ها اَلزَّوالُ» دنیا به‌منزله یک انسان می‌ماند که مثلاً دست دارد و پا دارد و امثال‌ذلک.

دنیا به منزله انسان

سر این انسانی که دنیاست، کبر است.

و چشمانش حرص است و چقدر قشنگ آدم‌های حریص با چشم دنبال هر چیزی می‌گردند که این را بگیرم آن را نگیرم.

و گوش‌های این دنیا طمع است؛ به گوشش که می‌خورد هوا برش می‌دارد.

و زبان دنیا ریا است، هی می‌گوید که به چشم دیگران بیاید.

و دستان این دنیا خواستنی‌هاست و شهوات است.

و قلب این دنیا غفلت است؛ ریشه همه این‌ها بی‌توجهی به خداست، اگر انسان یاد خدا باشد، یاد قیامت می‌افتد؛ آن چیزی که حرص را از ما ریشه‌کن می‌کند یاد مرگ است، یاد خداست، (و اینکه بداند) که همه این‌ها را باید بگذاریم و برویم.

انبارداری دیگران

یک‌عمر داریم جمع می‌کنیم، در حقیقت انباردار دیگران هستیم، جمع می‌کند برای روز مبادا و نمی‌خورد؛ در حقیقت انبارداری می‌کند برای دیگران، برای عروس و داماد و ورثه؛ انباردار دیگران است.

خودش با زحمت و سختی زندگی کرد تا دیگران بعداً در یک رفاهی به سر ببرند؛ این را دین نگفته و خدا و پیامبر هم راضی نیستند.

باید به‌اندازه قناعت زندگی کرد و بر عیال و فرزندان باید توسعه داد، اگر کسی درآمدی دارد و آن چیزی که حرص را در انسان از بین می‌برد آن است که انسان (بداند که) خواهد مرد و رزق دیگران خواهد شد،

اما شهادت و مرگ، انتخاب نحوه منتقل شدن (به عالم دیگر) است؛ انسان ‌همان‌طور که انتخاب می‌کند چطور زندگی کند، انتخاب می‌کند چطور بمیرد.

حیات و مرگ انسان دست خود انسان است؛ کسی که در دنیا با ذلت زندگی کرد، با ذلت هم از دنیا می‌رود، کسی که عزیز زندگی کرد، عزیز از دنیا می‌رود.

امام را ببینید (رضوان‌الله علیه) وقتی وارد ایران شد، ۵ میلیون نفر به استقبالش آمدند وقتی از دنیا رفت، ۱۰ میلیون نفر بدرقه کردند. نه‌تنها ارزشش پایین نیامد، بلکه دل همه جوانان را هم به خودش جلب کرد؛ جمعیت را دنبال خودش کشاند؛ این عزت است.

این چه جوری به دست می‌آید؟! اگر حیاتش را و زندگی‌اش را انسان خودش در دنیا تنظیم کند، مرگش را هم خودش تنظیم می‌کند و دست خود انسان است.

اولیا خدا این‌طور هستند.

عزت امام حسین و فرزندان شان

حسین (علیه السلام) در میدان ببینید چه می‌گوید؛ «اگر دین خدا جز کشته شدن و قطعه‌قطعه شدن حسین به ثمر نمی‌رسد پس ای شمشیرها حسین را دریابید» این (شخصیت) چه عزتی دارد؟! خودش این‌طوری، فرزندان و اطرافیان و تربیت‌شدگان و کوچک و بزرگشان این‌طوری، همه‌شان این‌طوری هستند.

علی‌اکبر را ببینید، قاسم ابن الحسن و عبدالله ابن حسن را ببینید (چطور بیان و عمل می‌کنند، درصورتی‌که) ۱۳ سال و ۱۰ سالشان است؛ این‌ها همه‌شان درس است. بقیه اصحاب و یاران‌ هم همین‌طور…

والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته.

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.