بسم الله الرحمن الرحیم
سلسله جلسات کرسی تلاوت قرآن
با موضوع دعا در قرآن
جلسه چهاردهم – ۱۴۰۲/۰۱/۱۹
عقل و وحی بهتنهایی کافی نیست
اولین دعایی که در قرآن کریم بیان میکند و همه ما را تشویق میکند به این دعا و خود ما هم در طول شبانهروز لااقل ده مرتبه این دعا را تکرار میکنیم و از خدای تعالی طلب میکنیم که همین کلام معروف است «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ».
عرض کردیم بااینکه انسانها برخوردار از عقل و وحی هستند اما این عقل و وحی برای آنها بااینکه مسیر را مشخص میکند اما انسانها از آن استفاده نمیکنند؛ و بااینکه در اختیار همه هست و همه قوه عاقله دارند و وحی هم در اختیار آنها قرارگرفته؛ اما استفاده نمیکنند و خودشان عمداً و متعمداً در مسیر غیر از مسیر هدایت قدم برمیدارند.
اشاره به آیه ۱۷ سوره مبارکه فصلت داشتیم که درباره قوم ثمود بود که خدای تعالی میفرماید آنها را راهبری کردیم اما کوردلی را بر هدایت ترجیح دادند. هم عقل داشتند هم پیغمبر داشتند اما کوردلی را اختیار کردند و به کیفر مبتلا شدند که آن صاعقه خوارکننده بود. «وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَهُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ». نخواستند از هدایت الهی بهرهمند شوند. نخواستند هدایت پیغمبرشان را دنبال کنند؛ بااینکه در اختیارشان بود.
پس آن چیزی که ما را به سعادت میرساند و به مقصد میرساند استفاده از عقل و وحی است؛ اما این دو بهتنهایی کافی نیست. هم عقل و هم وحی در اختیار است اما میبینیم که عدهای بیراهه میروند و مستحق عذاب هم میشوند. لذا باید روزی ده بار بااینکه عقل و وحی داریم بگوییم خدایا «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» ما را به راه راست هدایت کن.
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» راهبری را از خدا میخواهد؛ نه راهنمایی را
معلوم میشود که این یک هدایت خاص است؛ غیر از هدایت عمومی است که برای همه وجود دارد. این هدایتی است که میتواند ما را به هدف زندگی و سعادت برساند. قبلاً هم به مناسبتی عرض کردم که اصل هدایت ۲ قسم است؛ که یک نوع ارائه طریق است و یک نوع ایصال الی المطلوب است. ارائه طریق را میگوییم راهنمایی. این هدایت را خدای تعالی به همه بندگانش داده است. به همه بندگان راه سعادت و راه شقاوت را معلوم کرده. از آنطرف اختیار هم داده. شما میدانید مسیر درست و غلط کدام است و با اختیاری که دارید انتخاب میکنید.
هیچکس در انتخاب راهی که در پیش رویش هست مجبور نیست. همه مختار هستند. جبر در عالم وجود ندارد؛ الا یکجا و آن جایی است که انسان جبراً مختار است. خدا مجبور کرده که تو مختار باشی و با اختیار عمل کنی. نمیتوانی بگویی من اختیار نداشتم. میفرماید: «إِنَّا هَدَینَهُ ٱلسَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرا وَإِمَّا کَفُورًا». من راه را به تو نشان دادم. تو اختیار داشتی که انتخاب کنی.
شبیه همین آیه هست که «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» خدای تعالی در آیه ۷ و ۸ سوره مبارکه شمس میفرماید: ما قوه درک شما را و آن چیزی که شما میتوانید تشخیص بدهید و مسیر را از غیر مسیر تمیز بدهید به شما الهام کردیم. به الهام الهی در درون همه شما هست که خوب را از بد تشخیص میدهید. ما الهام کردیم هم فجور را هم تقوا را؛ هم راه درست را، هم راه غلط را. همه را به شما یاد دادیم. لازم نیست پیغمبر بیاید بگوید که ظلم بد است. لازم نیست یک عالمی به شما بگوید دروغ بد است. همه انسانها بالوجدان و بالفطره میفهمند که عدالت خوب است، دروغ بد است، راستی خوب است. همه اینها را میفهمند. این الهام الهی است؛ اما یک عده دروغ را برمیگزینند. یک عده راه کج را انتخاب میکنند.
این را میگویند راهنمایی؛ ارائه طریق. خدا با انبیاء و علما و کتابش راه را نشان میدهد. این یک نوع هدایت است. هدایت دیگری داریم که ایصال الی المطلوب است؛ یعنی بهاصطلاح امروزی بخواهیم بگوییم اگر آن راهنمایی بود، این راهبری است؛ یعنی دست را میگیرد و به مقصد میرساند. پایان این هدایت رسیدن به مقصد است.
