- درس اخلاق
- ۱۳۹۴/۱۱/۲۱
- کرج – مصلای امام خمینی (ره)
بسمالله الرحمن الرحیم
و لا انشر له دیوانه ثم اضع کتابه فی یمینه فیقرئه منشورا
جلسه گذشته (حدیث) درباره میزان سخن گفت و آن بیانی که خدای تعالی نسبت به رسول مکرم در شب معراج راجع به مسائل قیامت و حالات قیامت مطرح فرمود که اهل محبت و اهل رضا بعضی از چیزهایی که عامه مردم دارند اینها ندارند. یکی از آنها هول قیامت بود. دوم اینکه برای آنها میزانی نصب نمیشود.
یکی دیگر را امشب میگوید که ” لا انشر له دیوانه ” کسی که اهل محبت است و اهل رضا است، من دیوان او را باز نمیکنم؛ یعنی برای او دیوان محاسبات نمیگشایم. الان در دنیا هم دیوان محاسبات داریم. اگر کارش را درست انجام بدهد در دیوان محاسبات خیلی از خلافهایی که هست برچیده میشود؛ یعنی اگر بدانند که او درست عمل میکند و واقعاً هم عمل بشود آثاری دارد.
” ثم اضع کتابه فی یمینه ” نامه عملش را در دست راستش قرار میدهم. “فیقرئه منشورا ” او هم باز میکند و میخواند. دیوان و کتاب و اینها را امشب فی الجمله توضیحی بدهیم. البته عرض کردم که بحث معاد بحث عمیق و دقیق است. ما به اندازه همین جلسه صحبت میکنیم. همیشه حواله میدهیم که انشاءالله در آینده خدا اجازه بدهد و عمر کفاف بدهد که بتوانیم یک وقتی بحثی را مستقلاً راجع به معاد داشته باشیم.
از فرصتها استفاده کنید
من دوست دارم که هر شب جلسه درس باشد و هر شب موضوعی از موضوعات را بحث کنیم. عمرها کوتاه است خیلی زود تمام میشود و خیلی حیف است که آدمی این لحظات را به گزاف و بیهودگی بگذراند. تهران البته هر شب یک درس داشتیم. یک شب نهجالبلاغه بود. یک شب صحیفه سجادیه بود. یک شب تفسیر قرآن بود. یک شب احکام الهی بود. نمیگذاشتیم که بیهوده بگذرد. لااقل آن مقدار فرصتی را که بود.
این هم از مسائل آخرالزمان است که مبتلا شدهایم. علیرغم خیلی از مسائل و میل باطنی مبتلا هستیم به قیل و قال ها و حرفهایی که زده میشود. بعضی از مسائلی که در طول روز میبینم در سطح جامعه که چه خرابکاریهایی هست، تدین، دینداری، مقید بودن، اینکه حساب و کتابی هست که توجهی نیست، این طور مسائل اذیت میکند. بحث و درس روح و ریحانی است برای من. لذت میبرم. در این فرصت فارغ میشوم از هرچه که هست. غرض این که از فرصتها خوب استفاده کنید.
مطالب قرآن به تناسب فهم بشر است
در قرآن کریم به کتاب و دیوان اشاره شده. مثل همین که الان در بیان خدای تعالی به رسول مکرم اسلام فرمودند ” و لا انشر له دیوانه ” نامه عمل و کتابش را باز نمیکنم. دیوان وکتاب و این چیزها به مناسبت فهم بشر است. چون ما میگوییم اگر بخواهیم مسائلی را بنویسیم و یادداشت کنیم در کتاب و کاغذ مینویسیم. مطالب را یادداشت میکنیم. در قرآن کریم مکرر گفتهایم مطالبی که بیان میشود به اندازه فهم ما گفته میشود. ما از عرش و کرسی و تکیه و این جور چیزها سر در میآوریم خدا به اندازه فهم ما با ما سخن میگوید.
