- درس اخلاق
- ۱۳۹۴/۱۱/۱۴
- کرج – مصلای امام خمینی (ره)
بسم الله الرحمن الرحیم
در این بخش از بیان خدای تعالی در حدیث معراج که به رسول مکرم بیان فرمودند این است که برای اهل محبت , برای اهل رضای الهی با توجه به آن ویژگیهایی که در جلسات قبل بیان شد خصوصیات و آثاری هست که بر این محبت و بر این رضا مترتب است .
به معاد زیاد فکر کنید
یکی دیگر از آن آثار این است که من برای این گروه در قیامت میزان قرار نمیدهم. این خیلی مهم است. عرض کردیم که بحث راجع به معاد باید گسترش پیدا کند در بین اقشار مختلف مردم, در بین جوامع مختلف, طبقات مختلف, راجع به معاد باید زیاد صحبت شود . راجع به قیامت و راجع به مرگ راجع به حساب و کتاب و تطایر کتب و مسائل مربوط به برزخ و قیامت و قبر باید زیاد گفته شود. اینها مسائلی است که ما را کمک میکند در اینکه زندگی دنیای خودمان را خوب رقم بزنیم.
بعضیها فکر میکنند اگر از مرگ صحبت کنیم جامعه به رکود مبتلا خواهد شد. یعنی دیگر حرکتی در جامعه نخواهد بود .غافل هستند از اینکه فکر مرگ و قیامت و حساب و کتاب باعث فعالیت بیشتر میشود. باعث زنده شدن میشود . باعث این میشود که افراد بهتر حرکت کنند. حرکت آفرین است .کمک میکند حتی به زندگی مادی ما. این طور نیست که انسان را از کار بیندازد .این مسیری است که همه ما در پیش رو داریم و باید خوب بر مواقف آن آگاه باشیم و آشنا بشویم و یاد بگیریم.
بعضیها از خود طرح بحث میترسند .ترسی ندارد. ما با خودش زندگی میکنیم. لذا به خاطر همین مسئله کم به آن پرداخته شده. خیلیها هم فکر میکنند این مسائل باید برای پیرمردها گفته شود. که دیگر آخر عمرشان است. اتفاقاً برای پیرمردها نباید مسائل مرگ را گفت, یک جورهایی ناامید میشوند. یک مقداری سخت شان میشود. باید برای جوانها گفت مسائل مربوط به قیامت را . اگرچه در هیچ حالی نباید از فضل و رحمت پروردگار غافل بود و توجه به آن نداشت. خدای تعالی با آن رحمت رحیمیه با همه ما برخورد میکند. باید به آن هم توجه داشت.
تقویت روحیه توحیدی و معاد باوری
به هر تقدیر یکی از آن مباحث مهم معرفتی که در کمال روحی ما تأثیر دارد, زندگی دنیایی ما را درست میکند, خطکش است و ما را راحت میکند ,عمده گرفتاریهایی که جامعه به آن مبتلا است برای این است که نمیدانند چگونه باید زندگی کنند. زندگی زندگی الهی نیست. هر کسی دارد به میل خودش رفتار میکند. اگر آنطوری که اهل بیت عصمت و طهارت به ما یاد دادند قرآن کریم به ما آموزش میدهد و ما را تربیت میکند تربیت شویم کسی ناراحتی ندارد. شما فکر میکنید این افسردگیها هراس ها اضطرابها ریشه آنها کجاست؟ ریشه آنها نبود توحید است.
کسی که موحد است کسی که خدا میگوید و اعتقاد به این گفتهاش دارد کسی که قیامت میگوید و معاد باور است زندگی او آرام است. هیچ اضطرابی ندارد. مومن و موحد و نماز خوان هرگز افسرده نمیشوند. افرادی که افسردگی دارند در مسئله توحید ضعف دارند. در بحث خداشناسی بحث معاد شناسی در این جور مسائل یک ضعفی دارند. اگر بنشینیم و صحبت کنیم و بُعد توحیدی او را تقویت کنیم خداشناسی را در او تقویت کنیم آرام میشود. اولیای خدا را ببینید چقدر آرامند . مصیبتهای بزرگ هم که به آنها وارد میشود باز هم آرام هستند. چون به خدای تعالی تکیه دارند.
