بسمالله الرحمن الرحیم
- حدیث بندگی
- موضوع: پدر و مادر (جلسه چهارم)
- ۱۳۹۶/۶/۲۹
در قسمتی از این دعا به خدای تعالی عرض کرد که دانش خدمتگزاری به پدر و مادر را به من یاد بده. معلوم میشود برای اینکه ما نسبت به پدر و مادر رعایت کنیم و احترام بگذاریم و بخواهیم وظایفمان را بهخوبی انجام دهیم یکچیزهایی را باید پیش اهلش فرابگیریم یا مطالعه کنیم.
بهترین کسی که به ما یاد داده و آموزش داده و دستور داده که با پدر و مادر چگونه رفتار کنیم، یکی قرآن است و دیگری اهلبیت عصمت و طهارت هستند. لااقل ۱۱ آیه بهطور مستقیم در قرآن درباره پدر و مادر داریم. چهار مورد آن بعد از بندگی خدای تعالی آمده است که نسبت به پدر و مادر کرنش داشته باشید و ادب کنید.
و فرمود این دانش طوری باشد که من بتوانم تمام چیزهایی را که به من الهام کردی کامل انجام دهم. خیلی وقتها ما میفهمیم که باید با پدر و مادرمان چگونه رفتار کنیم اما موفق به عمل نمیشویم. بعد هم که تصمیم میگیریم جدی کاری را انجام بدهیم از دنیا میروند. دیگر فرصت نیست. البته بعد از وفاتشان وظایفی به عهده ما هست اما در زمان حیات مهمتر است.
اَللّهُمَّ اِجعَلنِی اَهابُهُما هَیبَهَ السُّلطانِ العَسُوفِ وَ اَبَرُّهُما بِرَّ الأُمِّ الرَّئُوفِ
وَاجعَل طاعَتی لِوالِدَیَّ وَ بِرّی بِهِما أَقَرَّ لِعَینی مِن رَقدَهِ الوَسنانِ وَاثلَجَ لِصَدری مُن شَربَهِ الظَّمآن
یعنی خدایا هیبت و صلابت پدر و مادر را در خاطر من جوری قرار بده که مثل سلطان عسوف باشند. انسانها در مقابل یک سلطان چطور منقاد هستند؟ سلطان چگونه برتری دارد؟ چگونه اعتلا و غلبه دارد؟ حالا اگر این سلطان عسوف هم باشد؛ یعنی ستمکار، نفَس زیردستش را میگیرد. نمیگذارد تکان بخورد.
نه اینکه پدر و مادر اینگونه رفتار کنند، میگوید خدایا من نسبت به پدر و مادرم چنین حسی داشته باشم و تصورم این باشد که آنها بر من چنین سلطه و غلبهای دارند. تحت اشراف آنها باشم. اینطور نباشد که من سرکشی داشته باشم که در مقابل آنها گردنکلفتی داشته باشم. بگویم هر جا دلم بخواهد میروم. هر کاری دلم بخواهد میکنم.
طوری آنها را برای من باهیبت قرار بده که چطور با سلطان ستمگر جرئت حرف زدن ندارم! نسبت به آنها هم همینطور باشم. الآن ولی متأسفانه این رابطه برعکس شده است. چون از تربیت اسلامی فاصله گرفتیم و سبک زندگی ما اسلامی نیست.
واژه هیبت را که اینجا بهکاربرده است، هیبت از آثار ایمان است. امام باقر -علیهالسلام- فرمودند: خداوند سه خصلت به مؤمن عطا کرده است؛ عزت در دنیا و دین، رستگاری در آخرت، هیبت در قلب عالمیان. کسی که ارتباطش باخدای تعالی محکم است، هرچه ارتباطش باخدا بیشتر باشد، هیبتی از او در دل غیر اهل ایمان هست. از او خوف دارند. مؤمن هرچه ارتباطش باخدا قوی باشد جذبه و هیبتی دارد.
امام سجاد -علیهالسلام- از خدا میخواهد که: پدر و مادرم پیش من هیبت داشته باشند. صلابت و عظمت داشته باشند. عاق یعنی نافرمانی. کسی که نافرمانی پدر و مادرش را بکند عاق است. «عُقوقُ الوالِدَینِ مِنَ الکَبائِر لِاَنَّ الله تعالی جَعَلَ العاقَ عَصیاً شَقیاً» کسی که نافرمانی پدر و مادرش را بکند مرتکب گناه کبیره شده است. چون خدای تعالی فرزند نافرمان را عصیانگر و بدبخت قرار داده است.
