- متن کامل خطبه نماز جمعه ۱۳۹۶/۵/۱۳
- استان البرز، شهرستان کرج
- توسط آیت الله حسینی همدانی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین والصلاه و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین العبد الموید والرسول المسدد ابالقاسم المصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیه الله الاعظم فی الارضین واللعنه الدائمه علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین
اوصیکم و نفسی بتقوی الله. یکی از گناهانی که مربوط به زبان است و اهل تقوا به شدت از او فاصله میگیرند و کنارهگیری دارند و نزدیک نمیشوند دشنام دادن و فحش دادن است. بذیء اللسان بودن دهان و زبان هرز داشتن ناسزا گفتن سب کردن و امثال ذلک. بحث ما قبل از این راجع به دروغ بود. راجع به دروغ من بحث را تمام کردم.
امروز قبل از این که خدمت شما بیایم داشتم مطالب را تنظیم میکردم یادم افتاد که باید راجع به مجوزات دروغ هم نکته ای را عرض کنم. این را هم میگذارم انشاءالله در جلسه دیگری این بحث تمام شود. انشاءالله یادم باشد راجع به مجوزات دروغ، یعنی چه جاهایی میشود دروغ گفت، چون بعضیها میگویند مثلاً آدم میتواند به خانمش دروغ بگوید به همسرش دروغ بگوید یا مثلاً در جنگ میشود دروغ گفت یا برای مصلحت میشود دروغ گفت. آیا اینها واقعاً درست است یا درست نیست؟ روایاتی را که دارد چگونه باید معنا شود؟ آن را انشاءالله در یک زمان دیگری وعده میدهیم که انشاءالله انجام بدهیم. چون خیلی از این موارد آن طور که گفته میشود نیست. دروغ اگر دروغ است شخص به همسرش هم نمیتواند دروغ بگوید؛ که حالا توضیح خواهم داد.
اما بحثی را که از این جلسه بیان میکنیم مسئله بذیء اللسان بودن و دهان فحاش داشتن است نعوذبالله که باعث از بین رفتن اخوت اسلامی و مکدر شدن روابط اجتماعی میشود؛ که دشمنی و عداوت را زیاد میکند. تنهایی و سرافکندگی برای کسی که زبانش اینگونه آلوده است را به همراه دارد. رسول خدا صلیالله علیه واله و سلم فرمودند: ورود به بهشت بر هر دشنام دهنده ای حرام است. در لغت فحش به معنای افزایش بدی است به طوری که شخص شروع کند به بد گفتن. بدی آنقدر زیاد شود از طرف کسی که ناچار به بد گفتن بشویم. علمای اخلاق به کلمات زشتی که اشخاص به کار میبرند نسبت به افراد دیگر او را فحش یا ناسزا میگویند.
البته این را هم تذکر بدهم که بعضی از کلمات در بعضی از محلات در بعضی از اقوام در بعضی از گویشها در بعضی از کشورها بد هست اما در جای دیگر همان کلمه بد نیست. بحث ما درباره کلمهای است که در جای خودش بد است. از این باب میگوییم. نمیتواند کسی در شهری شروع کند حرفهایی را زدن بعد بگوید چون در جای دیگر بد نیست اینجا دارم میگویم. خب این جا بد است و نباید بگویی. این را توجه داشته باشید؛ و معمولاً این الفاظ برای حرمتشکنی از طرف مقابل به کار میرود و جداً گوینده قصد ایذاء شخص مقابل را دارد. لذا کلماتی را که بر زبان میآورد باعث ناراحتی و اذیت شخص مقابل است.
گاهی این صفت عادت زشتی است برای یک فرد. عادت کرده است همینطوری این کلمات را میگوید. معمولاً این افراد برای بیان مطالب عادی خودشان هم که با دیگران روابطی دارند یکی دو تا از این حرفها هم رویش میگذارد. دارد عادی با پسرش صحبت میکند دارد با خانوادهاش صحبت میکند اما در ضمن صحبت دو مطلب دیگر هم اضافه میکند. دوتا بدی هم رویش میگذارد و میگوید. گاهی هم متأسفانه برای شوخی و وقت گذراندن این کلمات گفته میشود که این هم مذموم است. عقلا چنین کاری را انجام نمیدهند.
چند روایت در مذمت فحش و ناسزا غیر از آنکه ورود به بهشت برای او حرام است برای شما عرض کنم. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند: ناسزاگویی و هرزه گویی در هیچ موردی از اسلام نیست؛ یعنی به هیچ وجه کسی حق ندارد زبانش زبان بد باشد. در روایت دارد که اهلبیت فرمودند فحش دادن روش ما نیست. بدانید کسی که زبان به فحش و ناسزا دارد چنین کسی دشمن خداست. امام باقر علیهالسلام فرمودند «ان الله یبغض الفاحش البذی ء» خدای تعالی چنین شخصی را مبغوض میدارد. دشمن خداست کسی که زبانش به بدی باز میشود.