کسانی که اعتقاد به خدا دارند ,اعتقاد به قیامت و معاد دارند اینها مأیوس نمیشوند مضطرب نمیشوند افسرده نمیشوند. اصلاً در جامعه اسلامی قرص افسردگی خوردن و ازین جور چیزها خوردن درست نیست. البته به خاطر بعضی از مسائل مادی و ارتباطات و زندگیهایی که بعضا در یک مسیرهای قرار میگیرد یک مشکلاتی پیش میآید. ضعف ایمان و توحید هم هست, گرفتار مسائل اینچنینی میشویم. خدای تعالی برای کسی این مقدمات را فراهم نکند و فراهم نشود که نتواند خودش را تدبیر کند و نتواند مسیر زندگی خودش را خوب پیش ببرد.
به هر جهت باید ارتباط را با این مسائل زیاد کرد.این است که هر چه راجع به این مسائل زیاد صحبت شود باز جا دارد . عرض کردم که یک ششم از کل قرآن راجع به معاد است. یک ششم از مسائل روزانه باید مربوط به معاد باشد, لااقل . البته در خود نماز هم همینطور هست. در نماز ما لااقل روزی ۱۰ مرتبه مالک یوم الدین را میگوییم. اما چقدر به این گفته حواسمان هست و توجه داریم. خود این هم محل بحث است. روزی ۱۰ مرتبه لااقل مالک یوم الدین را میگوییم یعنی باید لااقل روزی ۱۰ مرتبه یاد مردن بیفتیم. روزی ۱۰ مرتبه یاد این که یک مسیری در پیش روی ما هست. باید بدان توجه داشته باشیم.
معاد مباحثی دارد و مسائل مختلفی هم دارد از همان موقعی که شخص به حالت احتضار میافتد و پاهای او را به سمت قبله میکشند و وقتی که میمیرد و داخل قبر گذاشته میشود صور دمیده میشود و بیرون میآید صحنه قیامت برپا میشود جهنمی میشود بهشتی میشود همه اینها مسائلی دارد مباحث خیلی دقیق و عمیقی هم دارد اینها را دوستان باید کم کم یاد بگیرند و دنبال کنند.
میزان
حالا در این بخش از بیان خدای تعالی به رسول مکرم رسیده به مباحث مربوط به معاد. اهوال معاد. هولهایی که افردا دارند, اهل محبت و رضا ندارند. یکی از چیزهایی که ندارند میزان است . ما در آیات متعددی از قرآن کریم بحث میزان را داریم ” و نضع الموازین القسط لیوم القیامه فلا تظلم نفس شیئا وان کان مثقال حبه من خردل اتینا بها و کفی بنا حاسبین” آیه ۴۷ از سوره مبارکه انبیا ” فإذا نفخ فی الصور فلا أنساب بینهم یومئذ ولا یتساءلون , فمن ثقلت موازینه فأولئک هم المفلحون , ومن خفت موازینه فأولئک الذین خسروا أنفسهم فی جهنم خالدون ” آیه ۱۰۱ تا ۱۰۳ مومنون . یا ” والوزن یومئذ الحقفمن ثقلت موازینه فاولئک هم المفلحون ” آیه۸ و ۹ سوره مبارکه اعراف.
