- درس اخلاق
- ۱۳۹۴/۹/۱۱
- کرج – مصلای امام خمینی (ره)
بسم الله الرحمن الرحیم
“وَأَفْتَحُ عَیْنَ قَلْبِهِ إِلى جَلالی وَعَظَمَتی، فَلا اُخْفی عَلَیْهِ عِلْمَ خآصَّهِ خَلْقی، فَاُناجیهِ فی ظُلَمِ اللَّیْلِ وَنُورِ النَّهارِ، حَتّى یَنْقَطِعَ حَدیثُهُ مَعَ المَخْلُوقینَ وَمُجالَسَتُهُ مَعَهُمْ.”
«چشم دلش را به روى جلال و عظمتم بگشایم. علم بندگان خاصّم را از او پنهان ندارم. در تاریکى شب و روشنایى روز با او نجوا کنم تا از هم سخنى و همنشینى با مخلوق یکسره دست بکشد.»
فراز دیگری از حدیث شریف معراج – که رسول خدا صلی الله علیه و آله تحت تعلیم خدای تعالی این کلمات را فرا گرفت و تا الان ما کلمات ظریف و معارف بلندی را فراگرفته ایم – در مورد رضای خدای تعالی و اینکه اگر انسان رضای خدای تعالی را بدست بیاورد مورد محبت خدا قرار میگیرد و محبوب خدا میشود و وقتی که انسان محبوب خدا شد،آثاری در او پدید می آید.
آثار محبت الهی
اول اینکه چشم دل باز میشود.اینکه چشم دل انسان باز شود و ببیند آن چیزی که بقیه نمی بینند . این یک جایگاه عظیم و مهمی است ؛ اینکه زبان وگوش دل انسان باز شود . در مسائل معرفتی و کمالی،این که انسان به جایگاه و منزلتی از جایگاه قرب خدای تعالی قرار بگیرد، بسیار مهم است . باز شدن چشم و گوش و زبان قلب از آن مسائل مهم است.
انسانی که اهل ایمان است و مومن شد؛مومن یعنی کسی که تمام این معارفی را که ما توحید می خوانیم با تمام اقسامش فرا گیرد.توحید از مهم ترین معارف ماست.
اگر از ما در مورد توحید بپرسند،صحبت های زیادی می کنیم و اثبات وحدانیت خدا را هم می کنیم . ولی این علم به تنهایی به درد نمی خورد ؛ یعنی چیز جدیدی برای ما تامین نمی کند. شما اثبات کن خدا یکی است اما این توحید هیچ اثری در زندگی نداشته باشد ؛ این به درد نمی خورد.
توحید تا وقتی که در قلب انسان قرار نگرفت و انسان تا موحد نشود ، یعنی انسان قلباً موحد نشده باشد و قلباً معتقد نباشد هیچ چیزی غیر خدا در این جهان موثر نیست،مسیر بندگی را طی نکرده است. آن چیزی که موثر است خدا است و این را باید با قلب باور کرد . این می شود ایمان.
راه تحصیل و بدست آوردن ایمان چیست ؟
باید تلاش بکنیم ایمان را بدست بیاوریم. اذکار خدا و یاد خدا و اینکه زبان انسان گویا باشد به توحید،البته زبان قلب انسان باز شده باشد و چشم انسان بینا شده باشد خدای تعالی می فرماید من چشم قلب او را باز می کنم.اگر چشم قلب انسان باز شود چه خاصیت هایی دارد ؟
یکی از خاصییت هایی که خدای تعالی برای باز شدن چشم قلب بیان فرمود،این است که در روشنایی روز و در تاریکی شب من با او مناجات می کنم.تا گفت و گو و نشستن او با مخلوقین قطع شود.یک وقت ما با خدا مناجات می کنیم و یک وقت خدا با ما مناجات می کند.تا جایی که دوست ندارد با کسی غیر از او نشست و برخواست کند. این جاست که می گوییم ایمان مهم است . در جلسات قبل آیاتی از سوره مبارکه انفال خواندیم ؛”انما المومنون” این است و جز این نیست که مومنان چنین ویژگی هایی را دارند و ایمان مهم است و ایمان مهم است ،تازه ایمان وسط راه است نه نهایت کار.
