- درس اخلاق
- ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
- کرج – مصلای امام خمینی (ره)
بسم الله الرحمن الرحیم
بشارت و نورانیت در قبر
در بحث حدیث معراج رسیدیم به اینجا که خدای تعالی به رسول مکرمش این گونه بیان کرد و فرمود ” و انور له فی قبره و انزل علیه منکرا و نکیرا حتی یسألاه و یبشراه و لا یری غمره الموت و ظلمه القبر و اللحد “.
بحث مرگ و قیامت و مسائل مردن و اهوال قیامت را داریم. درباره حالات اهل رضا بود. کسانی که از خدا راضی هستند و خدا از آنها راضی است، محب خدا هستند و خدا هم آنها را دوست دارد، رابطه دو طرفه بود و بر آن آثار و تبعاتی بار است. کسانی که در این مرحله هستند خدای تعالی برای آنها ویژگیهایی را میخواهد. با بیان خدای تعالی برای رسولش مواردی را عرض کردیم. رسیدیم به این جا که خدای تعالی میفرماید ” و انور له فی قبره ” قبرش را روشن میکنم. نکیر و منکر را برای او میفرستم تا از او پرسش کنند و او را بشارت دهند؛ و شدت مرگ و تاریکی گور و لحد را نبینند. جلسه قبل هم نکته دیگری درباره مرگ داشت که شدت هول و هراس قیامت را نمیبینند. محاسبهای که اغنیا و فقرا دارند جهال و علما دارند آن محاسبه را اینها میبینند و متوجه میشوند که خدای تعالی آنها را چگونه محاسبه میکند. در نتیجه یاد میگیرند که چگونه باید عمل کنند که از آن امتحان موفق و پیروز بیرون بیایند.
علامه طباطبایی و المیزان
علامه طباطبایی که درود خدا بر او باشد شخصیت بینظیر عالم تشیع است. مرحوم علامه قدرش مجهول است. خیلی عجیب است. علامه سالیان سال در خدمت قرآن بود. ۲۰ سال طول کشید تا المیزان را نوشت. المیزانی که الان اگر هر کس درباره هر موضوعی از موضوعات اسلامی و دینی بخواهد تحقیق کند و مطالعه داشته باشد ناچار است که به تفسیر المیزان مراجعه کند. قیم است، تفسیر محکمی است.
یک وقتی هم شاید برایتان عرض کردم که بحث شد و پیش آمد و از استاد سؤال کردیم که چگونه است که علامه اینطور این کتاب را نوشت و این ویژگیها را دارد؟ ایشان فرمودند به این که بحث سر درس و مباحثه و پیش استاد بودن و اینها نیست. علامه المیزان را با سجده های پنج شش ساعت نوشت. شش ساعت در سجده بود. پنج ساعت در سجده بود. فقط بحث و مباحثه نیست.
شرط بهره بری از قرآن
بعضی از علوم را تا انسان طهارت نداشته باشد در ظرفش نمیریزند. باید طهارت نفس داشته باشد. از ویژگیهای قران این است که تا انسان طهارت نداشته باشد مِساسی با معارف او برای انسان به دست نمیآید. همان طور که به آیاتش شما حق ندارید بدون طهارت دست بزنید که ” لا یمسه الا المطهرون ” تا انسان طهارت ظاهری نداشته باشد وضو و غسل و تیمم نداشته باشد به آیات قرآن حق ندارد دست بزند.
از آن طرف هم اگر طهارت باطنی نداشته باشد روح او جان او درون او با آیات قرآن مِساسی پیدا نمیکند. میخواند اما چیزی نمیفهمد، درکی نمیکند، آن بهره لازم را از معارف نمیبرد. آیات قرآن را همه میخوانند و با وضو هم میخوانند. این وضو طهارت ظاهری است. دست میزنند، اما تا طهارت درون نداشته باشیم از آن معارف ناب قرآن بهره نمیبریم. باید حتماً پاک و منزه بود تا آن بهره لازم را برد. علامه یک حالت اینچنینی دارد.
سجده طولانی باعث سبک شدن انسان خواهد شد از گناهان. روح را تصفیه میکند. در طول شبانه روز یک سجده طولانی داشته باشید؛ و آن که در نماز است البته بهتر است. در خارج از نماز هم سجده طولانی داشته باشید خوب است، اما در نماز بهتر است. آثار و برکات وجودی دارد. مواظبت بر همین امور جزیی است، البته به ذهن میآید که جزئی است اما برکاتی دارد.