اصل اینکه وزن داریم یعنی میزان داریم و اعمال را وزن میکنند این در آیات قرآن آمده است. اینکه چگونه وزن میکنند, میزان را چگونه میگذارند در آیات آمده است. اینکه یک عده وزنشان سنگین است یک عده وزنشان سبک است این در آیات آمده است. جهات مختلف وزن کردن وزن کشیدن و میزان قرار دادن آمده . اما آیا واقعاً در قیامت یک ترازو میگذارند و بعد اعمال را میکشند ؟ چگونه است؟ واقعاً اینطور است ؟
نحوه سنجش
این از آن مباحثی است که باید به آن پرداخت. بحثهای فنی و عمیق دارد. هم بحثهای ظاهری و هم روایی و ترجمه آیات .این را همه اهل خرد میدانند که سنجش هر چیزی بهحسب همان چیز است . اصلاً اندازهگیری برای چیست؟ برای مشخص کردن اندازه اعتبار آن چیز است. میخواهیم ببینیم چقدر اعتبار دارد, وزنش میکنیم .چیزی که اعتبارش معلوم است و مشخص است و ویژگیهای آن معلوم است دنبال مشخص کردن آن نمیروند. جایی که نامعلوم است میخواهند اندازه کنند. همه به آن توجه دارند .
از آن طرف هم در سنجش یک تناسبی بین میزان با آن چیزی که وزن میشود باید باشد. مثلاً اگر گندم را با باسکول اندازه میگیرند دیگر طلا را که با باسکول اندازه نمیگیرند. طلا را با آن دستگاهی وزن میکنند که با مثقال و گرم محاسبه میکند. چیزی که وزن میکند با آن چیزی که وزن میشود باید یک تناسبی داشته باشد. هر چیزی را با میزان خودش میسنجند. اینطور نیست که یک میزان داشته باشیم و همه چیز را با آن بسنجیم .این چند مقدمه را در نظر بگیریم آیات و روایات را هم در نظر بگیریم حالا سنجش اعمال به چیست ؟ میزانش چیست ؟ سنگ ترازوی آن چیست ؟ گندم را که بخواهیم اندازه بگیریم یا کیل میکنیم یا وزن میکنیم. پارچه را بخواهیم اندازه بگیریم متر میکنیم. عمل را با چه چیزی باید بسنجیم؟ ترازوی آن چیست؟ سنگ ترازوی آن کدام است؟ هرچه باشد باید در آن تناسب باشد.
سنجش اعمال به روایت امام صادق علیه السلام
یک روایتی است که هشام بن حکم نقل میکند که زندیقی آمد خدمت امام صادق علیهالسلام سؤال کرد آیا اعمال وزن نمیشوند؟ حضرت فرمودند : نه اعمال را وزن نمیکنند. (بر خلاف آیات که میگویند وزن میکنیم) . حضرت فرمودند که نه, اعمال را وزن نمیکنند .چون اعمال جسم نیستند. شیء را وزن میکنند. امام صادق فرمودند: بلکه اعمال صفت کاری هستند که انسان انجام داده است. کسی به وزن کردن ایشان نیاز دارد که از تعداد آنها بیخبر است و سنگینی و سبکی آن را نمیداند. در حالی که چیزی بر خدا پوشیده نیست. خدا که همه چیز را میداند. هر کاری که کردیم هر چیزی که فکر کردیم خدا میداند .
زندیق گفت : پس معنی میزان که در قرآن آمده است (مثل همان آیاتی که خواندم) چه میشود؟ امام فرمودند :عدل, میزان یعنی عدل. یعنی عادلانه برخورد میشود . زندیق گفت: پس این ایه به چه معناست ؟ ” فاما من ثقلت موازینه ” کسی که میزانش سنگین است .یعنی عدلش سنگین است ؟منظور چیست؟ حضرت فرمود: یعنی هر کس عملش برتری و رجحان داشته باشد.
میزان الاعمال امیرالمومنین
پس ببینید یک تناسبی باید بین آن چیزی که وزن میشود با آن چیزی که میخواهد وزن کند باشد. ما در روایات داریم به اینکه امیرالمؤمنین میزان است.” میزان الاعمال امیرالمومنین” یعنی ترازو امیرالمومنین است. اینها را باید بفهمیم که به چه معناست. از کتاب و سنت و روایات و آیات در کنار هم که قرار بدهیم ,سنجش اعمال بندگان با فطرت توحیدی آنان است,که براساس آن خلق شدهاند. یعنی اگر عمل انسان بر اساس آن فطرت بود وزن دارد. اگر بر اساس فطرت نبود وزنی ندارد.