زبان قلب ما چگونه باز می شود؟
ما یک وقت با بعضی بزرگان نشست و برخواستی داشتیم ؛ گاهی در ذکر گفتن می دیدیم آنها به طرز خاصی ذکر می گفتند . ما میگوییم تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها معادل هزار رکعت نماز است و اگر بعد از آن لا اله الا الله بگوییم تمام گناهان ما بخشیده می شود. ما هزار رکعت نماز را چگونه میخوانیم ؟ خیلی با سرعت!!!
من دیدم آن بزرگوار همین ذکر عادی را خیلی با دقت و طمأنینه می گفت ؛ برخلاف بعضی ها ! مدتی گذشت و من در یکی از کتاب های حضرت امام (ره) که مطالعه می کردم ، مطلبی از ایشان راجع به تحصیل ایمان واینکه چگونه این را در قلبش زنده کند خواندم . آنجا فرموده بودند، فکر کنید به بچه تان می خواهید حروف یاد بدهید…!!!چگونه به بچه ما یک حرف را یاد می دهیم؟؟؟ اینقدر با دقت و حروف به حروف به او می گوییم تا زبانش باز شود و این کلمات در دل او تلقین شود و به قلب برسد و زبان ظاهری باز بشود به بیان این کلمات . در ادامه حضرت امام (ره) می گوید : شما هم قلبت را طفلی فرض کن که می خواهی این معارف را به آن طفل یاد دهی تا زبان قلب تو گشوده شود و مدتی بر این کار مداومت کن ؛ چهل روز بعد ببین حالات روحی و معنوی و صفای دل تغییر کرد یا خیر ؟؟؟ و بهترین زمان برای این کار بین الطلوعین و آخر شب است که شواغل آدم فارغ می شود. بهترین اذکار آیات مبارکه سوره حشر از آیه ۱۸ تا پایان سوره می باشد .
در این آیه دقت کنید و بند بند این آیات را تکرار کرده و به قلب خودتان تلقین نمایید . مدتی در این کار ادامه دهید بعد ببنید زبان قلب شما باز می شود یا خیر ؟ قلب باز می شود… بعد همین طور که یک جا نشسته ایم ذاکر هستیم، دیگر لازم نیست حتماً تسبیح به دست باشیم و ذکر بگوییم و این یعنی وجود ما ذاکر خداست… زبان قلب این گونه باز می شود… چشم و گوش قلب اینگونه باز می شود…
البته باید در همه حالات از خدای تعالی کمک خواست و این باز کننده خداست” و افتح عین قلبه”…. ما باید تلاش بکنیم و خودمان را در جاذبه الهی قرار بدهیم ومحبوب خدا بشویم.
چه کسی محبوب خداست؟
آن کسی که راضی باشد و خودش را در دایره ی رضای خدا برساند. راضی به رضای الهی باشد و بندگی خدا را بکند و خدا را محبوب خودش قراربدهد و بعد محبوب خدا می شود و بعد چشم دلش باز می شود و آنوقت است که خدا با او مناجات می کند.
ما با خدا مناجات می کنیم . نماز گذار با خدا مناجات می کند ، اما این بار خدا با ما مناجات می کند… و مناجات به معنای در گوشی صحبت کردن است نه منادا که بلند صحبت کردن است. نجوا یعنی نماز گزار به قدری در مقام قرب و بندگی خدا سیر می کند که زیر گوش خدا قرار می گیرد که دیگر لازم نیست داد بزند و آن جا نجوا می کند… یک نگاهی به نماز خود بکنیم ، نجواست یا دعوا ؟ البته بعضی اوقات هیچی هم نیست… اگر آینه جلو ما بگدارند،ما خودمان را تمیز می کردیم… ریشمان را مرتب می کنیم،شلوارمان را مرتب می کنیم و کمربندمان را سفت می کنیم…
هر کس به هر جا رسید از نماز رسید” المصلی ناجی ربه”.بعد که مدتی در همان حال بود،آن موقع خداوند جواب او را می دهد.این یعنی چه؟یعنی خدا می آید زیر گوش ما صحبت می کند؟اینجوری است ؟
مناجات خدا با ما چگونه است ؟
” فاناجیه فی الظلم الیل و نور النهار ” من در تاریکی شب و روز روشن با بنده خودم مناجات می کنم طوری که فرصت نمی کند با مردم صحبت کند و با آن ها نشست و برخاست بکند و تمام حواسش به اوست …
آیا این عبارت می خواهد بگوید که ما با مردم نشست و برخاست نداشته باشیم ؟ آیا واقعا منظور عبارت این است ؟ من چند روایت در مورد این مناجات می خوانم تا این موضوع روشن شود.