در آن هدایت ممکن است شما به مقصد رسیدن را انتخاب نکنید؛ چون راه را فقط به شما نشان دادهاند. از شما میپرسند میخواهم بروم فلان جا؛ شما راه را به او نشان میدهید. او میتواند انتخاب کند برود یا نرود. در راهنمایی امکان اینکه شخص از راهنمایی استفاده نکند و به مقصد نرسد وجود دارد. به خودش بستگی دارد.
اما در هدایت ایصال الی المطلوب دست را میگیرد و میبرد میرساند به مقصد. میگوید من میخواهم بروم امامزاده حسن؛ چطور بروم؟ شما دستش را میگیری و میبری دم در امامزاده میرسانی و میگویی اینجا امامزاده است. پایان این هدایت مقصد است.
قطعاً در سوره حمد که ما میگوییم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»، راهنمایی نمیخواهد. خدایا ما را به راه مستقیم هدایت کن؛ هدایت نوع اول نیست. ارائه طریق نیست؛ چون ارائه طریق را هم عقل ما میفهمید هم وحی آمد. هر دو بود برای ما. ما در «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» ایصال الی المطلوب میخواهیم. بندگان مؤمن که اهل طاعت و اهل بندگی و اهل اطاعت از خدای تعالی هستند و دستورات الهی را رعایت میکنند، اینها از این هدایت بهرهمند هستند؛ و الا خدای تعالی «هُدًى لِلنَّاسِ» است؛ همه را هدایت میکند؛ اما متقین هدایت میشوند. متقین بهره میبرند و به مقصد میرسند؛ یعنی برای آنها راهنمایی است؛ و برای اینها راهبری است.
عدهای با سوء اختیار خود را از هدایت محروم میکنند
آیات متعددی در قرآن کریم داریم که بیان میکند گروههایی هستند که از این هدایت بیبهرهاند؛ یعنی خدا هدایتش را آورده ولی اینها دستشان را کشیدند و مسیر دیگری را انتخاب کردند. همینکه میگوید دستت را بده تا من ببرم تو را برسانم؛ او دستش را از دست خدا کشیده و مسیر دیگری را رفته. مکرر عرض شد کسی که به سوء اختیار خودش، مسیر غلطی را انتخاب میکند، خودش عمداً و متعمداً خودش را از هدایت محروم کرده است.
در سوره مبارکه صف در بخشی از آیه ۵ میفرماید: «فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ» وقتی از حق منحرف شدند، حق هم دلهایشان را از پذیرش هدایت منحرف کرد. نه اینکه کار خدا بود؛ اینها خودشان مسیر غلط را انتخاب کردند. وقتی تو مسیر را غلط انتخاب کردی تمام شده است. بعد میفرماید قومی را که فاسق شد و راه انحرافی را انتخاب کرد دیگر خدای تعالی چه کسی را هدایت کند؟ او خودش را از مسیر هدایتی خارج کرده؛ خدا چگونه راهنماییاش کند؟
کسی که از هدایت استفاده کرد از آن طرف خدا هدایت او را بیشتر میکند این هم نکتهای است. چون پاداش است. هم کسی که دستش را میکشد عقوبت میبیند، هم کسی که در مسیر قرار میگیرد پاداش میگیرد. در قرآن کریم میفرماید کسی که از هدایت ما بهرهمند شد خدا هدایتش را زیاد میکند. هی راه برایش روشن میشود.
یکی وقتی اینجا تعبیر کردم مثل آپارتمانهایی که چراغهایش همه خاموش است؛ طبقه اول که میروی خودبهخود روشن میشود. شما قدم برداشتی جلوتر رفتی دوباره برای طبقه دوم روشنتر میشود. به سمت طبقه سوم رفتی باز طبقه سوم روشن میشود. هی هدایت زیاد میشود. هی راه را به شما نشان میدهد تا به مقصد برسید؛ اما کسی که همانجا ماند، راه برایش تاریک میماند و گم میشود. نمیداند باید کجا برود.
اینجا میفرماید: «فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ» منحرف شدی به مقصد نمیرسی؛ اما اگر از هدایت استفاده کردی و بهرهمند شدی، هی راه به تو نشان داده میشود. راه روشنتر و نورانیتر میشود تا تو به مقصد نهایی برسی. اینکه شما قدم برمیداری در اطاعت خدا، قدم برمیداری در مسیری که خدا هدایت را به شما نشان داده و راه برایت روشنتر میشود، پاداش قدمهایی است که برمیداری. کسی که قدم برنداشت و در مسیری که خدا به او گفته بود حرکت نکرد و چراغها را خاموش کرد، گمشدن جزای عمل نکردنش است.