“ید الله فوق ایدیهم ” دست خدا بالای دست هاست. خدا که دست ندارد. به اندازه فهم ما صحبت میکند. درباره نعمتهای بهشتی که صحبت میکند میگوید که شما در جناتی زندگی میکنید که ” تجری من تحتها الانهار” از ویژگیهای آن نهرها این است که آب است و شیر است و عسل. چون آب و شیر و عسل را میفهمیم. اینها همه در یک جوی میروند؛ اما مخلوط نمیشوند. مخلوط نشدن را میفهمیم، اما چطور آب و شیر مخلوط نمیشوند را نمیفهمیم. به اندازه فهم ما صحبت میکنند. آتش جهنم هم همین طور است. آن چیزهایی را که میفهمیم میگویند. شما اینها را میفهمید البته آنجا چندین برابر بالاتر است. مثل اینکه درختی است از طوبی. شما هر چیزی که بخواهید از این درخت میتوانید بهره ببرید. سیب میخواهید سیب میآید. گلابی میخواهید گلابی میآید. وقتی هم که میکنید کم نمیشود. خیلی عجیب است. در کارتونها اینطور نشان میدهند. واقعاً هم عجیب است.
معجزات عجیب قوم موسی
در جریان حضرت موسی علیهالسلام خدای تعالی معجزات فراوانی برای این قوم نشان داد. یکی از آنها این بود که پرنده در آسمان حرکت میکرد از جلوی دست قوم موسی اینها پرنده را میگرفتند کباب شده بود میخوردند و اضافه آن را رها میکردند پر میزد و میرفت. شبیه کارتون است ولی معجزه است. اینها همینها را دیدند. یک صخره بزرگی از سنگ بالای سرشان بود به صورت سایه هرجا قوم موسی میرفتند ۶۰۰ هزار نفر، این بالای سر آنها بود. به معجزه الهی نمیافتاد روی سر آنها.
همان روزی که قوم موسی از رود رد شدند. فرعونی ها آمدند، آخرین نفری که داخل شد، آب جمع شد و همه آنها غرق شدند. همینطور که ادامه میدادند رسیدند به قومی دیدند که دارند بتپرستی میکنند. گفتند یا موسی خوب نیست که بتی ساخته شود ما هم مثل اینها بتپرست باشیم؟ این همه معجزه هنوز یک ربع نشده! اینهایی که میگویم آیه قرآن است. نمیشود ما هم مثل اینها خدایی داشته باشیم در مقابل او کرنش کنیم؟
تشبیه معقول به محسوس
این درخت (طوبی) سؤالبرانگیز است. زندیقی آمد خدمت امام صادق علیهالسلام، سؤالش مفصل است. من مقداری از آن را میگویم. میگویند در بهشت یک درختی هست اسمش طوبی است. هر کسی هرچه از آن میخواهد بهره میبرد و کم نمیشود. این در دنیا هم نمود دارد؟ این زندیق از امام صادق تعدادی سؤال کرد. حضرت فرمودند: بله شمع. با شعله شمع ۱۰۰۰ شمع دیگر را روشن کنی از آن شعله چیزی کم نمیشود. این را یاد گرفتی؟ بهشت هم همینطوری است.
تشبیه معقول به محسوس کرد. بهشت این طور نیست. ولی میخواهد بگوید وقتی نمونه چیزی را دیدی بدان که در سطح بالایش وجود دارد. عمیقترش وجود دارد.
مثل یک وقتی که گفتند چطور میشود ودایع امام در چند لحظه از امام قبلی به امام بعدی برسد؟ مثلاً امام باقر امام سجاد را در بغل گرفته ودایع امامت را به او سپرد. چند لحظه بعد هم از دنیا رفت و شهید شد. آن همه علم را به این امام سپرد. نمونهاش در دنیا همین الان چند هزار کتاب به فاصله چند لحظه منتقل میشود setup آن را هم میزنند فعال میشود. چند هزار جلد کتاب در عرض چند ثانیه منتقل میشود. اینها را تشبیه میکنم، نه اینکه اینطور بوده. وقتی یک چیزی وجود خارجی پیدا کرد در حد اعلا و بالایش قابل تصور است.
