بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله ربالعالمین و الصلاه و السلام علی سیدالانبیاء والمرسلین، العبد المؤید و الرسول المسدد ابوالقاسم المصطفی محمد وعلی آله الطیبین و الطاهرین و المعصومین، سیما بقیهالله الاعظم فی الارضین و اللعنه الدائم علی أعداءهم اجمعین من الآن الی قیام الیوم الدین
قصه کربلا و واقعه عاشورا و جریان صحرای طف یک جریانی است که برای بشر از همه ابعاد درسآموز است؛ خود این قصه ابعاد مختلف دارد و هرکس با هر سلیقهای، با هر روش فکری که دارد به این جریان نگاه بکند از آن برداشت میکند. اگر دیدگاه معرفتی و عرفانی داشته باشد، دیدگاه اقتصادی داشته باشد، شّم سیاسی داشته باشد، نظر نظامی داشته باشد همه این ابعاد در کربلا یک نمونهای از آن دارد که انسان میتواند از آن کلیاتی را به دست بیاورد و بر اساس او مسیری را تنظیم بکند اگرچه در بعضی از مواقع جزئیات و ریزهکاریها هم در قصه کربلا بیانشده است؛ مثلاً بحث فقه و احکام فقهی بخشی مفصل در کربلاست که اگر کسی حوصله بکند و مسائل فقهی کربلا را مطرح کند احکام زیادی را شامل میشود. چون این حرکتی که انجام گرفت جهاد بود و یا دفاع بود و اگر دفاع بود احکامش چیست و اگر جهاد بود احکامش چیست افرادی که آنجا بودند مسافر بودند؟ مقیم بودند؟ نوع این جنگی که آنجا واقع شد مسائل فراوانی دارد نمازی که آنجا خوانده شد نماز خوف، فقه امربهمعروف و نهی از منکر، فقه دفاع، اینها ازجمله مسائل فقهی است، از جهت نظامی آرایشی که امام حسین (علیهالسلام) روز عاشورا لشگر خودش را همان لشکر ۷۲ نفر را تنظیم کرد و اصلاً آن خیمهگاه و اردوگاه را منظم کرد ازنظر نظامی چه تاکتیکهایی را بکار برد و چه حرکتهایی را انجام داد و…
یعنی خیلی مطلب در قصه کربلا هست فقط آه و سوز و گریه و اینها نیست لذا باید وقتی خیمه امام حسین (علیهالسلام) برپا میشود وقتیکه جلسه اباعبدالله (علیهالسلام) برگزار میشود باید ما در این مکان معرفت کسب کنیم و علم یاد بگیریم، شعور خودمان را تقویت کنیم استدلال خودمان را قوی کنیم دینداری خودمان را محکم کنیم امام حسین (علیهالسلام) هم از ما همین را میخواهد.
درسهای بزرگی میتوانیم از این قصه بگیریم یکی از آن جلوههای عاشورا که میشود روی آن دقت و بررسی کرد آموزههای اخلاقی است. وقتی میگوییم عاشورا یکوقت شب و روز عاشورا را میگوییم یکوقت یک جریان را میگوییم جریان را هم از آن روزی شروع میکنیم که معاویه مُرد تا زمانی که اهلبیت (علیهمالسلام) به مدینه برگشتند. تازه ما شهامت امام حسین (علیهالسلام) را بیشتر موردنظر قرار میدهیم؛ یعنی اگر ما بخواهیم وارد شویم و بحثی بکنیم یکوقت میخواهیم راجع به شخصیت امام حسین (علیهالسلام) صحبت کنیم که بعضاً اینجور بحث میکنند یعنی از اول ولادت تا شهادت دورانی که با پدر بودند، دورانی که با امام حسن مجتبی (علیهالسلام) بودند و دوران خودشان هرکدام از اینها مقطعی از تاریخ است که جدا باید بررسی شود. دوران حیات ایشان با پدرشان پس از شهادت پدر دورانی که با امام و مقتدایش حسن بن علی (علیهماالسلام) بود که آنهم یک مقطع تاریخی است و بعد هم زمان خودشان. در این مقطع تاریخی ایشان حرکتها و برنامههایی داشتند که هرکدام از آنها درسآموز است؛ یکوقت آنطور بحث میکنیم یکوقت میگوییم نه از آن زمان که معاویه مُرد و جریان بیعت شروع شد از حرکتی که امام حسین (علیهالسلام) از مدینه به مکه و از مکه به کربلا کرد این مقطع را میبینیم اتفاقاً همین مقطع سرشار از درس است. کل زندگی امام حسین (علیهالسلام) که درس دارد آنیک بخش همین مقطع چندماهه پُر از درس است.