در آن وصیتی که رسول خدا به امیرالمومنین دارند در یک قسمت از آن اینگونه فرمودند «یا علی شر الناس من اکرمه الناس اتقاء فحشه» ای علی بدترین مردم کسی است که مردم احترامش میکنند او را اکرام میکنند به خاطر اینکه از زبان بد او میترسند و از روی ترس او را گرامی میدارند. حالا دیدید که بعضیها چه قدر بیپروا و بیپرده مطالبی را به افراد میگویند. ناسزا میگویند. افراد را ساکت میکنند. در مقابل آنها کرنش دارند.
قطعاً فحش از مصادیق بد زبانی است و برای بد زبان وعید آتش داده شده است. امام صادق علیهالسلام فرمودند: بد زبانی از جفاکاری است و جفا کار در آتش است؛ یعنی زبان بد داشتن انسان را مستحق آتش میکند. این صفت زشت اگر در کسی باشد یا در بین افراد رواج داشته باشد چه آثاری را به همراه دارد؟ این طور نیست که حالا کسی فقط زبان بدی دارد نه این کار اثر دارد بلکه آثار دارد. مثلاً وقتی کسی به دیگری بد دهنی میکند این موجب میشود که طرف مقابل به خشم میآید. کسی جلوی شما بایستد و به شما بد و بیراه بگوید او را تحریک میکند که مقابله کند در نتیجه کینه و عداوت زیاد میشود. ناسزا گفتن باعث کینه است.
خصوصاً اگر به عقاید کسی بد گفته شود موجب میشود که او هم به عقاید شما بد بگوید. جایی که میشود با برهان و استدلال سخن گفت منطقی مطالب را حل کرد با هم به گفتگو پرداخت اینجا موضع برای دشنام و بدگویی فراهم شود کار درستی نیست. قرآن کریم در قسمت از ایه ۱۰۸ سوره مبارکه انعام فرمود: خدایان آنها را فحش ندهید. چرا؟ زیرا که آنها هم متقابلاً از روی دشمنی به خدایان شما و اعتقادات شما بد میگویند «وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ» آنها از روی نادانی و از روی ناآگاهی بد و بیراه میگویند. شما به اعتقادات کسی بد نگویید اگر میخواهید او را رد کنید با استدلال و دلیل و برهان بنشینید و او را رد کنید. اهل ایمان و اهل تقوا اهل استدلال هستند. بیان محکم دارند مطالب را با دلیل اثبات میکنند و هرگز برای اثبات مطلب خودشان تحکم ندارد زورگویی ندارند و بذی اللسان نیستند.
بحث لعن و نفرین و بعضی از کلماتی که از ائمه معصومین رسیده است که نسبت به بعضی ها کلماتی را گفتند «ثکلتک امک، لا ابا لک» از این کلمات که در بعضی از عبارات است بحث دیگری دارد در جایش انشاءالله به او اشاره خواهم کرد؛ اما بحث سر این است که کسی در حالت عادی شوخی یا بیان مطلب خودش شروع میکند با الفاظ رکیک و سست مطلب را گفتن. شخصی خدمت رسول خدا رسید و توصیه خواست. حضرت مواردی را به او توصیه کردند. من جمله اینکه فرمودند «لا تسبّوا الناس فتکسبوا العداوه بینهم» به مردم دشنام ندهید چون این دشنام دادن و حرف بد زدن نتیجهاش ایجاد دشمنی بین آنهاست.
ما از روایات که کنار هم قرار میگیرند مطالبی را میفهمیم. فهمیده میشود که اگر کسی اهل زبان بد و بدگویی به طرف مقابل باشد زمینههای نفاق را توسعه داده است. نفاق را گسترش داده است. عامل ایجاد نفاق و دورویی همین بد زبانی است. همین فحش دادن است. چون از ترس این که در تیررس کلمات بد شخص مقابل قرار نگیرد علیرغم میل باطنی خودش او را به ظاهر تعریف میکند. میگوید این آدم بد دهانی است تعریفش را بکنیم این یعنی نفاق. برای او منقبت باطل درست میکند. امام صادق علیهالسلام فرمودند: بهدرستی که فحش و بد زبانی و زبان درازی از نفاق است و دو رویی؛ یعنی زمینه نفاق را فراهم میکند؛ و از مهمترین آثار فحش این است که شخص را از عدالت خارج میکند. این خیلی مهم است.
فحش انسان را از عدالت ساقط میکند. فحش دهنده در زمره فاسقان قرار میگیرد. نه میشود به او اقتدا کرد نه میشود او را شاهد گرفت نه میشود او را امین قرار داد. به اینها توجه داشته باشید. رسول خدا فرمودند فحش دادن به مومن فسق است یا موجب فسق است. حالا دیده میشود که گاهی افراد موجه بعضی از آدمهای موجه زبانشان به این الفاظ رکیک باز است. به دیگری که می رسند هر جور دلشان میخواهد میگویند. مومنی را با کلمات زشت خودشان حرمتشکنی میکنند. همه اینها حرام است. ما اجازه نداریم به دیگران بدی بگوییم و فحش بدهیم.