نشر دیوان
درباره دیوان و کتاب که برای ما در آیات قرآن آمده فرموده، کتابش را به دست راستش میدهیم. دیوانش را برایش میخوانیم. اینها به مناسبات عالم خاک است. برای فهم بنده و شما است. منظور طومار و دفتر و ورق و صفحه کاغذ و اینها که بین مردم متداول است و استفاده میشود برای یادداشت برداشتن، نیست. اینکه میگویند نامه عملش را دستش میدهیم، آنجا مجسم میکنیم که تو این کارها را انجام دادی. ببین وضع و حال تو این است. آن حجابهایی که بین او و عملش بود به واسطه دنیا، آن حجابها را برمیداریم.
در هنگام مرگ انسان خیلی از چیزها را مشاهده میکند که نمیدید چرا میگوییم که تقلید از میت جایز نیست؟ برای اینکه بنده در زمان حیاتم فتاوایی دارم به محض اینکه مُردم و منتقل به عالم برزخ شدم حقایق بر من کشف میشود. به واسطه دنیا یک حجابی بر روی ما هست. من هم طبق ادله و آیات قرآن و روایات یک فتوایی میدهم. مجتهدین فتوا میدهند. خدای تعالی درباره هر موضوعی یک حکم دارد. بیشتر که نیست!
انسان به محض این که میمیرد حجاب برداشته میشود و حقیقت را میفهمد. احتمالاً فتوایش در عالم برزخ فرق میکند. باقی ماندن بر میت جایز نیست، چون آن فتوایی که داده در دنیا درست است یا غلط است و ما هم که نمیدانیم کدام است. چون او با عالم واقع برخورد میکند دیگر نمیشود از او تقلید کرد. باید حتماً از زنده تقلید کرد. اولین نمازی که میخواهی بعد از مردن مجتهدت بخوانی باید حتماً از مجتهد زنده تقلید کنی.
رب ارجعونی…
در فضای عالم آخرت میبیند که تمام کارهایش را آنجا برایش مجسم کردهاند. هر کاری. چه میگوید طبق آیه قرآن؟ ” رب ارجعون ” خدایا من را برگردان ” لعلی اعمل صالحا فیما ترکت ” من خیلی کم کاری دارم. برم گردان که یک مقداری عمل صالح انجام دهم. آیات سوره مبارکه مؤمنون است. آیات ۹۹ و ۱۰۰. چه جوابی به او داده میشود؟ ” کلّا انها کلمه هو قائلها” خیال کردی! حرف میزنی! باز هم برت گردانیم همین آش است و همین کاسه. تو تغییر نمیکنی.
شاهدش چیست؟ شاهدش این است که هر شب میخوابی و صبح بیدار میشوی. خوابیدن مرگ است. فرض میکنیم من اراده میکنم که تو دیگر بیدار نشوی. خدا میگوید: اگر همینکه خوابیدی من اراده کنم بیدار نشوی چه اتفاقی میافتد؟ گرفتار خواهی شد. فرض کن که من این اراده را هر شب دارم که تو بیدار نشوی و تو میگویی” رب ارجعون لعلی اعمل صالحا” خدایا من را زنده کن من حتماً عمل صالح انجام میدهم. صبح که بیدار شدی بلند شو عمل صالحت را انجام بده.
چرا اینطور نیست؟ کلّا. این کلّا یعنی تو گوش نمیدهی. این همه در طول عمرت هر شب تو را خواباندیم و بیدارت کردیم؛ یعنی هر بار تو را زنده کردیم. چرا انجام ندادی؟ این هم مثل همان است.
نشر صحف تجسم است
لذا فرمود به اینکه وقتی روز قیامت این طور میشود “یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره ” پس منظور از دیوان و کتاب و الزمناه طائره و اینها که گفته میشود منظور از اینها تعبیری است که ما در دنیا با آن سروکار داریم. برای فهم ماست والا در قیامت این طور نیست که یک کتاب قطور بدهند به دست راستت و بگویند بخوان. این نیست؛ یعنی برایت باز میکنند. برایت مجسم میکنند. ممثل میکنند. آن را نشان میدهند.