در دعای عرفه ، حسین علیه السلام به خدا این گونه عرض می کند :
” الهی حققنی بحقائق اهل القرب و سلک بی مسلک اهل الجذب” خدایا من را به حقایق مقربان خودت مزین کن و من راه اهل جذب قرار بده.
در مناجات شعبانیه که دارای معارف عمیق و عنیق و بلند است داریم که :
” الهی و الحقنی بنور عزک الابهج فاکون لک عارفا وعن سواک منحرفا ” خدایا من را به آن نور عزت خودت که بهجت آور است ملحق کن به حدی که عارف به تو بشوم و اگر هم انحرافی در من است از غیر تو باشد از غیر تو به سمت تو در انحراف باشم.
” فمنک خائفا و مراقبا یا ذالجلال و الاکرام “
این مناجات را با دقت مطالعه و تکرار کنید. همین دعای کمیل رابعضا نگاه کنید؛این دعا خیلی عجیب است و معارف بلندی دارد. در کلمات امیرالمومنین علیه السلام هم این موضوع هست . دعایی می خوانیم که ایشان به نوف بکالی گفتند ” خدایا رجوع دیده بینندگان در نهایت به سوی تو می باشد.ارواح آنها را به مقام قدس خود نزدیک کرده ای که در نتیجه مجالست به اسم تو، تو را در کمال متانت و سنگینی و تسلیم در مقام رویارویی با تو برگزیده اند.تو همچون یار دلسوز به آنها رو کرده ای و همچون رفیقی شنوا به آنها گوش فرا می دهی و بعد هم دعای ایشان را اجابت می کنی. مثل دلسوزی که به تو رو کرده اند و تو هم دلسوزانه به آنها رو می کنی .
از این عبارت ما این معنای مناجات خدا با بنده اش را میفهمیم و این معنای سنگینی دارد و ما میخواهیم آن مطلب سخت را در یکی دو کلمه بگوییم.
در دعای عرفه از این معارف که سنگین است زیاد داریم :
” انت الذی اشرقت الانوار فی قلوب اولیائک حتی عرفوک و وحدوک ” و “انت الذی عزلت الاغیار عن قلوب احبائک حتی لم یحبوا سواک ولم … “
در دعای کمیل هم اگر با توجه ببینید این مطالب وجود دارد.
“بسلطانک الذی علی کل شی و بوجهک الباقی بعد فناء کل شی و باسمائک التی غلبت ارکان کل شی “
این مناجات خدا با بنده اش منظور این است که این بنده در مقام بندگی آنقدر نزدیک به خدا می شود و چون خدای تعالی احاطه قیومی و احاطه علمی به همه موجودات عالم دارد این بنده به واسطه قربی که پیدا می کند ، دیگر انگار حضور دارد و مناجات یک مناجات درونی است . نه اینکه بنده فکر کند خدا دارد زیر گوش او ذکر می گوید.دیدار،دیدار قلبی است.دیدار،دیدار باطنی است.مناجات خدای تعالی با بنده اش به وسیله یکی از مظاهر خودش واقع خواهد شد. یعنی زمانی که حجاب بین انسان و خدای تعالی برداشته شد به این مقام می رسد.
امام حسین علیه السلام می فرماید :
” انت الذی تعرفت الی کل شی فرایتک ظاهرا فی کل شی ” هر موجودی از موجودات را که می بیند،خدا را می بیند.
این از حالات سید الشهدا علیه السلام بود که هر چیزی را می دید خدا را می دید . حتی خاری را که می دید شروع می کرد گریه کردن…می گفت خدا را در آن نمی بیند ؟؟؟؟او غرق در توحید بود!!!!
آل الله آن هایی که تربیت شده آستان مقدسه اهل بیت علیهم السلام هستند،آن ها هم این گونه هستند.
از میان انسان هایی که برخورد داشتم ،یکی از آن آدم هایی که خیلی اینگونه بود ،چمران بود.هرچیزی که می دید خدا را می دید.شروع می کرد حرف زدن.حالات او را بخوانید!!! نوشته های او را بخوانید!!!