بیاناتی که امام در منازل مختلف انجام دادند، سخنرانیهایی که کردند، حرکتهایی که از ایشان صادرشده همه آنها درس است. یکی از آن درسهای مهمی که ما از آن میگیریم آموزههای اخلاقی است. سال گذشته راجع به توکل صحبت کردم توکل در سیره حسین (علیهالسلام) که آن ده شب را راجع به توکل صحبت کردیم و تفویض و وکالت و اینها که چگونه بود و آن توکل امام حسین (علیهالسلام) چگونه بود و اگر توفیقش باشد میخواهم راجع به رضا و تسلیم صحبت کنم اما امشب و شاید فردا شب را شاید بخواهم مقدماتی بگویم توجه داشته باشید تا آن موقع اگر رزقمان بود به بحث تسلیم و رضا برسیم.
مکرمتهای اخلاقی در امام حسین (علیهالسلام) ویاران حضرت موج میزند؛ به هر قسمت که نگاه میکنی یک جلوهای از جلوات فضائل را نهفقط در خودش بلکه در اطرافیانش که شاگردان مکتب او بودند دیده میشود.کرامت، عزت، عفت، شجاعت، سخاوت غیرت اینها صفات خیلی برجستهای است؛ مثل شما راجع به علاقه امام حسین (علیهالسلام) به نماز زیاد شنیدهاید، اینیکی از مکارم است. این نهفقط در امام حسین (علیهالسلام) بلکه در یاران او هم اینگونه بود از سپاه کوفه برای ادای نماز و دعا یکشب را مهلت خواست بعدازآنکه شمر آمد خدمت ابوالفضائل قمر بنیهاشم (علیهالسلام) با آن قصه و جریانی که میدانید بین آنها کلماتی ردوبدل شد و عصر تاسوعا بود آمد خدمت امام حسین (علیهالسلام) حضرت فرمودند تا صبح مهلت بگیر تا دعا و نماز بخوانیم و از خدا طلب مغفرت بکنیم چون من نماز را دوست دارم و خدا میداند که من نماز و دعا و مناجات و انابه به درگاه او را علاقهمندم و استغفار به درگاه او را طالبم.
یا مثل شنیدهاید ابوثمامه صاعدی آمد خدمت امام (علیهالسلام) رسید و گفت من دوست دارم خدا را زیارت کنم درحالیکه نماز ظهرم را خواندهام. ظهر شده بود حضرت برای او دعا کرد سرش را به آسمان بلند کردند و فرمودند تو نماز را برای ما یادآوری کردی، خداوند تو را از نمازگزاران قرار بدهد. پس یک نفر برود و مهلتی بگیرد تا ما مشغول نماز بشویم و جریان آن نماز و افراد را که آنجا بودند شنیدهاید.
عبادتهای شب عاشورا مناجاتی که داشتند آنجا آن سروصدایی که از خیمهگاه امام حسین (علیهالسلام) بیرون میآمد مثل لانه زنبورعسل که همه مشغول مناجات و ذکر و دعا بودند شاید همین سروصداها و مناجاتها و این توجهات بود که حُر را متوجه خودش کرد که بابا اینجا یک خبر دیگر است و برگشت. نماز ظهر عاشورا آن دو نفر به شهادت رسیدند با آن کیفیتی که هست خود امام (علیهالسلام) فرمود ما برای احیای نماز داریم میجنگیم جنگ ما برای احیای نماز است خب این درسی است که ما باید از امام حسین (علیهالسلام) راجع به نماز بگیریم.
یکی از درسهایی که باز در این مسیر زیاد روی آن تکیه شده است بحث تبعیت نکردن از هوای نفس است. در آغاز راه خود امام حسین (علیهالسلام) در آن وصیتنامه که به محمد بن حنیفه مطرح میکند میفرمایند که من به دلیل هوای نفس و رسیدن به مقام و جاه و اینها خروج نکردهام که «انی لم اخرج اشرا و لا بطراً» من بیخودی برای هوای نفس و ریاست طلب و امثال ذلک -که بعضا هم جدیداً شبهه می اندازند می گویند برای رسیدن به یک زن- قیام نکردم نعوذ بالله.