“و اذا الصحف نشرت” آن موقع که کتابها گشوده میشود. کتابها گشوده میشود از بدو خلقت تا زمانی که قیامت میشود. ببینید که چقدر کتاب میشود. نه. همه را برایتان مجسم میکنیم. در سوره مبارکه اسرا آیه ۱۳ و ۱۴ ” و کل انسان الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامه کتابا یلقاه منشورا ” نامه عمل هر انسانی را به گردنش آویختیم و در روز قیامت برای او نامه عملی بیرون آوردیم که بازش میکنیم و میگوییم خودت بخوان. “یوم ندعوا کل اناس بامامهم فمن اوتی کتابه بیمینه فاولئک یقرئون کتابهم و لا یظلمون فتیلا” درباره نشر و کتاب و اینکه کتاب را باز میکنیم آیات فراوانی داریم.
نشر صحف به روایت امام صادق علیه السلام
لذا از امام صادق علیهالسلام سؤال شد در تفسیر علی بن ابراهیم ” و اذا الصحف نشرت” این یعنی چه؟ ما کتابها را باز میکنیم روزی که کتابها گشوده میشود؟ حضرت فرمودند: “صحف الاعمال” …
(صفحههای عمل شما، بدانید که این صفحههای عمل خیلی خطرناک است؛ یعنی مطلب سادهای نیست؛ یعنی چه صفحه اعمال؟ یعنی چطور میشود؟ با ما چه کار میکنند؟ چه بلایی به سر ما میآورند؟ آنجا چه میشود؟)
“عن ابی عبدلله علیه السلام قال اذا کان یوم القیامه دفع الی الانسان کتابه” (خوب دقت کنید خیلی حدیث قشنگی است). وقتی روز قیامت شود کتاب انسان را به او میدهند. همین اعمالش را. ” ثم قیل له اقرأ ” به او میگویند بخوان. خودت بخوان. “قلتُ فیعرف ما فیه؟ ” سؤال میکند کسی که خدمت امام صادق است که آیا آنچه که در آن هست را میشناسد؟
(معلوم میشود چیزی است که با شناسایی انسان سروکار دارد) فقال: اگر نشناسد ” ان الله یذکره ” خدا یادش میاندازد. (حالا این جایش سخت است) “فما من لحظه و لا کلمه و لا نقل قدم و لا شیئ فعله الا ذکره کانه فعله تلک الساعه” هیچ لحظهای نیست، هیچ کلمهای نیست، هیچ قدمی نیست، هیچ چیزی نیست که او انجام داده مگر اینکه خدای تعالی به یاد او میاندازد.
(کتاب اینطوری است. به یادش میاندازد. یکجوری یادش میاندازد انگار همین الان انجامش داده است؛ یعنی حرارت آن عمل را حس میکند. آن حرفی را که زده همه اش را میفهمد). “و لذالک قالوا” به خاطر همین است که انسانها در قیامت صدایشان بلند میشود ” یا ویلتنا ما هذا الکتاب” خدایا به داد ما برس این چه کتابی است ” لا یغادر صغیره و لا کبیره الا احصاها ” هیچ صغیره هیچ کبیره هیچ کم و زیاد نیست مگر این که همه را اینجا نوشتند.
لا یغادر صغیره و لا کبیره الا احصاها
یک وقت نوه امام تعریف میکرد، میگفت داییام خواب دیده (احمد آقا) امام را خواب دید و گفت که وضع چطوری است؟ به احمدآقا گفته بود سنگین است. خیلی اینجا کار سنگین است. هرچه که برای مردم دست تکان دادیم این جا دارند از ما سؤال میکنند.
دست تکان دادن هایمان را هم سوال میکنند. حالا ببینید که ما باید چه جوابی بدهیم. با چشم و ابرو اشارهها کردیم. افراد را تمسخر کردیم. با نشست و برخاست هایمان به آدمها یک عالمه چیز فهماندیم. با نوشتن هایمان، با گفتن هایمان، در خانهها، در مسائل خانوادگی، مادر شوهر و زن برادر، برادر زن، از این جور حرفها بگیرید تا محل کار و اداره و… سخت است. یا اینها را باید باورمان شود یا نمیدانم باید چه کار کرد!