مکرر عرض کردیم که دائم الوضو بودن برکاتی دارد. شما را نورانی میکند کارهایتان را میخواهید انجام بدهید سعی کنید رو به قبله بنشینید. مقید باشید که رو به قبله بنشینید. بعد ببینید که چه آثاری در زندگی شما خواهد بود. لازم هم نیست که به همه بفهمانید که رو به قبله هستید. موقعی که دارید کارهایتان را انجام میدهید رو به قبله باشید. به طریقی تنظیم کنید.
آن وقت المیزان با این ویژگیهایش نوشته شده و ۵۰ سال از جلد یک تا الان شاید فاصله باشد. من یادم است که آن موقع هر یک جلد یک جلد که چاپ میشد من میخریدم بعد نگاه که میکنید ۵۰ سال از این مطالب گذشته است ولی انگار برای امروز است. زنده است. مطالبی را ایشان مطرح کرده در آن جا که زمان بردار نیست. چون قرآن زمان بردار نیست. خود قران “یجری مجری الشمس و القمر” است همیشه تازه است. مثل خورشید و ماه که هر روز میچرخد.
وسعت مبحث معاد به تعبیر علامه طباطبایی
مسئله مرگ و قیامت از آن مسائلی است که به تعبیر علامه رضوانالله تعالی علیه دوران کودکیشان را طی میکنند. مرحوم علامه در درس می فرمود به اینکه جهان اسلام در بحث معاد دوران کودکیش را طی میکند؛ یعنی معارف مربوط به معاد هنوز در دوران کودکی است. هنوز مطرح نشده. هنوز بررسی و بیان و تبیین و شرح و توضیح داده نشده.
ما از معاد چیزی نمیدانیم. ایشان درسهای مختلفی داشتند. یک درسی را برای یک گروه میگفتند. یک درس دیگر را برای گروه دیگر میگفتند. اعضای این گروه در آن گروه نبودند. اعضای آن گروه در این گروه نبودند. یک درس معاد هم میدادند که این درس معاد را برای یک عده خاصی میگفتند. در آن درس معاد ایشان این طور فرمودند که دوران طفولیتش را میگذراند. بعد از ۱۴۰۰ سال از این معارف که گذشته است.
یک نمونه برایتان بگویم دوستانی که طلبه هستند این را شنیدهاند. ما یک روایت داریم ” لا تنقض الیقین بالشک ” یقینت را با شک نقص نکن “قاعده استصحاب” یعنی شما یقین دارید که صبح وضو داشتید ظهر که شد و میخواهید وضو بگیرید شک میکنید که آیا آن وضوی صبح را دارید یا ندارید. میگوید “لا تنقض الیقین بالشک” شک ظهر یقین صبح را از بین نمیبرد. وضو داری و نماز بخوان.
این روایت را پنج سال یک طلبه مطالعه میکند. در سطح و خارج و سطح اول و سطح ثانی و درس خارج تقریباً پنج سال طول میکشد. در سالهای مقدماتی اصولی را که میخواند این قاعده ” لا تنقض الیقین بالشک ” که به آن استصحاب گفته میشود پنج شش ماه میخواند. میرود در سطح عالی یکی دو سال میخواند، میرود در سطح خارج دو سه سال میخواند، جمعا پنج سال یک حدیث را میخواند.
معاد ۱۲۰۰ آیه دارد اگر آیات قرآن را ۶۶۶۶ آیه بگیریم یک ششم آیات قرآن معاد است. درباره قیامت و مرگ است. اگر هر کدام از این آیات را مثل همین قاعده ” لا تنقض الیقین بالشک ” دست مراجعین و مجتهدین و علمای دین بیوفتد و هر کدام اینطوری بحث کنند ببینید که چه دنیایی از معارف به دست میآید. ما الان هنوز نمیدانیم که صراط چیست. صراط از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است. خب این چیست؟ چطور انسان میتواند روی آن بایستد و راه برود؟ نمیدانیم. نمیخواهم وارد این بحثها بشوم بحث ما چیز دیگری است. ایشان میفرمود به اینکه در دوران طفولیتش به سر میبرد. هنوز در آن بحث نشده است. بحثهای عمیق و دقیق که محتوا به دست میآید.
” متکئین علی فرش بطائنها من استبرق” اهل بهشت تکیه میدهند به فرشهایی که درون آن استبرق است پرنیان است حریر است. یا اینکه مثلاً نوشابه اهل جهنم چطور است. یا مثلاً بهشت ویژگیهایش چگونه است. باید بحث شود.