امام باقر (علیهالسلام) فرمودند خداوند به نعمت و جلالت خود قسم خورده که هرگاه بنده ای هوای میل خود را بر هوای من اختیار کند، کارش را به تفرقه بیندازم. این دنبال هوای نفس رفتن آثارش و اثرش این خواهد بود امام حسین (علیهالسلام) می فرماید به اینکه خروج من برای هوای نفس نبود اطرافیانش هم همینطور بودند؛ پیرمرد هفتاد ساله ای که آمده است آنجا آن پیرمردی که ۴۰ سال نماز صبحش را با وضوی نماز عشایش خوانده او برای هوای نفس آمده؟ آنجا آمده پست و مقام بگیرد؟ حضرت در یکی از خطبه ها فرمود مردم دچار متابعت هوای نفس شده اند؛ شیطان بر آنها غالب شده و دین بر زبان آنها مثل دو تا قاشق است که در عسل بگذارند و در دهانشان بگذارند «یحوطونه ما درّت معایشهم» اصل آن قصه «الدین لعق علی السنتهم یا لعوق علی السنتهم» چقدر مزه عسل را چشیدید چقدر از این عسل گیرتان آمده هیچ چیز فقط یک شیرینی به زبانتان خورده می گوید مردم از دین همین مقدار را مزه کرده اند. لذا معایششان که یک مقدار کم یا زیاد میشود «قل الدیانون» دینداران کم هستند چون نچشیده و در جانش نرفته حالا یک همچین بیانی را حضرت قبلش می گوید که چون متابعت هوای نفس و اینها هست متابعت نفس بیاد گرفتاری درست میکند. امام حسین (علیهالسلام) و اطرافیان متابعت نفس ندارند ما این درس را از حسین (علیهالسلام) میگیریم.
در آن وداع پایانی که آمد کنار خیمه امام سجاد زین العابدین (علیهالسلام) پرسید قصه اینها بالاخره چه شد؟ حضرت فرمود به اینکه «استعوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکر الله» هوای نفس بر اینها غلبه کرد، شیطان بر اینها غلبه کرد، ذکر خدا را فراموش کردند. دارند امام می کُشند، هوای نفس که بیاید اگر کنترل نشود تا امام کُشی پیش می رود.
یکی از درسهای خیلی مهم که از واقعه کربلا گرفته میشود و در زندگی ما نقش دارد و میتواند آینده دنیایی و آخرتی ما را تأمین بکند و سعادتمند در دنیا و آخرتمان بکند، مسئله آموزههای اخلاقی است که در ما نهادینه بشود که یکی از آنها این است که پیروی از هوای نفس نکن. اینها مواردش فراوان است و من فعلاً دارم سر فصل می گویم و نمیخواهم اینها را بگویم فقط میخواهم یک تکراری بکنم اشاره ای بکنم که در ذهنتآنیکبار تکرار بشود.
یکی از آن درسهایی که ما از امام حسین (علیهالسلام) یاد میگیریم سخاوت و جود است. حضرت خیلی دارا و ثروتمند بود؛ ۲۰ سال مشغول دامپروری و دامداری و کشاورزی بود. مثل مساله ای پیش میآمد می خواست به کسی صدقه ای بدهد هزار تا گوسفند می داد صدقه هزار تا گوسفند خیلی است بیست سال -یعنی بعد از شهادت امیر المومنین (علیهالسلام) در سال ۴۰ تا سال ۶۱ که شهادت خود حضرت است- مشغول کار بودند؛ کار دامداری می کردند و کار کشاورزی می کردند و زندگی ایشان را می چرخاندند و وضع زندگیشان خوب بود. جبه ای که به تن داشتند خز بود یعنی عبایشان از جنس خز بود که در راه کربلا هدیه دادند. در این مسیر تمام این اموال را صدقه دادند. زمین کربلا را هم خود امام حسین (علیهالسلام) آنشب گفت بروید از این قبیله بخرید. حضرت فرمود فردا ما اینجا دفن می شویم ما را دفن میکنند در زمین و ملک خودمان دفن بشویم. تمام آن منطقه را حضرت با پول شخصی خودش خرید.
با حُر در نزدیکی کربلا ملاقات کردند. حُر هزار سواره داشت در آن گرما آمدند امام همه آنها را آب داد یعنی آن ظروف آب و وسایلی که با خود آورده بود آنقدر بود که می توانست هزار سرباز را با هزار اسبش آب بدهد. این جزء مسلّمات تاریخی است یک عقبه تدارکاتی قوی میخواهد که با خودش آورده باشد.