قرآن که این طور میگوید. جهنمی ها در قیامت صدایشان بلند میشود که ای وای بر ما این چه نامهای است که هیچ ریز و درشتی را خدای تعالی در آن ترک نکرده. “لا یغادر صغیره و لا کبیره الا احصاها ” آیه میگوید که ما حساب میکنیم همه چیز را. “خائنه الاعین” که در دعاها آمده میدانید یعنی چه؟ یعنی با چشم اشاره کردن. چشم خائنه یعنی با چشم اشاره کردن. جایز نیست. به خدا پناه میبریم از اشارههای چشم.
جان ما در رهن اعمال ماست
“انکم باعمالکم مجازون و بها مرتهنون” این را امیرالمؤمنین سلامالله علیه فرمود. به واسطه کارهایتان به شما پاداش داده میشود. در بحث رهن هست که یک فرشی داریم به کسی گرو میدهیم در مقابلش یک پولی میگیریم. میگوییم این فرش دست شما باشد یک پولی به من بدهید. سه ماه دیگر پولت را میدهم فرشم را پس بده. آن شخص هم در آن فرش نمیتواند تصرف کند مگر بعد از سه ماه اگر نیاورد.
در آیات قرآن میفرماید به اینکه “کل نفس بما کسبت رهینه” انسان جان خودش را گرو میگذارد. به واسطه اعمالش گرو میدهد. شما هر عملی که انجام میدهید عمل شما، شما را میگیرد. گرو میشوید. در ادامه آن روایت فرمود “ففکوها باستغفارکم ” بروید با استغفار پس بگیرید. جانتان را پس بگیرید.
استغفار
استغفار یکی از آن اعمال بسیار مهم و اساسی ماست. استغفار عذاب را از عالم بر میدارد. میدانستید امیرالمومنین در نهجالبلاغه فرمود “امانان” دو تا امان برای بشر فعلی قرارداد. یک امان نامه را برداشته و یکی دیگر مانده. آن امان اول به بیان قرآن کریم وجود پیغمبر اکرم بود که رفته. امان نامه دوم به بیان قرآن کریم استغفار است. امیرالمؤمنین این را فرمود و به دو آیه از آیات قرآن کریم اشاره کرد.
استغفار امان نامه است. از مستحبات بعد از نماز عصر ۷۰ مرتبه استغفرالله ربی و اتوب الیه است. رسول مکرم اسلام در طول روز بیش از ۷۰ مرتبه استغفار میکرد. بعضی روایات دارد ۳۶۰ مرتبه استغفار میکند به تعداد رگهای اصلی بدن. اینها را دقت کنید. زبانتان مترنم به استغفار باشد. طلب مغفرت کنید. خاصیت زیادی دارد. هم برای خودتان و هم برای دیگران. برخلاف توبه است. توبه مخصوص خود انسان است. استغفار را برای دیگران هم میشود کرد. یکی از ویژگیهای استغفار این است که جانی که به گرو رفته به خاطر اعمال بد آزاد میشود. “ففکوها باستغفارکم انکم باعمالکم مجازون” به واسطه عملتان جزا داده میشوید “و بها مرتهنون” و به واسطه همین اعمالتان گرو میروید.
عمل خیلی مهم است. گفتم برایتان ببینید چقدر بازار داغی است. با یک حرف زدن خودت را آن قدر گرفتار میکنی. هر عمل میلهای است در مقابل آن قفسی که انسان در آن خودش را قرار میدهد. یک حلقه و سلسلهای است که زنجیری است که به پای خودش خودش را “غُلّوه” آیه قرآن است. غل و زنجیر به پای خودمان میبندیم. با گفتنمان با عملمان با حرف زدنمان با رفتار ناشایستی که داریم هر یک حرف بی مورد هر یک حرکت بیمورد یک حلقه به حلقههای این زنجیره اضافه میشود. رهن ما سنگینتر میشود.”ففکوها باستغفارکم”.