توجه کنید گاهی کسی از روی عصبانیت و از روی عدم کنترل به خاطر سختی و فشاری که آمده است گاهی یک مرتبه چیزی را بیان میکند. این مورد را باید توبه کند و استغفار کند. به این بذی اللسان نمیگویند. کسی که زبان به فحش دارد یعنی دائماً مشغول به این کار است یک مرتبه اگر گفت یا از زبان او در رفت این ملکه او نیست. کسی که ملکه او شد روایاتی که گفته میشود تقبیحی که میشود و مذمتی که میشود مربوط به کسی است که عادت به این کار دارد. حالا اگر یک مرتبه کسی فحشی داد این طور نیست که از عدالت ساقط شود یا فاسق شود. کسی که عادت به این کار دارد تا مینشیند و بلند میشود دو تا به کسی میگوید.
بعضیها این طور هستند. حرفهای بسیار زشت خصوصاً الفاظی که خود آن الفاظ حرام است گفتنش که قطعاً مشکلاتی را درست میکند اگر خدای نکرده کسی که وظایف و مسئولیتهایی هم عهدهدار است اهل علم است امام جماعت است زبانش به چنین مطالبی باز شود و کلماتی که خود آن کلمات حرام است گفته شود قطعاً از عدالت ساقط است. نمیشود به او اقتدا کرد مگر این که توبه کند از خدای تعالی طلب مغفرت کند. عدم کنترل زبان از روی عصبانیت البته عرض میکنم بعضی وقتها امکان دارد که پیش میآید روش باید این نباشد که آزادانه به هر کسی کلمات جلف و رکیک و سخیف بر زبان براند. باید به این افراد تذکر داد. خودمان مبتلا نباشیم مواظبت زبانمان را بکنیم. سکوت و سکوت و سکوت. زبانتان را حفظ کنید تا دینتان حفظ شود و دنیایتان آباد شود.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین الصلاه و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین ابالقاسم محمد و صل علی امیرالمومنین علی بن ابی طالب و علی فاطمه الزهرا سیده نساء العالمین و علی الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنه و علی علی بن الحسین و محمد بی علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد والحسن بن علی والخلف القائم الحجه حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک
خودم و همه شما مؤمنین و مومنات نمازگزاران محترم جمعه را همه را به رعایت تقویت تسدید تقوای الهی دعوت میکنم. در یک بیانی از امام رضا علیه آلاف التحیه و الثنا هست که حضرت فرمودند «لا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتّى تَکُونَ فیهِ ثَلاثُ خِصال» مومن مومن نمیشود مگر اینکه در او این سه صفت باشد. امروز روز ولادت حضرت رضا است که عرض تبریک و تهنیت هم داریم به همه شما این حدیث را تبرکا عرض میکنیم. سه خصلت باید در انسان باشد تا ایمان او تکمیل شود «سُنَّهٌ مِنْ رَبِّهِ. وَ سُنَّهٌ مِنْ نَبِیِّهِ. وَ سُنَّهٌ مِنْ وَلِیِّهِ» یک روشی از خدا سیره و سنتی از رسولخدا و سنتی هم از ولی خدا در انسان باید باشد تا ایمان به حد خودش برسد.
«فَأَمَّا السُّنَّهُ مِنْ رَبِّهِ فَکِتْمانُ سِرِّهِ» آن چیزی که از خدا باید در شما به صورت روش قرار بگیرد این است که اهل کتمان باشید. هر چیزی را نگویید. خدای تعالی دانای غیب است و هیچ کس را بر غیب خودش آگاه نمیکند. مگر پیغمبرانی را که برگزیده است. این آیه ۲۶ و ۲۷ از سوره مبارکه جن است «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ» این سنت خداست خدا غیبش را به کسی افشا نمیکند مگر اینکه یک ویژگیهایی داشته باشد آن هم رسول خدا باشد. لذا این سنت را از خدا داشته باشید. اهل کتمان باشیم هر چیزی را که انسان نمیگوید. بعد هم اصرار میکند که میگویم ولی به کسی نگو. از خدا این را یاد بگیریم که کتوم باشیم.
«وَ أَمَّا السُّنَّهُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُداراهُ النّاسِ» اهل مدارا با مردم باشیم. اهل جدل و بگیر و ببند و خیلی مجادله با مردم نباشیم. حسن خلق و معاشرت با مردم داشته باشید. خود امام رضا علیهالسلام به ایه ۱۹۹ سوره مبارکه اعراف استناد کردند در آنجا به آیه ۲۶ و ۲۷ از سوره مبارکه جن استناد کردند فرمودند «فان الله عزوجل امر نبیه بمداراه الناس» خدای تعالی پیغمبرش را به مدارای با مردم امر کرد و فرمود «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ» به عفو رفتار کن و مدارای با مردم داشته باش این هم از سنت پیغمبر.