علی بن طعان المحاربی می گوید که من آخرین نفری بودم که رسیدم و این مشک آبی که داده بودند من آب بخورم لبه مشک خراب بود آب نمیتوانستم بخورم خود امام حسین (علیهالسلام) آمد با دستش درست کرد و به من آب داد و من آب خوردم این فرد یکی از آن قتله کربلاست که از دست خود امام حسین (علیهالسلام) هم آب خورده است.
اینها درسهایی است که از قصه کربلا میگیریم و تا قیامت برای بشر نورافشانی میکند؛ لذا گفت من آمده ام به سیره و روش جدم عمل بکنم. روش جدش هم همین بود، روش جدم و پدرم، پدرش علی بن ابی طالب(علیهمالسلام) چندین سال قبل در صفین بر آب غلبه کرد ولی اجازه داد تمام لشکر کفر از آن آب بخورند. فرمانده لشکر هم خود امام حسین (علیهالسلام) بود آن لشکری که رفت آب را گرفت لشکر امام حسین (علیهالسلام) بود. الان اینجا آمده چگونه با او برخورد شد؟
یکی دیگر از درسهایی که باز ما در این جریان میگیریم درس استقامت و پایداری و صبر در برابر ناملایمات است؛ آنجائیکه حضرت از مکه حرکت کردند یک خطبه ای خواندند «الحمد لله وما شاء الله ولا قوه إلا بالله و صلی الله علی رسوله خُطَّ الموتُ على ولدِ آدم مَخط القلاده، على جید الفتاه» این مرگ مثل گردنبندی که بر گردن دختران جوان که برگردنشان می اندازند بر بنی آدم گره خورده وصل شده یعنی انسانها بالاخره می میرند در این مسیری که آمدید و مرگ در انتظار شماست خشنودی خدای تعالی خشنودی ما اهلبیت (علیهمالسلام) است. در این مسیر باید با رضا و مقاومت و پایداری حرکت کرد و برای او شکیبایی میکنیم و اوست که بر صبر ما پاداش می دهد. این را گفت و همینجوری هم عمل کرد دائما به صبر سفارش کرد. امام حسین (علیهالسلام) در طول این مسیر حتی در روز عاشورا به صبر اشاره کرد؛ استقامت و پایداری در هر کاری آن را به نتیجه می رساند. حضرت این را عملاً در نهضت حسینی خودش انجام داد. روز عاشورا هرچه که کار سخت تر می شد چهره حسین (علیهالسلام) برافروخته تر می شد. تا استقامت نباشد کار به نتیجه نمی رسد. در تهذیب اخلاق هم همینطور است؛ کسانی که می خواهند متخلّق به اخلاق شوند همینطوری با کتاب خواندن و دو تا حرف شنیدن که انسان متخلّق نمیشود، باید مواظبت بکند بر آن چیزهایی که یاد گرفت، باید پافشاری بکند. ما یک زمان اینجا گفتیم که مواظبت بر وضو داشته باشید دائم الوضو بودن آثار و برکاتی دارد شما را نورانی میکند فهم شما را زیاد میکند برنامه زندگی تان را منظم میکند؛ پس هر وقت که وضو ندارید وضو بگیرید عادت میکنید چند بار که تکرار کنید دائم الوضو هستید. بنابراین کسی که با مقاومت و استقامت روح خودش را بزرگ کرد در ناملایمات و تلاطمات روزگار و زندگی آرام است. جریانات مهمی در زندگی پیش می آید ولی او را تکان نمی دهد و آرام است شما حضرت امام رضوان الله تعالی علیه را دیدید یک مرتبه خبر دادند ۷۲ نفر از مسئولین مملکت آن زمانی که بحبوحه خیلی از جریانات بود به شهادت رسیدند. علی القاعده هر جای دیگر بود کشور دچار بحران می شد حال اینکه دچار بحران می شد یک طرف و اون کسی که رهبر نظام است آرامِ آرام بود. جنگ که همین روزها شروع شد من در خیابان بودم یادمه هواپیماها آمدند و فرودگاه تهران را زدند که تعجبم هم بود که این سروصداها چیست آقا همان اول برای اینکه روحیه لشکر و ارتش و سپاه به هم نریزد و روحیه دشمن را بهم بریزد گفتند یک دزدی آمده یک سنگی انداخته؛ اینها تا به آن منبع وحی متصل نباشد، به آن منبع معنویت متصل نباشد و خودش را تربیت نکرده باشد و روح خودش را بزرگ نکرده باشد در این جریانات آرام نیست.