ایجاد سرور در دل مومن
آخرین روایت را هم برایتان بخوانم انشاءالله خدای تعالی همه ما را مشمول رحمت واسعه اش قرار بدهد. روایات روایات زیادی است که بعضی از آنها حالت تمثیلی دارد. حدیث خیلی طولانی است. امام صادق علیهالسلام فرمود” وقتی که مومن از قبر بیرون میآید یک موجود مثالی همراه او از قبر بیرون میآید. یک چیزی شبیه خود انسان. بعد جلوی او راه میرود. هر جا یک ترس و یک هولی به این مومن میرسد در قیامت آن موجود مثالی میآید جلو میگوید غمگین مباش خوشحال باش. از کرامت خدا شادباش. دلداری میدهد و او را از آن صحنه خطرناک عبور میدهد.
مثل یک راهنمای خیلی خوب تا اینکه در پیشگاه خدای تعالی متوقف میشوند و خدای تعالی از او یک حساب آسانی میکشد و امر میکند که او را به بهشت ببرند. با این حال باز پیشاپیش او حرکت میکند. بالاخره این مومن وقتی که خیالش راحت میشود که دارند او را به بهشت میبرند میگوید شما چه کسی هستی که جلو میروی و هوای ما را داری؟ ” انا سرور الذی کنت ادخلته علی اخیک المومن فی الدنیا ” من همان شادی هستم که تو در دل برادر مومنت در دنیا ایجاد کردی. ” خلقنی الله عز وجل من لابشرک ” خدای تعالی به محض این که تو خنده را در دل مؤمن انداختی من را خلق کرده تا برای امروز به تو بشارت بدهم.
حالا برای هم مدام جک بگوییم؟ حرفهای بیربط میزند و حرفهای بیادبی میزند درباره این قبیله و این گروه به عنوان لطیفه و جک، آخر سر هم میگوید روایتی خواندند که اگر کسی دل مؤمنی را شاد کند چهره نورانی روز قیامت از او محافظت میکند.
ادخال سرور در قلب مؤمن و مومن را شاد کردن آیا این است؟ جک گفتن است؟ نه. در روایات دیگر دارد شما وقتی گرفتاریهای مؤمن را برطرف میکنی یک شادی و فرحی در دل مؤمن ایجاد میشود. این است. این را میگوید. نه اینکه جک بگویید. البته جک هم خوب است بگویید؛ اما جکهای خوب. همانها که اهلبیت میگفتند.
حساب یسیر
“سمعت ابا عبدالله یقول ان الله تبارک و تعالی اذا اراد ان یحاسب المومن اعطاه کتابه بیمینه و حاسبه فیما بینه ” خدای تعالی وقتی میخواهد از مومن حساب بکشد کتاب مومن را دست راستش میدهد و از او حساب میکشد ” فیقول عبدی فعلت کذا و کذا و عملت کذا و کذا ” بنده من یادت میآید آن روز فلان کار را کردی؟ یادت میآید آنجا رفتی؟ یادت میآید آن عکس را دیدی؟ یادت میآید آن صدا را شنیدی؟ یادت میآید آن فیلم را دیدی؟ یادت میآید آن حرف را زدی؟ یادت میآید سر آن سفره نشستی؟
“فیقول نعم یا رب” این هم میگوید بله یادم است. ” قد فعلت ذالک. فیقول قد غفرتها لک ” خدا میگوید همه را بخشیدم ” و ابدلتها حسنات” همه را هم به حسنه تبدیل کردم. همه آن بدیها را. ” فیقول الناس سبحان الله” آدمهایی که آنجا هستند میگویند چقدر منزه است خدا ” اما کان لهذا العبد سیئه واحده ” آیا این بنده خدا که خدا دارد این طور حساب میکند یک گناه هم نداشت؟ ” فیقول الله عز وجل فاما من اوتیه کتابه بیمینه فسوف یحاسب حساب یسیرا” این طور حسابش را آسان میکنند “و ینقلب الی اهله مسرورا”
سعی کنیم بر مدار دایرهی دستورات الهی خودمان را قرار بدهیم در مقام عمل عامل به دستورات باشیم که هم در دنیا آسوده هستیم و هم در آخرت.