لذا هر چه که درباره معاد بحث کنیم، بعضیها فکر میکنند اگر درباره مرگ و قیامت حرف بزنیم از عمرمان کم میشود و میمیریم. مثل آن کسانی که فکر میکنند اگر وصیت نامه بنویسند میمیرند. بعضیها میگویند خواستم بمیرم وصیتنامه مینویسم. بعضیها فکر میکنند اگر وصیت نامه بنویسند مرگ میآورد. مومن باید وصیت نامه بنویسد خصوصاً آنهایی که مسائل مالی دارند و باید زودتر بنویسند یا کسی را مشخص کنند که وضعیت آنها را بداند.
ما با مرگ زندگی میکنیم. ما از مرگ فاصله نداریم. اتفاقاً به نظر بنده به خاطر اینکه مسائل مرگ و قیامت در جامعه مطرح نیست فسق و فجور و گناه و این طور مسائل هست. همان طوری که توحید ضعیف است معاد هم ضعیف است. چون معاد عود به توحید است. معاد به معنای عود است، یعنی برگشت به توحید. چرا میگوییم انا لله و انا الیه راجعون؟ یعنی برمیگردیم به توحید. لذا اگر کسی توحیدش ضعیف باشد معادش هم ضعیف است. معادش هم ضعیف باشد توحیدش هم ضعیف است. اصلاً کسی که خداشناس است قیامت باور است، معاد باور است. والا نمیشود کسی موحد باشد قیامت را باور نداشته باشد. کسی اهل توحید باشد اما قیامت را نتواند هضم کند و درک کند. ما با مرگ زندگی میکنیم.
نزدیکی مرگ
امیرالمؤمنین سلامالله علیه فرمودند که ” کل نفس خطاه الی اجله ” هر یک قدمی که برمیدارید یک خطوه و قدم به سمت اجلت بر میداری؛ یعنی هر نَفَسی که میکشی داری به مرگت نزدیک میشوی. چون دارد از عمرش کم میشود. دارد خودش را خرج میکند.” کل نفس خطاه الی اجله ” خطاه همان خطوه است، یک گام. ما با نفس کشیدن فکر میکنیم که زنده هستیم در صورتی که داریم به مرگمان نزدیک میشویم. پس ما دائم با مرگ انس داریم و انسمان را باید با مرگ زیاد کنیم. اگر این حالت در ما بوجود آمد مسلم بدانید که زندگی ما زندگی خوبی خواهد شد. معصومانه خواهد شد. دروغ و تزویر و ریا و حقه بازی و دو به هم زنی و تقلب و غیبت و تهمت و فحش و ناسزانخواهد داشت.
بررسی کنیم یا توحید ضعیف است یا معاد ضعیف است. کسی که خدا را باور دارد کسی که قیامت را باور دارد میداند که باید حساب و کتاب پس بدهد. برای هر حرفی که میزند برای هر حرکتی که میکند برای هر تکان چشمی که دارد. این ” خائنه الاعین ” که در روایات آمده، این حرکات چشم که در روایات آمده، ابرو بالا و پایین کردن، اشارههای چشم همه اینها مورد حساب و کتاب قرار میگیرد. بعضیها با یک اشاره چشم غیبت میکنند. با یک اشاره چشم تهمت میزنند. کسی دارد حرف بدی میزند درباره کس دیگر، دارد درباره کسی افشاگری میکند و آبروی او را میبرد شما هم نشستهاید سرتان را تکان میدهید فکر کرده است که چون حرف نمیزند برایش چیزی نمینویسند پدر این را بیشتر از او درمیآورند چون این دارد تأیید میکند، با یک سر تکان دادن با یک ابرو تکان دادن با یک چشم اشاره کردن تایید گناه میشود. تأیید خلاف میشود. تأیید معصیت میشود.
مرگ را فراموش نکنیم
کسی که قیامت باور باشد هرگز و هرگز خطا نمیکند عمدا و متعمدا. امکان دارد، بالاخره شیطان است و لغزش هست و یک مرتبه غفلتی حاصل میشود. انسان یک خطایی میکند اما عمدا و متعمدا به سمت گناه نمیرود. چون میداند از او سؤال میکنند مورد حساب قرار میگیرد. لذا مرگ یادمان نرود. یکی از بزرگترین انحرافات انسان و مؤمن این است که یاد مرگ را فراموش میکند.
خدای تعالی در سوره مبارکه ص فرمود ” انا اخلصناهم بخالصه ذکر الدار ” این آیه خیلی آیه قشنگی است. راجع به انبیای الهی سخن میگوید که ” اولی الایدی و الابصار ” اینها دارای دست هستند و بصیرت دارند بعد میفرماید” انا اخلصناهم بخالصه ذکر الدار “ما به اینها یک ویژگی دادیم ما به این انبیا یک خالصه ای دادیم اینها را خالص کردیم. با چه چیزی؟ با یاد خانه.