فردی را می بینید که چِکش برگشت می خورد سه روز خوابش نمی برد آخرش سکته ناقص میکند. اگر انسان ارتباطش قوی باشد اینطور چیزها در درونش زیاد تاثیر نمی گذارد؛ نه اینکه ناراحت نمیشود و آدم بی رگی است نه می فهمد و حالیش هم هست ولی خودش را تربیت کرده است.
یکی دیگر از مهم ترین درسهای عاشورا وفا و وفاداری است؛ وفاداری و وفای به عهد از دستوراتی است که قرآن کریم بر آن تأکید کرده از علامات و صفات مومنین شمرده شده «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ لاِماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» مومنین اینجور هستند موسی بن جعفر فرمودند: «لا دینَ لمن لا عهدَ له» پیمان بستی بر خلاف پیمانت عمل کردی دین نداری. از وظایف اصلی فرد مسلمان این است که به تعهداتش عمل کند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود «من کان یؤمن بالله والیوم الآخر فلیف اذا وعد» کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد باید وعده داد به وعده اش عمل بکند. مسئله وعده دادن و عمل کردن بسیار مهم است بخصوص در جامعه مسلمانی و شیعی ما کم رنگ است؛ اگر ما پیرو حسین (علیهالسلام) هستیم، لباس عزای امام حسین (علیهالسلام) را به تن میکنیم، نمیشود وعده بدهیم و به وعده مان عمل نکنیم. راوی می گوید در زمان پیغمبر بیرون آمدیم تا به سپاه مسلمین بپیوندیم، اتفاقاً یک جمعی از کافران و قریش ما را محاصره کردند، گرفتند اسیرمان کردند و ما را بردند آنجا که ما را گرفته بودند از ما قول گرفتند که اگر آزادتان کردیم حق ندارید به یاری رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بروید و اگر جنگی صورت گرفت نباید علیه ما شرکت کنید؛ ما هم قول دادیم و آزاد شدیم. آمدیم خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و جریان را گفتیم اتفاقاً جنگ هم پیش رو بود اجازه جنگ خواستیم حضرت فرمودند نه شما با آنها عهد بسته اید و در این جنگ حق ندارید شرکت کنید. تا این مقدار ولی مثل وعده می دهد امروز بیاید و نمی آید میگوییم چه شد می گوید نشد خیلی راحت، یا یک ساعت دیر می آید، نیم ساعت دیر می آید، اینها دین نیست «لا دینَ لمن لا عهدَ له» کسی که پیمان می بندد عمل نمیکند دین ندارد. پیمان شکنی خیلی مسئله مهمی است امام حسین (علیهالسلام) در مقابل سپاه ایستاد و با اون دل پر خون و جگر سوخته فرمود من از پیش خود به اینجا نیامده بودم این شما بودید که مرا دعوت کردید و به سمت من اشخاصی را فرستادید پیک فرستادید و گفتید بیا یعنی هم کتبی و هم شفاهی چون شخص فرستادن یعنی شفاهی عهد و پیمان بستند. الان نباید پیمان شکنی کنید؛ پیمان شکنی از گناهان کبیره است اما پیمان شکنی کردند. امام حسین (علیهالسلام) در یکی از مواقف عاشورا از بی وفایی مردم کوفه اظهار ناراحتی کرد و آنها را نکوهش کرد «تبا لکم ایتها الجماعه و ترحا، احین استصرختمونا و مفصل است و بعد فرمود لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَی النَّاکِثینَ الَّذینَ یَنْقُضُونَ الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکیدِها» خدا لعنت کند آن کسانی که پیمان بستند و بعد پیمانشان را پاره کردند.
این را بدانید آن روز که امام حسین (علیهالسلام) در روز عاشورا کسانی را نقض پیمان کرده اند لعنت میکند، این فقط مربوط به امام حسین (علیهالسلام) و مردم آن دوران نیست، اختصاص به دسته خاصی ندارد، هر کسی که اینگونه عمل کند مشمول این لعن خواهد بود. نقض پیمان لعن را به همراه دارد.