نافرمانی لازم نیست حتماً کار بزرگ و خلافی باشد. مستحباتی را که دارید انجام میدهید پدر و مادرتان راضی نباشند، نباید انجام بدهید. وقتی در روایات دارد که مشغول نماز نافله بودی مادرت صدایت زد نمازت را بشکن و به دنبال کار او برو، اهمیت امر مادر را میرساند.
امام صادق -علیهالسلام- فرمود: هر کس به پدر و مادرش که به او ستم کردند (دقت کنید پدر و مادری که نیکی کردهاند را نمیگوید) کینهتوزانه نگاه کند (مثلاً پدرش به او حرفی زده او با ناراحتی به پدرش نگاه کند) خداوند هیچ نمازی را از او نمیپذیرد.
اگر بخواهیم حسابوکتابی داشته باشیم تمام سرمایه ما نماز ما است. این حرفها مال زمان خاصی نیست. این حرفها بینالمللی است. همین حرفها را میشنوند که مسلمان میشوند. کسی را میشناسم که الآن استاد فلسفه در قم است. میگفت با یک کتابچه که دستورات اجتماعی اسلام در آن نوشتهشده بود مسلمان شدم.
«وَ وَصَّینا الاِنسانَ بِوالِدَیهِ حُسنا» مربوط به زمان پیغمبر که نیست، برای همه زمانهاست.
امام هادی -علیهالسلام- فرمودند: نافرمانی والدین تنگدستی میآورد و شخص را به ذلت میکشاند. اینها آثار دنیایی آن است. امام صادق -علیهالسلام- فرمود: یکی از گناهانی که اثر وضعی دارد و آسمان را تیرهوتار میکند عقوق والدین است. اینکه میگوییم خدایا ما را از ظلمات به سمت نور ببر، ظلمتها همین کارهایی است که ما انجام میدهیم. برای از بین بردنش باید رعایت کنیم.
عاق چیست؟ نافرمانی چیست؟ از رسول خدا -صلیاللهعلیهوآلهوسلم- روایت است که فرمودند: «مَن اَحزَنَ والِدَیهِ فَقَد عَقَّهُما» کسی که پدر و مادرش را محزون و اندوهگین کند، عاق است. مثلاً پدر و مادر بگویند که من انتظار چنین کاری را از تو نداشتم. عرض کردم لازم نیست کار بزرگی اتفاق افتاده باشد. مثلاً میگوید میخواهم بروم به مشهد. میخواهم به کربلا بروم. میخواهم بروم خانه فلانی. میگویند نرو. او هم میرود. پدر و مادرش محزون میشوند. چنین کسی عاق است.
در آیه دارد که «وَاخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَه» بال گشودن کنایه از خضوع است. نسبت به پدر و مادرت بال خضوع بگستر، آنهم نه از روی تکلیف، باید از روی اعتقاد و مهربانی باشد. از امام صادق -علیهالسلام- درباره این آیه سؤال شد. حضرت فرمودند: نگاهت را جز از سر دلسوزی به آنان خیره مکن. صدایت را از صدای آنان بلندتر نکن (نه اینکه بهوقت دعوا این کار را نکن. در حالت معمولی صدایت را پایین بیاور) و رو دست آنها بلند نشو و از آنها جلو نیفت. معنا روشن است؛ یعنی نسبت به پدر و مادر مؤدب باش. آنهم از روی رحمت و رأفت.
از امام صادق -علیهالسلام- سؤال کردند: «وَ قُل لَهُما قَولاً کَریماَ» اینکه باید با پدر و مادر با قول کریم صحبت کنیم یعنی چه؟ فرمود: اگر پدر یا مادرت تو را کتک زدند بلافاصله بگو خدا شمارا بیامرزد. خدا شمارا مورد رحمت قرار دهد؛ یعنی خداینکرده نباید انسان ناراحت شود.