«وَ أَمَّا السُّنَّهُ مِنْ وَلِیِّهِ فَالصَّبْرُ فِى الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ» آن سنتی که از امام یاد میگیری صبر است. سنتی که از خدا یاد گرفتیم کتمان است. سنتی که از رسول خدا یاد گرفتیم مداراه الناس که مدارای با مردم یک بحث مفصل است که چگونه است؛ و سنتی که از ولی خدا یاد میگیریم صبر است. امیرالمؤمنین فرمود من ۲۵ سال صبر کردم در حالی که در چشمم خار بود و در گلویم استخوان. نگفت استخوان این اشتباه است. «و فی الحلق شجی» این شجّ است. دوستان طلبه من و علمای بزرگواری که در جلسه هستند میدانند شجّ با عظم فرق دارد. عظم یعنی استخوان اما شج یعنی استخوان شکسته؛ یعنی تیز است. استخوانی که شکسته است ۲۵ سال در گلو ببینید که چه صبر زیادی است. بعد به آیه ۱۷۷ سوره مبارکه بقره امام رضا علیهالسلام استناد کرد «وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ» خدای تعالی همه ما را از اهل تقوا قرار بدهد انشاءالله.
این هفته مناسبتها زیاد است. اول این را عرض کنم که بعد از امیرالمومنین علیه السلام تنها امامی که مدتی منصب حکومتی ظاهری داشتند که این را هم افراد میتوانند از این جهت الگو بگیرند علیبنموسیالرضا است که از این فرصت برای پیشبرد اهداف امامت استفاده کردند و معارف شیعی را در زمینههای گوناگون بخصوص امامت و رهبری نشر دادند و از مکتب اهل بیت دفاع کردند و او را توسعه دادند. بنده ولادت این امام بزرگوار و امام رئوف را به همه شما تبریک عرض میکنم. امیدوارم که همگی ما از آثار وجودی این امام بزرگوار که زیر سایه او هست کشور اسلامی ما بهرهمند باشیم انشاءالله.
جلسه بحث امروز را و این خطبه را اساسش را به امام رضا علیهالسلام اختصاص میدهم و در ضمنش آن نکاتی را که میخواهم عرض میکنم. یکی از معارف بلندی که از امام رضا علیهالسلام به ما رسید حدیث سلسله الذهب هست. صاحب کتاب نیشابور میگوید نویسندگان این حدیث ۲۰ هزار نفر بودند و مرحوم صاحب کتاب اعیان الشیعه رضوانالله علیه این بزرگوار در یک نقلی میگوید که ۲۴ هزار نفر نویسنده این حدیث شریف بودند. این روایت ویژگیهایی دارد فقط این کلمه لا اله الا الله حصنی فکر نکنید که یک جمله کوتاه است و مثل بقیه احادیث است. نه این طور نیست. از آن ویژگیهایش سند خود این حدیث است که معروف شد به سلسله الذهب؛ یعنی همه این رشته از طلاست.
امام رضا علیهالسلام این روایت را از پدرش از جدش از پدر جدش همینطور یکییکی نقل میکند تا میرساند به رسول خدا و از خدا که خدای تعالی فرمود «کلمه لا اله الا الله حصنی» این سند یک سند کاملی است. معمولاً اهل بیت اینگونه حدیث نمیگویند. احادیث خاصی است که این گونه سند تا مقصد گفته میشود. اینجا یک عنایتی در آن هست که در ضمن بحث انشاءالله بتوانم آن را برای شما بیان کنم. آن قدر مسئله این سند مهم است که احمد بن حنبل رئیس مذهب حنابله در جامع مُسند معروف خودش که به مسند حنبل معروف است میگوید اگر این اسناد را بر دیوانه بخوانند یا اگر این سند بر دیوانهای خوانده شود شفا پیدا میکند.
یعنی همین که امام رضا علیه السلام گفت من میگویم که پدرم گفت که پدرم از پدرش گفت که از پدرش گفت که از رسول خدا گفت که از خدا گفت همین را بر یک دیوانه بخوانیم دیوانه خوب میشود. این را احمد حنبل میگوید. ما از این حدیث معروف در آن موقعیتی که امام علیهالسلام آن را فرمود تیز بینی و سیاستمداری را از امام یاد میگیریم. ایشان با اتصال مسئله امامت به توحید در آن فرصت به دست آمده تمام نقشه مأمون را که قصد داشت به وسیله امام رضا علیهالسلام حکومت بنیعباس را مشروعیت ببخشد و آن را قانونی جلوه بدهد از بین برد. با همین حدیث. این حدیث یک انقلاب است. یک حرکت عظیم است.