طرماح به امام عرض کرد آقا کوفه علیه شماست سمت آنها نروید. با ما بیایید من هم ضمانت می کنم بیست هزار شمشیر زن در کنار شما باشند و از شما حمایت کنند. امام فرمودند به اینکه من و این قوم عهد و پیمان بستیم و من نمی توانم بر عهدم عمل نکنم. میروم کربلا من عهد و پیمان بسته ام پیمان شکنی و برخلاف عهد و وعده عمل کردن یک بی بند و باری است که انسانها را بی اعتبار میکند. ارزشهای انسانی را از بین می برد، روابط اجتماعی را نقض میکند، ناهنجاری اجتماعی ایجاد میکند، هرج و مرج اجتماعی ایجاد میکند و جامعه را مضمحل میکند.
قال الحسین (علیهالسلام) «انی لا اعلم اصحاب اوفی ولاخیر من اصحابی» در اینجا اعلام میکنند که تمام اصحاب من با وفا هستند و عهد و پیمانی را که بستند پایش ایستادند و با خون امضاء کردند.
یکی از آموزههای حسین (علیهالسلام) صداقت در گفتار است. امام نه تنها با زبان بلکه در عمل برای رسیدن به هدف، دروغ نگفت. بعضی از سیاستمداران برای رسیدن به منصب های دنیایی هزار نوع دروغ و کلک را سوار میکنند. برای اینکه چند روزی در آن میزشان و آن پُستشان بمانند، وعده می دهند. وقتی هم که به آن منصب رسیدند به وعده هایشان عمل نمیکنند. افراد را به کار می گیرند و می گویند شما بیا و کمک کن بعد هم که منصب را گرفتند یادشان می رود هم وعده هایشان یادشان می رود و هم به آن کسانی که وعده دادند.
لشکر امام حسین (علیهالسلام) وقتی راه افتاد تعداد زیادی همراه حضرت؛ آخرش ۷۲ نفر ماندند. هی آمدند در راه و دیدند بوی خون می آید. امام می فرماید به اینکه «مَن کانَ فینا باذِلاً مُهجَتَهُ ومُوَطِّنًا عَلى لِقائِنا (لقاءِ اللّه ِ) نَفسَهُ فَلیَرحَل، فَإِنّی راحِلٌ مُصبِحًا» اگر کسی دنبال این است خون بدهد با ما بیاید من فردا صبح راه می افتم. او صادقانه دارد آینده را مطرح میکند هرگز نگفت بیایید می خواهیم آنجا پُست و مقام بگیریم، مسئولیت بگیریم. من امام بشوم و شما هم معاونین من بشوید نه از همان روز اول که راه افتاد گفت مَن کانَ فینا باذِلاً مُهجَتَهُ کسی که خون می دهد بلند شود و بیاید در تمام منازل از آینده خبر داد.
امام سجاد (علیهالسلام) فرمود به اینکه ما در منزلی فرود نیامدیم و حرکت نکردیم مگر اینکه پدرم ذکری از یحیای شهید کرد گفت چقدر این دنیا بد است مرتب راجع به یحیی گفت که بالاخره بفهماند سرها از بدنها بنا است که جدا بشود.
یکی دیگر از آن آموزههای امام حسین (علیهالسلام) مبارزه با باطل بود که «الا تَرَوْنَ اِلَی الْحَقِّ لا یُعْمَلُ بِهِ، وَ اِلَی الْباطِلِ لا یُتَناهی عَنْهُ» یعنی برای همیشه از کسانی که ادعا دارند با من همراهند و به من محبت دارند توقع دارم که در مقابل باطل بایستند اگر می گویید که حسینی هستید، چرا باطل را می بینید ولی ساکت هستید؟ این بیان و پیام روشن حسین (علیهالسلام) است. ما اگر معرفت حسین (علیهالسلام) در دلمان افتاد، هر معرفتی محبت می آورد. یک آقایی را وقتیکه شما دیدید روش او را، کارهای او را دیدید، مثل آقای بهجت، محبت او در دلتان می افتد. محبتش که در دلتان افتاد هرچه که گفت می گویید چشم و بدان عمل میکنید یعنی معرف محبت می آورد و محبت اطاعت می آورد. خوب تو که می گویی محبت حسین (علیهالسلام) در دلم هست چرا اطاعت نداری؟ تشکیل جلسات سیاه پوشی، شادی برای ائمه (علیهالسلام) اینها همه خوب است ولی وظیفه اصلی ما اینها نیست. یادتان باشد ذکر فضائل و مناقب باید تبعیت بیاورد باید تحول اخلاقی و رفتاری در ما بوجود بیاورد این هدف اصلی است و الا آه و اشک که نیت آه و اشک مهم است برای اینکه زمینه را فراهم میکند برای محبت و تبعیت حالا اگر تو همین آه و اشک ماندی در راه ماندی باید به مقصد برسی مقصد که اینها نیست. آه و اشک تحریک احساسات میکند اما بعد از تحریک احساسات باید تحکیم مبانی بکنیم، مبانی مان باید تقویت شود. باید بتوانیم دفاع بکنیم. گریه پاسخ شبهه نمی دهد این را بدانیم بعلاوه اینکه همین گریه را هم شبهه میکنند باید محکم باشیم باید یاد بگیریم باید مبانی را محکم کنیم و الا گرفتار خواهیم شد. اول مبانی را تحکیم کنید تحکیم که شد اطاعت می آید.