گفت: من مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک، یعنی خانه ما ملکوت است. اگر یادمان رفت که باید به خانه برگردیم در این دنیا که آمدیم برای کسب و کاسبی و دنبال رزق و روزی آخرتمان، گم میشویم. نباید خانه را یادمان برود. اگر صبح از خانه بیرون آمدی خانهات از یادت رفت و گم شدی ول میگردی سرمایه ات را هم از دست میدهی. هیچ چیز هم دیگر در اختیارت نیست.
کسی که یادش است که باید شب برگردد حواسش هست که آمد بیرون و باید به خانه برگردد او محاسبه گر است. مواظب است که این مقدار پولی را که داشت باید چطور هزینه کند. در چه راهی هزینه کند. تا کجا میخواهد برود و برگردد. برای کارش و سرمایه اش محاسبه میکند. چون میگوید من باید شب به خانه برگردم دست خالی که نمیتوانم برگردم. این ایه خیلی به ما درس میدهد” انا اخلصناهم بخالصه ذکر الدار “یاد خانهتان را فراموش نکنید. خانه ما، دار القرار ما قیامت است. لذا مرگ انتقال به این قیامت است.
حی متأله
آن بحثی را هم که قبلاً کردم یادتان نرود که یادتان هست. من انسان را که تعریف کردم گفتم: در علوم بشری آن علومی که در اختیار مردم هست، منطق و فلسفه و کلام و حکمت و این طور مسائل، وقتی میخواهند انسان را تعریف کنند میگویند انسان حیوان ناطق است. جنس این موجود حیوان است و فصل او نطق است. انسان حیوانی است که تعقل میکند؛ اما قرآن کریم انسان را حیوان ناطق نمیداند. قرآن کریم انسان را چه میداند؟ حی متأله میداند؛ که انسان حیات الهی دارد؛ که انسان حیات دارد و زنده است؛ و این زنده بودن او که مثل بقیه موجودات دیگر است که زنده است. فصل او این است که الهی است. آن چیزی که او را از موجودات دیگر جدا میکند تأله اوست. الهی بودن اوست.
که این یک بحث دقیقی دارد باید با یک مقدماتی انشاءالله در یک فرصت دیگر برایتان بگویم. فقط این را بدانید انسان از خدای تعالی است و حقیقت انسان روح اوست و این روح همه چیز انسان است و این روح عندللهی است و هر چیزی که عندالله بود باقی است؛ که طبق آیه قرآن عندالله باقی است. خَیرٌ و اَبقی است. اینگونه است؛ بنابراین انسان هرگز از بین نمیرود. لذا حی است. جنس انسان حیات است. روح است.
این بدن را که میبینید جنس انسان نیست. این بدن مرکبی است که میپوسد. روح که از آن جدا شد بلافاصله اولین جایی که از بدن از بین میرود چشم است. یکی دو ساعته رنگ چشم بر میگردد. بعد شروع میکند آرام آرام دو تا بغل پیشانی انسان شروع میکند تو میرود. دهان ول میشود. باید با یک چیزی آن را ببندند. چنین آدمی را اگر جمع نکنند ۲۴ ساعت که بگذرد بچههایش هم جمعش نمیکنند. یکی بینی خود را میگیرد. یکی چشمش را میگیرد. یکی حالش بهم میخورد. همه کسانی که خیلی برای او میمردند باید کسان دیگری را دعوت کنند بیایند آن را در کیسهای بگذارند که زیپ آن را هم بکشند. بدن میپوسد و از بین میرود. این که انسان نیست.
انسان حقیقت اوست. آن حی و حیات است. او چون عندللهی است و خدا همیشه باقی است و همه چیز هلاک میشود مگر وجه خدا و هر چیزی که منتسب به خدا باشد، مثل خود خدا باقی است. این انسان تا وقتی که خدا هست هست. این را بدانید همه ما نبودیم بود شدیم. وقتی بود شدیم دیگر نابودی نداریم. انسان ازلی نیست اما ابدی است. مثل خداست و خدا ازلی و ابدی است. انسان اول دارد. نبود بود شد. حالا که بود شد دیگر تا وقتی که خدا هست هست. لذا به او حی میگویند. لذا با معاد و مرگ ارتباط داشته باشید و مطالب را یاد بگیرید.