آن عملی که بر اساس فطرت توحیدی است عمل صالح است. عمل, صالح اگر بود وزن دارد. عمل اگر صالح نبود وزن ندارد. پس عملی صالح است که مطابق با فطرت باشد. مطابق با توحید باشد .آن چیزی که خدای تعالی بر اساس آن نظام را خلق کرده است. پس آن چیزی که اعمال بنده و شما با آن سنجیده میشود فطرت است. توحید است. آن عمل است که حقیقت دارد. عملی که حقیقت دارد وزن دارد .والا اگر عمل حقیقت نداشته باشد بر اساس آن فطرت توحیدی نباشد هباء است. هباء منثور است. هیچ وزنی ندارد .
آن چیزی هم که در روایات آمده است این است که وزن عبارت است از عدل. که از امام صادق علیهالسلام خواندیم یا بعضی از روایات دارد به اینکه انبیا و اوصیا و اولیا علیهمالسلام اینها وزن هستند. مثل امیرالمومنین که میزان است. این به معنای این است که اینها تمام اعمالشان ,تمام رفتارشان, تمام سکناتشان و حرکاتشان, نشست و برخاستشان, گفتارشان و سکوتشان ,همه اینها بر اساس آن فطرت توحیدی بود .خود اینها شدند معیار و ملاک .خودشان معیار سنجش شدند. چون خودشان همه چیزشان بر اساس آن چیزی که باید باشد بوده.
عدل و قسط چیزی است که مطابق با فطرت باشد. پیامبران و جانشینان پیامبران بر اساس فطرت صحیح و پاک عمل میکنند. پس خودشان وزن هستند . لذا اینها آنقدر وضعیتشان خوب است, دیدید که حضرت عیسی علیهالسلام خودش به خودش سلام میدهد ” و سلام علیّ یوم ولدت” آن روزی که به دنیا آمدم و آن روزی که میمیرم و روزی که دوباره زنده میشوم .یعنی در تمام این مراحل من کارم را درست انجام دادم. مطابق با حق انجام دادم. آن عملی وزن دارد که حقیقت دارد. عملی وزن دارد و سنگین است که با فطرت توحید هماهنگ باشد.
میزان حق است
لذا روز قیامت اعمال ما را میآورند محاسبه میکنند که ببینند چه مقداری از آن براساس توحید بود. براساس آن وزن میکنند اعمال ما را . والا هیچ وزنی برای آن متصور نیست. عملی را که ما انجام دادهایم به خاطر اینکه دیگران بفهمند,عملی را که انجام دادیم برای اینکه به گوش دیگری برسد, عملی را که انجام دادیم و پشت سر آن منت گذاشتیم, عملی را که انجام دادیم بعد دیگری را اذیت کردیم, این اعمال چون از حقیقت بهرهای نبرده روز قیامت هم وزنی ندارد.
شما آنجا بگو من۲۰ سال نماز خواندم .میگویند آن نمازی وزن دارد که با فطرت توحیدی هماهنگ بوده. یعنی چه؟ یعنی برای خدا خواندی .هر مقداری را که برای خدا خواندی سنگین است. آنهایی را که برای خدا نخواندی دود شد رفت هوا. الان چیزی اینجا نداری. لذا در قرآن کریم آیات هشت و نه سوره مبارکه اعراف فرمود ” والوزن یومئذ الحق ” یعنی آن چیزی که قابل کشیدن است و میشود به آن اعتنا کرد هر چیزی که حقیقت داشت با حق که خدا است یعنی برای خدا بود و خالص بود و در آن اخلاص بود هر چیزی را که توانستی با این شرایط بیاوری وزن آن را محاسبه میکنیم.