حضرت میتوانست سرش را از کجاوه بیرون بیاورد و بگوید مردم نماز اول وقت یادتان نرود ولی این را نگفت. گفت لاالهالاالله بگویید. اهل لاالهالاالله باشید. چرا؟ عرض میکنم. در برابر آن جمعیت انبوه و عظیم که تعدادشان بسیار زیاد بود که لااقل ۲۰ هزار نفرشان نویسنده هستند در تاریخ ثبت کرد که امام المسلمین من هستم و امام المسلمین بودن خودش را ثابت کرد. اول مطلبی را بیان فرمود که از مسائل مهم زندگی حال و آینده آن دوره و الان ما است و او بحث توحید بود؛ که کلمه لا اله الا الله حصنی توحید است که نجاتبخش است. زندگی دنیا و آخرت انسان را تأمین میکند. هرچه گرفتاری امروز در جوامع بشری و بخصوص جامعه خودمان میبینیم نبود توحید است.
فرد و جامعهای که توحید محور و توحید مدار نباشد چه چیزی دارد؟ به چه چیزی تکیه خواهد کرد؟ اگر توحید نباشد معاد هم نیست. معاد عود به توحید است. معاد که در بین نباشد کسی احساس پاسخ گویی نمیکند. هر کاری دلش خواست میکند. در سرازیری میافتد. این همه جرم و جنایت اینهمه بیتقوایی ها این همه مشکلاتی که در خانوادهها همسایهها در بازار در ادارات و امثال ذلک هست بررسی کنید همهاش بر میگردد به بی توحیدی. خدا نیست. اگر خدا بود مسئول اداره پدر خانواده مادر خانواده دوست غریبه آیا اینها به هم دروغ میگفتند؟ خدا نیست که دروغ میگویند. این همه بدی که در جامعه میبینیم اینها وجود داشت؟ قطعاً وجود نداشت.
آن حصن حصینی که همه را در بر میگیرد و حفظ میکند لاالهالاالله است. اوست که ایمنی میبخشد و در امان نگه میدارد. زندگی با فضیلت فقط در سایه توحید محقق است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند: بگویید خدا یکی است تا رستگار شوید. ولی متأسفانه ما به همه چیز توجه داریم به همه کس عنایت داریم دستمان را به سمت همه دراز میکنیم الا خدا. بیشتر ما به تعبیر قرآن کریم مشرک هستیم. همان طور که در آیه ۱۰۶ سوره مبارکه یوسف فرمود «وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ» اکثر مردم ایمان ندارند. اکثر مردم اهل شرک هستند. همین که میگوییم اول خدا بعدا شما. این شرک است. اول خدا بعدش خدا. اول خدا آخر خدا «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن» همهاش خداست.
بعد این ناقه حرکت کرد. حضرت کلمه لا اله الا الله را گفتند و حرکت کردند. بعد یک مرتبه ایستادند سرشان را از کجاوه بیرون آوردند فرمودند: کلمه توحید شروطی دارد من از شروط آن هستم. اینجا امام به مسئله مهم دیگری که مثل توحید ریشه ای است اشاره فرمودند و او ولایت است. خوب دقت کنید این بحث را؛ یعنی ایمنی فرد و جامعه وقتی تأمین خواهد شد و مردم در امان هستند که حول محور امامت چرخ بزنند. اگر مردم و جامعه دنبال ولی خدا نباشند ستمگران و چپاولگران و استعمارگران به جای قانون خدا قانون خودنوشته را تجویز میکنند و جهان را به سمت جنایت و نابودی و هرجومرج میکشانند.
اگر شما به حقوق اسلامی و آن چیزی که اهل بیت علیهمالسلام به اذن الهی و من لدن حکیم گرفتند توجه نکنید برای تو حقوق بشری مینویسند و با همان حقوق که برای دفاع و اجرای عدالت و آزادی بشر به قول خودشان تدوین شده بشر را نابود میکنند. نمیبینید همین الان چه طور هدفمند و با دقت و حساب شده کشورهای اسلامی و حتی غیراسلامی را زیر لگد خودشان گرفتند و میکوبند. یمن مظلوم را ببینید. این وبایی که در آنجا سرایت دادند بدانید که بعداً صدایش درخواهد آمد با هدف بوده. با دقت بوده. این را آن جا شایع کردند بیوتروریسم است. کشورهایی مثل میانمار را ببینید کشمیر را ببینید. آیا اینجا حقوق بشر در آن هست؟
این حقوق بشر است که بچه نوزاد و زن و مرد و پیر و جوان را زنده زنده در آتش بسوزانند؟ میانمار را ببینید. آتش درست میکنند از کجا تا کجا زنده دسته دسته ۱۰۰ نفر ۱۰۰ نفر ۵۰۰ نفر ۵۰۰ نفر در آتش میاندازند این حقوق بشر است؟ این مجامع به اصطلاح حقوق بشری چرا صدایشان در نمیآید؟ به اسم حقوق بشر دنیا را به آتش کشیدند. همین چهاردهم مرداد سال ۱۹۴۵ میلادی هیروشیما را و آن شهر دیگر را ناکازاکی را این دو شهر را بمب اتم انداختند. بیش از ۱۶۰ هزار نفر انسان کشته و مجروح شد به اسم حقوق بشر. این حقوق بشر است؟ چون راجع به اینها سخن گفتیم تکرار نمیکنم.