ببینید اگر اینها رعایت شود روابط اجتماعی چقدر زیبا میشود و رابطهها با پدر و مادرها چقدر خوب خواهد شد. این مسائل اصلاً گفته نمیشود. مقصر این قضیه صداوسیماست. در بیان و تبیین این معارف کوتاهی دارد. برنامههای تاک شو و جلسات علمی دونفره درباره موضوعات علمی را برگزار میکنند ولی مخاطب اینها چند نفر است؟
ولی فیلم را همه میبینند. بخصوص اگر فیلم جنبه اجتماعیاش بالا باشد است. در این فیلمهای اجتماعی همهچیز هست غیر از درس. غیرازآن چیزهایی که باید تربیت کند. غیر چیزهایی که مودت خانوادهها را نسبت به هم بیشتر کند. ارتباطات اجتماعی را تقویت کند. رحمت و رأفت و مهربانی را در بین جامعه توسعه دهد. چه فیلمهای خارجی که میگذارند و چه فیلمهای داخلی که درست میکنند.
در همین فیلمهای اجتماعی که نشان میدهد مسئله نماز را خیلی راحت میتواند جا بیندازد. بعضی از معروفات که در جامعه فراموششده است را خیلی راحت میتوانند جا بیندازند. ولی میبینیم که متأسفانه نیست. از آنطرف هم مردم اهل کتاب خواندن نیستند. در کتاب خواندن ضعیف هستند. در مساجد هم سخنرانها باید از این مسائل صحبت کنند. قسمت زیادی از آنها که اصلاً صحبت نمیکنند. کسانی هم که صحبت میکنند سیاسی صحبت میکنند.
تربیت را مردم کجا یاد بگیرند؟ از آنطرف هم که هجمه زیاد است. الآن سگ بغل گرفتن و سگ گردانی آرامآرام دارد میشود جزو لاینفک زندگیها. اینها مصیبت است. الآن ببینید برای هیئات محرم چطور انحراف درست میکنند. لااقل خیمه امام حسین که برپا میشود چندین ساعت هر شب تعداد زیادی مردم در آنجا جمع میشوند. در همین ۱۰ روز دریایی از معارف را میشود به مردم آموخت. مسائل زندگی را، مسائل اجتماعی را.
گفتیم که اگر بد به پدر و مادر نگاه کنیم نماز همه عمر را بر باد دادیم. از آنطرف هم رسول خدا فرمودند: «النَّظَرُ اِلَی الوالِدَینِ بِرَافَهٍ وَ رَحمَهٍ عِبادَه» اگر کسی به پدر و مادرش نظر رحمت و مهربانی و دوستانه داشته باشد عبادت است و خدا او را کمک میکند.
بعضیها فکر میکنند که هر چه مال و دارایی دارند برای خودشان است. بحث مالکیت و فقهی آن سر جای خودش. شخصی آمد خدمت رسول خدا به حضرت عرض کرد که پدرم میخواهد مال مرا بگیرد و مال خودش کند. پدرم میتواند چنین کاری را بکند؟ حضرت فرمودند: «اَنتَ وَ مالُکَ لِاَبیکَ» خودت و مالت برای پدرت هستید؛ یعنی پدر ولایت دارد. حتی میتواند در اموال تصرف کند.
در بحث فقهی هم داریم اگر کسی، کسی را بکشد قصاص میشود مگر پدر باشد. پدر اگر عمداً و متعمداً بچهاش را بکشد قصاص ندارد. چون یک جایگاهی را خدای تعالی برایش در نظر گرفته است. اینها را باید از بعد اجتماعی و انسانی آن نگاه کنید. نه اینکه برایش شبهات ایجاد کنید.
این روایات را که خواندم معلوم میشود که چرا امام سجاد -علیهالسلام- میگوید خدایا از پدر و مادرم پیش من هیبتی درست کن مثل سلطانی که بر من سلطه دارد و من نتوانم نسبت به اینها خداینکرده تعرضی کنم یا نگاه بدی کنم. چون زمینه برای عاق شدن من فراوان است.
درعینحال که چنین هیبتی از آنها در دل من میاندازی «وَ اَبَرُّهُما بِرَّ الأُمِّ الرَّئُوفِ» بتوانم مثل مادری مهربان نسبت به آنها نیکی و دوستی داشته باشم و به آنها خدمت کنم.