لذا خیلی دقیق فرمود ” من جاء بالحسنه” نگفت هر کسی که عامل به حسنه باشد. هر کسی که حسنهای را انجام داد به او ۱۰ برابر پاداش میدهیم. گفت هر کسی که حسنه را بیاورد. یعنی همه ما نمیتوانیم اعمال صالحی را که انجام دادهایم با خودمان ببریم.” من جاء بالحسنه فله عشر امثالها” اعمالمان را همین جا میگذاریم و میرویم. چرا؟ چون برای دیگری انجام دادیم. برای به رخ کشیدن بود. برای من از تو بهترم بود. خیلی وقتها از همین حرفها و حدیثها در آن هست. قیل و قال در آن دارد. عمل نبود. عمل اگر برای خدا شد آن موقع وزن دارد.
وقتی هم که این طور شد” فمن ثقلت موازینه” هرچه که عمل حق با خودت آوردی و این عمل همراه با حقیقت بود “فاولئک هم المفلحون” اینها به فلاح میرسند, رستگار هستند. چنین افرادی از رستگاران هستند” و من خفت موازینه” در دنیا عمل انجام داد ولی عملش ریایی بود. این عمل با اذیت همراه بود” فاولئک الذین خسروا انفسهم” او به خودش ضرر زد .هیچ کاری نکرد” بما کانوا بایاتنا یظلمون “سرمایه اش را که از دست داد و به نشانهها و آیات ما هم ستم کرد.
تحریف در تفسیر
لذا در آن صحنه قیامت در آن صحنه محاسبه اعمال آن چیزی به درد ما میخورد آن چیزی مفید به حال بنده و شما است و تکتک مؤمنین هست که این عمل از روی اخلاص با توجه و با دقت باشد . دوستان, اینکه ما در روایات داریم” انفع المعارف معرفه النفس” بالاترین معرفتها معرفت نفس است چون اگر ما خودمان را نشناسیم جان خودمان را نشناسیم جایگاه خودمان را در نظام عالم نتوانیم ترسیم کنیم و بفهمیم که در کجای عالم قرار گرفتیم به خودمان زیان میرسانیم . خودمان را از بین میبریم.
این صفحه جان ما و این صحیفه ای که خدای تعالی به عنوان انسان بر روی زمین قرار داد که خودش را احسن الخالقین معرفی کرد به خاطر اینکه احسن المخلوقین را به وجود آورد, این انسان در معرض تحریف است. در معرض دگرگونی است.همان طور که کل عالم صحنههای مختلفی که در عالم وجود دارد, صحیفه های مختلفی که در عالم وجود دارد هر کدام از آنها با تحریف مواجه است . یعنی هر چیزی احتیاج به تفسیر دارد هر چیزی که احتیاج دارد تبیین شود هر چیزی که احتیاج دارد توضیح داده شود در آن چیز تحریف وجود دارد .
مثلاً یکی از آن چیزهایی که هست زمین و آسمان و همین عالم طبیعت است. این عالم طبیعت احتیاج به تفسیر دارد. خدای تعالی در قرآن کریم میفرماید به اینکه یک عدهای زمین و آسمان را و این طبیعت را تحریفش کردند. تحریفش چیست ؟ “ظهر الفساد فی البر و البحر “یعنی این آسمان و زمین دریا و خشکی که خدای تعالی اینها را خلق کرد برای اینکه از آن بهره ببرند و در آن زندگی سالمی داشته باشند یک عدهای در آن دستکاری کردند .دریا را فاسد کردند زمین را فاسد کردند محیط زیست را از بین بردند. کسی که در محیط زیست تصرف میکند در حقیقت تحریف میکند طبیعت خدا را. آن چیزی که خدا برای او خلق کرده و برای او دستوری را قرار داده مسیری را قرارداده جهتی را قرارداده که در آن مسیر حرکت کند این انسان آمد آن را از مسیر منحرف کرد .” ظهر الفساد فی البر و البحر” انسان خودش این کار را میکند .
یکی دیگر از چیزهایی که در آن تحریف واقع میشود خود کتاب خداست. کتب و صحفی که انبیای الهی آوردند. این صحف الهی احتیاج به تفسیر دارد. عرض کردم چیزی که تفسیر میخواهد میروند در آن دخالت میکنند و تحریفش میکنند. یکی از آن چیزها صحف انبیای الهی است. در کتب انبیا تحریف کردند.” یحرفون الکلم عن مواضعه” آیه قرآن است. یعنی کلام الهی را از آن جایی که بود تغییرش دادند تحریفش کردند .