اما همین چهاردهم مرداد روز حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی نامیده شده است که آن را نامگذاری کردند. بیایند و نظام حقوقی و اسلامی را درباره بشر درباره حیوان درباره طبیعت ببینند و بخوانند که اسلام چه رابطه حقوقی بین انسان و انسان، انسان و طبیعت، انسان با حیوان، انسان با درخت بیان کرده است. آنها را بروند بخوانند. وقتی که در دنیا حرفی از حقوق بشر نبود امام سجاد ما رساله حقوق نوشت. از حقوق دست و پا و چشم و گوش و امام و ماموم و خدا و پیغمبر گفت. ۵۱ حق. بلکه قبل از او رسول خدا روابط حقوقی را کاملاً تنظیم کرد و ترسیم کرد. اینها دنبال نژادپرستی هستند. به اسم حقوق بشر حقوق خودشان را و ابرقدرتی خودشان را تقویت میکنند. بگذریم!
جامعه توحیدی بدون ولایت، توحیدی هم نیست؛ یعنی اگر همه لاالهالاالله هم بگویند ولی دنبال ولایت نباشند توحید ندارند. امام رضا علیهالسلام فرمود «انا من شروطها» بحث شخصی نداشت. او اساس اسلام و مکتب را بیان میکند؛ و ولایت را و رهبری جامعه اسلامی را به خدا پیوند میدهد. خوب این را دقت کنید. اینها را ماها باید بلد باشیم از همینها دارند سوءاستفاده میکنند. وظیفه خطیب جمعه تبیین و روشنگری است و تحلیل مسائلی است که باید در اختیار باشد. خوب دقت کنید. بعضی وقتها شاید خستهکننده از جهتی باشد چون دنبال نمیکنیم خسته میشویم اما باید اینها را شنید.
امام علیهالسلام از ابتدا بنای او بر ترویج همین مسئله بود؛ اما ابتدا بیان خودش را با سند به خدای متعال متصل کرد که این حرفی را که من میزنم از پدرم شنیدم که گفتم از پدرش از پدرش از پدرش از امیرالمؤمنین از رسول خدا از خدا شنید مستند به خدا میکند و از توحید گفت تا بفهماند که توحید بدون امامت و ولایت نتیجهای نمیدهد. بعد گفت انا من شروطها که دیگر کسی نتواند حرف بزند؛ و ما امروز ثمره همین ولایت را که محور وحدت و اتحاد است در جامعه خودمان میبینیم. اگر این ولایت نباشد میبینیم که چگونه گرگان دندان تیز کرده اند هر لحظه آماده هستند تا اثری از آثار اسلام و ایران و نظام اسلامی و انقلاب نباشد.
تحریمهای جدیدی را که امضا شده ببینید با تمام خباثتی که در بیان دارد میتواند تحریم کند ولی با خباثت او را بیان میکند. اینها را ببینید. لذا تنها راه مبارزه با این ها قدرتمند شدن در همه عرصههای سیاسی اقتصادی و نظامی است و اقتصاد مقاومتی که اساس کار است زیربنای همه این امور است. البته هنوز جایگاه خودش را پیدا نکرده است. استکبار خیال کرده است با تحریمها بین مردم و نظام فاصله میاندازد و میتواند سلطه خودش را دوباره بر ملت مستولی کند و سایه افکنی کند؛ اما این خیال خامی است که او و دوستان داخلیاش دارند. مردم ما به فضل پروردگار تا نابودی کامل استکبار و رژیم غاصب لحظهای از پا نخواهند نشست.
بحث من بحث نقش ولی فقیه در نظام اسلامی نیست. خودش یک بحث مفصلی دارد. البته ما یک چند جلسهای فکر میکنم ده پانزده جلسه ای شاید بیشتر یا کمتر به بحث ولایت فقیه در اینجا پرداختیم. مطالب کلی را عرض کردیم؛ اما میخواهم اینجا به مناسبت دیروز که تنفیذ حکم ریاست جمهوری رئیسجمهور منتخب بود را در اینجا در راستای بحث ولایت امام رضا علیهالسلام که فرمود «انا من شروطها» و ادامه آن ولایت به ولایت فقیه میرسد نکتهای را عرض کنم؛ و این ولایت فقیه در عصر حاضر بلایی بر سر استکبار آورده است. خود همین اصل که میبینید از زمان تصویب این مصوبه تا الان لحظهای نبوده است که در تضعیف او تلاش نکنند و به هر وسیلهای که شده میخواهند او را تضعیف کنند. در داخل یک جور در خارج یک جور. هم اصل را و هم شخص را. بعضی وقتها به اصل میتازند بعضی وقتها به مصداق میتازند. بصیر باشیم.