خدا که اولاً کسی را گمراه نمیکند
اینجا خدای تعالی میفرماید ما او را گمراه کردیم. خدا که اولاً کسی را گمراه نمیکند. وقتی گمراهی را منسوب به خدا کرده باید توضیح بدهیم که چرا. خدا کسی را گمراه نمیکند. اضلال الهی برای کسی است که خودش چراغها را خاموش کرده است. خودش مسیر هدایتی را از بین برده است. وقتی از بین رفت خدا دیگر هدایتش نمیکند. اینکه خدا هدایتش نمیکند میشود گمراه؛ یعنی خدا گمراه کرده. خدا گمراهش نکرده خودش گمراه شده؛ و الا میتوانست از مسیری که دائم هدایت در آن اضافه میشود برود و از آن بهرهمند شود تا به مقصد برسد.
برای بهره بردن از هدایت خاص الهی ایمان و تمسک به خدا لازم است
باید ایمان داشت و حبل خدا را چنگ زد. اگر انسان ایمان داشته باشد هم به خدا و هم به وسیلههایی که خدای تعالی قرار داده که انسان را به مقصد برساند، قطعاً استفاده خواهد کرد. در آیه ۱۷۵ سوره مبارکه نساء میفرماید: «فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَهٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَیَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا» کسانی که به خدا ایمان آوردند و به او تمسک جستند، بهزودی خدا آنها را به رحمت و فضلی از جانب خودش وارد خواهد کرد و ایشان را به صراط مستقیم هدایت کند.
پس میبینید عقل و وحی بهتنهایی فقط راهنمایی میکند. ما احتیاج به رسیدن به مقصد داریم. برای رسیدن به مقصد دائم در دعا از خدا میخواهیم که «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»، در صراط مستقیم خدا میگوید چهکار کن که برسی؟ «آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ» ایمان به خدا و چنگ زدن به ریسمان الهی که اگر چنین کاری شد آن موقع داخل میشوید در رحمت و فضل خدا و «یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا».
اگر انسان دست به این ریسمان نگیرد، در مسیری که میرود احتمال سقوطش وجود دارد. برای بهره بردن از هدایت خاص الهی ایمان و تمسک به خدا لازم است. اعتصام به خدا لازم است؛ یعنی باید از همهکس ناامید بشوید. کسی که میگوید من به خدا چنگ میزنم، دیگر دو دستش به این ریسمان است. دیگر نمیتواند یک دستش به ریسمان باشد و یک دستش به میز فلان مسئول فلان اداره. نمیشود یک دستش به این ریسمان باشد و یک دستش به عمامه امامجمعه. هر دو دست باید به ریسمان الهی چنگ زده بشود؛ یعنی از بقیه موجودات عالم ناامید باشیم. حالت اخلاص و اضطرار در دعا به وجود که آمد این شخص نجات پیدا میکند.
کسی که خودش را در معرض سقوط میبیند مثلاً آمده دم یک چاه ایستاده هرلحظه امکان دارد کسی هلش بدهد بیفتد در چاه. یا میبیند زیر پایش دارد خالی میشود و طنابی آنجا وجود دارد و متصل به جای محکمی است؛ دیگر به سنگهای اطراف چاه که تکیه نمیکند. به همان ریسمان محکم دو دستش را میگیرد. بقیه موجودات عالم هر کس که میخواهد باشد، مثل همان سنگهای متزلزل کنار چاه هستند.
«وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ» به خدا چنگ بزنید. مولای شما اوست. بهترین مولا و بهترین یاریدهنده شما خداست. این شبها شبهای دعا است. یادتان باشد در دعاها «وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ».
لذا در آیه ۱۰۱ سوره مبارکه آلعمران فرمود: «وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» صراط مستقیم خواستی؟ هی گفتی «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»؟ بدان کسی که دستش را گذاشت در دست خدا و به این ریسمان محکم الهی چنگ زد و توجه به هیچ موجودی غیر از خدای تعالی نداشت «فَقَدْ هُدِیَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ». به سمت صراط مستقیم هدایت شده است. هرچه ایمان انسان بیشتر بشود هدایتش بیشتر میشود؛ بهرهبرداریاش بیشتر میشود.
صراط مستقیم مقصد هدایت نیست؛ مقدمه و راه رسیدن به مقصد است
صراط مستقیم مصادیقی دارد؛ و قرآن کریم تعدادی از این مصادیق را بیان میکند. من بعضیها را برای شما اشاره میکنم.