مفسر انسان خداست
یکی دیگر از آنجاها و صحیفه ها که احتیاج به تفسیر دارد که اگر در اختیار مفسر اصلی او که خدای تعالی است قرار نگیرد و انسان تفسیر را از خدا نگیرد به تحریف مبتلا میشود انسان است. ما برای اینکه انسان را بشناسیم باید بیاییم از خدای تعالی تفسیرش را بگیریم.” انفع المعارف معرفه النفس” دنبال شناختن نفس خودتان باشید. خودتان را خوب بشناسید که از کجا آمدهاید؟ چه کاری میخواهید بکنید؟ برای چه آمدهاید؟ کجا میخواهید بروید؟ مسیری که در مقابل شماست کجاست؟ اینها را اگر انسان یاد نگیرد دچار خسران خواهد شد.
بالاترین و بهترین چیزهایی را که انسان کسب میکند معرفت نفس است. اگر خودت را خوب شناختی آن موقع زندگی در دنیا و آخرت آباد است .اما شیطان به عنوان محرف خود انسان اگر توجه نکند هوای نفس انسان را از همان مسیری که باید حرکت کند منحرف میکند. تفسیر انسان را باید خدای تعالی که خالق انسان است برای انسان تفسیر کند. والا اگر انسان به دست خودش باشد در مسیری میرود که خدای تعالی میفرماید “یمشی علی بطنه” انسان همه حواسش به شکمش است.
خدای تعالی میگوید : انسان خلق شد که در این دنیا خودش را پرواز بدهد. برسد به آن مقامات و جایگاهی که هست. حدیث معراج را ببینید که چه چیزی برای انسان میخواهد. این انسانی که چنین جایگاهی دارد که خدا خودش را به خاطر او احسن الخالقین خواند” یمشی علی بطنه “یعنی همه فکر و ذکر و هدف زندگی او میشود شکم. به تعبیر امیرالمومنین سلام الله علیه یک عدهای تمام زندگیشان را بررسی کنید خلاصه شده است بین آشپزخانه و توالت. امیرالمومنین در نهجالبلاغه میگوید از این جا میخورند به آنجا میروند. بیشترین حرکتی که دارند بین این دو جا است.
علیکم انفسکم
خیلی مصیبت است , این انسانی که همه حواسش همه فکر و ذهنش متوجه شکمش است به او میگویند دعا کن. وقتی بخواهد دعا کند چه چیزی میخواهد؟ خدای تعالی در قرآن کریم یک عده از اهل بنیاسرائیل را فرصت داد که دعا کنند. چه چیزی دعا کردند ؟خدایا به ما عدس بده. به ما باقالی بده. به ما پیاز بده . آن کسی که “یمشی علی بطنه” وقتی فرصت دعا به او دادند از خدا باقالی میخواهد. او دیگر معارف را نمیفهمد.
“انا انزلناه فی لیله القدر” اصلاً نمیفهمد یعنی چه! ” انا انزلناه فی لیله مبارکه” اصلاً نمیفهمد چیست! او نهایت فهمش این است که پیاز میخواهد. بعد خدای تعالی میگوید یک عده از انسانها هستند مثل ادریس که صدیق بود او از خدا چه خواست ؟مکان بلند رفیع و عالی. اگر کسی به خودش توجه نداشته باشد جان خودش را نشناسد نمی فهمد که چه بود و که بود و کجا میخواهد برود؟! لذا انسان باید به خودش توجه داشته باشد. باید به این آیه شریفه عنایت داشته باشد که خدای تعالی در مقامات متعدد در قرآن کریم و بیانات مختلف این را فرموده” علیکم انفسکم” بر شما باد جانتان. یعنی به این سادگی آن را از بین نبرید. نفستان را جانتان را عزیز بدارید. هر کسی به هر جایگاهی که میخواهد برسد باید جانش را قلبش را دلش را حفظ کند و نگه دارد .