شباهت مرگ و خواب
در روایتی از امام باقر علیهالسلام هست که فرمود: مرگ مثل خواب میماند اما ۳ جور است. یک وقت خواب چند ساعت است سر شب میخوابد صبح بلند میشود. فرمود” النوم اخو الموت “خواب برادر مرگ است یا شبیه مرگ است. فقط شما صبح از خواب پا میشوید اما از خواب مرگ انسان بلند نمیشود. طولانیتر است. تا صحنه قیامت شود. یک خواب طولانی و درازمدت داریم. یک خواب میانمدت داریم. یک خواب کوتاه مدت داریم. خواب کوتاه مدت همان است که همه ما شب میخوابیم و به اراده خدا و به فضل خدا بیدار میشویم. بعضی وقتها هم اراده ندارد و بیدار نمیشویم.
خواب میانمدت است که خواب اصحاب کهف است. ۳۰۰ و چند سال. یک خواب دراز مدت هم داریم طولانیتر است. بهترین حالتی که برای اهل ایمان هست همین خواب طولانی آنهاست. دیگر راحت میشوند از همه مشکلات و غم و درد و اندوه. تکالیف شان را انجام دادهاند. وقتی میمیرند راحت میشوند. ” و قد استرحت من هم الدنیا و غمها ” میگوید راحت شدم از هم و غم دنیا. مثل همین خواب معمولی که در طول روز است. طاق باز که میخوابی مفاصل بدنت از هم جدا میشود. میبینید که چقدر خوشت میآید. مومن را که در قبر میگذارند همینطور خوشش میآید. همینطور میمیرد خوشش میآید.
البته وظیفه نداریم از خدای تعالی طلب مرگ کنیم. طلب مرگ کردن خوب نیست. ببینید بر صدیقه طاهره سلامالله علیها چه گذشت که مکرر از آن حضرت شنیده شد که خدایا مرگ من را برسان. خیلی به حضرت سخت گذشت. اذیت کردند صدیقه طاهره را. آنجا هم یک بحثی دارد که بگوییم کجا است که انسان باید طلب مرگ کند.
لحد
در این بیان و در این فضایی که هستیم اینجا میفرماید به اینکه، آن کسی را که من دوست دارم و او هم من را دوست دارد یک حالاتی داشت یک آثاری بر این دوستی بود. یکی از آثار آن دوستی این است که قبرش را روشن میکنم. نکیر و منکر را هم که برای او میفرستم تا از او پرسش کنند به او بشارت میدهند. جوری که شدت مرگ و تاریکی لحد را نبیند.
لحد چیست؟ لحد یعنی کج. الحاد یعنی کسی که از آن مسیر مستقیم که باید برود منحرف شده است. میگویند فلانی ملحد است، یعنی ما باید صراط مستقیم برویم و در عقیده اسلامی خودمان محکم باشیم کافر میشویم. قبر راهم وقتی میکنند دو طرف قبر را یک مقداری میآورند بالا تا آن سنگ را رویش بگذارند. سنگی که روی لحد گذاشته میشود. لحد آن دیوارهای است که جلو میآید که سنگ را روی آن بگذارند. در حقیقت آن گودی قبر که بالایش کمی تنگ شده است لحد است. سنگها را روی آن میچینند و آن سنگ میشود سنگی که روی لحد گذاشته میشود، خودش لحد نیست. میگوید تاریکی قبر و لحد را نمیبیند. لذا اینجا لحد میگوید سنگ لحد نمیگوید. منظور همان تاریکی قبر است.
حفره یا روضه؟!
” و لا یری غمره الموت و ظلمه القبر و اللحد” خیلی سخت است و همین مراحل مردن و سکرات مرگ خیلی هول برانگیز است. شما یک قیافهای را میبینید که اینجا خوابیده است. آرامِ آرام. هم من خوابم هم شما خوابید. شما دارید خواب خوشی میبینید شما را بردند حرم حضرت رضا دارید آنجا با حضرت رضا صحبت میکنید ولی من که دارم شما را نگاه میکنم میبینم که شما خواب هستید، تکان نمیخورید، چشمتان بسته است.
من هم که خواب میبینم خواب میبینم که طلبکاری به دنبال من افتاده است دارد من را کتک میزند در جهنم افتادم دارم میسوزم ولی خوابم. ما میت را که میبینیم نمیدانیم که چه بلایی الان دارند سر او میآورند. ما او را در حالت خواب میبینیم. ولی برای یکی روح و ریحان است برای یکی هم در همان موقع عذاب الیم است. غسال که دارد آب میریزد ما نمیدانیم که دارد چه میشود. بعضیها در همان موقع در حال عذاب هستند. آن آبی که روی آنها ریخته میشود این آب برای او عذاب است. برای دیگری روح و ریحان است. اینها را ما نمیدانیم. ولی این بشارت ها هست.