جلسه تنفیذ جلسه تشریفاتی نیست. جلسه دیروز که همه شما مستحضر هستید بسیار بسیار جلسه مهمی است. بسیار از جهت داخلی و خارجی اهمیت دارد. بعضیها او را بیاهمیت و کم خاصیت جلوه ندهند که بعضاً دیده میشود که این گونه است. در روند چهارگانه تثبیت ریاست جمهوری که از احراز صلاحیت و بعد رأی دادن مردم و قبل از تحلیف تنفیذ است مهمترینش همین مسئله تنفیذ ریاست جمهوری است. بحث فقهی و حقوقی مهمی درباره تنفیذ حکم ریاست جمهوری و حتی موارد دیگری که رهبری تنفیذ میکنند مطرح است که لازم است به او پرداخته شود و زمینه سوء برداشت و سوءاستفاده از بین برود.
من خیلی کلی با توجه به فرصتی که داریم بیان میکنم خوب دل بدهید و دقت کنید. در نظام اسلامی ایران بین انتخاب مردم و انتصاب ولی فقیه به یک طریق زیبایی جمع شده است. انتخاب مردم و نصب ولی فقیه که او را نصب میکند یعنی رهبری همان کسی را که مقبولیت مردمی او از طریق انتخابات احراز شده است او را به ریاست جمهوری منصوب میکند. در حکم هم اگر دقت کنید کلمه منصوب دارد و بدین وسیله رئیسجمهور منتخب مشروعیت دینی و سیاسی پیدا میکند. این یعنی چه؟ مگر مردم رأی ندادند؟ اگر مردم رأی دادند پس نصب برای چیست؟ حالا شروع میکنند به شبهه درست کردن. بعضاً هم شبهه درست میکنند. اینها را باید بلد باشید. از این شبههها استفاده میکنند. بعضا عدهای را مردد میکنند.
براساس نظریه ولایت فقیه که اساسیترین بحث حکومت اسلامی و قانون اساسی ماست فقیه به عنوان حاکم اسلامی حق تصرف در جان و مال و مسایل حکومتداری نسبت به مردم را در چهارچوب ضوابط شرعی طبق دستورات الهی دارد که این را در آن بحثها هم گفتهایم. فقیه عادل جامعالشرایط که علمیت و عدالت او ثابت است او این وظیفه را دارد و حکومت غیر فقیه با این تعریف حکومت طاغوت خواهد بود که نهی از تبعیت از حکومت طاغوت داریم که کسی حق ندارد فرمان طاغوتی را تبعیت کند. از آنجایی که مسائل کشور و اداره امور بسیار بسیار گسترده است، بحث قضا داریم بحث مجلس داریم بحث جنگ داریم بحث قوه نظامی داریم امور مختلفی را در جامعه داریم و فقیه به تنهایی قادر به اداره همه امور نیست از افراد و نهادهایی کمک میگیرد و درخواست میکند که به او کمک کنند.
همان طور که در زمان رسول خدا و امیرالمؤمنین که شخصاً رئیس حکومت اسلامی بودند و نظام اسلامی را آنها اداره میکردند افرادی را به عنوان کارگزار نظام اسلامی از قبیل استاندار و قاضی و والی به اقصینقاط بلاد اسلامی میفرستادند و منصوب میکردند و آنها اجازه پیدا میکردند که در امور مردم و اداره امور مردم دخالت کنند. در زمان غیبت معصوم هم انتخاب و انتصاب کارگزاران به دست ولی فقیه حاکم است. لذا خیلی جالب است حالا فرصت این بیان نیست مرحوم صاحب جواهر یک عبارتی دارد که من خیلی کوتاه ترجمه اش را برای شما میگویم که ایشان میگوید: هرگاه فقیه منصوب عام مثل همین ولی فقیه که مأذون از طرف امام معصوم است فردی را به عنوان پادشاه یا حاکم مسلمانان قرار دهد او از حکام جور نخواهد بود یعنی طاغوت نیست.
با نصب ولی فقیه، شاه میتواند حکومت کند کمااینکه در زمان مقدس اردبیلی در زمان فتحعلی شاه در زمان بعضی از پادشاهان، فقیه آن زمان میگفت که من تو را اذن دادم که پادشاهی کنی. لذا کسانی که به دستور تو میروند و در جنگ کشته میشوند شهید هستند. در زمان بعضی از این پادشاهان بود. از همین باب است که امام رضوانالله علیه مشروع بودن تمام ارکان نظام اسلامی را و هر کسی که برای کاری از حکومت اسلامی منصوب میشود از جمله رئیسجمهور را منوط به امر فقیه میداند و میفرمودند به اینکه اگر رئیسجمهور به نصب فقیه نباشد طاغوت است ولو تمام مردم به او رأی بدهند. رأی مردم احراز صلاحیت برای گرفتن آن مسئولیت را میکند ولی برای مشروعیت باید نصب شود. نصب را چه کسی میکند؟ ولی فقیه؛ و غیر مشروع یعنی طاغوت؛ یعنی اگر نصب ولی فقیه نباشد مشروعیت ندارد و وقتی مشروعیت نداشت میشود طاغوت و نمیشود از او اطاعت کرد.