اگر اینها را مواظب بودیم آن موقع دیگر وقت به بطالت نمیگذرد. فرصت نماز بهترین فرصت است. فرصت خدمت به مردم بهترین فرصت است. وزن دارد .آدم با سنگینی وارد صحنه قیامت میشود. سبک وارد نمیشود .کسی که به او فرصت دادند که به مردم خدمت کند اگر این خدمت کردن را با ریا و اذیت و منت و مسائل دیگر مخلوطش کرد خسر الدنیا و الآخره است . خدا رحمت کند آقای مجتهدی را این جمله را اینطور میگفت :خرس الدنیا خوک الآخره. در دنیا حرص میزند در آخرت هم گرفتار است .
فرصت خدمت
این فرصتها را نباید از دست بدهند. البته در فضاهای جدید و انتخاباتی پیش میآید میبینید که چه حرصی میزنند بعضیها برای اینکه به مردم خدمت کنند. میلیاردی خرج میکنند که فرصت کنند چهار سال به مردم خدمت کنند. خدا انشاءالله از همه قبول کند اگر واقعاً این طوری است. چلو کبابیزه کردند انتخابات را .یعنی به فهم مردم بیاحترامی میکنند. دقت کنید حاضر است که تهمت بزند دروغ بگوید خیانت کند خیانتهای خودش را نهادینه کند برای اینکه چند روز به مردم خدمت کند ؟ واقعاً اینطور است ؟
خرجهایی که می شود مقدماتش موخراتش. مثلاً در استان ما ۲۱۳ نفر به خاطر خدا احساس وظیفه کردند که بروند در جایی خدمت به مردم بکنند؟ امیدواریم البته این طور باشد. شما مگر نمیخواهید برای خدا کار کنید؟ مگر واقعاً نمیخواهید یک ارزشی را انجام بدهید؟ الان این پولی را که میخواهید هزینه کنید بر این که بروید به مجلس بعد هم معلوم نیست که در طول چهار سال چه کار میخواهید بکنید ,الان یک تعدادی افراد هستند که به یک هزارم و یک صدم از این مبلغی که شما دارید کار میکنید نیاز دارند. زندگیشان متحول میشود. شما بیایید این کار را انجام بدهید آن را رها کنید. امکان ندارد این کار را بکنند.
گفتند کسی هست که وقتی قرآن میخواند غش میکند. گفتند ببریدش لب پشتبام قرآن بخواند اگر غش کرد راست میگوید. چون روی زمین است غش میکند چون میداند که چیزی نمیشود. این همه عرصه برای خدمت هست چرا آنجا خدمت نمیکنید ؟این همه سرمایه را هزینه میکنید برای اینکه رأی بیاورید و بروید آنجا کار کنید ؟بیایید اینجا دست صد جوان را بگیرید یک منطقه را بگیرید و آباد کنید کارآفرینی کنید ببینید آیا خدا اینجا بیشتر راضی هست یا نه؟ بعد هم با دروغ گفتن. مجلس مجلس قانونگذاری است. یعنی باید بروند آنجا قانونی را وضع کنند که به درد جامعه بخورد میآیند وعده و وعید میدهند.
خودتان را عادلانه وزن کنید
انسان نباید خودش را ارزان و آسان بفروشد. ” قال امیرالمومنین علیه السلام :شهادتین تصعدان القول” شهادتین گفتار را بالا میبرد. یعنی وقتی شما اشهد ان لا اله الا الله میگویی باعث میشود که صحبتهای شما بالا برود” و ترفعان العمل” و کردار را بالا میبرد “و لا یخف میزان توضعان فیه”و باعث میشود که آن میزانی که هست سبک نشود . شهادتین این خاصیت را دارد.