اگر اهل ایمان باشیم اهل محبت خدا باشیم اهل دوستی پیغمبر و آل پیغمبر باشیم خدای تعالی برای ما یک فضاهایی را ایجاد کرده است. در روایت دارد که ” ان القبر روضه من ریاض الجنه او حفره من حفر النیران ” در حالی که قبر قبر است. این چه طوری است که یا باغ است یا جهنم است.
جمجمه سرد
در زمان یکی از خلفا به نظرم خلیفه سوم، یک کافری جمجمهای را آورد جلوی عثمان انداخت گفت که روایت داریم قبر یا روضه ای است از روضه های بهشت یا حفره است از حُفَر نیران، یا چاله ای از جهنم است یا باغی از باغهای بهشت است. من صاحب این سر را میشناسم آدم بدی بود؛ اما این سر سرد سرد است. چطور است که شما اینطور میگویید؟ یک مقدار فکر کرد و دید که نمیتواند جواب دهد. گفت علی را حاضر کنید.
این هم بیادبی بود نسبت به امیرالمؤمنین. امام کالکعبه است. باید به خدمتش رفت نه این که او را حاضر کرد. امیرالمؤمنین آمده وگفت زند و مسعار بیاورید. مثل سنگ چخماق که قدیم میزدند به هم و جرقه میزد.زند و مسعار دو وسیله است که وقتی اینها را به هم میزنند جرقه میزند. امیرالمؤمنین فرمودند این دو وسیله هر دو سرد است. ولی وقتی به همدیگر زده میشود درونش میآید بیرون که آتش است. این جمجمه درونش آتش است.” القارعه مالقارعه ” که آمد معلوم میشود که این درونش پر از آتش بود. حقیقت این که این کله نیست. قیامت معلوم میشود که چگونه است؛ و لذا باید توجه به مسئله اعمالمان داشته باشیم. ارتباطمان را با اهل بیت عصمت و طهارت محکم کنیم؛ و درباره مرگ زیاد فکر کنیم.
درخواست مومن از خدا
خیلی جالب است روایات عجیبی داریم. یک روایت برای شما بخوانم، عن ابی عبدلله علیه السلام قال ” قال رسول الله صلی الله علیه و آله لو ان مومنا اقسم علی ربه عز و جل ان لا یمیته ما اماته ابدا ” این روایت خیلی قشنگ است؛ که رسول خدا فرمودند اگر مؤمنی خدا را قسم دهد که خدایا مرا نکش. او را تا ابد نخواهد کشت. زنده نگهش میدارد. میگوید خدایا من میخواهم زنده باشم. حیات ابدی داشته باشم. ” ولکن ” اما خدا یک کاری دارد ” اذا حضر اجله بعث الله عز و جل الیه ریحین ” وقتی که زمان مرگش رسید که بالاخره یک عمری برایش در نظر گرفته شده. خدا دو نسیم برای او میفرستد “ریحا یقال له المنسیه ” یک نسیم نسیمی است که به آن مَنسیه میگویند ” وریحا یقال له المسخیه” یک نسیمی که به آن مُسخیه میگویند.
” فأما المنسیه فإنها تنسیه أهله وماله” آن نسیمی که منسیه است که از نسیان گرفته شده، وقتی به آن مؤمن خدا که از خدا خواسته بود که هیچوقت نمیرد وزیده میشود، مال و فرزند و اهل و عیال و همه اینها از یادش میرود ” وأما المسخیه فإنها تسخى نفسه عن الدنیا ” اما نسیم مسخیه که به او وزیده میشود جان او را از دنیا و میل او را از دنیا جدا میکند. دیگر کأن هیچ میلی به این دنیا ندارد ” حتى یختار ما عندالله تبارک و تعالی ” خود این مومن میگوید که خدایا دیگر بس است مرا ببر.
سکرات مرگ
روایات قشنگی داریم درباره مرگ و قیامت. درباره مسائلی که در قیامت برای ما واقع میشود؛ اما یکی از آن چیزهایی که خیلی کارساز است در حالات مختلف ما و در مسائل پیش روی ما کمکمان میکند، مشکلاتی در قبر هست و عقبه های کؤودی در مقابل ما هست. اهوال شدیدی در لحظات مردن و سکرات مرگ است. میدانید که سکرات مرگ آن قدر سنگین است که انسان هر چه که بلد است از یادش میرود.