«وَاجعَل طاعَتی لِوالِدَیَّ وَ بِرّی بِهِما أَقَرَّ لِعَینی مِن رَقدَهِ الوَسنانِ» خدایا اطاعت آنها را در نظر من از خواب برای خوابآلوده آرامشبخشتر قرار بده. «وَسنان» شدت خواب را میگویند. مثل «عَطشان» که شدت عطش را میگویند. وقتی کسی خیلی خوابش بیاید، چقدر خواب در آن لحظه شیرین است؟! میگوید اطاعت پدر و مادر و نیکی کردن به آنها برای من آرامشبخشتر باشد از آدم خوابآلودهای که میخواهد بخوابد و آن خواب برای او شیرین و آرامشبخش است.
«وَاثلَجَ لِصَدری مُن شَربَهِ الظَّمآن» خنکترین نوشیدنی برای شخص تشنه که وقتی میخورد جگرش حال میآید، اطاعت پدر و مادر برای من شیرینتر از آن خنکی باشد. مثلاً وقتی پدر و مادر من چیزی از من خواستند و من انجام دادم، اینطور دلم خنک شود.
حضرت موسی -علیهالسلام- به خدای تعالی گفت: میخواهم همنشین خودم را در بهشت ببینم- خدا هم گفت: فلان قصاب را که فلان جاست برو ببین. حضرت موسی او را تحت نظر گرفت. دید مثل همه به همه گوشت میدهد. کار خاصی انجام نمیدهد. دنبالش راه افتاد دید کار خاصی انجام نمیدهد. به خانهاش هم رفت و از او خواست که مهمانش باشد.
او حضرت موسی را نمیشناخت. چند دقیقه که گذشت به حضرت موسی گفت: من در آن اتاق کاری دارم آن را انجام میدهم و خدمت شما برمیگردم. نیمهشب حضرت موسی بلند شد که ببیند آیا نماز شبی دارد. چه چیزی دارد که در بهشت میخواهد همنشین من شود. دید هیچچیزی ندارد. گفت هرچه که هست در آن اتاق است.
از او پرسید که در اتاق چیست؟ جواب داد یک امر شخصی است. گفت: من میخواهم بدانم که در آن اتاق چه داری؟ گفت: مادر پیری دارم که طبقه بالای این ساختمان است. هرروز به ایشان رسیدگی میکنم و کمکش میکنم. گفت: میخواهم ببینم.
آنقدر آن مادر پیر بود که او را در سبد گذاشته بود و با طناب بالا میبرد که حیوانی در روز به او حمله نکند. عصر هم او را پایین میآورد و به او رسیدگی میکرد و لقمهلقمه غذا به دهان او میگذاشت. هر یکلقمه که میخورد میگفت: انشاءالله با موسی در بهشت همنشین شوی. دعای مادر در حقش مستجاب شده بود.
روایات متعددی داریم که دعای آنها مستجاب است. شما هم حتماً تجربه کردهاید. مرحوم علامه مجلسی با دعای پدرش بود که آنگونه شد. نیمهشب بود پدر داشت مناجات میکرد او در گهواره بود و گریه میکرد. پدرش گفت: خدایا طفل من را خادم دین خودت قرار بده.
یکقلم کار مرحوم علامه مجلسی بحارالانوار است که ۱۱۱ جلد است. زمان تولد تا مرگش را حساب کردند که اگر بخواهد بنویسد چند خط میشود؟ اگر از همان روز اول ولادت خودکار دست او داده باشند روزی ده خط نوشته است.
ما اگر واقعاً این را حس کنیم که «وَاثلَجَ لِصَدری مُن شَربَهِ الظَّمآن» دنبال این هستیم که کاری کنیم که به پدر و مادرمان کمک کنیم.
«حَتّی اُوثِرَ عَلی هَوایَ هَواهُما» بهطوریکه خواسته آنها را به خواسته خودم ترجیح دهم. «وَ اُقَدِّمَ عَلی رِضایَ رَضاهُما» رضای آنها را بر رضای خودم مقدم کنم.
«وَ اَستَکثِرَ بِرَّهُما بی وَ إن قَلَّ» خدایا مرا اینطور کن که نیکی آنها برایم خیلی زیاد باشد، اگرچه کم باشد. «وَ أَستَقِلَّ بِرِّی بِهِما وَ إن کَثُرَ» اگرچه من خیلی به آنها خدمت میکنم اما نزد خودم خیلی کم باشد و بگویم که من کاری نکردم.