یا در یک بیان دیگری میفرماید “زنوا انفسکم قبل ان توزنوا” بندگان خدا خودتان خودتان را محاسبه کنید. خودتان را وزن کنید. بینی و بین الله بنشینید در آخر شب بگویید اعمالی را که امروز انجام دادم کدامش را برای خدا انجام دادم کدامش را برای دلم انجام دادم! من مکرر به دوستان عرض کردم اگر کسی بخواهد خودش را تربیت کند لازم است یک دفترچه کوچک همراه خودش باشد. رمزی هم بنویسد که اگر دست کسی افتاد نفهمد که اوضاع چگونه است. بعد برای گرفتاریهایی که دارد یک رمزی بگذارد.مثلاً خدای نکرده غیبت میکند دروغ میگوید به نامحرم نگاه دارد برای هر کدام از آنها یک علامت داشته باشد. هر کدام را آخر شب بنشیند جلوی آنها علامت بزند تا اصلاح شود. والا ما مدام برای خودمان حمل به صحت میکنیم. غیبت میکنیم ولی برای خودمان توضیح میدهیم بعد میگوییم الحمدالله وضع ما اینجا خوب است. دروغ میگوییم, میگوییم مصلحتآمیز بود. تهمت میزنیم و میگوییم جلوی خودش هم میگویم. بنشینیم واقعا ببینیم که چقدر وزن دارد اعمالمان. خودمان باید این کار را بکنیم.
میگویند استاد اخلاقی رامعرفی کنید که نفسش فلان طور باشد .امیرالمؤمنین گفت” زنوا انفسکم” حتماً باید بروید پیش آقای بهجت به شما بگوید” زنوا انفسکم” امیرالمؤمنین این را گفت. تو اگر اهلش هستی حرف امیرالمومنین را گوش بده. خودتان خودتان را وزن کنید. ولی عادلانه وزن کنید. باتقوا وزن کنید. بعد خود حضرت فرمود “ثقلوا موازینکم بالعمل الصالح” ترازوهایتان را با عمل صالح سنگین کنید .یکی از آن چیزهایی که ترازوی اعمال صالح ما را در روز قیامت سنگینی میکند صلوات بر محمد و آل محمد است .
در زیارت امیرالمؤمنین چه میخوانیم” السلام علیک یا میزان یوم الحساب” سلام بر توای کسی که در روز حساب اعمال را با تو میسنجند. این که اعمال را با امیرالمومنین میسنجند نه این که نماز من را با نماز امیرالمومنین میسنجند. اگر این طور باشد همین که وارد شدیم باید بگوییم جهنم از کدام طرف است. یعنی میگویند چون او اعمالش براساس اخلاص و فطرت بود اعمال ما چقدر به این اعمال نزدیک است.
حب آل محمد
یکی از آن چیزهایی که باعث سبک شدن اعمال سیئه ما میشود و باعث میشود در مواقفی که هستیم کار یک مقداری با سرعت بهتری پیش برود حدیثش حدیث طولانیای است اما یک قسمت از آن این است که پیغمبر خدا فرمودند” الا و من احب علیا کتب الله له برائه من النار” کسی که علی را دوست داشته باشد خدا به او جواز میدهد .تا میرسد به اینجا” و لم ینصب له میزانه” برای او دیگر ترازو نمیگذارند. مثل اینها که مغازه و خانه میفروشند میگویند کلیدی فروختیم دیگر به اینکه آب و برق داده مالیات داده کاری ندارند .
“و قیل له ادخل الی الجنه بلا حساب ” به این شخصی که محبت علی و اولاد علی در دل اوست میگویند داخل بهشت شو بدون حساب. “الا و من احب آل محمد امن من الحساب و المیزان و الصراط کسی که پیغمبر و آل پیغمبر را دوست داشته باشد از حساب و میزان و صراط با امن و امان عبور میکند و وارد میشود. یکی از آن مظاهری که ما محبت خودمان را به اهل بیت نشان میدهیم گریه بر اهل بیت است. متأثر شدن برای اهل بیت است. لذا فرمود “نفس المهموم لنا تسبیح” شما اسم حسین علیه السلام که میآید یک آه سوزناک که میکشی برای تو یک سبحانالله مینویسند.