تعبیری که من میکنم این است شما دندان درد نکشیدید. انشاءالله هم نکشید. دردی است که ثواب هم ندارد. همه دردها ثواب دارد غیر از دندان درد. چون باعث و بانی اش خودت هستی. دندانهایت را تمیز نگه میداشتی درد نمیکشیدی. بقیه درد ها مشکلی است که اختیارش دست خود انسان نیست. پیش میآید. دکتر دندانپزشک آمپول بی حسی را به دندان میزند روح را در آن منطقه کرخت میکند، از بین میبرد. انبرش را میاندازد و دندان را میکشد. آرام آرام دو سه ساعت بعد درد شروع میشود. فرض کنید که دندان تان را بدون آمپول بیحسی بکشند.
فرض کنید که خدای تعالی توسط ملک الموت روح را میخواهد از تمام بدن ما بکند. مثل همین درد دندان. از نوک انگشتان پا تا مغز بدون این که آمپول بیحسی بزند. خیلی دردش سنگین است. انسان هر چه که بلد است از یادش میرود. یک وقت هم شاید این روایت را برای شما خواندم نام مقدس پیغمبر اکرم محمد مصطفی صلی الله علیهوآله و سلم این نام سراسر عالم را گرفته است. امکان دارد که اسم خودمان هم همین نام باشد. در روایت دارد بعد از این که جانش را گرفتند به خودش که آمد هر چه که فکر میکند هیچ چیز یادش نمیآید. تنها چیزی که یادش میآید این است که جزء امتی است که بر پیغمبر آن امت قرآن نازل شده است. اسم پیغمبر را هم یادش نیست. خیلی عجیب است که ولو که اسم خودش هم آن باشد.
ناجیان سکرات مرگ
سکرات مرگ خیلی سنگین است. یکی از چیزهایی که ما را از سکرات مرگ نجات میدهد. نماز اول وقت است؛ و من این را دیدم در افرادی که نمازشان را اول وقت میخوانند و مقید به نماز اول وقت هستند و سکرات نداشتند. خیلی راحت مردند. در بعضی از روایات دارد به اینکه میگویند یک گلی را بو کن بو میکند میبیند نشئه عوض شده است. وارد صحنه دیگری شده صحنه قبلی نیست.
آن چیزی که ما را خیلی کمک میکند محبت اهل بیت عصمت و طهارت است. این روایت را هم بخوانم که امام باقر علیهالسلام از آباء گرامش از رسول خدا نقل میکند ” حُبِّی وَ حُبُ أَهْلِ بَیْتِی نَافِعٌ فِی سَبْعَهِ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِیمَهٌ عِنْدَ الْوَفَاهِ وَ الْقَبْرِ وَ عِنْدَ النُّشُورِ وَ عِنْدَ الْکِتَابِ وَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ عِنْدَ الْمِیزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاط ” رسول خدا فرمود محبت من دوستی من و دوستی خاندان من شما را در هفت موطن کمک میکند. این اهل بیتی و خاندان من، ائمه معصومین سلامالله علیهماجمعین را در بر میگیرد. تنزل پیدا میکند به سادات هم میرسد. فرقی نمیکند.
مرحوم آقای کشمیری رضوانالله علیه زودتر دواندوان جلو میرفت کفش بچههایش را جفت میکرد. خودش سادات بود کفشهای بچههایش را جفت میکرد. میگفت تکریم سادات برای همه است من هم که گیرم نمیآید اینها دارند میروند بچه سید هستند کفشهایشان را جفت میکنم. ببینید اینها چقدر مواظب هستند. ماها پرت هستیم. حواسمان جای دیگر است. او دارد تربیت میکند.
در اینجا البته اهل بیتی، اهل بیت عصمت و طهارت است. مصداق کاملش است. “أَهْوَالُهُنَّ عَظِیمَهٌ” موطن ها و جایگاههایی که ترس و هراسش بسیار زیاد است. هولناک است. ” عِنْدَ الْوَفَاهِ ” همین که انسان حضرت ملک الموت سلام الله علیه را درک میکند آنجا که میگوید ” اخوی الیّ ” برادر بیا برویم نوبت تو شده. آنجا هول دارد. آنقدر هولش شدید است اگر چشمت باز باشد فرصت بستن نداری. ” وَ الْقَبْرِ” موطن دوم قبر است. ” وَ عِنْدَ النُّشُورِ ” و زمانی که میخواهی از قبر بلند شوی ” وَ عِنْدَ الْکِتَابِ ” آن موقعی که میخواهند نامه عملت را به دستت بدهند. ” وَ عِنْدَ الْحِسَابِ ” آن موقع که میگویند برو بایست برای حسابرسی. ” وَ عِنْدَ الْمِیزَانِ ” برای وزن کردن حسابت. “وَ عِنْدَ الصِّرَاط ” و حالا میخوای عبور کنی که یا جهنم تو را بگیرد یا وارد بهشت شوی.