شب اول معمولاً به حضرت مسلم بن عقیل که شخصیت بزرگی است توسل پیدا میکنند یک مرد کامل با تجربه که حدود ۵۰ سالش است در کوفه بدنیا آمده در بعضی از جنگها در زمان خلیفه دوم حاضر بوده وکیل امام حسن مجتبی (علیهالسلام) بوده نماینده تام الاختیار امام حسین (علیهالسلام) در کوفه بوده یک شخصیت بزرگواری است.
امیر المومنین (علیهالسلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سوال کرد که آقا شما عقیل را دوست دارید؟ حضرت فرمودند «انی احبه حبین حباً له و حباً لحب ابی طالب له» من عقیل را دوبار دوست دارم یکی به خاطر خودش یکی به خاطر پدرش پدرش که او را دوست دارد و منهم پدرش را دوست دارم بعد پیغمبر خدا عبارتی را پیشگویی کرد «ان ولده لمقتول فی محبه ولدک» ولد و فرزند این عقیل برای محبت فرزند تو به شهادت می رسد «فتدمع علیه عیون المومین» بعد اهل ایمان به خاطر شهادت او اشک می ریزند «وتصلی علیه الملائکه المقربون» و ملائکه مقرب الهی برای شهادت او درود می فرستند «ثم بکی رسول الله» بعد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شروع کردند به گریه کردن «حتی جرت دموعه علی صدره» به جوری که اشک چشمشان بخاطر شهادت مسلم ریخت روی سینه «ثم قال الی الله اشکی ما بلقی عترتی من بعدی» خدایا به تو شکایت می برم از این نوع رفتاری که با عترت من بعد از من خواهند کرد.
جریان مسلم را شنیدید در کوفه و آن وضعیتی که برای حضرت پیش آمد محمد بن اشعث او را محاصره کرد محمد بن اشعث برادری دارد به نام قیس بن اشعث محمد بن اشعث با تعدادی از مردان کوفی آمدن محاصره کردند و امان نامه دادند چون نمی توانستند مسلم را بگیرند چوم مسلم یک مبارز و یک نظامی متبحر بود عرض کردم در تعدادی از جنگها هم شرکت کرده بود با امان نامه او را گرفتند از بالا آتش و سنگ سرش ریختند تیر به او زدند با طناب او را بستند و امام نامه بردند و او را با آن کیفیتی که بود از بالای دارالعماره به پایین انداختند و او را به شهادت رساندند اما قبل از اینکه به شهادت برسد آب طلب کرد ظرف آب را جلویش آوردند با همان دستان بسته آمد آب بخورد ظرف آب پر از خون شد آب را ریختند آب دوم آب سوم گفت ظاهراً من باید با لبان تشنه به شهادت برسم اما نگاهی کرد و شروع کرد به گریه کردن گفتند چه شده تو مسلم شجاع بودی چه شد گفت گریه من برای حسین (علیهالسلام) است ای کاش نمی نوشتم که اینها منتظر تو هستند خیلی ناجوانمردانه بودند روز عاشورا قیس بن اشعث از وسط میدان فریاد زد برای حسین (علیهالسلام) ای حسین ما برایت امان نامه داریم در امانی و تسلیم شو حضرت فرمود تو همان کسی هستی که به مسلم وعده داده بودی. معلوم میشود از شهادت مسلم خیلی حضرت دل نگران بود.