توجه داشته باشید صراط مستقیم مقصد هدایت نیست؛ مقدمه و راه رسیدن به مقصد است. در آیه ۱۷۵ سوره مبارکه نسا خواندیم که خدای تعالی بهعنوان مقصد نهایی هدایت انسان بیانشده «فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَهٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَیَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا» و در آیه ۱۰۱ آلعمران که فرمود: «وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ».
صراط مستقیمی که شما را به مقصد میرساند بندگی خداست
در آیه ۶۱ سوره مبارکه یاسین میفرماید «وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ» یعنی من را بندگی کن این صراط مستقیم است. بندگی خداست که ما را به هدف میرساند که همان قرب الهی است. در آیه ۶۴ سوره زخرف فرمود: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ» خدای تعالی رب من و رب شماست؛ پس او را بندگی کنید که این صراط مستقیم است. پس ببینید اصل، بندگی خداست. راهی که شما را به مقصد میرساند و صراط مستقیمی که شما را به مقصد میرساند بندگی خداست که مقصد خداست.
در آیه ۶۱ سوره مبارکه زخرف میفرماید: «وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ» از من تبعیت کنید که صراط مستقیم این است. تبعیت از خدا صراط مستقیم است. مصداق صراط مستقیم دین قیم خداست. در آیه ۱۶۱ انعام میفرماید: «قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ دِینًا قِیَمًا مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا».
صراط مستقیم تحت اختیار رسول خداست
این را بدانید صراط مستقیم تحت اختیار رسول خداست. مدیریت و اشراف کار به دست رسول خداست. در سوره مبارکه یاسین فرمود: «یس وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» به پیغمبر میفرماید و تو از مرسلین هستی. عَلی نشانه علو است. نشانه سلطه است؛ یعنی صراط مستقیم تخت اختیار تو است؛ یعنی از مسیر تو باید به حق و به مقصد برسند. در بعضی از روایات مصداق صراط مستقیم علی بن ابیطالب است. البته ائمه دیگر ما هم مصداق صراط مستقیم هستند. به هر جهت بندگی با عبادت خدای تعالی را کردن و در مسیر اهلبیت قرار گرفتن به مقصد خواهیم رسید.
چرا باید دائم هدایت بخواهیم؟
اصلاً چرا باید دائم هدایت بخواهیم؟ چرا هی بگوییم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»؟ راه مستقیمی که هست بالاخره حاصل میشود؛ ما دستمان را در دست خدا و پیغمبر میگذاریم و کارها را انجام میدهیم. یکبار که انجام دادیم تمام است. چرا هی باید بگوییم؟ چرا روزی ده بار باید بگوییم؟ بالاخره ما گوش به حرف خدا پیغمبر دادیم و در مسیر قرار گرفتیم و به هیچکسی غیر از خدا اعتماد نداریم؛ دیگر تمام شد از فردا سوره حمد را نخوانیم. چرا هی باید تکرار کنیم؟ تحصیل حاصل میشود قول ما طلبهها و مذموم است.
بله حاصل میشود اما فقط واقعه اتفاق میافتد. برای ادامه و دوام همیشه باید دعا کرد؛ یادتان باشد. این همان راهپله است که گفتم. اگر بگویی من به این طبقه رسیدم و لامپها روشن شد دیگر تمام شد؛ این نمیشود. این راه ادامه دارد. باید بقیه چراغها هم برایت روشن شود. در بقیه طبقهها هم باید بروی و چراغها روشن شود. برای ادامه داشتن و دوام داشتن این هدایت، احتیاج به دعا داریم.
هدایت فقط به معنای دانستن حق نیست
هدایت فقط دانش نیست؛ یادتان باشد. امروز من یک سری چیزها را گفتم و شما عالم شدید به این مطالب. غیر از عالم شدن باید بینش هم به دست آورد؛ یعنی کسی که هدایت شد این هدایت فقط به معنای دانستن حق نیست. حق را فهمید که خداست؛ پس بگوییم هدایت شده است؟ نه. بلکه باید حق را ببیند و طبق حق عمل کند. عالم به حق شد اما آیا حقبین هم شد؟ بر اساس حق هم عمل کرد؟
قرآن کریم دانشی که به بینش ختم نشود را هدایت نمیداند. میگوید دانش باید حتماً به بینش ختم شود. درباره قوم ثمود خواندیم که آنها کوردلی را انتخاب کردند. هدایتشان به بینش ختم نشد. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» یعنی خدایا این هدایتی که در ما هست و برای ما قرار دادی ادامه پیدا کند و به بینش تبدیل شود. حق را ببینیم و بر اساس آن عمل کنیم.