این هفت موطن بسیار مواطن عظیم و سخت و هول برانگیزی است. جایی که انسان را نجات میدهد ” حبّی و حبّ اهل بیتی” محبت من و محبت خاندان من شما را نجات میدهد. لذا فرمود: من زار عمتی بقم فله الجنه” کسی به قم برود عمه ما را در قم زیارت کند بهشت بر او واجب میشود.
زیارت امامزاده ها
زیارت امامزاده ها را مقید باشید. در این استان ۸۰ امامزاده داریم. شما که الان پای درس من نشستهاید در طول هفته مقید هستید که به یکی از این امامزادهها سر بزنید یا نه؟! من مقید هستم. این را میگویم که شما درس بگیرید. هذا من فضل ربی میگویم. من باب تربیت و درس میگویم. نه از باب تفاخر و ریا و اینطور چیزها. مقید هستم هفتهای یک روز، نیم ساعت سه ربع امامزادهای بروم و چند دقیقه بنشینم. مقید باشید. کراماتی و برکاتی بر شما نازل میشود در جوار همین امامزادهها. امامزاده حسن در نزدیکی ما امامزاده طاهر امامزاده محمد.
فلانی از فضائلش میگوید که من ۲۰ سال است که در این شهر هستم اما هنوز امامزاده محمد و امامزاده طاهر نرفتم. نمیدانم منظورش چیست که میگوید نرفتم. بدکاری کردی که نرفتی. مقید باشید از باب محبت به اهل بیت بروید. از باب اینکه عقبه های کؤودی در برابر ما هست که میخواهیم برویم در آن مواقف گرفتار شویم. چرا گفتند کسی که به زیارت حضرت عبدالعظیم برود زیارت سیدالشهدا یُرتَجی؟! امید این هست که برایش کربلا بنویسند. من هر وقت که حضرت عبدالعظیم میروم به خانواده میگویم که دارم میروم کربلا.
حضرت فاطمه معصومه
یکی از آن مصادیق محبت اهل بیت این است که در زمان شادی آنها شاد باشیم در زمان ناراحتی آنها ناراحت باشیم. زمان عزاداری آنها عزاداری کنیم. محبت اهل بیت اکسیر است. خیلی نجاتبخش است. دستگیر است. وسیله نجات است. این بانوی بزرگوار امشب شب شهادت اوست. در بیت النور در قم بیمار بود و مشغول عبادت و راز و نیاز و مناجات بود. شخصیت بزرگی است در عالم اسلام. فاطمه معصومه جزء محدثات است؛ یعنی حدیث میگفته و از علمای حدیث است. ما یک سلسله روایات داریم میگویند فاطمیات؛ که در سند آن تا صدیقه طاهره همهش فاطمه است. فاطمه عن فاطمه عن فاطمه تا میرسد به فاطمه بنت رسولالله. فاطمه بنت موسی بن جعفر. این روایات خیلی قشنگ است؛ که حضرت فاطمه معصومه در آن سندها هست.
حضرت در آنجا از دنیا رفت. حالا به خاطر سم از دنیا رفت یا به خاطر جریانی که در ساوه برای ایشان به وجود آمد. خواستند او را دفن کنند مماثل نداشت. کسی که محرم باشد و او را داخل قبر بگذارد. قبر را آماده کردند. موسی بن خزرج از بزرگان قم آمدند و در همان منطقهای که الان قبر حضرت فاطمه معصومه است خواستند حضرت را دفن کنند خیلی مضطر بودند که چگونه این پیکر مطهره را داخل قبر بگذارند. پیرمردی که از آل خزرج بود تصمیم گرفتند با او که اهل ایمان بود و اهل تقوا بود او داخل قبر شود و این کار را انجام دهد.
که مینویسند دو نفر سوار که صورت خودشان را بسته بودند از دور نزدیک شدند و جمعیت را کنار زدند و این دو بزرگوار خودشان اقدام کردند برای دفن حضرت معصومه؛ که به قول بعضی از بزرگان از آیات یکی از این دو بزرگوار حضرت رضا علیه السلام و دیگری امام جواد علیهالسلام بود که اینها متصدی دفن حضرت معصومه سلام الله علیها شدند. این بانوی بزرگوار را دو امام معصوم کمک کردند و در قبر قرار دادند.