پس تنفیذ حکم ریاست جمهوری از سوی رهبر معظم انقلاب در حقیقت مشروعیت بخشیدن به ریاست اوست بر قوه مجریه. رئیسجمهور ناچار است در امور اداره کشور تصمیماتی بگیرد و تصرفاتی داشته باشد و اقداماتی انجام دهد که همه آنها جزء شئون امام المسلمین است. در اختیار ولی فقیه است و چون این امور همگی آنها نیابت پذیر هستند پس باید به اذن فقیه انجام بگیرد و او با این اذنی که میگیرد اجازه پیدا میکند که در این امور تصرف پیدا کند؛ و الا رئیسجمهور تا این حکم را نگرفته باشد حق تصرف در این امور را ندارد. همان طور که رئیس قوه قضاییه ندارد؛ و شأن قضا اختصاص به ولی فقیه دارد که امور حقوقی جامعه را رسیدگی کند. لذا این وظیفه او را تنفیذ میکند به رئیس قوه قضاییه او را منصوب میکند میگوید از این به بعد کاری را که من باید بکنم را تو انجام بده.
همان طور که با تعیین فقهای شورای نگهبان به آنها اختیار داده است که بر شرعی بودن قوانین مجلس نظارت داشته باشند. لذا بدون نظارت آن فقها فقهای شورای نگهبان هیچ مصوبهای در مجلس رسمیت ندارد و قانونی و شرعی نیست. نمیشود آن را اجرا کرد. بگویند رئیس مجلس داریم رئیس مجلس گفته است. خب گفته باشد. تا شورای نگهبان آن را تأیید نکند که در حقیقت شأن فقیه است شأن ولی است تا او این را تأیید نکند به هیچ وجه درست نخواهد شد. پس روشن شد که چرا امام چرا رهبری هر دو در حکم تنفیذشان تصریح میکنند. این طور میگویند میگویند که من رأی ملت را تنفیذ و شما را منصوب میکنم.
نکته دیگر اینکه این حکم تا وقتی نافذ است که به شرایط او عمل بشود. شرایط ریاست جمهوری باقی بماند. والا اگر رهبری تنفیذ خودشان را پس بگیرند مشروعیت حقوقی و فقهی هم برداشته خواهد شد. لذا هم امام و هم رهبری هر دو در حکم تنفیذ این طور دارند که تنفیذ من مشروط است و محدود به اینکه شما موازین شرعی را رعایت کنید و به موازین قانونی نظام پایبند باشید؛ یعنی اینطور نیست که عمومی باشد. تا وقتی که در انقلاب بودید در خط بودید در مسیر بودید بسمالله و الا فلا. این را هم دقت کنید که نفوذ تنفیذ تا کجاست.
بیانات رهبری را در حکم تنفیذ دقت کنید. سه مطالبه داشتند در آن جلسه هم که بیان کردند ده رهنمود داشتند. بیاناتی را در بین کارگزاران حج داشتند. مطالب مهمی بود که فرمودند. یک نکته را هم عرض میکنم مدتی است باز مسئله فتنه را بعضیها تلاش میکنند کمرنگ کنند و از او دفع اثر و رفع اثر کنند. برای سران او دارند جایگاه میتراشند و بعضاً حرفهایی هم زده میشود. مثلاً چند وقت پیش دیدم که یکی از این آقایان دعوت به رفع کدورت کرد که کدورت باید یکجور حل شود. این حرف کاملاً حرف غلطی است. گوینده او با این گونه گفتن که این مسئله کدورت است. مسئله به این مهمی که یک عدهای قصد براندازی و نابودی نظام الهی را داشتند میگوید کدورت بوده است. این تحریف است و این کدورت را میگویند که باید حل شود.
حل او به برائت جستن است. حل او به استغفار کردن است. اظهار ندامت و پشیمانی است از کاری که کردند. اگر این کار را کردند کدورتی را که شما میگویید برطرف میشود و همانطور که رهبری فرمودند فتنه خط قرمز نظام است ما نمیتوانیم از این فتنه چشمپوشی کنیم و امیدواریم دولت جدید مسئله را در به کارگیری نیروهایش مدنظر داشته باشد؛ و مثل قبل که بعضی از این فتنهگران را که به کار آورد و بهکار گرفت لااقل در این دولت اینگونه نباشد. امیدواریم در این دولت به این بیان که دانستن حق مردم است توجه بشود. پایبند باشند و مهمترین مسئله که مردم هستند و پایههای قدرت نظام مردم هستند را به آنها اهمیت بدهند و آنها را نامحرم ندانند. مسائل اقتصادی مسائل سیاسی و مسائل فرهنگی مثل ۲۰۳۰ و امثال ذلک و برجام اینها را مخفیانه انجام ندهند؛ و در مسئله برجام هم به خصوص سعی کنند که باز برای کشور هزینه درست نشود هزینه را به طرف مقابل ببرند.
مسئله سالگرد نهضت مشروطه سالروز تشکیل جهاد دانشگاهی شهادت دیپلماتها و خبرنگار محمود صارمی که در افغانستان توسط طالبان کشته شدند و به شهادت رسیدند مطالب دیگری بود که دیگر فرصت بیان نیست.